تبیان، دستیار زندگی
با دیدی ساده انگارانه و سطحی، می‌توان گفت كه فیلم ساعات تابستان ساخته الیویه آسایا، فیلمی است درباره میراث ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خانواده به مثابه یك ملت

با دیدی ساده انگارانه و سطحی، می‌توان گفت كه فیلم ساعات تابستان ساخته الیویه آسایا، فیلمی است درباره میراث.

هلن برتیه (با بازی ادث اسكاب) پیرزنی موقر و ثروتمند است كه ابتدای فیلم، او را می‌بینیم كه توسط فرزندان و نوادگان خود احاطه شده است و پس از مرگ خود، خانه‌ای باشكوه و یك كلكسیون هنری كم نظیر را برای وارثان خود به‌جای می‌گذارد. طبیعتا فرزندان او نیز باید بعد از مرگ او، درباره میراث باقیمانده از او تصمیم‌گیری كنند.

فیلم ساعات تابستان

پسر بزرگ هلن، فردریك (با‌بازی چارلز برلینگ) ترجیح می‌دهد كه میراث مادرشان را دست نخورده نگه دارند تا همان‌طور برای نسل‌های بعد باقی بماند و نوادگان او بتوانند در آنجا جمع شوند و اشیای باقی مانده مادربزرگشان را تحسین كنند‌ اما خواهر فردریك، آدرین (با بازی ژولیت بینوش) و برادر كوچك‌ترشان، جرمی (با بازی جرمی رنیه) كه هر دو در خارج از كشور زندگی می‌كنند (آدرین در آمریكا و جرمی به همراه همسر و سه فرزندش در چین)، ترجیح می‌دهند كه خانه را برای فروش بگذارند و مابقی عتیقه‌های گرانبهای خانه را به موزه محلی اهدا كنند.

این تضاد، عصاره داستان این فیلم است كه اگرچه به ظاهر ابعادی محدود و مضامینی محافظه‌كارانه و سوژه‌ای از مد افتاده دارد، اما سرشار از مضامینی غنی و تأثیر‌گذار است. یكی از مضامین مورد علاقه آسایا، چگونگی معنا و ارزش یافتن اشیای بی‌جان است؛ جست‌وجو درباره اینكه چه جادویی باعث می‌شود كه یك شیء بی‌جان، تبدیل به یك اثر هنری شود.

آدرین كه سلیقه‌هایش نسبت به سلیقه‌های مادرش مدرن‌تر و امروزی‌تر است، هنگام تماشای یك سرویس چای نقره‌ای، می‌گوید كه چنین تفاوت سلیقه‌هایی در نهایت چندان با اهمیت نیستند، زیرا به هر حال زیبایی همچنان زیبا است و كیفیت مرموزی وجود دارد كه فراتر از دوره‌ها و سبك‌های هنری است. و این مسئله درباره روش فیلمسازی‌ خود آسایا هم صدق می‌كند‌ زیرا گرچه سبك فیلمسازی او كاملا مدرن و امروزی است، اما سرشار از ظرافت و دقت فرانسوی است‌ و همچون وعده‌های غذایی طولانی فرانسوی‌ها، كند و آرام، اما سرشار از طعم‌های خوش و لذت‌های عمیق است.

دوربین فیلمبرداری در این فیلم (كه توسط اریك گوتیه هدایت شده است) بیشتر از آنكه ابزاری مكانیكی به‌نظر برسد، همچون موجودی زنده و سرشار از آگاهی عمل می‌كند. حركات دوربین، به چیزهایی حساسیت نشان می‌دهد كه انگار ما از زاویه دید یك انسان زنده صحنه‌ها را تماشا می‌كنیم و در بعضی جاها، بی‌وقفه به‌دنبال شكار كردن جزئیات پراكنده در جاهای مختلف است و گاهی نیز، با دقت و آرامش، روی یك موضوع ثابت متمركز می‌شود، و گاه نیز انگار سردرگم (اما نه خسته كننده) می‌شود.

هلن برتیه (با بازی ادث اسكاب) پیرزنی موقر و ثروتمند است كه ابتدای فیلم، او را می‌بینیم كه توسط فرزندان و نوادگان خود احاطه شده است و پس از مرگ خود، خانه‌ای باشكوه و یك كلكسیون هنری كم نظیر را برای وارثان خود به‌جای می‌گذارد. طبیعتا فرزندان او نیز باید بعد از مرگ او، درباره میراث باقیمانده از او تصمیم‌گیری كنند.

در فیلم ساعات تابستان، حتی یك صحنه خسته‌كننده نیز وجود ندارد، اگرچه صحنه‌های پرتحرك زیادی در فیلم وجود ندارد (و پر تحرك‌ترین صحنه فیلم هم جایی است كه عده‌ای از دوستان قدیمی هلن به خانه او می‌آیند). این فیلم، در 3بخش مجزا (كه همگی حول موضوع مشتركات انسانی شكل گرفته اند) روایت شده است و در آخر هم یك اختتامیه در نظر گرفته شده است.

در بخش اول، ما هلن و خانواده‌‌اش را می‌بینیم و درباره علاقه او به عمویش به نام پل كه یك نقاش بوده است، چیزهایی را درك می‌كنیم. از سوی دیگر، شاهد نگرانی‌های فردریك از حرف‌های مادرش درباره مرگ و پایان زندگی هم هستیم. در رفت و آمدهای پر سر و صدای اعضای خانواده در یكی از بعدازظهرهای تابستان، ما تنش‌ها و همگرایی‌های خانواده از هم پاشیده او را به وضوح مشاهده می‌كنیم.فردریك، آدرین و جرمی، دور هم جمع شده‌اند تا روز بعد از مرگ هلن، درباره سرنوشت اموال او تصمیم‌گیری كنند. زندگی به هر حال ادامه پیدا خواهد كرد، البته با پذیرش دلتنگی‌ها و از دست دادن‌ها كه تمام شدنی نیستند. یك كمد هنری ارزشمند، با راه یافتن به موزه، هم خانه‌ای جدید پیدا كرده و هم انگار كه در تبعید به سر می‌برد.

نسل‌های مختلف هم همچون همین اثاثیه، بعد از درگذشت نسل‌های قبلی، هم آزاد می‌شوند و هم بی‌پناه می‌مانند.فیلم ساعات تابستان، همان‌قدر كه روی اشیاء متمركز است، به افراد هم توجه دارد كه فردیت هر یك از آنها، با بازی بی‌نقص بازیگران فیلم نمایان شده است‌ (به‌عنوان مثال، ژولیت بینوش در بازی خود در نقش زنی بداخلاق، سرزندگی ذاتی خود را نیز وارد كرده است).

علاوه بر این خواهر و برادرها، كارگردان فیلم تعداد اثر هنری را نیز مد نظر قرار داده است. ازجمله این آثار، به 2نقاشی از كمیل كوروت، یك نقاشی از اودیلون ردون، یك میز غذاخوری، یك كمد و تعدادی گلدان كه همگی اصالت مشابهی دارند، می‌توان اشاره كرد‌ (اكثر آثار استفاده شده در این فیلم، واقعی است و متعلق به همان موزه‌ای است كه شخصیت‌های فیلم قصد اهدای این اشیاء به آن را دارند).

فردریك كه یك استاد اقتصاد است، به خوبی درك می‌كند كه چه نیروهایی باعث شده است كه برادر و خواهرش از وطنشان دور شوند و به هر حال قادر به قانع كردن آنها برای بازگشت نیست.آسایا نیز به همین اندازه، نگاه‌های فلسفی دارد.

البته هدف فیلم این نیست كه این اشیاء را بیش از حد تقدیس كند، بلكه هدف این است كه بررسی كند كه این آثار چرا و چگونه باعث برانگیخته شدن چنین احساسات قدرتمندی می‌شوند و چگونه است كه این اشیاء، هم نمادهایی فرهنگی هستند و هم تكیه گاه عاطفی كسانی كه آنها را در اختیار دارند. هلن، با اینكه دلبستگی عمیقی به مجموعه خود دارد، اما امیدوار است كه روزی این مجموعه در دید عموم گذاشته شود. او برای فردریك توضیح می‌دهد كه چیزهایی كه در خانه اوهستند، گرچه بسیار ارزشمندند، با این حال فقط رسوبات زندگی هستند، بدون اینكه خودشان حیاتی داشته باشند. اما در هر حال فردریك آرزو دارد كه حداقل تا یك نسل دیگر، این اشیاء را نگه دارد، اما صریح‌ترین و تلخ‌ترین درونمایه فیلم، این است كه این احساس تعلق، كه لازمه‌‌اش متوقف كردن زمان است، هرگز ارضا نخواهد شد.

همان‌طور كه همه خانواده‌ها، در طول زمان تغییر می‌كنند و از هم گسسته می‌شوند، این مسئله درباره جوامع و كشورها هم صدق می‌كند. و فیلم ساعات تابستان، همان‌قدر كه درباره هلن و فرزندانش است، داستان سرنوشت فرانسه امروز را نیز برای ما روایت می‌كند. دارایی هلن در نهایت به موزه برده می‌شود، زیرا بخشی از میراث فرهنگی است. و هر كدام از اشیاء او، نشانه و پرچم یك سنت جهانی و گسترده است و در عین حال، شدیدا وابسته به ریشه‌های بومی و محلی خود است.

از یك نظر، این فیلم بر این مسئله متمركز است كه جهانی شدن بر این میراث چه تأثیری می‌گذارد. شغلی كه جرمی در یك شركت تولیدی كفش در چین دارد، آن‌قدر پردرآمد و باثبات هست كه بتواند او را مدت‌ها در آسیا نگه دارد. آدرین هم گرچه اختلاف نظرهایی با مسئولان شركت خود دارد، اما به همان اندازه جرمی، در نظام اقتصاد جهانی غرق شده است.

علاوه بر این خواهر و برادرها، كارگردان فیلم تعداد اثر هنری را نیز مد نظر قرار داده است. ازجمله این آثار، به 2نقاشی از كمیل كوروت، یك نقاشی از اودیلون ردون، یك میز غذاخوری، یك كمد و تعدادی گلدان كه همگی اصالت مشابهی دارند، می‌توان اشاره كرد‌ (اكثر آثار استفاده شده در این فیلم، واقعی است و متعلق به همان موزه‌ای است كه شخصیت‌های فیلم قصد اهدای این اشیاء به آن را دارند).

فردریك كه یك استاد اقتصاد است، به خوبی درك می‌كند كه چه نیروهایی باعث شده است كه برادر و خواهرش از وطنشان دور شوند و به هر حال قادر به قانع كردن آنها برای بازگشت نیست.آسایا نیز به همین اندازه، نگاه‌های فلسفی دارد. گرچه او پیش از این در فیلم‌های ایرماوب و بارانداز مسئله جهانی شدن را مورد بررسی قرار داده بود، اما این‌بار در فیلم ساعات تابستان جامع‌ترین تحلیل او در رابطه با ساختار كنونی دنیا است. مراقب باشید كه فروتنی این فیلم شما را فریب ندهد؛ حتی ساده‌ترین و كوچك‌ترین چیزها، مثل یك قوری، یك میز، یك كتابچه كوچك و یا یك فیلم خیلی ساده، می‌توانند یك شاهكار هنری باشند.

منبع : همشهری

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی