تبیان، دستیار زندگی
‌ فیلم «prisoners» بار دیگر ثابت کرد که هالیوود، با اهرمی غیر از به تصویر کشیدن جلوه‌های ویژه و نمایش میزان بالایی از خشونت و صحنه‌های غیراخلاقی نیز می‌تواند مخاطبین را مبهوت و مجذوب کند. فیلمی که برخی مولفه‌های یک نوآر کلاسیک را داشته ولی آگاهانه به آن ت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حبس در تعلیق

نگاهی به فیلم محبوسان (prisoners) ساخته دنیس ویلنیوو


فیلم «prisoners» بار دیگر ثابت کرد که هالیوود، با اهرمی غیر از به تصویر کشیدن جلوه‌های ویژه و نمایش میزان بالایی از خشونت و صحنه‌های غیراخلاقی نیز می‌تواند مخاطبین را مبهوت و مجذوب کند. فیلمی که برخی مولفه‌های یک نوآر کلاسیک را داشته ولی آگاهانه به آن تبدیل نشده است. طرح داستانی در این نوع فیلم‌ها معمولا دارای پیچیدگی‌های زیادی است و مردان غالبا افراد از خود بیگانه‌اند که با جامعه‌شان احساس غریبی می‌کنند. کارآگاه این فیلم نیز هیچ دوست یا خانواده‌ای ندارد و با انسان‌های اطرافش ارتباط مناسبی برقرار نمی‌کند.

حبس در تعلیق

«محبوسان» از آنگونه آثاری است که ساخت و اکران آن به مانند شمشیر دولبه است چراکه اگر کارگردان و نویسنده در خلق یک داستان پرتعلیق و پرکشش برای مخاطب ناموفق باشند، شکست سختی در گیشه می‌خورند و پیشنهادات کاری جدیدی دریافت نمی‌کنند اما روی دیگر سکه زمانی است که در ساخت چنین فیلم‌هایی، با فیلمنامه و کارگردانی حساب شده و با میزانسن دقیقی مواجه باشیم که در آن به تمام جزئیات داستان توجه شده باشد و کارگردان هم با وسواس بسیار در قاب‌بندی‌های چشمنواز و فضاساز، پیامش را نیز در لابه‌لای داستان پرکشش فیلم، به بهترین شکل ممکن به مخاطب ارائه داده باشد.

مخاطبی که به علت جزئیات مهندسی شده فیلم، به خود اجازه اعلام قطعی قاتل یا مجرم را نمی‌دهد و بارها به این نتیجه می‌رسد: «هیچ چیز آن‌طور نیست که به نظر می‌آید». فیلم، دارای شخصیت خاص خود است و گرفتار آفت معمولی بودن که بسیاری از فیلم‌های اینگونه را درگیر کرده، نشده است.

موفقیت این فیلم تلخ و گزنده را می‌توان مرهون این دانست که چیزی بیش از سوژه همیشگی پیدا کردن مجرم را کندوکاو می‌کند. فیلمنامه آرن گازیكافسکی که توسط دنیس ویلنیووی کانادایی‌تبار کارگردانی شده به موضوع گناه، معصومیت، ناامیدی و مجازات در دنیای مادی می‌پردازد، مفاهیمی که نشان‌دهنده دغدغه‌مند بودن کادر سازنده و نگاه متفاوت آنها به جامعه بیمار اطرافشان است. جامعه‌ای که در آن، افراد مختلف، به‌رغم ظاهر ساده، دوست‌داشتنی و گول‌زننده، باطنی روان‌پریش، پردرد و بیمارگونه دارند. پایبندی فیلمنامه‌نویس به اصول مذهبی، مساله‌ای است که در نتیجه‌گیری داستان به چشم می‌خورد. اینکه پدر خاطی، دیرتر از پدر دیگر، به دختر رنجور‌ش می‌رسد و اینکه او نیز باید به خاطر ظلم به فردی بیگناه، به زندان برود، بیانگر زنده بودن باور‌های دینی در روزگاری است که ترویج بی‌اعتقادی هر روز پررنگ‌تر می‌شود. در این فیلم، خبری از نماهای فلو فوکوس نیست. تصاویر خاکستری، باران زده و نمناک‌اند و همیشه وضوح کاملی دارند. انتقال حس ترس، اضطراب و تشویش به بیننده، ویژگی‌ای است که کارگردان، بدون استفاده از دوربین روی دست، به آن دست یافته و این دستاورد، حاصل فضاسازی مناسب و مهارت بالای راجر دیکنز (فیلمبردار) در نمایش تصاویر تیره و تار و شناخت دقیق کارگردان از قواعد ژانر است.

موفقیت این فیلم تلخ و گزنده را می‌توان مرهون این دانست که چیزی بیش از سوژه همیشگی پیدا کردن مجرم را کندوکاو می‌کند. فیلمنامه آرن گازیكافسکی که توسط دنیس ویلنیووی کانادایی‌تبار کارگردانی شده به موضوع گناه، معصومیت، ناامیدی و مجازات در دنیای مادی می‌پردازد

ریتم فوق‌العاده خوب درونی فیلم (قبل از گم شدن دخترها) که برخاسته از نماهای ابتدایی عید شکرگزاری است، سبب شده شادی، خوشحالی و حمایت‌گری اعضای خانواده به‌خوبی قابل لمس باشد. سپس ریتم فیلم، آشکارا و عامدانه کند شده تا مخاطب به خوبی با زوایای مختلف شخصیت‌ها و تصمیماتی که در شرایط سخت می‌گیرند، آشنا شود و با آنها همذات‌پنداری و همدلی کند. از نظر بصری خبری از صحنه‌های بدرفتاری با کودک در فیلم نیست اما اهمیتی که این موضوع در خط روایی داستان دارد می‌تواند آزاردهنده و عمیقا تاثیرگذار باشد.

درباره پیدا شدن یک قاتل ساختگی در بخشی از فیلم، اینگونه باید گفت که پیچش روایی شالوده‌ساز لزوما مختص پایان روایت نیست. گاهی در میانه یک داستان، همزمان با شخصیت قصه، به رازی غیرمترقبه پی می‌بریم (یک پیچش و غافلگیری داستانی) که بیش از پیش ما را کنجکاو به دانستن فرجام ماجرا می‌کند.

حبس در تعلیق

در چنین مواردی یک پیچش شالوده‌ساز منجر به آفرینش تعلیق می‌شود. هم هیو جکمن و هم جیک جیلنهال، تصویری واقعی از دوقطبی که ناخواسته رودرروی هم قرار می‌گیرند، ارائه می‌دهند. جکمن که فردی مذهبی و معتقد است برخلاف عقاید‌ش عمل می‌کند تا دخترش را نجات دهد و دیگر چندان به اصولش پایبند نیست و از هیچ شکنجه‌ای روی الکس مضایقه نمی‌کند. جیلنهال نیز کارآگاهی است که نمی‌خواهد از دایره عدالت خارج شده و جز یکی، دو مورد همواره با مظنونین منصفانه برخورد می‌کند.

موضوعی که متاسفانه در بسیاری از ملودرام‌های سانتی‌مانتال و حتی تریلرهای جنایی رخ می‌دهد و خوشبختانه در این فیلم از آن اجتناب شده این است که فیلم از برانگیختن احساسات بینندگان ابایی ندارد ولی به بازی دادن آنها برای برانگیختن این احساسات متوسل نشده است. فیلمنامه گازیکافسکی سرشار از تعلیق‌های جذاب و اتفاقات غیرمنتظره است که طرفداران ژانر جنایی مدت‌ها بود انتظارش را می‌کشیدند. شاید در چند سال اخیر تنها دیوید فینچر بود که توانسته بود به واسطه ساخت آثار ارزشمند جنایی نظیر «زودیاک» و «دختری با خالکوبی اژدها» تا حدود زیادی این سبک جذاب را زنده نگه دارد اما حالا «محبوسان» بی‌ادعا‌تر از آثار فینچر، موفق شده به مدد فیلمنامه چندلایه‌اش، مجموعه‌ای از تکنیک‌های برجسته فیلمسازی که به نظرم مهم‌تر از همه آنها حفظ تعلیق تا 10دقیقه پایانی فیلم بوده را به کار بگیرد.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : روزنامه وطن امروز / خشایار سنجری