تبیان، دستیار زندگی
نقاشی‌ها و مجسمه‌های گنجینه كه در حدود 100 اثر هستند، شاهكارهای بیش از 10 هنرمند بزرگ دنیا را شامل می‌شوند كه موزه هنرهای معاصر تهران در طول 30 سال گذشته آنها را خریداری كرده و در گنجینه از آنها محافظت می‌كند. جلوه‌هایی از آثار هنرمندان بزرگ جهان نیز مثل
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تاریخ هنر جهان روی دیوار

تابلو

موزه هنرهای معاصر تهران از اوایل خرداد ماه، گنجینه شاهكارهایش را به نمایش گذاشته است.

نقاشی‌ها و مجسمه‌های گنجینه كه در حدود 100 اثر هستند، شاهكارهای بیش از 10 هنرمند بزرگ دنیا را شامل می‌شوند كه موزه هنرهای معاصر تهران در طول 30 سال گذشته آنها را خریداری كرده و در گنجینه از آنها محافظت می‌كند. جلوه‌هایی از آثار هنرمندان بزرگ جهان نیز مثل باقی نمایشگاه‌های بزرگی كه در سراسر ایران برگزار می‌شود، از نگاه 2 نوع مخاطب قابل بررسی و ارزیابی است. به این آثار، نخست از منظر مخاطبانی باید نگریست كه به‌طور جدی و حرفه‌ای نقاشی می‌كشند یا در دیگر شاخه‌های هنری فعالند؛

به گزارش همشهری : كسانی كه یا دانشجوی رشته‌های مختلف هنرهای تجسمی هستند یا بازدیدكنندگانی كه تمام اتفاقات و نمایشگاه‌های سراسر كشور را با علاقه دنبال می‌كنند. دسته دومی كه مخاطب نمایشگاه شاهكارهای هنرمندان بزرگ جهان هستند، مخاطبان عادی‌اند؛ كسانی كه تنها برای پر كردن اوقات فراغتشان به موزه آمده‌اند. اما نكته‌ای كه هر دو دسته از مخاطبان با دقت در نقاشی‌ها متوجه آن می‌شوند، سیر تغییر و تحولی است كه آثار، آن را به نمایش گذاشته اند.

نكته دیگر درباره «جلوه‌هایی از هنرمندان بزرگ دنیا»، نمایش سبك‌های متفاوت است.

«جلوه‌هایی از آثار هنرمندان بزرگ جهان» بیش از آنكه یك نمایشگاه باشد، كتاب حجیم و بزرگی است كه بخشی از تاریخ هنر جهان را به هزاران بیننده نشان می‌دهد بی‌آنكه مخاطب را خسته یا كسل كند. برای آنها كه كمی بیشتر با تاریخ هنر جهان آشنا هستند، تماشا و مقایسه نقاشی‌های هر گالری، علاوه بر حظ بصری، ساعات آموزشی نیز به حساب می‌آید. در این میان ذكر تاریخ آفرینش آثار در شناسنامه هنری اكثر نقاشی‌ها، این آموزش را راحت‌تر و البته سریع‌تر می‌كند.

ونسان ونگوگ

تعداد كثیری از نقاشی‌های به‌نمایش درآمده، در دهه‌های متفاوت قرن بیستم خلق شده است؛ قرنی كه اتفاقات عجیب و غریبی را برای نقاشان و هنرمندان تجسمی رقم زده، چراكه اساساً بسیاری از مكاتب هنری زمانی پایه‌گذاری شد كه هنرهای تجسمی تغییر یافت. پس از آن بود كه هنرهای دیگر همچون ادبیات، سینما، تئاتر و... نیز متحول شدند و به این ترتیب، آثار و هنرمندان در یك طبقه بندی انعطاف پذیر قرار گرفتند؛ به این معنا كه مثلاً دالی پایه‌گذار مكتب سوررئال، پیكاسو طلایه‌دار كوبیسم و كلود مونه مهم‌ترین رهبر جنبش امپرسیونیسم شناخته می‌شوند اما این تقسیم بندی، قطعی و 100در صد نیست. در هر صورت حالا می‌توان نمونه‌های آن تغییرات و تحولات را با چشم روی دیوارهای موزه تماشا كرد.

اما آثار، برای بسیاری از بینندگانی كه با چنین تغییر و تحولاتی چندان آشنا نیستند و با این هدف خاص نمایشگاه را نمی‌بینند نیز تماشایی و قابل توجه است. شما با دیدن تابلوهای مختلف، متوجه شباهت یا اختلاف سبك‌ها و نگاه‌های هنرمندان متفاوت می‌شوید. به‌عنوان مثال، 3 تابلو از میان آثار فراوان خوآن میرو در كنار هم به نمایش گذاشته شده است. تابلوهای «گاوباز»، «طرحی روی پانل» و «پرندگان غار» كه 2 اثر اول در سال 1968 و این آخری در سال 1971 خلق شده و بیننده را به‌شدت به یاد سبك و سیاق پیكاسو می‌اندازد.

به جز رنگ‌هایی كه هنرمند در 3 تابلو به كار برده و بدون درنظر گرفتن نوع تركیب بندی آنها، خطوط و زاویه‌های تك‌تك عناصر تابلوها هم قابل تامل است. از آنجاكه هیچ‌چیز بهتر از آثار پیكاسو و براك، سبك كوبیسم را نشان نمی‌دهد و نقاشی‌های هر دو در موزه وجود دارند، كوبیسم و تاثیر آن را بر آثار میرو به راحتی می‌توان فهمید. خطوط صاف و در عین حال زاویه‌دار، عدم‌از استفاده فراوان از خطوط منحنی در اجزا و عناصر آثار، نكاتی هستند كه شباهت نقاشی‌های میرو را به تابلوهای پیكاسو نشان می‌دهد.

همچنین تابلوهایی كه بیوگرافی هنرمندان و سبك و سیاق هنری آنها را نشان می‌دهد، این تاثیرپذیری را آشكارا تایید می‌كند. با این‌همه، اگر نوشته‌ها و توضیحات مفید روی تابلوها هم نبود، باز هم مخاطب می‌توانست متوجه همراه بودن این دو و آثارشان شود.

«جلوه‌هایی از آثار هنرمندان بزرگ جهان» بیش از آنكه یك نمایشگاه باشد، كتاب حجیم و بزرگی است كه بخشی از تاریخ هنر جهان را به هزاران بیننده نشان می‌دهد بی‌آنكه مخاطب را خسته یا كسل كند. برای آنها كه كمی بیشتر با تاریخ هنر جهان آشنا هستند، تماشا و مقایسه نقاشی‌های هر گالری، علاوه بر حظ بصری، ساعات آموزشی نیز به حساب می‌آید.

نكته دیگر درباره «جلوه‌هایی از هنرمندان بزرگ دنیا»، نمایش سبك‌های متفاوت است.

نقاشی‌های فیگوراتیو و پرتره‌ها، یكی از ساده‌ترین نمونه‌هایی هستند كه هر مخاطبی را با خود همراه می‌كنند. شیوه‌های گوناگون نقاشی را در این آثار بیشتر از آن جهت می‌توان متوجه شد كه مخاطب عادی برای دیدن، لذت بردن یا حتی درك نكات تكنیكی آنها به پیش فرض‌های دقیق و جزئی - از آنگونه كه داوینچی مطرح كرده بود و به كار می‌برد- نیاز ندارد و با تامل و تدبر، هرچند كوتاه و غیرتخصصی می‌تواند متوجه جزئیات جالب توجهی شود. نمونه بارز این جزئیات، 4پرتره‌ای است كه كنار هم قرار داده شده‌اند. پرتره‌های مونش، امیل نلده، ماكس بكمان و كله، اگرچه تماماً سیاه و سفید و به شكل طراحی هستند اما دقیقاً با 4 سبك متفاوت كشیده شده‌اند. در یك پرتره، عناصر جزئی صورت نشان داده شده و در دیگری، خطوط شیب‌دار و زاویه‌دار دیده می‌شود.

نمایشگاه نقاشی

همچنین اگر این نقاشی‌ها را با پرتره 10 لتی اندی وارهل (كه مائو را با چاپ سیلك به تصویر كشیده) با پرتره دیه‌گو ریورا مقایسه كنید، این موضوع را متوجه می‌شوید كه هنر نقاشی حتی در نوع پرتره هم دچار ركود نشده و در هر دهه به سبك و شیوه‌ای نو عرضه شده است یا مثلاً فیگوری كه در «خسته و كوفته، نشسته بر دروازه ابدیت» اثر ونگوگ دیده می‌شود، هزاران كیلومتر با فیگور آنتونیو سورا فاصله دارد. البته این گوناگونی از تفاوت سبك‌ها ناشی می‌شود و همه هنرمندان حرفه‌ای و نقاشان به آن اشراف دارند و اساساً اینهمه تفاوت برای آنها تعجب‌آور نیست و حتی می‌توان گفت عادی هم تلقی می‌شود. ولی دسته‌ای كه برای گذراندن وقت، تابلوها را تماشا می‌كنند، با كمی دقت در این نكات ریز، متوجه اذهان مشوش یا آرام هنرمندان در طول دهه‌های قرن بیستم می‌شوند.

در مجموع تا دلتان بخواهد از این دست شگفتی‌ها در این نمایشگاه می‌توانید پیدا كنید. طبیعت بی‌جانی كه هنرمندان بزرگ دنیا در دهه 90 قرن ماضی تصویر كرده‌اند، با آنچه مخاطب ایرانی از طبیعت بی‌جان می‌شناسد، فاصله‌ای طولانی و عمیق دارد. این فاصله فقط به‌دلیل تفاوت نگاه هنرمندان ایرانی و غیرایرانی به درخت و كوه و جنگل و دریا نیست بلكه زمان هم در این ماجرا دخل و تصرف دارد؛ البته چیزی حدود نیم قرن فاصله، اثر را مخدوش و نامحسوس نكرده اما جالب توجه و نوستالژیك، چرا!

نقاشی‌های فیگوراتیو و پرتره‌ها، یكی از ساده‌ترین نمونه‌هایی هستند كه هر مخاطبی را با خود همراه می‌كنند. شیوه‌های گوناگون نقاشی را در این آثار بیشتر از آن جهت می‌توان متوجه شد كه مخاطب عادی برای دیدن، لذت بردن یا حتی درك نكات تكنیكی آنها به پیش فرض‌های دقیق و جزئی - از آنگونه كه داوینچی مطرح كرده بود و به كار می‌برد- نیاز ندارد و با تامل و تدبر، هرچند كوتاه و غیرتخصصی می‌تواند متوجه جزئیات جالب توجهی شود.

تابلوی «ورودی ویلا» اثر ادوارد ویلارد كه از اتاق نشیمن، باغ بیرون را نشان می‌دهد، آدم را به‌طور عجیبی به یاد رمان‌های كلاسیك اروپایی می‌اندازد؛ زنی با پیراهن و كلاه سنتی در آستانه در نشسته و پنجره‌ای رو به باغ گشوده شده و طبیعت بی‌جان را نشان می‌دهد. حال و هوای تابلو و فرم اثر، در یك نگاه كوتاه، معرّف نقاش و ملیت اوست، درحالی‌كه لژه هم منظره كشیده اما اثرش را به هر فضا و مكانی می‌توان نسبت داد.

در هر حال، اگر كسی حتی نتواند مفهومی از بزرگ‌ترین شاهكارهای هنرمندان دنیا استنباط كند، باز هم تماشای آنها برایش لذت بخش خواهد بود و شاید تنها نكته‌ مهم، تركیب عجیبی باشد كه هنرمندان بین فرم و محتوا ایجاد كرده‌اند. اگرچه برای هنرمندان و مخاطبان پست‌مدرن، برقراری توازن بین این دو نكته، مسئله‌ای عادی به حساب می‌آید اما به‌نظر می‌رسد خلق اثری مثل «خسته و كوفته» برای هنرمندان در سال‌های پایانی قرن 19 یك اتفاق مهم بوده باشد.

حقیقت آن است كه برخلاف آنچه انتظار می‌رود، نقاشان قرن بیستم فقط در فرم یا تنها در محتوا پیشرو نبوده‌اند. پیكاسو همان اندازه كه به تركیب جدید رنگ‌ها و حركت قلم مو بر بوم اهمیت داده، به همان اندازه نیز به مسائل و دغدغه‌های درونی انسان‌ها پرداخته است؛ چیزی كه یك اثر را تا قرن‌ها تماشایی نگاه می‌دارد؛ هر چه باشد تاریخ همیشه تكرار شده و دغدغه‌های سال‌های دور را برای آدم‌های حال باز می‌آورد.

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی