تبیان، دستیار زندگی
روایت روزبه رخشا، خواننده و نوازنده گیلانی از چگونگی شکل گیری ترانه های فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ترکیب فرانسوی و گیلکی (مصاحبه)


روایت روزبه رخشا، خواننده و نوازنده گیلانی از چگونگی شکل‌گیری ترانه‌های فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»

در دنیای تو ساعت چند است

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» بحث تلفیقی است که میان موسیقی‌های مطرح دنیا با ترانه‌های محلی گیلانی انجام شده. تلفیق ترانه‌هایی مثل «این چشمان سیاه است»، «لیلا جان»، «کی‌سه، کی‌سه» با ملودی‌های مطرح روسی و اسپانیایی که این روزها در شبکه‌های اجتماعی مدام دست به دست می‌شوند، بیشتر از 30 سال پیش توسط روزبه رخشا انجام شده. او حالا منتظر بازخوردهای این آهنگ‌هاست تا آلبومهای موسیقی تلفیقی بیشتری را روانه بازار کند. گفت‌وگو با روزبه رخشا درباره روند شکل‌ گیری این موسیقی را بخوانید.
*صفی یزدانیان، کارگردان «در دنیای تو ساعت چند است؟» در مصاحبه‌هایش گفته است که سه موسیقی تلفیقی استفاده شده در فیلم را از زمان کودکی‌اش در رشت به خاطر دارد. گویا شما در اوایل دهه پنجاه آن را در رادیو رشت اجرا می‌کردید. از زمانی هم که تصمیم گرفته این فیلم را با حال و هوای رشت و فرانسه بسازد به این آهنگها فکرکرده و درواقع جزئی از فیلمنامه بوده. ایده این تلفیق در همان سالها چطور به ذهنتان رسید؟
من خودم رشتی هستم. زمانی که نوجوان بودم یک هنرمندی در رشت وجود داشت به اسم استاد جهانگیر سرتیپ پور. این آقا هم شعر می گفت و هم آهنگ می‌ساخت. یکی از کارهای بسیار بزرگی که انجام داد این بود که از ملودی‌های بسیار بسیار معروف قرن نوزدهم جهان استفاده میکرد و آهنگ‌ می ساخت. حتی یک سری از آهنگها را هم خودش ساخت. من بر حسب علاقه‌ای که در نوجوانی به کارهای فرهنگی داشتم از این ابتکار خوشم آمد و این کار را دنبال کردم. معمولا در آهنگهای فولکلور گیلکی مثل خیلی دیگر از موسیقی‌های فولکلور ایرانی از سازهایی مثل نقاره، قره نی و ...استفاده می‌شد. از آنجایی که این ملودی‌های معروف روی آهنگهای پاپ خیلی جذاب به نظر می‌رسید فکر کردم اگر با این آهنگهای فولکلور همراه شود اتفاق جذابی می‌افتد. به همین دلیل تصمیم گرفتم این شکل موسیقی را از استاد سرتیب پور و اطرافیانش یاد گرفتم. اولین بار سال 1350  به همراه سه نفر دیگر آنها را در رادیو رشت خواندم. آن موقع سنم خیلی کم بود حتی به عنوان هنرمند نوجوان معرفی‌ام کردند.
*پس چرا از آن زمان به بعد این کار را ادامه ندادید؟ اگر «در دنیای تو ساعت چند است» از این آهنگها استفاده نمی‌کرد قطعا برای نسل جدید ناشناخته باقی می‌ماند.
خب همان موقع‌ها برای تحصیل رفتم خارج از کشور. آنجا که بودم فرصت برایم خیلی پیدا می شد که این آهنگها را بخوانم با اینکه آنجا یک نفر هم شنونده نداشت. وقتی هم که برگشتم ایران مصادف شد با فضای بعد از انقلاب . من هم تصمیم گرفتم روی درس‌ و دانشگاه تمرکز کنم. در این سالها در برخی مهمانی‌های خانوادگی این آهنگها را می‌خواندم. خانواده صفی یزدانیان که از دوستان قدیمی‌ام هستند و خب یک بار هم در منزل آنها خواندم. سالها بعد همین اواخر به من زنگ زد و گفت دارم یک فیلم می سازدم که اتفاقاتش در رشت می گذرد اگر می شود تو برایم بخوان. من حدود هفت، هشت تا آهنگ را در استودیو برایش خواندم او سه تا را انتخاب کرد. «آن چشمان سیاه است»، «لیلا» و «کی‌سه»...


*اینها جزو آهنگهایی بود که در رادیو اجرا کرده بودید؟
قبلا «کی‌سه» را خوانده بودم و «آن چشمان سیاه است» ولی بعد از آن آهنگهای زیادی ساخته بودم که استفاده نشد.

متاسفانه جوانها دنبال موسیقی های جدید رپ و ... رفته‌اند که هیچ هویت ندارد. این آهنگها چون روی ملودیهای بسیار بسیار شناخته شده جهان تنظیم شده حداقل از نظر موسیقیایی به گوش افرادی که گیلک نیستند هم می‌نشیند.

*فیلم در فضایی میان گیلان و فرانسه اتفاق می‌افتد. در اصل گلی به گیلان آمده و اتفاقات در این شهر می‌افتد اما به دلیل ذهنیت فرهاد و زندگی او که به خاطر عشق گلی در حال و هوای فرانسه می گذرد، در بسیاری از جاها این تلفیق وجود دارد. درست مثل آهنگهایی که شما برای فیلم خواندید. چقدر در جریان این مسئله بودید؟
شاید باورتان نشود ولی واقعا اتفاقی بود. انتخاب آهنگها را گذاشتم به عهده کارگردان. فقط یزدانیان می دانست که کدام شعر روی این فیلم می‌نشیند. همانطور که گفتم حدود هفت هشت تا آهنگ خواندم. و از توی آنها این سه تا انتخاب شده. شعرهایی انتخاب شد که کارگردان خودش می دانست مناسب است. برای من همه شان قشنگ بود اما او می دانست فضای فیلمش چطور است و آنها را انتخاب کرد. خوشبختانه بهترین‌ها را هم انتخاب کرده. «آن چشمان سیاه است» یکی از بهترین ملودی‌های قرن نوزدهم روسیه است. «کی‌سه» سال 1946  خوانده شد و آن یکی هم مال آمریکای لاتین است.
*متن این ترانه ها از اشعار قدیمی گیلانی بود؟
همه شان از قبل بوده.  اما از یک جایی به بعد چون موسیقی پاپ به سمت یک سری خواننده‌های خاص در زمان شاه کشیده شد، موقعیت پیش نیامد که این آهنگها رو شود. درحالی که من اعتقاد دارم حداقل برای نسل جدید گیلانی‌ها که حتی خیلی‌هایشان نمی توانند این زبان را به درستی صحبت کند این آهنگها می تواند کمک خیلی خوبی باشد. متاسفانه جوانها دنبال موسیقی های جدید رپ و ... رفته‌اند که هیچ هویت ندارد. این آهنگها چون روی ملودیهای بسیار بسیار شناخته شده جهان تنظیم شده حداقل از نظر موسیقیایی به گوش افرادی که گیلک نیستند هم می‌نشیند.
*فکر می کنید اگر این ملودی‌های شناخته شده جهان با لهجه و گویش دیگری آمیخته می‌شد باز هم تا این حد جذاب بود؟
همه لهجه‌ها شیرین هستند اما بین زبان فرانسه و گیلانی یک جور قرابت خاصی وجود دارد. یک بار در فرودگاه نیویورک داشتم با یکی از دوستان گیلکی حرف می زدم که خانمی شروع کرد با من فرانسه صحبت کرد. گفتم ببخشید متوجه نمی شوم. گفت شما  الان داشتید فرانسه صحبت می کردید. گفتم نه خانم یک لهجه‌ای است مال شمال ایران. یعنی می خواهم بگویم گویش گیلکی به شیرینی فرانسوی است. بنابراین اینکه می‌بینید در فیلم  این گویش به دل نشسته به خاطر حسن اتفاق روزگار است.
* تصمیم دارید در آینده بعد از انتشار آلبوم «در دنیای تو ساعت چند است» باز هم آلبومی منتشر کنید؟
راستش فعلا منتظر بازخوردهای مردم هستم. اگر استقبال زیاد باشد شروع می کنم به آلبوم دادن.


مصاحبه: مرجان فاطمی
بخش سینما و تلویزیون تبیان