تبیان، دستیار زندگی
نگاهی به فیلم «عادت نمی کنیم»
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ملغمه شک و خیانت

نگاهی به فیلم «عادت نمی کنیم»

محمدرضا مقدسیان - بخش سینما و تلویزیون تبیان
عادت نمیکنیم

«عادت نمی کنیم» سراغ استفاده از تمام مزیت های این روزهای سینمای ایران رفته است. از یک سو با سراغ گرفتن از سینمای به اصطلاح اجتماعی، روابط میان اعضای خانواده و آسیب های اجتماعی اطراف آن را دستمایه کار قرار داده است. از سوی دیگر بهره گیری از حضور چهره های محبوب سینما و انتخاب بازیگر بر مبنای تجربه های پیشتر موفق را در اولویت قرار داده است. این دو ویژگی به عنوان مهمترین اِلمان های برجسته در این اثر قابل بررسی است. با تکیه بر همین اصل باید پذیرفت که «عادت نمی کنیم» هیچ چیز برای فروش خوب و موفقیت در گیشه و اندکی رضایت در منتقدین کم ندارد.
ابراهیم ابراهیمیان با تکیه بر فرمول غافلگیری در دقیقه نود و قرار دادن شخصیت هایش در موقعیت قضاوت و در ادامه بروز درونیات آنها درست در بزنگاه های داستانی، مدلی امتحان پس داده از داستان گویی را در پیش گرفته است. مدلی که هر چند هنوز از تازگی نیفتاده و امکان همراه کردن مخاطب را دارد ولی کمتر اثرگذار است و توان میخکوب کردن مخاطب و تبدیل کردن اثر به نمونه ای به یاد ماندنی را ندارد. در واقع به نظر می رسد فیلمنامه «عادت نمی کنیم» نمونه ای قبلا امتحان پس داده از این جنس داستان گویی است و به شکلی مکانیکی نوشته و مهندسی شده است. مهندسی شده بودن این متن باعث شده تا حس و حال مربوط به این شکل از داستانگویی در اثر کمتر دیده شود و فقدان روح و حال منطبق بر فضای داستان مخاطب را با اثری چیده شده و نه چندان پر انرژی روبرو می کند.

ماجرایی که «عادت نمی کنیم» درگیر آن است، ماجرای تفاوت میان دانش و خرد است که اولی به منزله داشتن اطلاعات و توان تحلیل آنها و دیگری به معنای درک درونی داشته ها و درک شدگی های از محیط بیرونی رسیده است

شاید بتوان گفت تکراری به نظر رسیدن موقعیت ها و دقت در چیده شدن سکانس از پی هم برای رسیدن به ایستگاه نهایی بدون اینکه کلیت داستان و رخدادهای آن درونی شده باشد، منجر به این حس می شود. در واقع فیلمنامه «عادت نمی کنیم» حاصل یک نگاه منطقی منظم است تا یک نگاه دغدغه مند و ادراکی بر مبنای تلفیق شهود و منطق. ماجرایی که «عادت نمی کنیم» درگیر آن است، ماجرای تفاوت میان دانش و خرد است که اولی به منزله داشتن اطلاعات و توان تحلیل آنها و دیگری به معنای درک درونی داشته ها و درک شدگی های از محیط بیرونی رسیده است.
در دل این مسیر همین مدل نگاه در انتخاب بازیگر و شیوه بهره مندی از توانایی ها آنها نیز جاری است. در واقع می توان گفت بخش بزرگی ازتوانایی های بازیگران خوش نام فیلم بر بستر فیلمنامه مکانیکی و استریلیزه اثر به تبلور نرسیده است و به غیر از «حمیدرضا آذرنگ» باقی بازیگران فیلم با حداکثر توانایی در فیلم ظاهر نشده اند. به طور ویژه ترکیب «محمدرضا فروتن» و «ساره بیات»، به نفع «ساره بیات» و به سمت او می چربد و ترکیب «هدیه تهرانی» و «حمیدرضا آذرنگ» ، به وضوح بر دوش آذرنگ پیش می رود. این همه به این معناست که سه عنصر فیلمنامه، کارگردانی و توان شخصی بازیگر به تمامی در کار نبوده تا توازن میان شیوه اجرای بازیگران ایجاد شود.

برای توضیح بهتر باید گفت فیلمنامه سرد و بی روح فیلم و در تکمیل آن کمتر ذوق به خرج دادن بازیگران در اجرای سکانس ها(به دلیل ضعف در بازی گرفتن یا کم کاری در اجرا)، باعث شده تا فیلم درحدی متوسط ظاهر شود و تنها در نقاطی که بازیگران(به طور مشخص بیات و آذرنگ) از توانایی شخصی و یا ذوق ورزی های فردی بهره برده اند، رگه هایی از همراهی و گرما در اثر حس شود. به عنوان نمونه واضح می توان به سکانس درگیری لفظی بین «هدیه تهرانی» و «حمیدرضا آذرنگ» در فیلم اشاره کرد که در این دوئل هنری آذرنگ تمام قد بر هدیه تهرانی مسلط می شود و توان بازیگری اش را به رخ می کشد. این جنس اجرای صحنه حتما و قطعا تنها به دلیل ضعف در اجرای تهرانی نیست، بلکه جنس دیالوگ نویسی و کارگردانی این سکانس هم در رسیدن به این نقطه دخیل است.

عادت نمیکنیم

«عادت نمی کنیم» نمونه ای خوب از سینمایی است که این روزها به برگ برنده سنمای ایران در سطح کشور و جهان تبدیل شده است، اما با یک تفاوت کوچک که نتیجه ای بزرگ خواهد داشت و آن اینکه گویی ابراهیمان به عنوان یک کارگردان جوان و با استعداد در سینمای ایران همه چیز را فرا گرفته به جز فوت کوزه گری ساختن آثاری از این دست. این همه باعث شده تا «عادت نمی کنیم» فیلم قابل قبولی باشد که درست در آستانه خیلی خوب بودن متوقف شده است.