تبیان، دستیار زندگی
خود را رها می گذاشت تا از هر چیز تأثیر بپذیرد. تأثیرها را می پذیرفت، بعد آن ها را به هم می آمیخت، و همین طور ادامه می داد. نتیجه: آشفتگی در ذهن. همین طور در نقاشی. چشم هایش با هرچه می دید سرمست می شد؛ بعد با گزیده طلبی بیشتر، عاشق ون گوگ شد، عاشق گویا، سو
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقاشی که در جنگ مرد و جادوگروار به زندگی بازگشت

خود را رها می گذاشت تا از هر چیز تأثیر بپذیرد. تأثیرها را می پذیرفت، بعد آن ها را به هم می آمیخت، و همین طور ادامه می داد. نتیجه: آشفتگی در ذهن. همین طور در نقاشی. چشم هایش با هرچه می دید سرمست می شد؛ بعد با گزیده طلبی بیشتر، عاشق ون گوگ شد، عاشق گویا، سورا، ماتیس، ماکه، کاندینسکی...

بخش هنری تبیان

ماکس ارنست

مکس ارنست دوم آوریل 1981 در غرب آلمان متولد شد. در دانشگاه بن به تحصیل فلسفه و روانشناسی پرداخت و بی آنکه درس نقاشی خوانده باشد، نقاشی را آغاز کرد. ضمن دیداری از پاریس در 1913، با نوگرایانی چون دلند، ماکه، آپولینر، و آرپ آشنا شد و همراه آنان نمایشگاه «دار و دسته عجائب» را برگزار کرد.

در زمان جنبش دادای برلین، جنبش دادائیستی مشابهی در کلن زیر نفوذ شخص عجیبی چون ماکس ارنست جریان داشت.

او که بسیار تحت تاثیر جنگ جهانی اول بود درباره خود نوشت: «ماکس ارنست در اول اوت 1914 مُرد. در 11 نوامبر 1918 در قالب جوانی که می خواست جادوگر شود و اسطوره کانونی عصر خویش را پیدا کند، به زندگی بازگشت.» بعد از جنگ و در سال 1919 رهبری گروه دادای کلن را برعهده  گرفت. پس از برگزاری نمایشگاهش در سال 1920 با برتون متحد شد. برتون تلاش های زیادی در جهت گسترش نظریه سورئالیستی خودکاری (اتوماتیسم) داشت و معتقد بود هنر وسیله ابراز حالات خیالی و رویایی است.

ماکس ارنست خود را به عنوان نقاشی جوان چنین توصیف می کرد، نقاشی با شور و شوقی چندگانه. او تابلویی با عنوان "به صلیب کشی" (1913) را کشید که با سبک باری آشکار مهارت «دانشجویی هوشمند،» استعداد زودرس ارنست را تثبیت کرد، و با درآمد فروش آن به نخستین سفرش به پاریس رفت. اما این نقاشی به چیزی بیش از آگاهی هنرمند از شیوه پردازی های (mannerisms) مرسوم آوانگارد گواهی می داد.

ماکس ارنست

تابلوی به صلیب کشی همچنین گواه وابستگی ارنست به زادگاهش، راینلند، و نیز الهام گرفتن از مجموعه های هنری بسیار غنی کلن است. نقاشان اکسپرسیونیست اغلب از نقاشی های قرون وسطای آلمان و عصر رنسانس الهام می گرفتند، همچنان که در روایت های ارنست شمایل به صلیب کشی در کلیسای آیزنهایم اثر گرونوالد (حدود 16-1512) دیده می شود.

اصرار بر شمایل نگاری مذهبی سنتی در میان آوانگاردهای آلمانی پیش از سال 1914، با تجربه جنگ جهانی اول نمود بیشتر یافت، زیرا این وام گیری تاریخی و فرهنگی به وسیله ای برای اظهارنظر درباره تجربه کنونی تبدیل شد، خواه برای تأکید نهادن بر سرشت دردانگیز زندگی روزانه، خواه برای فراتر رفتن از آن.

ماکس ارنست

ارنست در سال 1924 به سورئالیست ها پیوست و به همراه آنان نمایشگاهی را برپا کرد. او رفته رفته به یکی از چهره های برجسته و پر اثر جنبش سوررئالیسم تبدیل شد، با این همه، هیچ تغییر مهم و نظرگیری در ماهیت و جهت گیری کار او صورت نگرفت.

بخش مهم آثار ارنست را کلاژ تشکیل می داد و شاید برخی بگویند که علاقه وی به این نوع کار ناشی از فقدان آموزش نقاشی اش بوده است. ولی ارنست بین سال های 1909و 1919 تابلوهای زیادی با سبک های مختلف کشید که بازتابنده آشنایی هرچه بیشتر وی با نقاشی مدرن بودند. برخی از این تابلوها، به ویژه آبرنگ های ماهی و پرنده سال 1917، به نحو فوق العاده روشنی، کارهای پخته تر سوررئالیستی بعدی او را وعده می دهند. با این همه، بهره گیری خاص از تصاویر و نقش های حاضر آماده، رفته رفته وجه مشخصه کار او شد.

او در سال 1941 به نیویورک مهاجرت کرد و پس از پایان جنگ دوم جهانی بیشتر اوقات خود را در فرانسه و کالیفرنیا می گذراند و این درحالی  بود که از سال 1949 به بعد بیش از پیش آثارش تغزلی و انتزاعی  شد.

ماکس ارنست

ارنست همچنین آثاری در جنبش های سورئالیسم و دادائیسم آثاری در زمینه مجسمه نیز داشت و کتابی را تحت عنوان زندگی غیررسمی مکس ارنست در سال 1961 تالیف کرد.

ارنست در اول اکتبر سال 1976 درگذشت.

از این هنرمند اثری باعنوان «تاریخ طبیعی» در اندازه 232 * 354 cm که در سال 1923 کشیده شده در موزه هنرهای معاصر تهران نگهداری می شود.


منبع: ایلنا