تبیان، دستیار زندگی
کیومرث پوراحمد که این روزها "اتوبوس شب" را روی پرده دارد، در 16 فیلم خود هرگز محدود به یک ژانر یا سبک خاص نمانده و نگاهش را در عرصه‌های متنوع به گردش درآورده؛ نگاهی که برخاسته از سادگی ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فیلمسازی به سادگی کودکی

مرور کارنامه کیومرث پوراحمد

کیومرث پوراحمد

کیومرث پوراحمد که این روزها "اتوبوس شب" را روی پرده دارد، در 16 فیلم خود هرگز محدود به یک ژانر یا سبک خاص نمانده و نگاهش را در عرصه‌های متنوع به گردش درآورده؛ نگاهی که برخاسته از سادگی و معصومیت کودکانه حتی به مفاهیمی چون جنگ است.

پوراحمد فیلم های سینمای متعددی در کارنامه خود دارد که چند مجموعه تلویزیونی موفق هم مکمل آنها می‌شود؛ مجموعه هایی که هر کدام به نوعی در عرصه کودک و آثار پلیسی ـ کارآگاهی ایرانی نمونه و اولین در نوع خود بوده‌اند که ویژگی کوچکی نیست.

"باران" اولین ساخته این کارگردان در سال 61 متأثر از نگاه انقلابی آن روزها به عوامل و عناصر رژیم شاه است که به نظر می آمد تنها سوژه قابل کار و مبتلا به البته در کنار فیلم های حماسی دفاع مقدس است. ساخت دو فیلم "تاتوره" و "بی بی چلچله" در یک سال، دو رویکرد مختلف از فیلمساز را به همراه داشت.

"تاتوره" محصول حاکمیت همان تفکر اشاره شده است که این بار متوجه عوامل آمریکایی می شود که قبل از انقلاب در ایران حضور داشتند. چهره متجاوز این قشر این بار با نگاهی نمادین به تصویر کشیده می شود و خانواده به منزله جامعه کوچک ایران مورد نقدی قرار می گیرد که افراد خنثی را به واکنش وا می دارد. سوژه ای که با همین نوع پرداخت باب آن زمان و حال و هوا بود.

"بی بی چلچله" مدخل پوراحمد برای نزدیکی به سوژه‌ای است که نشان می دهد علاقه‌ای خاص به آن دارد: کودک ـ نوجوان تنها و رویاهای اختصاصی او که با فانتزی فاصله عمیقی دارد. وقتی پسرک از یک نفرت کودکانه که از تنهایی او نشأت می گیرد به دوستی عمیق با راننده کامیون می‌رسد، شکنندگی و تأثیرپذیری اوست که برجسته می شود. رویای همراهی با مرد و ترک ناپدری که با او بدرفتاری می‌کند، هر چند کودکانه و واقعگراست، اما بخشی از آن به پرداختی که نویسنده برای ناپدری، راننده کامیون و ... قائل شده بستگی دارد.

فیلم "آلبوم تمبر" بر پایه عمق بخشیدن به دوران کودکی و رفاقت های آن، رابطه ای را ترسیم می کند که با یک ظن دچار خدشه شده و با تلنگر کوچکی فرومی ریزد. پوراحمد در فیلم های بعدی خود هم این مفهوم ظریف را مورد پرداخت قرار می دهد که دنیای معصومانه کودکان همواره توسط بزرگسالان و عملکردهای آنها خدشه دار می شود. اما عمق نداشتن این سوء تفاهم ها باعث می شود خیلی سریع مسائل خود را حل کنند. ویژگی که معلوم نیست چطور در رسیدن به بزرگسالی از یادمان می رود.

"گاویار"، "لنگرگاه" و "شکار خاموش" به تناوب به کودکان و نوجوانان می پردازند، با نگاهی واقعگرا به دنیا و مسائل آنها. "گاویار" ادامه همان نگاه روز به نوجوانی است که در موقعیت طراحی شده به نوعی دچار بلوغ شده و بزرگ می شود. مسئولیت پذیری نوجوانی که برای پیدا کردن مقصر کشته شدن گاو به جستجویی طول و دراز می پردازد فقط در جهت اثبات بیگناهی او نیست، بلکه در این مسیر یاد می گیرد چطور مانند بزرگسالان معامله کند و به عهدش وفادار بماند.

"لنگرگاه" دو نوجوان را محور قصه خود قرار می دهد که بنا به مختصات این دوران و سرکشی های مألوف، دست به فرار می زنند و تازه با چهره واقعی اجتماع نه آنگونه که در ذهن دارند برخورد می کنند. پرداخت طنزگونه برخی شخصیت ها (حمزه) علاوه بر اینکه مهارت فیلمساز را در این حیطه آشکار می کند، به منزله تعدیل کننده اتفاقات تلخ و گزنده پیش روی دو نوجوان عمل می کند. واقعیت‌هایی تلخی که از حضور موسی به فیلم وارد می‌شود که کلیشه آدم منفی و همواره مترصد پهن کردن دام برای کودک ـ نوجوان دچار بحران است.

در "شکار خاموش" فیلمساز با پررنگ کردن وجه کمدی این بار در یک شکارگاه و تمرکز بر رابطه شکاربان و پسرش، به یکسری تقابل در دنیای کوچک فیلم می پردازد. تقابل معلم و شکاربان، تقابل خاله خانم و شوهرش و ... که در انتها به پایانی در جهت تحقق آرزوی کودک فیلم ختم می شود.

پوراحمد با تبدیل سه قسمت از مجموعه تلویزیونی "قصه‌های مجید" به فیلم هایی مستقل، به نوعی نقبی بین تلویزیون و سینما می‌زند و مختصات این دو مدیوم را در مقابل هم قرار می دهد که در مقایسه بار داستانی و پرداخت تصویری قسمت‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی مستقل این مجموعه آشکار می شود. "شرم"، "صبح روز بعد"، "نان و شعر" و "سفرنامه شیراز" محصول این نگاه هستند.

پرداختن به شخصیتی که در یک مجموعه تلویزیونی معرفی شده و دغدغه ها و مسائلش برای مخاطب آشناست می تواند کمک کند که مخاطب اینبار شاهد قصه هایی نامتعارفتر و خاصتر باشد. "شرم" هم در طرح مسئله و هم در پرداخت و پایان بندی این نگاه را دنبال می کند. "صبح روز بعد" در سه اپیزود به رابطه نادرستی می پردازد که بین اولیا مدرسه و مجید به عنوان یک دانش آموز شکل می گیرد. رابطه ای که برخاسته از نگاه متعصبانه بزرگسالان و پیامدهای آن بر این رابطه متقابل است.

پوراحمد در "به خاطر هانیه" نگاهی دارد به نوجوانی محروم (بشیرو) که درگیر مسائل معنایی چون نذر می شود. نوجوانی که در جهشی رو به جلو در فقدان پدر، خود را ملزم به ادای دین و نذر او برای شفای خواهرش (هانیه) می داند. پرداختن به جزئیاتی که عرصه را بر بشیرو تنگ کرده و او را به دمام زدن در یک اتاق دربسته واداشته، علاوه بر اینکه نگاهی دارد به رشد شخصیت نوجوان، به نوعی عجین بودن او را با مفاهیم معنایی به رخ می کشد که شرایط هم برای رسیدن او به این لحظه چیده می شود.

"خواهران غریب" با اقتباس وفادارانه از داستان اریش کستنر، یک فیلم خوش ساخت و پرداخت است که جزئیات خوبی برای ایرانیزه شدن اثر به آن اضافه شده است. انتخاب آسم برای دختری که نزد مادر زندگی می کند یکی از این جزئیات است. ویژگی که علاوه بر کارکرد در جابجایی دخترها می تواند به نوعی تصویرگر وسواس ها و حساسیت های بی حساب مادرانه باشد. اشتغال پدر به ساخت ترانه و موزیک های کودکانه هم می تواند نگاه یک وجهی به تیپ پدر را ارتقاء داده و او را تبدیل به شخصیت کند.

"شب یلدا" شخصی ترین فیلم کارگردان است که در موقعیت نمایشی، تمهیدات روایی و ... هم از پرداخت خاصی برخوردار است. فیلم جز سکانس ابتدا و انتها در لوکیشن ثابت خانه می گذرد، آن هم با تک شخصیتی (حامد) که در طول این یک سال حبس خودخواسته، پوسته خود را می شکافد و به درکی تازه از عشق و خیانت می رسد. فیلمساز با نگاهی واقعگرا سعی می کند جلوه های تیره فاجعه ای چون ترک و خیانت را با تمهیدات نمادین به تصویر بکشد. اینجاست که هیچگاه مخاطب مطمئن نمی شود مهناز چرا او را ترک کرده و واقعاً در کشور غریب چه سرنوشتی پیدا کرده است.

دیالوگ های مستقیم و اطلاعاتی همواره در پس غرش هواپیما یا فوران شوفاژِ خانه ای که در حال تخریب است و ... در ابهام می مانند و سرانجام همان ذهن ساده و معصوم کودک وار است که می تواند حامد را پس از گذر چنین تجربه تلخی دوباره عاشق کند. در حالی که او در فیلم خانگی و کالبدشکافی گذشته دنبال دلیلی می گردد که مهناز را در ذهن خود تبرئه کند. البته تصویری که فیلمساز از مهناز ارائه می دهد، هم در این جهت کمک می کند.

در "گل یخ" پوراحمد این بار اقتباسی آزادتری از فیلم قدیمی "سلطان قلب ها" انجام می دهد. اقتباسی که در زمان حاضر و با نگاه تحلیلی که بر سینمای ساده نگر گذشته حاکم است، نمی تواند توجیهی جز سهل انگاری داشته باشد. اقتباسی که در پرداخت جلوه های معاصر و به روز هم ناکام می ماند و مثلاً از زلزله مستند رودبار و ... به گونه ای ساده انگارانه استفاده کرده است.

"نوک برج" کمدی جذابی را در شکل گیری رابطه بین دو انسان متضاد روایت می کند. چیدمان موقعیت ابتدایی برای ترسیم تضادهای زن و مرد و تقابل میان آنها، به گونه ای است که می تواند شناسنامه خوبی از شخصیت ها ارائه دهد و با چند فراز و نشیب غیرقابل پیس بینی، آنها را به همسویی برساند.

کیومرث پوراحمد

"اتوبوس شب" آخرین فیلم به نمایش درآمده این فیلمساز در ژانر دفاع مقدس است. فیلمی که به نوعی با کلیشه زدایی از مولفه های آشنای سینمای جنگ، تلاش می کند قصه ساده خود را در دنیایی کوچک با آدمهای محدود به تصویر بکشد و در این میان به زاویه دیدی جدید نسبت به دفاع مقدس و مردانش دست پیدا کند.

این فیلم از چهارشنبه 24 آبان ماه بالاخره پس از چند بار تعویق در سینماهای تهران اکران شده است. داستان فیلم درباره عیسی، رزمنده نوجوان 15 ساله ای است که مأموریت پیدا می کند عده ای اسیر عراقی را با یک اتوبوس قدیمی به قرارگاه برساند.

"اتوبوس شب" در جوایز فیلم آسیا پاسیفیک جایزه ویژه هیئت داوران را برد. این فیلم بر اساس فیلمنامه مشترک پوراحمد و حبیب احمدزاده ساخته شده و در جشنواره فجر و جشن خانه سینما جوایزی در رشته‌های کارگردانی، فیلم، فیلمنامه و بازیگری برده است. خسرو شکیبایی، محمدرضا فروتن، مهرداد صدیقیان، الناز شاکردوست، احمد کاوری و امیرمحمد زند بازیگران آن هستند.

دو مجموعه تلویزیونی "سرنخ" و "قصه‌های مجید" حاصل رویکرد فیلمساز به مدیوم تلویزیون است. "سرنخ" با انتخاب یک کارآگاه پلیس به شدت ایرانی و پرداخت جلوه های به شدت ملموس از زندگی خانوادگی و شغلی او، می تواند تصویری کپی نشده از کارآگاهان خارجی را به نمایش بگذارد. ماجراهای هر اپیزود و در واقع پرونده هایی که در هر قسمت به عنوان اپیرود مطرح می شود، علاوه بر داشتن ما به ازاء واقعی به نوعی دربر گیرنده مسائل قشر محروم و متوسط جامعه است.

خط سریالی مجموعه هم در کنار هر اپیزود، پیشرفت تدریجی دارد و این دو خط به نوعی پرداخت شده که در انتها مسئله خانوادگی زندگی کارآگاه یعنی به قتل رسیدن پدر زنش، با متهم شدن او تبدیل به پرونده نهایی مجموعه می شود. این مجموعه از نمونه هایی بود که در زمان خود توانست شکل گیری عشق و دل بستن را با یک سکانس تصویری و بدون رو به رویی دو شخصیت به نمایش بگذارد. سکانسی که دستیار و دختر کارآگاه هر کدام در اتاق خودشان در تنهایی به نقطه ای چشم دوخته اند و باد پرده ها را تکان می دهد و نگاه شخصیت ها به نقطه ای نامعلوم است ...

"قصه های مجید" رویکرد پوراحمد به اقتباس از ادبیات ایران است. این بار با تغییر در جغرافیا و اصلیت نوجوان قصه، مجید یک نوجوان اصفهانی می شود که در کنار یک قصه ملموس و تجربه شده توسط مرادی کرمانی، دلمشغولی و تجربه های خاص کارگردان را هم ترسیم کند. کارگردانی که هنوز دوران کودکی را فراموش نکرده و به آن وفادار است تا حقانیت آن را به اثبات برساند. اینجاست که دیگر نمی توان از پرداخت ساده و یک سویه ماجراها و اتفاقات به عنوان یک نقطه ضعف نام برد.

کیومرث پوراحمد در حال حاضر مشغول تهیه تله فیلم "دلشوره" به کارگردانی برادرش مهرداد پوراحمد است. این فیلم مضمونی اجتماعی دارد و با فیلمنامه ای از کیومرث در تهران فیلمبرداری شده است. داستان "دلشوره" درباره مردی به نام سعید سهامی است که پس از سال‌ها به کشور بازمی‌گردد و به دنبال بچه‌اش می گردد که با همسر سابقش زندگی می‌کند. در این جستجو سعید مسائلی برای همسر سابقش و شوهر جدید او به وجود می‌آورد که ...

مجید مشیری، امیرمحمد زند، کورش سلیمانی، معصومه میرحسینی، ملیکا طباخی، امیررضا وزیری و بیژن سیفان بازیگران، ناصر کاووسی مدیر تصویربرداری، مهدی صالح کرمانی صدابردار، مهدی گلستانه دستیار کارگردان، داریوش بابائیان مجری طرح و کیومرث پوراحمد مشاور کارگردان هستند.

منبع : خبرگزاری مهر