تبیان، دستیار زندگی

تحلیل جالب دکتر رجبی دوانی از اربعین

آیا اهل بیت در اربعین اول به کربلا رسیدند؟

مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام با اشاره به افشاگری ها و روشنگری های حضرت زینب(سلام الله علیها) و امام سجاد(علیه السلام) گفت: این نقل که اسرا را یک ماه در شام نگه داشتند قطعا غلط است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رجبی دوانی
یک ساعت و نیم گفتگو با محمد حسین رجبی دوانی مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام حول محورهایی چون جایگاه افراد مختلف در واقعه اربعین از جمله جابر بن عبدالله انصاری، نقش زنان در حوادث پس از عاشورا، ولایت مداری و بصیرت خواص در مواجهه با امام حسین(علیه السلام) بخشی از مباحث مطرح شده با این استاد دانشگاه بود که در دانشگاه جامع امام حسین(علیه السلام) و در مرکز مطالعاتی کوثر ولایت پذیرای ما بود. وی معتقد است که حضور جابر در روز اربعین در صحرای کربلا نیست که اربعین را مطرح کرده بلکه حضور امام معصوم که فعلش برای همه حجت است باعث شده تا زیارت اربعین به یکی از نشانه های مومن تبدیل شود.

اعداد رمز و رازی در حکمت الهی دارد

به عنوان سوال نخست لطف کنید در مورد عدد 40 و تقدسی که شاید برخی برای آن قائل باشند بفرمایید. بطور متداول در فرهنگ اسلام از این عدد بسیار استفاده می شود و ما وقایعی چون اربعین را نیز داریم.

راجع به اربعین بحث است که اهل بیت(علیه السلام) در بازگشت از شام به سرزمین کربلا آمدند و آن بزرگواران را زیارت کردند و برگشتند به مدینه یا خیر و آیا اگر زیارتی صورت گرفته این زیارت در همان 40 روز بعد از واقعه کربلا اتفاق افتاده یا اربعین سال بعد بوده است. بین علما و محققین ما اختلاف شدیدی است؛ بعضی می گویند اصلا امکان ندارد 40 روز بعد از واقعه کربلا این بزرگواران آمده و این سرزمین مقدس را زیارت کرده باشند. بعضی ها می گویند حتی جابر بن عبدالله هم بعید است 40 روز بعد از این حادثه از مدینه به کربلا رسیده باشد. البته در مورد سرهای مطهر شهدا هم اختلاف نظر است که آیا سرها را به خود کاروان اسیران آل الله(علیه السلام) دادند که بیاورند تا کربلا و دفن کنند (چون در نقل است که با راهنمایی امام سجاد(علیه السلام) سرها دفن شدند) این ها را نمی خواهم وارد بشوم اما می خواهم این را عرض کنم وقتی ما بپذیریم زیارت اربعین طبق فرموده امام حسن عسگری(علیه السلام) یکی از پنج نشانه مومن است نشان می دهد این مساله جایگاه رفیعی دارد و ربطی به جابر بن عبدالله هم ندارد.


رجبی دوانی: برخی از اعداد مانند 7، 12، 40 و 70 در فرهنگ دینی ما کاربرد دارد و به سبب آنکه بعضی از احکام و تعالیم دینی، شمارگانی را برای حد و میزان خود نیاز دارد این اعداد مهم جلوه داده شده است. برای مثال تعداد شوت هایی که در طواف لازم است 7 است یا روزهای هفته هم همینطور یا ما آیه قران داریم که تعداد ماه های سال نزد خدا 12 است. این ها بالاخره یک رمز و رازی در اراده و حکمت الهی دارد که ما دقیق از آن با خبر نیستیم . عدد 70 را عدد کثرت می نامند یعنی نشانه زیادی و بزرگی، یعنی اگر بخواهند چیزی را در بزرگی وصف کنند و زیادی آن را نشان بدهند معمولا با عدد 70 یاد می کنند و مثال آن هم اینکه گفته شده اگر فلان عمل خیر انجام شود اجر 70 سال عبادت را دارد؛ نه اینکه دقیقا 70 سال است، یا 69 سال نشود، 71 هم نشود، منظور زیاد بودن آن است. این هم احتمال دارد بستگی به فرهنگ مردمی باشد که مخاطبان اولیه اسلام بودند مثلا عرب ها شاید عدد 70 را خیلی بزرگ می دانستند و اسلام هم برای اینکه مخاطب اولیه بهتر درک بکند و بفهمد از این عدد استفاده کرده است.
در مورد عدد 40 هم ما مصادیق مختلفی داریم؛ چله نشینی، 40 بار زیارت ناحیه یا مکانی که نشان دهنده شمار قابل توجه ای است، حالا نه به اندازه 70 که خیلی زیاد باشد. به هر صورت این اعداد در فرهنگ ما وجود دارد که قاعدتا باید رمز و رازی در حکمت الهی داشته باشد که من از آن بی خبرم.
حالا در فرهنگ ایرانی و فرهنگ دینی ما که بخشی از این فرهنگ هم متاثر از فرهنگ  اسلام است، چهل روز که از وفات عزیزی می گذرد خیلی سعی می شود که بزرگداشتی برایش بگیرند و خانواده مرحوم را از عزا در بیاورند. سوال اینجاست که ما چرا فقط برای امام حسین(علیه السلام) اربعین داریم و برای ائمه دیگر مثلا حضرت رسول(صلی الله و علیه وآله) این اتفاق نمی افتد؟
رجبی دوانی: ببینید همانطورکه اشاره کردید وقتی مصیبتی وارد می شود در بین ما مردم ایران اینطور جا افتاده که تا 40 روز آن مصیبت جدی گرفته می شود و بعد از 40 روز می گویند آن خانواده را از سیاه بیرون بیاورید و آن خانواده باید زندگی طبیعی و عادی خودش را از سر بگیرد. من برداشتم این است که هر مصیبتی هر چقدر هم سخت باشد، شور و حرارت و داغی آن تا 40 روز است که البته این هم در واقع از الطاف خداوند است و الا اگر بخواهد مصیبت بعد از 40 روز کماکان مثل روزهای اول برای صاحب عزا باقی بماند زندگی سخت و سنگین می شود.
ما شخصیت های بزرگتر و از نظر جایگاه بالاتر از امام حسین(علیه السلام) نظیر پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله)، امیرالمومنین(علیه السلام)، حضرت زهرا(س) و امام مجتبی(علیه السلام) داریم اما به قول شما برای آن بزرگواران که پیش از امام حسین(علیه السلام) هم به شهادت رسیدند، اربعین نمی گیریم. این مسئله به دو نکته بر می گردد یکی اینکه زیارتی که در اربعین  امام حسین(علیه السلام)  صورت گرفت یعنی 40 روز بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام)  آن وجود مقدس زیارت شده و دوم هم اینکه امام حسین(علیه السلام) به سبب آنکه با همه وجود و با همه هستی خود در راه خدا ایثاری کرد که یک موقعیت ممتازی را خداوند برای او قائل شد.
ببینید همه امامان ما در اوج ایثار بودند ولی اینگونه شرایط که برای امام حسین(علیه السلام) رقم خورد برای سایر ائمه و معصومین ما پیش نیامد که با هر آنچه داشتند وارد عمل شده و عزیزان خود را یکی پس از دیگری از دست بدهند لذا خداوند به ایشان یک عنایتی فرموده که چند ویژگی دارد که سایر معصومین(علیه السلام) ندارند.

کشتی نجات حسین(علیه السلام) از بقیه ائمه و اهل بیت وسیع تر و سریع تر است

چه ویژگی هایی باعث شد که امام حسین(علیه السلام) چنان جایگاه رفیعی پیدا کند؟
رجبی دوانی: شما می دانید که حج به عنوان یک فریضه بزرگ الهی واجب است اما در همین حج اگر انسان احساس کند که راه برای او نا امن است این فریضه تا رفع خطر از او ساقط می شود. منتهی می بینید زیارت امام حسین (علیه السلام) با اینکه مستحب است و واجب نیست، به بهانه نا امنی راه ها نباید ترک شود و این را ما فقط برای امام حسین (علیه السلام) داریم. نکته دوم این که آن بزرگوار جایگاهی در پیشگاه خدا دارد که مسافر که باید نمازش را شکسته بخواند غیر از مسجدالاحرام و مسجد النبی، تنها جای دیگری که می تواند کامل بخواند زیر قبه ی امام حسین (علیه السلام) است و این هم از امتیازاتی است که خداوند برای امام حسین(علیه السلام) قائل شده است.
ویژگی بعدی در ارتباط با اینکه آن بزرگوار کشتی نجات است، همه ائمه(علیه السلام) کشتی نجات هستند ولی چرا به آن بزرگوار گفته شده مصباح الهدی و سفینه النجاه؟ امام صادق(علیه السلام) این پاسخ را می دهند و می فرماید که همه ما اهل بیت سفینه النجاه هستیم اما کشتی نجات جد ما حسین(علیه السلام) از کشتی بقیه ائمه و اهل بیت وسیع تر و سریع تر است.
ببینید ما این نکته را نباید از نظر دور بداریم که امامان قول و نقل و تصویرشان برای ما حجت است و حکم شرعی ایجاد می کند.
منظورتان حضور امام سجاد(علیه السلام) در روز اربعین برای زیارت امام حسین(علیه السلام) است؟
رجبی دوانی: بله. البته راجع به اربعین بحث است که اهل بیت(علیه السلام) در بازگشت از شام به سرزمین کربلا آمدند و آن بزرگواران را زیارت کردند و برگشتند به مدینه یا خیر و آیا اگر زیارتی صورت گرفته این زیارت در همان 40 روز بعد از واقعه کربلا اتفاق افتاده یا اربعین سال بعد بوده است. بین علما و محققین ما اختلاف شدیدی است؛ بعضی می گویند اصلا امکان ندارد 40 روز بعد از واقعه کربلا این بزرگواران آمده و این سرزمین مقدس را زیارت کرده باشند. بعضی ها می گویند حتی جابر بن عبدالله هم بعید است 40 روز بعد از این حادثه از مدینه به کربلا رسیده باشد. البته در مورد سرهای مطهر شهدا هم اختلاف نظر است که آیا سرها را به خود کاروان اسیران آل الله(علیه السلام) دادند که بیاورند تا کربلا و دفن کنند (چون در نقل است که با راهنمایی امام سجاد(علیه السلام) سرها دفن شدند) این ها را نمی خواهم وارد بشوم اما می خواهم این را عرض کنم وقتی ما بپذیریم زیارت اربعین طبق فرموده امام حسن عسگری(علیه السلام) یکی از پنج نشانه مومن است نشان می دهد این مساله جایگاه رفیعی دارد و ربطی به جابر بن عبدالله هم ندارد.

جایگاه رفیع اربعین ارتباطی به شخصیت جابر ندارد

پس با این اوصاف نباید فعل و شخصیت جابر را عاملی برای بالا بردن جایگاه اربعین بدانیم.
رجبی دوانی: حرکت جابر نمی تواند به لسان معصوم تبدیل شده و یک سنت و اصل و یکی از پنج نشانه مومن محسوب شود. وقتی امام معصوم می فرماید یکی از نشانه های مومن زیارت اربعین است؛ جابر بن عبدالله و امثال او در حدی نیستند که فعل شان بشود نشانه مومن.
تصور خود من این است که باید این زیارت توسط معصوم انجام شده باشد که به عنوان یک سنت در بین مکتب و مذهب شیعه پذیرفته شده باشد و معصوم هم آن را از نشانه های مومنین بخواند و خود من معتقدم این مساله شدنی است. یعنی 40 روز بعد از واقعه کربلا این بزرگواران در کربلا حاضر شده اند. به پاس و اهمیت حضور امام سجاد(علیه السلام) و حضرت زینب(س) این مساله چنان اهمیت پیدا می کند که می شود یکی از ویژگی های مومن یعنی شیعه واقعی. دلیل اعتبار این است نه صرفا چون 40 روز گذشته و یا اینکه مثلا سرها آنجا آمده باشد یا جابر آنجا زیارت کرده؛ وقتی معصوم آمده و زیارت کرده فعل معصوم برای ما حجت است. این نمی تواند سال بعد هم اتفاق افتاده باشد چون دیگر اعتباری پیدا نمی کند و باید درست 40 روز بعد از واقعه باشد.

این نقل که اسرا یک ماه در شام نگه داشته شدند قطعا غلط است

برخی ها می گویند امکان ندارد طی 40 روز کاروان از کربلا به شام رفته و دوباره به کربلا برگشته باشد، نظر شما چیست؟
رجبی دوانی: وقتی ما نقل داریم و می پذیریم این بزرگواران 20 روز بعد از واقعه کربلا به شام وارد شدند(روز اول صفر وارد شام شدند) با توجه به اینکه حداقل یک هفته هم در کوفه زندانی بودند چه استبعادی دارد که 20 روز بعد از ورود به شام در کربلا حاضر نشوند؟
نقلی وجود دارد که قطعا غلط است که گفته شده اسرای اهل بیت(علیه السلام) را بیش از یک ماه در شام نگه داشتند؛ این نمی تواند درست باشد چون با افشاگری ها و روشنگری های حضرت زینب(س) و امام سجاد(علیه السلام) چنان اوضاع و احوال شام و یزید بهم ریخت که یزید هر روزی که این بزرگواران را در شام نگه می داشت خود را مفتضح می کرد و آبرویش بیشتر می رفت. لذا او لحظه شماری می کرد که هر چه سریعتر آل الله را از شام خارج کند. ما حداکثر بپذیریم یک هفته هم در شام این بزرگواران را نگه داشته باشند، می توانند 13 روز بعدش در کربلا بوده و آنجا را زیارت کرده باشند.
عده ای بر این عقیده اند که چون مسیر شام تا مدینه از کربلا نمی گذرد چه لزومی دارد که کاروان از سرزمین کربلا عبور کرده باشد؟
رجبی دوانی: بله، دقیقا این سخن صحیح است که مسیر شام به مدینه از کربلا نمی گذرد. اصلا چه کسی گفته که در مسیر بوده؟ آل الله خواستند که قبل از رفتن به مدینه بیایند و زیارت بکنند. حتی مسیرشان را خیلی طولانی می کنند که بروند قبر مطهر امام حسین(علیه السلام) و سایر شهدا را زیارت کنند و بعد بروند به سوی مدینه و این شدنی است.

جابر بن عبدالله باید امام را همراهی می کرد که این کار را انجام نداد

آقای دکتر در مورد شخص جابر بن عبدالله انصاری بفرمایید. بالاخره ایشان زمان های مختلف از جمله دوران پیامبر تا امام حسین(علیه السلام) را درک کرد. آیا او هم در روز اربعین به کربلا رسید یا خیر؟

در ارتباط با اینکه آن بزرگوار کشتی نجات است، همه ائمه(علیه السلام) کشتی نجات هستند ولی چرا به آن بزرگوار گفته شده مصباح الهدی و سفینه النجاه؟ امام صادق(علیه السلام) این پاسخ را می دهند و می فرماید که همه ما اهل بیت سفینه النجاه هستیم اما کشتی نجات جد ما حسین(علیه السلام) از کشتی بقیه ائمه و اهل بیت وسیع تر و سریع تر است.


رجبی دوانی: من ابتدا اشاره کنم که هم ما نقل داریم که کاروان اسرای آل الله در چهلمین روز آمدند کربلا و زیارت کردند و نقل هم داریم که جابر هم آمده اما اینکه اینها با هم تلاقی کرده باشند و بالاتفاق آمده باشند این اختلاف است و معلوم نیست که امام سجاد(علیه السلام) را هم زیارت کرده باشد.
شخص جابر از اصحاب بزرگوار پیامبر(صلی الله و علیه وآله) بود و همراه پدرش در بیعت عقبه در مکه با پیامبر دیدار کرد. در بسیاری از غزوات پیامبر(صلی الله و علیه وآله) حاضر بود. ایشان افتخار دارد که بارها محضر حضرت زهرا(س) رسیده و احادیث ناب و استثنائی از وی شنیده و لوح حضرت زهرا(س) را دیده و آن را خوانده (منظور همان مصحف حضرت زهرا است) و از روی آن ظاهرا اطلاعاتی را هم یاداشت کرده بود.
این نشان می دهد جابر مقام بزرگی دارد و پیامبر(صلی الله و علیه وآله) به او فرموده بود تو پنجمین امام از جانشینان من را خواهی دید و سلام من را به او برسان، حتی پیامبر به او فرموده بود که او مشهور به باقرالعلوم خواهد بود یعنی این لقب را پیغمبر به ایشان داده بود. لذا داریم با اینکه جابر نابینا هم شده بود در مسجد پیامبر می نشست و با خود سخن می گفت و یا باقر، یا باقر می گفت. به او گفتند تو دیوانه شدی، چرا اینگونه سخن می گویی؟ گفت باید آن وعده ی پیامبر خدا محقق بشود که این بشارت را به من داده بود تا اینکه امام باقر(علیه السلام) را هم زیارت کرد و سلام پیامبر را به آن بزرگوار رسانید.
این جایگاه را راجع به جابر داریم، اما اینکه دو نکته راجع به جابر برای من حل نشده یکی اینکه اگر ایشان ساکن مدینه بوده چرا با امام حسین(علیه السلام) همراه نشد؟ ممکن است بگویند بیمار و نابینا بوده منتها کسی به این موضوع اشاره نکرده و کسی هم که یک چنین سوابقی داشته وظیفه دارد امامی که در خطر است را یاری و همراهی کند. وقتی جابر برای بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) می تواند بیاید، یعنی در حیات امام هم با وجود اینکه نابینا بوده می توانسته و این مسئله هنوز برای من حل نشده!
دومین مسئله هم این است که امام حسین(علیه السلام) روز عاشورا خطاب به دشمن وقتی که آنها جایگاه رفیع امام را نفی می کنند و قبل از جنگ تصمیم به قتل امام گرفتند در سخنانی که برای اثبات حقانیت خود بیان می کند، می فرماید اگر این سخنانی که گفتم را قبول ندارید می توانید از جابر بن عبدالله و زید بن ارقم بپرسید؛ آن هایی که در شما هستند. البته جابر آنجا حضور ندارد ولی حضرت می فرماید می توانید از جابر بپرسید. این ممکن است اشاره شود که شما خودتان سابقه دوره پیغمبر ندارید ولی از اصحاب پیغمبر زنده هستند و از آن ها بپرسید ولی چرا می فرماید در شما هستند، من نتوانستم بررسی و دنبال کنم و با عالمان در میان بگذارم.

زید بن الحسن پسر ارشد امام مجتبی(علیه السلام) در کربلا حضور نیافت!

با این اوصاف عدم همراهی جابر با امام حسین(علیه السلام) در واقعه کربلا را چگونه ارزیابی می کنید؟
رجبی دوانی: چیزی در این ارتباط ذکر نشده و ما غیر از جابر افراد دیگری را هم داشتیم که امام خود را همراهی نکردند. به هر صورت به نظر من باید این افراد با امام به کربلا می آمدند که نیامدند، حالا بگذریم از افرادی مانند عبدالله بن جعفر، محمد حنفیه که برادران و پسر عموی امام هستند. زید بن الحسن پسر ارشد امام حسن(علیه السلام) و امثال این افراد داریم که به کربلا نیامدند. به هر صورت این موارد را به صورت سوال در ذهن داریم در عین حالی که نمی خواهیم این بزرگان را به چالش بکشیم اما از آن ها این سوالات را داریم.

منبع:
سایت فارس
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.