فرجام رییس سابق صدا و سیما
سانسورچی های ایرانی!
اسفندماه سال 1357 یک ماه بعد از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، در صفحه 5 روزنامه اطلاعات مصاحبه ای با محمود جعفریان قائممقام حزب رستاخیز، معاون سابق رادیو تلویزیون و مدیرعامل سابق خبرگزاری پارس به چاپ رسید. جعفریان به دلیل نقشی كه در اداره دو رسانه اصلی رژیم شاه یعنی خبرگزاری و رادیو تلویزیون داشت، در این مصاحبه ابعاد گسترده سانسور در رسانههای آن رژیم را فاش كرد...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1396/12/26 ساعت 09:31
محمود جعفریان: اشرف پهلوی بزرگترین سانسورچی ایران بود!
جعفریان به دلیل نقشی كه در اداره دو رسانه اصلی رژیم شاه یعنی خبرگزاری و رادیو تلویزیون داشت، در این مصاحبه ابعاد گسترده سانسور در رسانههای آن رژیم را فاش كرد. این مصاحبه نكاتی خواندنی در مورد برقراری اختناق و سانسور و نقش اشرف پهلوی در این راستا دارد. توجه خوانندگان گرامی را به اظهارات جعفریان در این رابطه جلب میكنیم:- آقای جعفریان، حرف بزنید. بر شما اتهامات بسیاری وارد شده است، به خصوص نقش شما در مورد سانسور حاكم بر وسایل ارتباط جمعی، فرصتی است كه حرف بزنید.
* من فكر میكنم آن مطالبی كه اهمیت دارد بگویم درباره سازمان عظیم سانسور در وطن ما ایران است. دستگاه فاسد شاه خائن كه تمام جنایاتش و كارهای كثیفی كه كرده است و دزدیهایی كه كرده است، برای همه افراد ملت ایران روشن شده و به خصوص در ماههای اخیر و از زمانی كه انقلاب مقدس اسلامی به نتیجه رسید و مطبوعات كشور ما توانستند در یك محیط آزاد از این مفاسد پرده بردارند معلوم شد سانسور به چه دلیل بود و چرا شاه یك دستگاه عظیم سانسور به وجود آورده بود؟ به این دلیل بود كه مردم از مفاسدی كه داشت آگاه نشوند و اگر هم آگاه میشدند، یك سازمان مخوف و ترسناك دیگری به وجود آورده بود، به نام سازمان اطلاعات و امنیت كشور و مردم از ترس آن سازمان جرأت حرف زدن نداشتند. یكی از مطالبی كه میبایستی در تاریخ ایران ضبط شود، این است كه مطبوعات ایران در دوران پهلوی و وسایل ارتباط جمعی كه بعد هم رادیو و سپس تلویزیون به آن اضافه شد، دستگاههای سانسور شونده بودند، نه سانسوركننده.
تمام اخبار مربوط به شاه خائن و عائلهاش و فامیلش و معاملاتی كه داشتند و سخنرانیهایی كه داشتند، به وسیله دربار، وزیر دربار و عدهای كه در دربار بودند، كنترل میشد، رادیو تلویزیون حق نداشت اخبار دیگری را پخش كند. در مورد مطبوعات هم من یادم هست، حتی یك بار از نزدیك دیدم عكسهایی را كه میبایست از این خاندان در مطبوعات چاپ شود اینها نظر میدادند كه این عكسها در كجای روزنامه چاپ بشود و اگر نمیشد، روزنامه چاپ نمیشد یا افرادش زیر فشار قرار میگرفتند و شبها به دام سازمان لعنتی میافتادند. این واقعیتی است كه میبایست در نظر گرفت. بعد میرسیم به دیگران، یعنی عائله شاه. مهمترین دفتر سانسوری كه وجود داشت، در این مملكت مال اشرف بود، با همه دستگاه عریض و طویلی كه داشت. مثلاً سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی كه البته اینها بایستی رسیدگی شود كه پولهای فروش بلیط را به چه مصرفی میرساندند. وزیر كشور سابق – ملكمحمدی – را گذاشته بوده مسئول سانسورش و اینها روی مطبوعات، روی رادیو تلویزیون فشار میآوردند. البته به رادیو و تلویزیون همیشه زورشان بیشتر میرسید تا مطبوعات، یعنی در مطبوعات همیشه یك هسته مقاومت بیشتری وجود داشت. دستگاههای دیگر، دستگاههای برادرانش و خواهرانش بود كه هر كدام یك دفتر مخصوص داشتند و بعد دستگاه نخستوزیر مملكت بود. خودتان میدانید و میشناسید میتوانید خودتان به اسم بگوئید، حالا اگر من نمیگویم به تفصیل، میخواهم وقت را رعایت كنم. این افراد كار سانسور را اعمال میكردند. خیلی ساده مثلاً نیكوخواه بود، حسنقلی یا حسینقلی جوانشیر بود، در درجه اول، تدین بود كه مربوط به وزارت اطلاعات بود. یك آقای مسنی هم بود به نام محسنین، در دستگاه هویدا كه از شركت نفت آورده بود. آنها حتی نطق نخستوزیر را هم سانسور میكردند، چیزی كه به مطبوعات و رادیو و تلویزیون میرسید، چیزی بود كه اینها دیده بودند و همان را میدادند به خبرگزاری پارس و...
به عنوان مثال ببینیم خبرگزاری پارس چه بود؟ من رفتم خبرگزاری پارس، ولی زورم نرسید، یعنی خبرگزاری پارس و روابط عمومی وزارتخانهها كه خبرهای رسمی را به آن میدادند و خبرگزاری مخابره میكرد، آنها فقط میخواستند یك اسم داشته باشند، چیز دیگری نمیخواستند. به همین دلیل به دنبال تربیت كادر خبرنگاری برای آنجا نرفتند. مملكتی كه این همه پول برای خبرگزاریش خرج میكرد، برای تربیت خبرنگار پول خرج نكرد، چرا؟ برای اینكه احتیاجی به آن نداشت و بعد وزارتخانههای مملكت هر وزیری كه به شاه نزدیك بود، بیشتر روی مطبوعات و رادیو و تلویزیون قدرت داشت و فشار میآورد.
جعفریان چه کسی بود؟
«محمود جعفریان» فرزند محمدجعفر به شماره شناسنامه 583 صادره از بخش 5 تهران به سال 1307 در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان نظامی و دوران متوسطه را در دبیرستانهای دارایی و دارالفنون گذراند. سپس در دانشكده افسری شهربانی مشغول به تحصیل شد. در 1328 با درجه ستوانی در شهربانی گرگان به كار پرداخت و پس از آن در شهربانی بهبهان، اهواز و قم نیز خدمت كرد. به گفته خودش از دوران دبیرستان به مسائل سیاسی علاقهمند بود. تداوم همكاریهای او موجب پیوستنش به سازمان افسران حزب توده شد. زمان زیادی از فعالیت او در این سازمان نگذشته بود كه در 7 شهریور 1333 دستگیر و روانه زندان گردید. وی ابتدا به پنج سال زندان محكوم شد اما تنها دو سال در زندان ماند و در 6 آبان 1335 از زندان آزاد شد.جعفریان در زندان با نوشتن توبهنامه مراتب تنفر خود را از حزب توده اعلام كرد و خواستار عفو ملوكانة شاه شد.
با این حال نام او هیچگاه از فهرست اسامی مسئولان با سابقه مضره حذف نشد. جعفریان به دلیل توانایی بالا در نوشتن مقالات و برخورداری از قدرت تحلیل و فن بیان قوی، مهرهای مطلوب برای دستگاه امنیتی شاه به شمار میآمد. ساواك از همه فعالیتهای او گزارش تهیه میكرد و در موارد لزوم تذكراتی نیز به وی ابلاغ میشد.
جعفریان چند بار موفق به دریافت نشانهای ملی و تخصصی گردید. از جمله نشان درجه 3 تاج، نشان همایونی، نشان همكاری با ارتش شاهنشاهی، نشان كوشش، نشان انقلاب شاه و ملت، نشان تاجگذاری و دو مدال پهلوی. او مقالات متعددی در زمینههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در مطبوعات به رشته تحریر درآورد كه عمدتاً در توجیه سیاستهای رژیم پهلوی بود.
جعفریان سرانجام پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تاریخ 25 بهمن 1357 با تسلیم خود به مأموران انتظامی دستگیر و روانه زندان شد.
پی نوشت:
1- موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، روزنامه اطلاعات 22/12/1357
2-ماهنامه الکترونیکی دوران