تبیان، دستیار زندگی

شرط صدق معارف دینی چیست و كدام یك از نظریات در باب صدق در معرفت دینی جریان دارد؟

شرط صدق معارف دینی مطابق آموزه‌های آن با واقع است. یعنی معارف دینی زمانی درست و صادق هستند كه مطابق با واقعیت جهان باشند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
معارف دینی
خلاصه:
معیارهای متفاوتی برای صدق معارف بشری و از جمله معارف دینی مطرح شده است. مثل انسجام‌گرایی، عملگرایی، مطابقت با واقع، نسبیت، رجوع به شواهد تاریخی و... كه معیار صحیح و مورد پذیرش، مطابقت گزاره‌های صادق با واقع است. انسجام و هماهنگی معارف با یكدیگر، فایده و كارآیی داشتن، داشتن تأییدات علمی و مانند آنها گاهی می‌تواند نشانه‌های واقع باشند، امّا شرط لازم و كافی برای صدق نیستند.
شرط صدق معارف دینی مطابق آموزه‌های آن با واقع است. یعنی معارف دینی زمانی درست و صادق هستند كه مطابق با واقعیت جهان باشند. ناگفته نماند كه این ملاك برای تمام دانسته‌های بشری است و اختصاص به معارف دینی ندارد. برای دقیق‌تر شدن بحث باید به پرسشهای زیر پاسخ داد:
مراد از واقع چیست؟ واقعیت‌ گزاره‌های دینی چیست و چگونه می‌توان دریافت كه كدام گزارة دینی مطابق با واقع است و كدام غیر مطابق؟ و در نهایت آیا نظریه‌های دیگری دربارة صدق گزاره‌ها ـ غیر از مطابقت با واقع ـ مطرح شده است؟

1. واقع: مراد از واقع همان چیزی است كه قضیه از آن حكایت می‌كند و به این جهت واقع هر قضیه به اقتضای نوع آن قضیه مختلف است و ممكن است امری مادی، مجرد، ذهنی، اعتباری و... باشد. مثلاً واقع در قضیة «من فرزندی ندارم» نبود (عدم) فرزند من است. چنین گزاره‌ای (قضیة سالبه) از هیچ چیزی در خارج حكایت نمی‌كند؛ بلكه حكایت از آن دارد كه چنین چیزی در خارج از ذهن موجود نیست. واقع در قضایای ذهنی هم تنها یك امر ذهنی است. در قضایای اعتباری، واقع امری اعتباری و در قضایایی كه از عالم ماده سخن می‌گویند، امری صادق است که با عالم ماده مطابق باشد و به این جهت گفته می‌شود: «واقع كل شیء بحسبه»؛[1] واقع هر چیز بر حسب خود آن چیز است.

2. انواع معارف دینی: معارف دینی را می‌توان به دو دستة «هست‌ها و نیست‌ها» و «بایدها و نبایدها» تقسیم كرد. به عبارت دیگر بخشی از گزاره‌های دینی اِخباری هستند و دسته‌ای انشایی.
گزاره‌های اخباری مانند: «خداوند یكی است»؛ «رستاخیز انسان‌ها رخ خواهد داد» مستقیماً از واقع خبر می‌دهند و شرط درستی و صدق آنها این است كه مطابق با واقع باشند و واقعیت آنها متناسب با مفاد آنهاست. مثلاً گزاره‌ «خداوند یكی است» در صورتی صادق است كه موجودی كه با اوصاف خاص در دین، خدا نامیده می‌شود، تنها یكی باشد نه دو تا و نه چندتا. اگر بیش از یك خدا وجود داشته باشد، این گزاره نادرست وغلط است.
گزاره‌های انشایی دین مانند: «از دستورات خداوند اطاعت كن»؛ «باید ماه رمضان را روزه بگیری» و... این گزاره‌ها مستقیماً از واقعیتی خبر نمی‌دهند و به تعبیری اعتباری هستند؛ البته نه اعتباری محض، بلكه ضرورت آنها با توجه به نتایج واقعی آنها اعتبار شده است. یعنی چون دارای نتایج واقعی بوده‌اند، دین آنها را وضع كرده است.[2]

3. ارزیابی مطابقت معارف دینی با واقع: بحث مستقلی است كه ممكن است در اینجا به ذهن آید. اجمالا می‌توان گفت: مطابقت گزاره‌های مبنایی دین یا به عبارت دیگر اصول دین باید با معیارهای عقل سلیم مورد ارزیابی قرار گیرد، پس از آن كه اصول اساسی دین مثل: شناخت خدا، مسأله نبوت و شریعت، معاد و مانند آنها، به شیوة عقلی اثبات و حل شد، می‌توان صدق گزاره‌های جزئی یا فروع دین را از طریق تعبد و اطاعت پذیرفت. مثلاً كسی كه با استدلال عقلی نیاز به نبوت و لزوم عصمت پیامبر را دریافت و دانست كه قرآن معجزة الهی و كلام خداست، با اطمینان از دستورات پیامبر و قرآن پیروی می‌كند.

4. معیارهای دیگر برای صدق: گفته شد كه معیار صدق معارف دینی مطابقت آنها با واقع است. اكنون خاطرنشان می‌كنیم كه این ملاك ـ مطابقت با واقع ـ تنها معیاری نیست كه اندیشمندان ارائه كرده‌اند؛ هر چند مشهورترین ملاك و به نظر اكثر اندیشمندان مسلمان تنها ملاك صحیح و دقیق است. معرفت شناسان غربی در كنار معیار مطابقت با واقع برای صدق گزاره‌ها، معیارهای دیگری چون نظریه‌های انسجام‌گرایی (تلائم)، عملگرایی (پراگماتیسم)، نسبیت، كاهشگرایی و... را مطرح كرده‌اند كه اینك به مهمترین آنها اشاره می‌شود.

الف. انسجام‌گرایی (تلائم): این نظریه دو تقریر دارد:
1. تقریر جامعه شناختی: صدق و حقیقت آن است كه مقبولیت، تلائم همگانی و هویت جمعی داشته باشد، برخی محققان غربی برای مستدل ساختن این نظریه به مثالی تمسك كرده‌اند: «مثلاً اگر من در سكوت شب صدای ارتعاش مداومی را بشنوم و بخواهم بدانم كه این صدا واقعی است یا دچار توهم شده‌ام، از افرادی كه با من هستند می‌پرسم كه آیا آنها هم چنین صدایی را می‌شنوند یا نه. اگر دیگران هم آن را بشنوند، حكم گوشهای خود را باور خواهم كرد...» بنابراین ملاك صدق، اجماع و قبول همگانی است.

اشكالات این تقریر
1ـ1. مراد از توافق مردم مبهم است. آیا توافق همة مردم در همة زمانها و مكانها مقصود است یا توافق عده‌ای خاص درزمان و مكانی خاص منظور است؟ اولی دست نیافتنی و فرض دوم مستلزم تن دادن به تضاد و تناقض آراء است. زیرا گروه‌های مختلف، نظریات متضاد و متناقضی را پذیرفته‌اند.

1ـ2. توافق همگانی، گاه نشانه و علامت صدق است، امّا عین واقعیت و یا علت آن نیست، ممكن است عموم مردم به دلایلی یك نظریه اشتباه (مانند هیئت بطلمیوس) را بپذیرند. همچنان كه اختلاف اندیشه‌ها، دلیل بطلان همة آن‌ها نیست.

2. تقریر ایدئالیستی: قضیه‌ای حقیقی و صادق است كه با قضایای قبلی كه مورد پذیرش واقع شده‌اند، توافق داشته باشد. اگر اندیشه‌ای با سایر اندیشه‌ها ناسازگار باشد، غلط شمرده می‌شود. باورهای نو باید با معارف قبلی سنجیده شوند. در صورت هماهنگی، صادق و در غیر اینصورت كاذبند.[3]

اشكالات تقریر ایدئالیست
2ـ1.
منظور از انسجام و هماهنگی دقیقاً مشخص نیست. آیا منظور انسجام با همة معرفت‌های بشری است یا دسته‌ای از آنها. فرض اول دست نیافتنی است و دومی هم نمی‌تواند ملاك صدق قرار گیرد، زیرا چه بسا دو قضیة متناقض، هر كدام با نظامی از باورها كاملاً هماهنگ باشند در حالی كه تنها یكی با واقعیت مطابق است.

2ـ2. این نظریه مستلزم تسلسل است، اگر قضیة جدید در صورتی صادق است كه با قضایای قبلی هماهنگ باشد، ‌دلیل صدق قضایای گذشته و اولیه چیست؟ برای یافتن معیار صدق آنها یا باید تن به تسلسل داد یا از معیار انسجام‌گرایی دست برداشت.

2ـ3. افسانه‌ها و قصه‌های خیالی بسیاری می‌توان ساخت كه گزاره‌ها و اجزاء آن با هم هماهنگند، امّا عاری از واقعیت‌ می‌باشند.

ب. عملگرایی (پراگماتیسم): در این نظریه تلاش می‌شود هر مفهومی به كمك رد‌گیری پیامدهای عملی مربوط به آن تفسیر شود و قضیة صادق قضیه‌ای معرفی می‌شود كه در زندگی فرد كارآمد و سودمند باشد.

اشكالات این نظریه
1. اصطلاحات و مفاهیم سودمندی، كارآمدی و مانند آنها مفاهیم مبهم و كیفی‌اند. علاوه بر آن قلمرو كارآیی و فایدة عملی نیز معلوم نیست. آیا منفعت فردی فقط مقصود است یا سود یك جامعه یا همة جوامع؟ آیا فقط سود دنیوی را باید مورد نظر داشت یا نفع اخروی نیز مورد توجه است.
2. كارآیی و سودمندی یك گزاره یا نظریه همواره مستلزم صدق آن نیست، گاهی ممكن است قضیه یا نظریه‌ای نادرست در حوزه‌ای خاص، كارآمد و مفید باشد، مانند هیئت بطلمیوس، فیزیك نیوتنی و مانند آنها كه بسیاری از مشكلات علمی را حل می‌كند.
3. اگر سودمندی را ملاك صدق قضایا بدانیم، مصادره به مطلوب رخ می‌دهد؛ زیرا می‌پرسیم ملاك صدق این قضیه كه «سودمندی ملاك صدق قضایا است» چیست؟ یا باید ملاك صدق دیگری انتخاب كنند و یا آن كه بگویند معیار صدق همان كارآیی و سودمندی است كه معنای آن این خواهد بود كه سودمندی معیار صدق سودمندی است و این مصادره به مطلوب است.

ج. نظریه نسبیت: نسبی‌گرایان ادراكات مطلقه را انكار كرده و به نسبیت معرفت و فهم بشر حكم می‌كنند و معرفت را نتیجة فعل و انفعالات ذهنی می‌شمرند. آنان معتقدند واقعیت خارجی آن چنان كه هست در دستگاه ذهنی بشر ظاهر نمی‌شود، بلكه هر كس از دریچة ذهن خود واقعیت‌ها را تفسیر می‌كند. در تقریرهای جدیدتر این نظریه، ضمن تأیید ناتوانی انسان در دستیابی به واقعیت، ادیان و آراء مختلف، جلوه‌هایی از حقیقت معرفی می‌شوند كه هر كدام بخشی از واقعیت را درك كرده و همه درست می‌باشند.

اشكالات این نظریه
1. این نظریه خود متناقض است، یعنی با پذیرش این نظریه خود این تئوری هم نسبی و غیرواقعی می‌شود.
2. حقیقت و واقعیت با شناخت ما از آن متفاوت است. شناخت ممكن است نسبی و دچار خطای احتمالی باشد، ولی حقیقت ثابت است.
3. این نظریه مخالف اصل بدیهی اجتماع نقیضین است. حقیقت نمی‌تواند دو چیز متناقض باشد.
4. بشر توان دستیابی به واقع را دارد و واقعیت واحد است.[4]

ـــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
[1]. ر.ك: مطهری، مرتضی، شرح مبسوط منظومه، انتشارات حكمت، 1406 ق، ج2، ص413.
[2]. ر.ك: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، 1370، ج1، درس بیستم؛ ‌و مصباح، مجتبی، فلسفه اخلاق، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1378.
[3]. برخی متفكران غربی، مثل كواین در تحلیل ماهیت صدق به نظریة مطابقت با واقع اعتقاد دارند و لكن تئوری انسجام را به عنوان ملاك احراز صدق معرفی می‌كنند. ر.ك: خسروپناه، عبدالحسین، تئوری‌های صدق، مجله ذهن، ش1.
[4]. ر.ك: ربانی گلپایگانی، علی، تحلیل و نقد پلورالیسم دینی، موسسه دانش و اندیشه معاصر؛ و حسین‌زاده، محمد، مبانی معرفت دینی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص121.
 

منبع: سایت اندیشه قم