مواجهه شیخ مرتضی انصاری با اخباریون
تقدم عقل بر نقل از دیدگاه شیخ انصاری
از دیگر نوآوریهای شیخ مرتضی انصاری در حوزه نظامی و امنیتی است. در دوران او ایران در حال توسعه روابط با دنیا بود و مسایلی درخصوص برخورد با سفرا و افراد خارجی مطرح شد که او به انها پاسخ داد. به عنوان مثال او گفت که براساس آیات و روایات در روابط با کشورهای غیراسلامی قاعده با صلح است...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1396/08/14
مـرتضی بن محمد امین شوشتری دزفولی معروف به شیخ انصاری در هیجدهمین روز ماه ذی الحجه به سال 1214 روز غدیر، روز اكمال دین و اتمام نعمت در شهر قهرمانپرور دزفول از سلاله پاك یكی از اخلاف جابر بن عبدالله انصاری صحابی نامدار پیامبر عالیقدر اسلام صلی الله علیه و آله پا به عرصه وجود نهاد و به مناسبت تولد در روز ولادت امام علی علیه السلام، نام مرتضی انصاری برای او انتخاب گردید.
پدرش شیخ محمدامین از مبلغین و مروجین شریعت مقدسه اسلام و مادرش دختر یكی از علمای محل و بانویی پرهیزكار و با تقوی در عصر خود، هر دو از اخیار و نیكان و صالحان عصر بودهاند.
او در چنین خانوادهای چشم به جهان گشود و رشد و بالندگی آغاز نمود و از همان دوران كودكی به فراگرفتن قرآن و معارف اسلامی پرداخت و بزودی آثار نبوغ و ذكاوت در او مشاهده گردید پس از خواندن قرآن و ادبیات عرب به خواندن فقه و اصول پرداخت و در این دو رشته، آن چنان استعداد و شایستگی نشان داد كه حیرت همگان را برانگیخت و در عنفوان جوانی به درجه عالیه اجتهاد نائل آمد.
او همعصر سه تن از پادشاهان قاجاربوده است.حدود ۳۴ سال حکومت فتحعلی شاه و ۱۴سال حکومت محمدشاه قاجار و بقیه عمرش را در زمان ناصرالدین شاه گذرانده است. از مهمترین حوادث دوران نوجوانی و جوانی او جنگهای ایران و روسیه بوده است. او در دوره دوم این جنگها در حوزه نجف در حال کسب علم بوده است. کاشفالغطاء یکی از اساتید او در نجف بوده است. از دیگر وقایع زندگی او حمله سلطان عثمانی به کربلا و نجف و غارت آنها است.
شیخ مرتضی انصاری در دوران زندگی خود ابتکارات علمی زیادی داشته است که یکی از آنها حل مسئله اصولیان و اخباریان است. مجتهدین منابع احکام را چهار دلیل قرآن و سنت و اجماع و عقل میدانند. ولی اخباریه فقط به کتاب و سنت اکتفا میکنند. حتی برخی از آنها قرآن را هم کنار گذاشته و صرفا بر روایات تاکید دارند. مجتهدین برخلاف اخباریها دامنه آزادی و مباحات را گسترش داده و به وجوب عینی اجتهاد عقیده دارند؛ اما اخباریه اجتهاد را تحریم میکنند. اخباریها دامنه حلال و حرامها را براساس احادیث ثابت و بدون توجه به مسایل روز و شأن ذکر حدیث حلال و حرام را عین متن حدیث میدانند اما اصولیان ضمن بررسی مسایل روز به بررسی وضعیت و موقعیت اعلام یک حدیث نیز میپردازند.
تسلط اصولیان و اخباریها در فقه شیعه در قرنهای مختلف متفاوت بوده است.
یکی از مهمترین اختلافات اصولیان و اخباریون اجتهاد و در نتیجه وجود مجتهد بوده است. براساس نظر اخباریون که به اجتهاد اعتقاد نداشتند افراد میتوانند با مراجعه به احادیث و البته ابتکار و فهم شخصی، احکام دین را استخراج کنند اما اصولیان بر ضرورت مجتهد و استخراج احکام براساس اصول فقهی تاکید دارند. در این شرایط نظریه سیاسی که از متن این دو بیرون میاید متفاوت بوده به طوری که در عمل اخباریون برای دوران غیب به بحث ایجاد حکومت توجهی نمی کنند اما شیخ انصاری با تسلط اصولیان باعث توجه بیشتر به نظریات حکومتداری در تشیع گردید.
در قرن دوازدهم با آمدن وحید بهبهانی تسلط آنها خاتمه یافت و اصولیان بر حوزهها مسلط شدند. بهبهانی سه نسل شاگرد تربیت کرد که نسل سوم آنها شیخ مرتضی انصاری بود که باعث شد تا اصولیان به صورت کامل بر حوزهها مسلط شوند...
شیخ مرتضی انصاری با نقشی که در تسلط اصولیان داشت حالا باید به سوالاتی جواب میداد که اگر چه پیش از این مطرح بود اما انچه اهمیت داشت نقش فقیه در عصر غیب بود، چرا که با تعریف اصولیان دیگر روحانیون مانند اخباریها به استخراح کننده حدیث مبدل نمی شدند. شیخ مرتضی انصاری سه منصب برای فقیه ذکر میکند. یکی فتوا در مسایل که عامه به آن احتیاج دارد و دومی حکم کردن که از شؤون فقیه است و در اختلاف بین مردم دارای اهمیت است که همان منصب قضا است و سوم بحث ولایت درتصرف اموال و جانها.
درخصوص منصب سوم که بحث ولایت فقیه است برخی با استناد چند کتاب شیخ مرتضی انصاری اعلام کرده اند او به وجوب ولایت فقیه اعتقادی نداشته و این منصب را فقط درباره پیامبر اسلام و امامان دانسته است. براساس این نظریه او بحث ولایت فقیه در دوران غیبت را با وجود احادیث شیعه نپذیرفته و ولایت علما را در دو منصب قضا و فتوا مختص دانسته است.
با این حال مروری بر تمامی آثار به جای مانده از این فقیه مانند مکاسب نشان میدهد که اگر بخواهیم نظرات او در خصوص سیاست را مورد بررسی قرار دهیم به این نتیجه میرسیم که او به ولایت فقیهان در حوزه سیاست اعتقاد داشته است. شیخ انصاری در مکاسب در اثبات ولایت فقیه میگوید: «با توجّه به آنچه ذکر کردم این که آنچه دلّه ولایت فقیه بر آن دلالت دارد، ثابت بودن ولایت فقیه در اموری است که مشروعیّت ایجاد آن در خارج مسلّم است به طوری که اگر نبود فقیه فرض شود، بر مردم است که به صورت کفایی به آن اقدام کنند.»
شیخ مرتضی انصاری درخصوص ولایت فقیه به مقبوله حنظله استناد کرده و اشاره میکند که براساس آن، امام زمان فقیه را به عنوان حاکم قرار داده است و در روزگار غیبت فقیه مانند حاکمان منصوب زمان و پیامبر و امام میباشد. او میگوید با توجه به این حدیث روشن میشود که ولایت برای فقیه ثابت میشود و مشروعیت امور با نظر او میباشد.
همچنین شیخ انصارى به حرمت همکارى با دولت جائر و پذیرش مسؤولیتهاى حکومتى از سوى آنان، فتوا مىدهد ولى در همانجا میگوید اگر فردى به قصد خدمت به مردم و قیام براى اصلاح امور و تأمین مصالح عمومى در حکومت جور داخل شود مشارکت او به ادلّه اربعه جایز خواهد بود. براین اساس در حالی که برخی تلاش میکنند نشان دهند که شیخ انصاری به امور سیاسی توجهی نداشته است اما مروری بر نظرات او نشان میدهد که او بر ضرورت ورود علما به حوزه سیاست در راستای حل مشکلات امور مسلمانان حتی در زمانی که شرایط اماده نبوده تاکید داشته است. به عبارتی اگر در زمان جور هم علما وارد مسایل سیاسی میشوند از باب ولایت آنها بر امور سیاسی در زمان غیب است.
در دوران او ایران در حال توسعه روابط با دنیا بود و مسایلی درخصوص برخورد با سفرا و افراد خارجی مطرح شد که او به انها پاسخ داد. به عنوان مثال او گفت که براساس آیات و روایات در روابط با کشورهای غیراسلامی قاعده با صلح است و تا حد ممکن باید از جنگ پرهیز کرد. همچنین او اعلام کرد که براساس روایات سفیران و ماموران خارجی مصونیت جانی و مالی دارند. با این حال در برابر دشمنان خارجی که قصد زیان به مسلمانان را دارند میتوان مقابله به مثل سیاسی و اقتصادی انجام داد.
منابع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،دانشنامه اسلامی
شیخ مرتضی انصاری از علمای مشهور شیعه در دوران قاجار است که با نوآوریهایی که در زمینههای فقهی و سیاسی و حتی اقتصادی داشته توانست به بسیاری از مسایل مبتلابه زمان خود جواب دهد.
او در چنین خانوادهای چشم به جهان گشود و رشد و بالندگی آغاز نمود و از همان دوران كودكی به فراگرفتن قرآن و معارف اسلامی پرداخت و بزودی آثار نبوغ و ذكاوت در او مشاهده گردید پس از خواندن قرآن و ادبیات عرب به خواندن فقه و اصول پرداخت و در این دو رشته، آن چنان استعداد و شایستگی نشان داد كه حیرت همگان را برانگیخت و در عنفوان جوانی به درجه عالیه اجتهاد نائل آمد.
او همعصر سه تن از پادشاهان قاجاربوده است.حدود ۳۴ سال حکومت فتحعلی شاه و ۱۴سال حکومت محمدشاه قاجار و بقیه عمرش را در زمان ناصرالدین شاه گذرانده است. از مهمترین حوادث دوران نوجوانی و جوانی او جنگهای ایران و روسیه بوده است. او در دوره دوم این جنگها در حوزه نجف در حال کسب علم بوده است. کاشفالغطاء یکی از اساتید او در نجف بوده است. از دیگر وقایع زندگی او حمله سلطان عثمانی به کربلا و نجف و غارت آنها است.
بازگشت به ایران
شیخ مرتضی انصاری بعد از بازگشت به ایران به مشهد رفته و مدتی را در انجا ساکن میشود. سپس به اصفهان و کاشان میرود. در این مدت از محضر ملا احمد نراقی استفاده میکند. ملا احمد نراقی در وصف او گفته که استفادهای که من از او کردم بیشتر از استفاده او از من بوده است. شیخ مرتضی انصاری بعد از اتمام تحصیل مدتی در دزفول ساکن و بعد به نجف برمیگردد و در حوزه آنجا ساکن میشود. در آنجا چند سالی را در محضر کاشف الغطا میگذارند. او همواره یکی از بهترین شاگردان کاشفالغطا بوده است.شیخ مرتضی انصاری در دوران زندگی خود ابتکارات علمی زیادی داشته است که یکی از آنها حل مسئله اصولیان و اخباریان است. مجتهدین منابع احکام را چهار دلیل قرآن و سنت و اجماع و عقل میدانند. ولی اخباریه فقط به کتاب و سنت اکتفا میکنند. حتی برخی از آنها قرآن را هم کنار گذاشته و صرفا بر روایات تاکید دارند. مجتهدین برخلاف اخباریها دامنه آزادی و مباحات را گسترش داده و به وجوب عینی اجتهاد عقیده دارند؛ اما اخباریه اجتهاد را تحریم میکنند. اخباریها دامنه حلال و حرامها را براساس احادیث ثابت و بدون توجه به مسایل روز و شأن ذکر حدیث حلال و حرام را عین متن حدیث میدانند اما اصولیان ضمن بررسی مسایل روز به بررسی وضعیت و موقعیت اعلام یک حدیث نیز میپردازند.
تسلط اصولیان و اخباریها در فقه شیعه در قرنهای مختلف متفاوت بوده است.
به طوری که در برخی از قرنها اصولیان و برخی از قرنها اخباریان تسلط داشته اند. اما در قرن یازدهم اخباریها به رهبری محمد امین استرابادی مسلط شدند. در قرن دوازدهم با آمدن وحید بهبهانی تسلط آنها خاتمه یافت و اصولیان بر حوزهها مسلط شدند.
یکی از مهمترین اختلافات اصولیان و اخباریون اجتهاد و در نتیجه وجود مجتهد بوده است. براساس نظر اخباریون که به اجتهاد اعتقاد نداشتند افراد میتوانند با مراجعه به احادیث و البته ابتکار و فهم شخصی، احکام دین را استخراج کنند اما اصولیان بر ضرورت مجتهد و استخراج احکام براساس اصول فقهی تاکید دارند. در این شرایط نظریه سیاسی که از متن این دو بیرون میاید متفاوت بوده به طوری که در عمل اخباریون برای دوران غیب به بحث ایجاد حکومت توجهی نمی کنند اما شیخ انصاری با تسلط اصولیان باعث توجه بیشتر به نظریات حکومتداری در تشیع گردید.
در قرن دوازدهم با آمدن وحید بهبهانی تسلط آنها خاتمه یافت و اصولیان بر حوزهها مسلط شدند. بهبهانی سه نسل شاگرد تربیت کرد که نسل سوم آنها شیخ مرتضی انصاری بود که باعث شد تا اصولیان به صورت کامل بر حوزهها مسلط شوند...
شیخ مرتضی انصاری با نقشی که در تسلط اصولیان داشت حالا باید به سوالاتی جواب میداد که اگر چه پیش از این مطرح بود اما انچه اهمیت داشت نقش فقیه در عصر غیب بود، چرا که با تعریف اصولیان دیگر روحانیون مانند اخباریها به استخراح کننده حدیث مبدل نمی شدند. شیخ مرتضی انصاری سه منصب برای فقیه ذکر میکند. یکی فتوا در مسایل که عامه به آن احتیاج دارد و دومی حکم کردن که از شؤون فقیه است و در اختلاف بین مردم دارای اهمیت است که همان منصب قضا است و سوم بحث ولایت درتصرف اموال و جانها.
درخصوص منصب سوم که بحث ولایت فقیه است برخی با استناد چند کتاب شیخ مرتضی انصاری اعلام کرده اند او به وجوب ولایت فقیه اعتقادی نداشته و این منصب را فقط درباره پیامبر اسلام و امامان دانسته است. براساس این نظریه او بحث ولایت فقیه در دوران غیبت را با وجود احادیث شیعه نپذیرفته و ولایت علما را در دو منصب قضا و فتوا مختص دانسته است.
با این حال مروری بر تمامی آثار به جای مانده از این فقیه مانند مکاسب نشان میدهد که اگر بخواهیم نظرات او در خصوص سیاست را مورد بررسی قرار دهیم به این نتیجه میرسیم که او به ولایت فقیهان در حوزه سیاست اعتقاد داشته است. شیخ انصاری در مکاسب در اثبات ولایت فقیه میگوید: «با توجّه به آنچه ذکر کردم این که آنچه دلّه ولایت فقیه بر آن دلالت دارد، ثابت بودن ولایت فقیه در اموری است که مشروعیّت ایجاد آن در خارج مسلّم است به طوری که اگر نبود فقیه فرض شود، بر مردم است که به صورت کفایی به آن اقدام کنند.»
شیخ مرتضی انصاری درخصوص ولایت فقیه به مقبوله حنظله استناد کرده و اشاره میکند که براساس آن، امام زمان فقیه را به عنوان حاکم قرار داده است و در روزگار غیبت فقیه مانند حاکمان منصوب زمان و پیامبر و امام میباشد. او میگوید با توجه به این حدیث روشن میشود که ولایت برای فقیه ثابت میشود و مشروعیت امور با نظر او میباشد.
همچنین شیخ انصارى به حرمت همکارى با دولت جائر و پذیرش مسؤولیتهاى حکومتى از سوى آنان، فتوا مىدهد ولى در همانجا میگوید اگر فردى به قصد خدمت به مردم و قیام براى اصلاح امور و تأمین مصالح عمومى در حکومت جور داخل شود مشارکت او به ادلّه اربعه جایز خواهد بود. براین اساس در حالی که برخی تلاش میکنند نشان دهند که شیخ انصاری به امور سیاسی توجهی نداشته است اما مروری بر نظرات او نشان میدهد که او بر ضرورت ورود علما به حوزه سیاست در راستای حل مشکلات امور مسلمانان حتی در زمانی که شرایط اماده نبوده تاکید داشته است. به عبارتی اگر در زمان جور هم علما وارد مسایل سیاسی میشوند از باب ولایت آنها بر امور سیاسی در زمان غیب است.
در دوران او ایران در حال توسعه روابط با دنیا بود و مسایلی درخصوص برخورد با سفرا و افراد خارجی مطرح شد که او به انها پاسخ داد. به عنوان مثال او گفت که براساس آیات و روایات در روابط با کشورهای غیراسلامی قاعده با صلح است و تا حد ممکن باید از جنگ پرهیز کرد. همچنین او اعلام کرد که براساس روایات سفیران و ماموران خارجی مصونیت جانی و مالی دارند. با این حال در برابر دشمنان خارجی که قصد زیان به مسلمانان را دارند میتوان مقابله به مثل سیاسی و اقتصادی انجام داد.
منابع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،دانشنامه اسلامی