تبیان، دستیار زندگی
تاریخ معاصر ایران دارنده ی وجوهی از جامعه شناسی و شکل گیری فرهنگ های جدید است که قرائت دراماتیک را با تردید و شائبه همراه می کند . شیوه ی برخورد نویسندگان و کارگردان های سینما نیز با توجه به همین نکته نیز یک قرائت ادبی و یا نمایشی می تواند ، با این که در
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ورود طلا به کشور


تاریخ معاصر ایران دارنده ی وجوهی از جامعه شناسی و شکل گیری فرهنگ های جدید است که قرائت دراماتیک را با تردید و شائبه همراه می کند . شیوه ی برخورد نویسندگان و کارگردان های سینما نیز با توجه به همین نکته نیز یک قرائت ادبی و یا نمایشی می تواند ، با این که در استرداد سعی شده است ، ارزش ها ، ضدارزش ها ، روابط و ادبیات آدمی ها را با فرهنگ معیار امروز هماهنگ نشان داد

ورود طلا به کشور

با دیدن استرداد می شود هر بخشی از عناصر دراماتیک و سینمایی آن را بررسی کرد ، آن هم به این جهت که استرداد در همه ی این نشانه ها و عناصر تا یک قدمی وضعیت استاندارد پیش می رود و در ادامه با یک چینش یا کاربرد ناشیانه ی تکنیک ها کلیت شناسایی خود را مخدوش می کند . شاید به جای این عبارات که مایه های شائبه برانگیز ستایش آمیز را در خود دارد باید تعبیر دیگری به کار ببریم و آن هم این باشد که کارگردان استرداد مثل کسی است که ایده های خوبی دارد اما چون دانش و یا تجربه ی کافی را فراهم نکرده است ، فیلمش این گونه فشل و مخدوش می شود .

از میان بخش های گوناگون دراماتیک و  تصویری – نمایشی  استرداد برخی بخش ها دچار نقصان بیشتری است ، چون در تعریف   و سامان بخشی یک اثر نمایشی  پیش زمینه و مقدمه ی شکل گیری یک درام محسوب می شود . داستان در استرداد از یک بخش ضربه می خورد و آن شخصیت پردازی است . شخصیت پردازی فیلمی چون استرداد موکول به رعایت در متن نمایشی و همین طور میزانسنی  که کارگردان پیش بینی ، طراحی و اجرا می کند ، است .

شخصیت پردازی در استرداد باید متاثر از جامعه ی شناسی دوره ای باشد که در فیلم نمایش داده می شود ، دوره های پهلوی اول و دوم دوران گذر از چند فرهنگ متقاطع و متنافر است . در واقع باید این دوره را محل تغییرات هیجانی جامعه دانست . این بخش در تمرکزی فرد گرایانه و تقابلی در ارزش ها و ضدارزش ها شکل می گیرد و طبیعی است که غلظت برخی فرهنگ ها در این دوره وجود نداشته است . مفهوم عمیقی که امروز در حس وطن دوستی وجود دارد ، قطعا در ان دوره قابل تعریف و تفهیم نبوده است ، از همین روست که نمونه هایی از فیلم های موفق که نمایانگر این دوره ی تاریخی هستند ، به سراغ کلید واژه های امروزی نمی روند و در نشان دادن عمق اندیشه ی قهرمان ها و یا کنه غرض ضدقهرمان ها بیشتر از المان های سینمایی بهره می گیرند تا عناصر دراماتیک که ریشه ی ادبی و ذهنی داشته باشد .

طبیعی است که همان فرخ نژاد همیشگی با همان ته لهجه ی جنوبی را مشاهده می کنیم و بقیه ی شخصیت ها هم یاد آور همان شخصیت های قبلی و بیشتر در قالب نقش آفرینی های تلویزیونی هستند

شاید به همین دلیل است که تا پایان فیلم نیز چهره ای که از قهرمان ساخته می شود ملموس و واقعی نیست . قهرمانی که محوریت داستان را بیش از مفهوم شخصیت شناسی میهن دوستی بر دوش می کشد باید در معرفی ، پرداخت و فعل از یک اسلوب واحد تبعیت کند . ادبیات سرهنگ با بازی حمید فرخ نژاد ، ادبیاتی امروزی است . این تعبیر بیشتر در واکنش های بازیگرانه ی فرخ نژاد دیده می شود و اشکال شخصیت پردازی هم از همین جا آغاز می شود . کنش ها ی دیگر بازیگر این قابلیت را از شخص اول بازی سلب می کند که واکنشی در خور بروز دهد و طبیعی است که همان فرخ نژاد همیشگی با همان ته لهجه ی جنوبی را مشاهده می کنیم و بقیه ی شخصیت ها هم یاد آور همان شخصیت های قبلی و بیشتر در قالب نقش آفرینی های تلویزیونی هستند . به عنوان نمونه فرهاد قائمیان که در کارهای مرحوم ملاقلی پور بازی های قابل قبولی ارائه کرده است در استرداد تلفیقی از چند نقش تلویزیونی اش می شود و یا احمد نجفی که قرار است با توجه به تاثیرگذاری  شخصیت نوستالژیکش همان یک سکانس حضورش را پررنگ کند به یک نقش فرعی بی اثر مبدل می شود که هر بازیگر نامشخص دیگری هم می توانسته این نقش را بر عهده بگیرد .

این وضعیت برای همه ی بازیگران این فیلم وجود دارد ، آرایش بازیگران و نوع کاراکتری که در قاب فیلم از آن ها ساخته می شود تماشاچی را با قصه در گیر نمی کند و از همه مهم تر که نمی تواند یادآور شخصیت شناسی و جامعه شناسی دوره ای باشد که منظور نظر فیلم است .

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان