تبیان، دستیار زندگی
امروز ، سه شنبه بیست و دوم اسفند ماه 1385 هجری شمسی ، برابراست با 23 صفر 1428 هجری قمری و 13 مارس 2007 میلادی . رویدادهای مهمی که در طول تاریخ ، درچنین روزی ، بوقوع پیوسته از این قرارند: تولد ابوعلی حسین ، ابن سینا ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امروزدرتاریخ(22اسفند85)

امروز ، سه شنبه بیست و دوم اسفند ماه 1385 هجری شمسی ، برابراست با 23 صفر 1428 هجری قمری و 13 مارس 2007 میلادی . رویدادهای مهمی که در طول تاریخ ، درچنین روزی ، بوقوع پیوسته از این قرارند:


تولد ابوعلی حسین ،ابن سینا

1058 سال پیش در چنین روزی در سال 370 ه.ق ، بنابر برخی تواریخ ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا ، معروف به شیخ الرییس ، پزشک ، ریاضیدان ، فیلسوف و منجم ایرانی در خرمثین از توابع بخارا به دنیا آمد .

در برخی منابع نام کامل او با ذکر القاب چنین آمده: حجة‌الحق شرف‌الملک شیخ الرئیس ابو علی حسین بن عبدالله بن حسن ابن علی بن سینا البخاری. وی صاحب تألیفات بسیاری است و مهم‌ترین کتاب‌های او عبارت‌اند از شفا در فلسفه و منطق و قانون در پزشکی.

بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است:

« پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال 370 از مادر زاده شدم .نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان می‌بردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان‌که آموزگارانم از دانسته‌های من شگفتی می‌نمودند.

در آن هنگام مردی به نام ابو عبدالله به بخارا آمد او از دانش‌های روزگار خود چیزهایی می‌دانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم وقتی که ناتلی به خانه ما آمد من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد فقه می‌آموختم و بهترین شاگرد او بودم و در بحث و جدل که شیوه دانشمندان آن زمان بود تخصصی داشتم.

ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تاکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشه خود را بدانچه ناتلی می‌گفت می‌گماشتم و در ذهنم به بررسی آن می‌پرداختم و آن را روشن‌تر و بهتر از آنچه استادم بود فرامی‌گرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استاد خود برتری یافتم.

چون ناتلی از بخارا رفت من به تحقیق و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم اندکی بعد رغبتی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمی‌رفت در کوتاه‌ترین زمان در این رشته موفقیت‌های بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان می‌کردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم. در این مدت کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم ... »

وی در هجده سالگی چنانکه خود نوشته است از تعلم همه علوم فارغ شد و دربیست و یک سالگی دست یه تالیف و تصنیف زد . در بیست و دو سالگی پدرش در گذشت و ابن سینا متصدی شغل او شد . او بعد ها به علت نابسامانی اوضاع سیاسی بخارا ، این شهر را ترک گفت و به گرگان نزد خوارزمشاه رفت . سلطان غزنوی همان هنگام از او خواست که به غزنه رود اما بوعلی خواسته او را نپذیرفت . ابن سینا در بازگشت به گرگان با ابو عبید جوزجانی آشنا شد و هم در این سفر کتاب المختصر الاوسط ، کتاب المبدا والمعاد و مقداری از کتب قانون و نجات را تالیف کرد .حکیم ابو علی سینا در حدود 405 ه ق به ری رفت و در اوایل سال بعد به قزوین عزیمت کرد و از آنجا با سفر به همدان در این شهر رحل اقامت گزید و نه سال در آن شهر ساکن بود تا اینکه در میان دیلمیان به وزارت رسید . بر اثر سعایت معاندان شیخ پس از وزارت ، چهار ماه به زندان افتاد و در این مدت چند کتاب و رساله مهم تالیف کرد . ابن سینا تا آخرعمر در خدمت علاء الدوله کاکویه بود تا آنکه در سال 428ه . ق در همدان در گذشت . پیکر او در همدان مدفون است .

«جرج سارتن» می گوید: «تمدن اسلامی نتیجه پیوند جوانه نیرومند عرب روی درخت تناور تمدن ایرانی بود و راز نیرومندی عجیب و تحول ملكات و فضایل آن در همین مطلب نهفته است». بی تردید، ابوعلی سینا ثمره ای ارزنده از این درخت تناور و جلوه ای بارز از نقش ایرانیان در اعتلای تمدن اسلامی است. وی نه تنها اعتباری برای تمدن ایرانی و اسلامی است، بلکه در تاریخ تمدن جهان نیز چهره ای تابناك به شمار می رود. به سبب احاطه ابن سینا بر دانشهای مختلف و تأثیر وی بر متفكران و دانشمندان پس از خود (كه حیطه آن قلمرو اسلام‌ و تمام جهان را در بر گرفته بود)، ‌از او در غرب به عنوان نامدارترین دانشمند اسلامی یاد می شود.

***


فرناندو كورتز مكزیك را تصرف كرد

488 سال پیش در چنین روزی در سال 1519 میلادی ، فرناندو كورتز افسر اسپانیایی با پانصد مردمسلح گام به مكزیك گذارد تا این سرزمین پهناور را به نام پادشاه اسپانیا تصرف و خزائن پر از طلای دولت آن را به كشور خود منتقل كند .

در آن زمان در مكزیك دو تمدن درخشان « آزتك » و « مایا » در شمال و جنوب وجود داشت كه شهرهای بزرگ و ابنیه باشكوه برپا داشته و دارای تقویم و قانون ، دانش و هنر بودند. پادشاه آزتك دارای یك ارتش 20 هزارنفری ثابت بود و سازمانهای اداری كارآمد داشت. ضعف این ارتش تنها نداشتن اسلحه آتشین ( توپ و تفنگ ) و اسب بود.

كوربز پس از پیاده شدن در ساحل مكزیك متوجه ترس سربازان خود شد و دستور داد كه كشتی ها را آتش بزنند تا امید بازگشت وجود نداشته باشد.

كورتز همان روز چند بومی را دستگیر كرد و در میان آنان متوجه استعداد شگفت انگیز دختری به یادگیری زبان اسپانیایی شد. وی را به همسری برگزید تا اعتمادش را جلب كند و هفت ماه بعد از او به عنوان مترجم در گفتگوهای خود با پادشاه آزتك ( مكزیكیهای شمالی ) استفاده كرد.

با این كه پادشاه آزتك حاضر به دادن طلا به اسپانیایی ها شده بود و سپاهیان خود را از جنگ بر حذر داشته بود ، سربازان اسپانیایی به اشاره كورتز ناگهان آزتكی ها را زیر آتش توپ و تفنگ قرار دادند و تلفاتی سنگین وارد ساختند ؛ زیرا كورتز باورنمی كرد كه پادشاه آزتك به این سادگی همه خزائن خود را در اختیار او بگذارد .

باهمین حمله غافلگیرانه ، كورتز مكزیك را تصرف كرد و خزائن آن را به اسپانیا منتقل ساخت . مكزیك كه ایالات غربی و جنوب غربی آمریكا از جمله كالیفرنیا و تكزاس ضمیمه آن بود تا پایان دهه دوم قرن 19 از مستعمرات اسپانیا در قاره آمریكا بود . استعمار اسپانیا بر مكزیك پایان یافته ولی فرهنگ ، زبان و مذهب كاتولیك ، باقی مانده است.

"فرناندو كورتز "سردار بزرگ اسپانیا كه او را" فاتح مكزیك "لقب داده اند پس از 62 سال زندگی سراسر ماجرا و جنگ ، در تاریخ 11 مارس 1547 میلادی چشم از جهان فرو بست .فرناند كورتز روز 10 اوت سال 1485 میلادی در" مدولین "متولد شده بود .

***


آبل تاسمانی به نیوزیلند رسید

365 سال پیش در چنین روزی در سال 1642 میلادی ، «آبل تاسمانی» دریانورد هلندی و مامور كمپانی هند شرقی هلند ( اندونزی ) كه به دستور مدیر این كمپانی مامور یافتن راهی از جنوب اقیانوس آرام به جنوب شیلی و ورود به اقیانوس اطلس و رسیدن به اروپا شده بود ، به جزایری رسید كه انها را به نام ایالت نیوزیلند هلند « نیوزیلند » نا مید.

بعدا انگلیسی ها آنجا را متصرف و مهاجر نشین دیگر خود كردند.

تاسمانی نخستین اروپایی است كه به جزیره ای كه به نام او تاسمانی نامگذاری شده رسیده است كه بعدا انگلستان آن راهم متصرف و ضمیمه مهاجرنشین خود استرالیا كرده است. تاسمانی كل منطقه را استرالیا كه واژه هلندی به معنای جنوبی است نامید كه از آن زمان تغییر نیافته است. وی در سال 659 میلادی درگذشت .

***


ترور تزار روسیه ، الكساندر دوم

126 سال پیش در چنین روزی در سال 1881 میلادی ، الكساندر دوم تزار روسیه هنگامی كه با كالسكه سلطنتی از خیابان می گذشت با پرتاب بمب كشته شد. دو بمب به فاصله كمی از هم توسط دو نفر از دوجهت به سوی او پرتاب شده بود.

الكساندر دوم جانشین نیكلای اول بیش از تزارهای پیش از خود درس خوانده بود .او مجبور شد اصلاحاتی در وضعیت اجتماعی روسیه بوجود آورد كه از جمله می‌توان به لغو نظام ارباب و رعیتی در سال 1861 اشاره كرد. اما این اصلاحات خیلی دیر شروع شد زیرا در این زمان هسته‌های مقاومت مسلحانه در بین روشنفكران تشكیل شده بود و آنان برای انجام عملیات آماده می‌شدند. یكی از نتایج تشكیل اینگونه گروه‌ها، ترور الكساندر دوم در 1881 بود.

از میان تمام متهمین این ترور، انگشت نشانه بسوى یهودیان اشاره رفت . با این‏ حادثه ، فصل جدیدى از یهود ستیزى در جامعه روسیه آغاز شد كه به پوگروم 1 معروف است.

***


در گذشت آیت الله حاج سیدابوالقاسم مصطفی کاشانی

88 سال پیش در چنین روزی در سال 1340 ه ق ، آیت الله کاشانی در گذشت . آیت الله حاج سید ابوالقاسم مصطفی کاشانی عالم روحانی و سیاسی شیعه در سال 1300 ه ق در تهران به دنیا آمد . وی در شانزده سالگی به همراه پدر خویش عازم زیارت کعبه شد و در نجف اقامت گزید .

کاشانی به همراه پدر خویش و سایر مجتهدین شیعه در آن کشور اسلحه به دست گرفت و علیه استعمار انگلستان وارد جنگ شد .

او علاوه بر اینکه عضو هیات عالی دینی انقلابیون بود یکی از چهار عضو کمیته عالی جنگ حکومت انقلاب نیز به شمار می رفت . پس از جنگ که به پیروزی و استقلال عراق انجامید چون انگلیسی ها در تعقیب آیت الله کاشانی بودند و مقدمات دستگیر او را فراهم می کردند ، وی از راه پشتکوه و لرستان به ایران آمد . پس از جنگ جهانی دوم ، نیروهای استعماری آیت الله کاشانی را به بهانه همکاری با آلمانها دستگیر کردند و 28 ماه ایشان را در اراک ، کرمانشاه و رشت زندانی کردند . علت اصلی این توقیف و تبعید آن بود که آیت الله کاشانی مبارزه شدید را علیه نیروهای متجاوز آغاز کرده بود . او در انتخابات دورة پانزدهم مجلس، برای افشا کردن ماهیت قوام بپا خاست و پس از سخنرانی در تهران، عازم مشهد شد . قوام از این اقدام به وحشت افتاد و او را در تیرماه 1325 در بین راه شاهرود ـ مشهد دستگیر کرده و به بهجت آباد قزوین تبعید نمود.آیة الله کاشانی یک سال در تبعید بسر می‎برد تا این که بر اثر فشارهای سیاسی از سوی علما و مردم، در 21 خرداد 1326 آزاد شد و دوباره به تهران برگشت.آیت الله کاشانی پس از آزادی در فعالیت های اجتماعی و مبارزات سیاسی شرکت نمود .

با شروع نهضت ملی شدن نفت به همراهی با دکتر مصدق پرداخت. گروه فدائیان اسلام که در چند ترور سیاسی دست داشتند از تأیید او برخوردار بودند. در دوره 17 مجلس شورای ملی به نمایندگی از تهران انتخاب شد و در 1331 رئیس مجلس شد، هر چند که در جلسات شرکت نمی‌کرد. در رویداد 30 تیر با نخست‌وزیری قوام مخالفت کرد و با نامه‌ای به دربار خواستار ادامه نخست‌وزیری دکتر مصدق شد.

وی در چنین روزی در سال 1340 ه ش در گذشت در حالی که از مال دنیا جز منزلی که آن هم در رهن بود چیزی دیگر نداشت . حضرت آیت الله کاشانی در جریان ملی شدن نفت به طرق مختلف به تقویت دولت مشغول بود و با نفوذ و محبوبیتی که در کشور های اسلامی داشتند ملل مسلمان جهان را به پشتیبانی از مبارزات ملی شدن نفت ایران فرا خواند . در ماجرای فروش اوراق قرضه ملی فتواهای آیت الله کاشانی نقش بسیاری در جهت حمایت از نهضت ایفا کرد . وی روز سی ام تیر طی اعلامیه ای مردم را به تظاهر و مقاومت دعوت کرد و اعلام داشت که اگر پای یک نفر انگلیسی به ایران برسد کلیه تاسیسات نفتی کشور را نابود خواهیم کرد. او علاوه بر نمایندگی مجلس شورای ملی در دوره هفدهم به ریاست مجلس نیز انتخاب شد . در ماجرای خلع ید از شرکت سابق نفت انگلستان مکررا با اعلامیه وی تمام کشورتعطیل شد .

***


معرفیگوبلز به عنوان وزیراطلاعات هیتلر

74 سال پیش در چنین روزی در سال 1933 میلادی ، یوزف گوبلز به عنوان وزیر اطلاعات آلمان معرفی شد . «یوزف گوبلز» مسئول تبلیغات حکومت هیتلر با بکار گیری جدیدترین ابزارهای رسانه ای ، موج وسیعی از تبلیغات باورپذیر ( بنام پروپاگاندا PROPAGANDA) را به راه انداخت .

وی با انجام اینگونه تبلیغات نقش فعالی در تثبیت پایه های حکومت نازییست ها در آلمان داشت . به گفته برخی از مورخین بسیاری از پیروزی های نخستین هیتلر بر اساس تبلیغات و شایعه سازی های باورپذیر گوبلز بوده است .

بیش ازشصت سال از مرگ "یوزف گوبلز" می‌گذرد. او معتقد بود که دروغ هر چقدر بزرگ‌تر باشد موثرتر است، زیرا اگر مردم حتی بخش کوچکی از آن را هم باور کنند و بپذیرند، ما به هدف خود رسیده‌ایم. گوبلز یکی از شاگردان شایسته و به حق "نیکولو ماکیاولی" بود. زیرا او نیز مانند استاد خود ماکیاولی اعتقاد داشت که " هدف وسیله را توجیه می‌کند".

یوزف در 1897 به دنیا آمد. او به علت ناتوانی جسمی از شرکت در جنگ جهانی اول معاف بود. او به تحصیل در رشته‌های تاریخ و ادبیات پرداخت و در سال 1922 به حزب نازی پیوست.

در سال 1933 گوبلز به مقام وزارت پروپاگاندا در رایش سوم رسید و این سمت را تا هنگام مرگ در 1945 در اختیار داشت.

در هنگام وزارت او تمام شاخه‌های رسانه‌های عمومی و هنر را در اختیار داشت و تمام سعی خود را برای جمع کردن مردم پشت هیتلر و دولت او به کار بست.

در هنگام جنگ جهانی دوم, وقتی که پروپاگاندا از اهمیتی دو چندان برخوردار بود, کار گوبلز نیز چند برابر شد.

اوج فعالیتهای ضدیهودی او در سازماندهی «شب بلورین» در شب دهم نوامبر بود. از سال 1940 به بعد گوبلز مدیر مجلهء هفتگی DAS REICH بود که در سرمقالهء آن همواره دربارهء «پیروزی نهایی» در آیندهء نزدیک مینوشت و از اختراع سلاحهای معجزه‌آمیز خیالی خبر میداد. بعد از شکست آلمانیها در استالینگراد، گوبلز سخنرانیی عوامفریبانه و تبلیغاتی در برلین ایراد کرد که در آن این جملهء مشهور خود را فریاد میزد: «آیا جنگ مطلق را میخواهید؟»

او، حتی وقتی شکست آلمان در جنگ مشخص شده بود، به هیتلر وفدار ماند و نهایتا پس از ورود ارتش سرخ به برلین در اول می1945 خودکشی کرد. به هنگم مرگ تنها 48 سال داشت.

***


یكی شدن اتریش و آلمان(انشلوس)

69 سال پیش در چنین روزی در سال 1938 میلادی ، وحدت آلمان و اتریش تامین شد و این دو سرزمین ژرمن ها یكی شدند كه به زبان آلمانی انشلوس ( اتحادیه ) تشكیل دادند.

پس از پایان جنگ جهانی اول كه منجر به از میان رفتن امپراتوری اتریش شد ، اتریشی ها خواهان پیوستن به آلمان شدند تا به این صورت كشوربزرگی داشته باشند؛ ولی قرارداد ورسای مانع این كار بود .

هیتلر كه خود زاده اتریش بود پس از قبضه قدرت در آلمان و پاره كردن قرارداد ورسای تمایل به یكی شدن دو كشور نشان داد كه صدر اعظم اتریش موافقت نداشت .

این صدر اعظم 12 مارس استعفا كرد و روز بعد صدر اعظم تازه كه از حزب ناسیونال سوسیالیست بود یكی شدن دو كشور را اعلام داشت و یك روز بعد از آن هیتلر از وین دیدن كرد. استقبال اتریشی ها از هیتلر چشمگیر بود . وی از بالكن محل اقامتش به ابراز احساسات آنان پاسخ داد و به داخل ساختمان بازگشت . چون ابراز احساسات قطع نشد ، هیتلر باردیگر به بالكن آمد و در حالی كه اشك می ریخت گفت كه ملت آلمان دیگر از هم جدا نخواهد شد. در پی همین نطق بود كه هیتلر برپافشاری خود به تحقق اتحاد آلمانی های چك اسلواكی و لهستان افزود كه از علل جنگ جهانی دوم شد.اتریشی ها در كنار آلمانی ها جنگیدند و شكست هیتلر در جنگ دوم باعث جداشدن دوباره اتریش از آلمان شد.

***


دستگیری دكتر حسین فاطمی وزیر امور خارجه دولت دكتر مصدق

53 سال پیش در چنین روزی در سال 1332 ه.ش ، فرمانداری نظامی تهران و حومه اعلام كرد كه دكتر حسین فاطمی وزیر امور خارجه سابق 22 اسفند در خانه ای در شمیران دستگیر شده و در زندان است.

دكتر فاطمی 28 مرداد در جریان حمله به خانه دكتر مصدق واقع در خیابان كاخ جنوبی ( فلسطین ) از آنجا فرار كرده بود.

وی ناشر روزنامه « باختر امروز » پس از خروج شاه از كشور در مرداد 1332 شدیدترین انتقادها را از او كرده و 25 مرداد این سال شخصا كاخهای سلطنتی را لاك و مهر كرده بود كه مردم بدانند كه سلطنت در ایران پایان یافته است.

وی همچنین پس از خروج شاه از كشور به سفیران ایران در خارج دستور داده بود كه با او ملاقات نكنند و او را به سفارتخانه ها راه ندهند.

دکتر حسین فاطمی پیش از مرگ دو بار ترور نافرجام شده بود . بار اول در 23 بهمن 1330 در جریان بزرگداشت محمد مسعود مورد اصابت گلوله قرار گرفت . اما تقدیر چنین بود که او زنده بماند . بار دوم بعد از كودتای 28 مرداد 1332 بود . به دنبال دستگیر شدن او، هنگام خروج از شهربانی و قبل از آن كه در معیت مأموران سوار بر اتومبیل شود،شعبان جعفری (مشهور به شعبان بی‌مخ) به كمك نوچه‌هایش به او حمله‌ور شدند. مأموران مراقب او در كناری به نظاره ایستادند تا كار فاطمی تمام شود. در این هنگام خواهر دكتر فاطمی خود را حایل میان برادر و اوباشان كرده و از 16 ضربه چاقو ده ضربه را به جان می‌خرد و تنها شش ضربه به دكتر فاطمی اصابت می‌كند. فاطمی در كنار خواهرش به خون می‌غلتد. ضربه‌های چاقوها به همان نقطه بدن اصابت كرده بود كه در بهمن سال 1330 با گلوله مجروح شده بود. اما باز ترور راه به جایی نمی برد و فاطمی زنده می ماند . در آخرین روزهایی كه دكتر فاطمی از بیمارستان به زندان منتقل شد، و پزشکان لزوم عمل جراحی را به دادستان وقت گوشزد كرده بودند، لیکن او را با وضعیت بدنی بسیار وخیم به دادگاه برده و محاکمه نمودند . او در این دادگاه به اعدام محکوم شد .

آخرین ساعات زندگی او به این ترتیب گذشت:

ساعت چهار و هفت دقیقه بامداد صبح روز چهارشنبه نوزدهم آبان 1333 تیمور بختیار فرماندار نظامی و سرتیپ آزموده دادستان ارتش، حكم اعدام دكتر حسین فاطمی را به وی ابلاغ كردند. آزموده گفت: "اگر وصیتی دارید بفرمایید! شما كه مكرر می‌گفتید من از مرگ ابایی ندارم و مرگ حق است". فاطمی پاسخ داد: "آری آقای آزموده! مرگ حق است و من از مرگ ابایی ندارم. آن هم چنین مرگ پرافتخاری! من می‌میرم كه نسل جوان ایران از مرگ من عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع كرده و نگذارند جاسوسان اجنبی بر این كشور حكومت نمایند. من درهای سفارت انگستان را بستم، غافل از این كه تا دربار هست، انگلستان سفارت لازم ندارد."

***


لغو قرارداد سنتو

28 سال پیش در چنین روزی در سال 1357 ه ش ، امیر عباس انتظام معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت موقت اعلام کرد قرارداد سنتو لغو شده است . طرح ایجاد یك كمربند امنیتی از غرب اروپا تا جنوب شرق آسیا به ادعای جلوگیری از نفوذ كمونیسم، نیاز به یك حلقه‌ی زنجیر در قالب همین پیمان ( که آن زمان پیمان بغداد نامیده می شد ) داشت تا پیمان ناتو در غرب و پیمان سیتو در شرق آسیا را به یكدیگر مرتبط سازد. قرارداد این پیمان در 5/12/1333 در بغداد بین كشورهای پاكستان، تركیه، عراق و انگلستان منعقد گردید و در آبان 1334 ایران رسماً به آن پیوست. كمی بعد آیت‌الله كاشانی طی اعلامیه‌ای به افشای اهداف آن پرداخت و فدائیان اسلام نیز در مخالفت با آن اقدام به ترور نافرجام حسین علا نخست‌وزیر در 25 آبان 1334 نمودند كه به دستگیری و شهادت چند تن از اعضای سازمان ختم شد. با خروج ایران از پیمان سنتو، این پیمان در فروردین ماه 1358 منحل شد.

***


تشکیل بنیاد شهید انقلاب اسلامی

27 سال پیش در چنین روزی در سال 1358 ه ش ، بنیاد شهید انقلاب اسلامی به فرمان امام خمینی (ره) تشکیل شد .

این نهاد مقدس با اهدافی نظیر احیاء، حفظ و ترویج فرهنگ شهادت و شهادت طلبى ، زنده نگه داشتن یاد شهیدان و حفظ آثار آنان ، تجلیل و تکریم از خانواده‏هاى معظم شهدا و رسیدگی به امور مختلف خانواده های شاهد تاسیس شد .

بنیاد مزبور تاکنون در حوزه های مختلف مربوط به خود از جمله برنامه‏ریزى و تلاش در جهت احیاء و ترویج فرهنگ شهادت با کمک سایر نهاد های کشوری ، معرفى آثار فرهنگى، ادبى، هنرى ، وصایا و سیره معنوى شهیدان ، ایجاد موزه‏هاى شهدا، آراستن فضای کشور به نام و چهره و آثار شهدا ، پیگیرى امور فرهنگى تربیتى و آموزشى فرزندان شهدا و زمینه‏سازى برای رشد وتعالى روحى، اخلاقى و تخصصى آنها ، جمع آورى، تنظیم و تدوین وصایا، زندگینامه و آثار بیش از یکصد هزار تن ازشهداى گرانقدر و طراحى و پیاده نمودن رایانه‏اى ممکن این وصایا و آثار ارزشمند ، برگزارى کنگره‏ها، یادواره‏ها، یادبودها و مراسم مربوط به بزرگداشت‏شهدا ، تاسیس دانشگاه شاهد در سال 1368 ، تاسیس گروه سیماى شاهد در سال 1365 ، تشکیل کانون های فرهنگى- هنری ‏تشکیل کلاس‏هاى آموزش قرآن، حفظ قرائت و مفاهیم وبرگزاری جشنواره‏ها و مسابقات قرآنى ادبى‏هنرى ورزشى و..تلاش های شایان توجهی به انجام رسانده است .

***


عملیات والفجر 10

19 سال پیش در چنین روزی در سال 1366 ه.ش ، عملیات والفجر 10، توسط رزمندگان جان بر کف ایران انجام شد .

جمهوری اسلامی ایران برای پاسخگویی به بمباران و موشک باران مناطق مسکونی و احقاق حقوق خود در مجامع بین المللی، با تغییر منطقه عملیاتی از جنوب به غرب، در صدد برآمد تا قدرت رزمندگان را بار دیگر به جهانیان نشان دهد.

بدین منظور عملیات گسترده ای در غرب کشور در دشتهای سلیمانیه عراق همزمان با مبعث رسول اکرم (ص) به نام والفجر10 ترتیب داد. این عملیات در ساعت20:23با رمز یا رسول الله، یا رسول الله آغاز شد.

دو روز بعد رزمندگان توانستند شهر خرمال را به تصرف درآورند. قابل ذکر است نیروهای جهادگر با زدن پل های متعدد در این منطقه کوهستانی زمینه سرعت عمل نیروها را بیشتر کردند.

در بامداد پنجشنبه 27/12/66 شهر هفتاد هزار نفری حلبچه آزاد شد. با پایان یافتن مرحله آخر این عملیات شمار کشته و زخمی های دشمن به بیش از 11000 تن و تعداد اسرای آنها بالغ بر 4400 نفر رسید در طی این عملیات 5 شهر عراق و 120 روستای این کشور به تصرف درآمد. دشمن در طول این عملیات، بیرحمانه شهر حلبچه را بمباران شیمیایی کرد.

***

منابع :

مهر

روزنامک

تله تکست صداوسیما

سایت آوینی

شعائر

موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران

سایت میثمی

سایت آذربایجان

ویکی پدیا

خبرگزاری فارس

سایت هشت

مسکو

فرهنگ دانستنیها ، ج 2