آن جا که صبر نیز فروتن میشود
مردی از شام وارد مدینه شد. در راه چشمش به امام مجتبی علیه السلام افتاد و شروع کرد به فحاشی و بدگویی و حتی لعن و نفرین بر آن بزرگوار. امام سخنی نفرمود تا آن مرد ساکت شد. حضرت متوجه او شد، به او سلام کرد و با چهرهای باز و خندان فرمود: ای شیخ! گمان میکنم در این شهر غریب باشی و گویا امر بر تو مشتبه شده است، اگر از ما گذشت بخواهی از تو میگذریم، چیزی بخواهی به تو میدهیم، هدایت و ارشاد بخواهی راهنماییات میکنیم، مرکبی برای سوار شدن بخواهی دریغ نداریم، اگر گرسنهای تو را سیر میکنیم، اگر عریانی تو را میپوشانیم، اگر نیازمند و تهیدستی بینیازت میکنیم، بی پناهی به تو پناه میدهیم، (خلاصه) هر نیازی داری ما آن را برطرف خواهیم کرد و اصلاً چه خوب است اثاث خود را به خانه ما آوری و تا در این شهر هستی مهمان ما باشی که این برای تو سودمندتر است، زیرا ما خانهای داریم وسیع و مناسب، و توشه و غذا و ... نیز به حد کافی در اختیارمان هست.
مرد غریب با شنیدن این سخنان (که از صداقت و بزرگواری بی انتها خاندان وحی حکایت میکرد) به گریه افتاد و عرض کرد: گواهی میدهم که تو خلیفه خدا در زمین هستی، که خداوند به موضع رسالت خویش داناتر است.
پیش از این تو و پدرت را از هر کس بیشتر دشمن میداشتم اما اکنون شما در نزد من محبوبترین خلق خدا هستید، سپس وسایل خود را برداشت و به خانه حضرت رفت و تا در مدینه بود مهمان حضرت امام مجتبی علیه السلام بود. همین مرد بعدها از بهترین هواداران و دوستداران اهلبیت علیهم السلام شد. (1)
« مَن لا یُعِدُّ الصَّبرَ لِنَوائِبِ الدَّهرِ یَعجُزُ .» (2)
كسی كه برای روبرو شدن با سختیهای روزگار، صبر ذخیره نکرده باشد (در رفع گرفتاریها) ناتوان خواهد بود.
امام باقر علیه السلام
پینوشتها:
1- مناقب ابن شهر آشوب، ج 4،ص 19.
2- اصول کافی، ج 2، ص 93.
منبع:
جلوههای تقوا، ج 3،محمدحسن حائری یزدی