تبیان، دستیار زندگی

در محضر استاد/مصاحبه

نهج البلاغه کتاب دوم اسلام و تشیع است و امروزه پس از هزار سال همچنان مى درخشد و غبار کهنگى بر آن ننشسته به نظر جنابعالى علل و عوامل آن چیست؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
بخش نهج البلاغه تبیان
 در محضر استاد/مصاحبه
نهج البلاغه کتاب دوم اسلام و تشیع است و امروزه پس از هزار سال همچنان مى درخشد و غبار کهنگى بر آن ننشسته به نظر جنابعالى علل و عوامل آن چیست؟
علل و عوامل متعددى در این درخشندگى و طراوت مؤثر بوده است که عمده آن دانش بى انتها و علوم زیادى است که آن حضرت از پیامبر اکرم صلى الله  علیه  و  آله فرا گرفته بود همان  طور که در روایات آمده است رسول گرامى اسلام صلى الله  علیه  و  آله هزار باب از علم را به امام علیه  السلام آموخت که از هر بابى هزار باب دیگر گشوده مى شود. لذا امیرالمؤمنین در پرتو این دانش گسترده حقایق جهان و نیاز انسان را به خوبى مى دانست و با دید وسیع الهى از آینده بشریت و تحول و تغییرات خبر داشت و از اسرار عالم خلقت مطلع بود، لذا جامع و کامل سخن مى گفت، آرى على علیه  السلام شاگرد مکتب قرآن بود و از آن الهام مى گرفت و تفسیر و تأویل این کتاب آسمانى را مى دانست و از آن  جا که «لا رطب و لایابس الاّ فى کتاب مبین» (انعام ـ 59) هر تر و خشکى در قرآن است ـ اگر على علیه  السلام خود کتاب مبین نبود لااقل از آن باخبر بود.

نهج البلاغه اسمى است که شریف رضى گذاشته است، ما باید بگوییم «نهج الحیاة» یعنى روش زندگى، علم زندگى، در این کتاب است. کسى که این کتاب را با شرایط و شیوه صحیح واقعا مطالعه کند، با دنیایى از معارف و دستورهایى روبه رو مى شود که هم اخلاق و معنویات و هم روش زندگى عالى انسانى و روابط صحیح اجتماعى و سیاسى را به او مى آموزد و در نتیجه جامعه ایده آل و آرمانى اسلامى تحقق مى یابد.


نهج   البلاغه که یک کتاب حدیث به شمار مى آید امتیاز و ویژگى آن به سایر کتب حدیثى چیست؟
ویژگى نهج  البلاغه و امتیاز آن به سایر کتب حدیث آن است که در زمان حکومت ظاهرى آن حضرت صادر شده است یعنى در موقعیتى که امام علیه  السلام فرمانده کل قوا بوده و بر همه شؤون فرهنگى، سیاسى، اجتماعى و اقتصادى اشراف داشته و از عینیت مسایل و رویدادها مطلع بوده و با درگیرى ها و کارشکنى ها و توطئه  ها روبه  رو بوده است و همه مشکلات و نیازها به ایشان عرضه مى شده و آن حضرت به همه آن  ها پاسخ مى داده است که در زمان هیچیک از ائمه علیه  السلام چنین موقعیتى پیش نیامده بود.
عهدنامه مالک  اشتر از مشهورترین فرمان  هاى امام در نهج  البلاغه است، در نظام جمهورى اسلامى ایران چگونه باید از آن بهره جست، آیا مى توان فقط به استفاده از علمى از آن بسنده کرد؟
البته بر این عهدنامه از زمان  هاى گذشته ترجمه و شرح  هاى زیادى نوشته شده است ولى جاى یک سلسله کارهاى تحقیقاتى ویژه خالى است و آن این است که در نظام مقدس جمهورى اسلامى ایران که دولت و مجلس اسلامى است و نمایندگان مجلس و اعضاء دولت افتخار پیروى از آن حضرت را دارند به شکل «طرح» یا «لایحه» از سوى دولت یا مجلس مطرح شود، بنابراین باید گروه  هایى در این رابطه کارهاى عمیق علمى انجام دهند تا نتیجه آن در حوزه قانونگزارى و در بستر اجراء پیاده شود.
خوشبختانه پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران رویکرد نسل جوان و تحصیلکرده و نیز مولفان و محققان به نهج  البلاغه بسیار بوده است به نظر جنابعالى چه موضوع و عنوانى لازم است که بیشتر روى آن  کار شود که علاوه بر جنبه  هاى پژوهشى مورد نیاز جامعه امروز است؟
بیشتر بخش  هاى نهج  البلاغه هنوز هم بکر و سر به مهر است و روى آن  ها کارهاى علمى و پژوهشى انجام نشده است حتى در مسائل اعتقادى و اخلاقى تا چه رسد به موضوعاتى که امروزه به عنوان مطالب جدید مورد بحث و گفتگو است و دنیا بدان  ها احساس نیاز مى کند و دانشمندان مربوطه درباره آن نظرات متفاوتى داده یا درباره آن اطلاعاتى ندارند ولى به نظر مى رسد جنبه  هاى تربیتى و نکات مهم مربوط به زندگى و اجتماعى سیاسى اهمیت خاصى دارد و همه مردم اعم از مسلمان و غیرمسلمان بدان نیاز دارند، همان  طور که آن دانشمند انگلیسى اظهار مى کرد: اى کاش آن موقعى که على علیه  السلام در مسجد کوفه مى فرمود: «سلونى قبل ان تفقدونى» پیش از آن  که مرا از دست دهید از من پرسش کنید، ما در پاى منبر او بودیم و از این همه مشکلات علمى مى پرسیدیم.
از شروح نهج  البلاغه کدامیک را بیشتر مى پسندید و چه خلاءاى را در رابطه با شرح و تفسیر نهج  البلاغه احساس مى کنید و آیا نوشتن شرح جدیدى که متناسب با زمان باشد را لازم مى دانید؟
شرح  هاى موجود همه خوبند و هر کدام ویژگى خود را دارند ولى با پیشرفت زمان و به  وجودآمدن زمینه  ها و نیازها جاى حداقل یک شرح جدید با اشراف به موضوعات و علوم روز و استخراج مسایل زمان لازم است مثلاً از  حضرت مى پرسند: «سئل عن مسافة ما بین المشرق و المغرب؟» (فاصله بین مشرق و مغرب چقدر است؟) و امام در پاسخ مى فرماید: «مسیرة یوم للشمس» (قصار 294) و یا در مورد مسایل تجارى و اقتصادى مى فرماید: «شارکوا الذى قد اقبل علیه الرزق» با آن کسى شریک شوید که روزى بدو روى آورده است.
با عنایت به مفاهیم و مضامین والا و ارزشمند نهج  البلاغه در ابعاد گوناگون، حضرتعالى چه توصیه  هایى به حوزویان، دانشگاهیان، جوانان و قشرهاى مختلف در خصوص استفاده و بهره  گیرى از کتاب شریف نهج  البلاغه مى فرمایید؟
توصیه من به طلاب و دانشجویان محترم این است که از این گنج گران  بها غفلت نکنند و تنها به این بسنده نکنند که ما یک گوهر نایاب داریم ولى آن را در گاوصندوق بگذارند و در آن را قفل کنند و از آن هیچ بهره  یى نبرند. لازم است که مطالعه و تحقیق در این کتاب را جدى بگیرند و در محضر استادى وارسته تلمذ کنند و آنگاه مفاد و محصول آن را نصب  العین خود در زندگى قرار دهند، همان  طور که آیت  الله شهید مطهرى رحمة  اله درباره استادش مرحوم حاج میرزا على آقاى شیرازى که نهج  البلاغه را از او فرا گرفته بود چنین مى گوید: «سال  ها بود که تحصیل مى کردم و مقدمات عربى را در حوزه مقدسه علمیه مشهد و سپس در حوزه علمیه قم به پایان رسانده بودم ... در همه این مدت نام «نهج  البلاغه» بعد از «قرآن» بیش از هر کتاب دیگر به گوشم مى خورد ... اما اعتراف مى کنم که با دنیاى نهج  البلاغه بیگانه بودم تا آن  که تصادف کوچکى مرا با فردى آشنا با نهج  البلاغه آشنا کرد ... از آن پس چهره نهج  البلاغه در نظرم عوض شد، گویى کتاب دیگرى است ... احساس کردم که دنیاى جدیدى کشف کرده  ام ... .»
براى گسترش فرهنگ نهج  البلاغه در جامعه اسلامى و ورود آن به نظام قانونگزارى کشورمان چه پیشنهادى مى فرمایید؟
همان  طور که قبلاً عرض کردم باید یک حرکت جدى و وسیع فرهنگى و علمى با همکارى حوزه  هاى علمیه و نهاد نمایندگى رهبرى در دانشگاه، وزارت فرهنگ و ارشاد، وزارت علوم و تحقیقات فن  آورى، مرکز تحقیقات مجلس و ... شروع شود و با پشتوانه مالى مناسب که دغدغه تأمین بودجه و حقوق پرسنل و پژوهشگر و تهیه لوازم و امکانات را نداشته باشد، مؤسسات علمى ویژه بررسى و تحقیق درباره عهدنامه مالک  اشتر و نامه امام خطاب به حضرت امام حسن علیه  السلام و دیگر خطبه  ها و نامه  ها، را شروع کرده و محصول آن را به جامعه تقدیم نمایند.
براى درسى شدن نهج  البلاغه در حوزه  ها و دانشگاه  ها چه نظرى دارید؟
بحمدالله با تلاش بنیاد نهج  البلاغه، رشته نهج  البلاغه در مقطع فوق لیسانس براى همه دانشگاه  هاى مربوطه به تصویب وزارت علوم و تحقیقات و فناروى رسیده و بعضى دانشگاه  ها هم شروع کرده  اند امید است این حرکت فرهنگى زیربنایى گسترش یابد و با استقبال چشمگیر مواجه گردد و ما در آینده نزدیک شاهد تأسیس دانشگاه بزرگ نهج  البلاغه باشیم. ان  شاءالله.
درباره حوزه  ها هم با همکارى و مساعدت مدیریت حوزه علمیه قم مرکز آموزش تخصصى نهج  البلاغه راه  اندازى شده و حدود پنجاه نفر از فضلا و طلاب براى یک دوره سه  ساله مشغول تحصیل  اند که ان  شاءالله براى مراکز آموزشى به عنوان استاد تربیت مى شوند و جهت تحقیقات ویژه نهج  البلاغه آماده مى گردند و نیز مدارک رسمى حوزه هم به آن  ها داده خواهد شد انتظار داریم حوزه  هاى مشهد، تبریز و دیگر استان  ها هم زمینه تأسیس این مرکز را فراهم نموده تا این آموزش تخصصى را شروع نمایند.
امروز گروه  هاى مختلف از نهج  البلاغه استفاده مى کنند ولى بعضى هم از آن سوءاستفاده کرده و مطابق آراء و نظرات سیاسى خود آن را تأویل و تفسیر مى کنند معیار صحیح در تأویل و تفسیر چیست؟
سوءاستفاده از منابع دینى اختصاص به نهج  البلاغه ندارد، از قرآن هم در طول تاریخ افراد مغرض و ریاست  طلب به نفع افکار و امیال خود توجیهات و تأویلات ناصحیح داشته  اند لذا امیرالمؤمنین علیه  السلام به عبداله بن عباس وقتى او را براى احتجاج با خوارج اعزام مى نمود. فرمود: «لا تخاصمهم بالقرآن فانه حمال ذو وجوه» با قرآن با آن  ها احتجاج مکن که قرآن معانى زیادى را برمى تابد، و آنان براساس میل خود آن را تفسیر مى کنند و نظرات گوناگونى را از آن استخراج مى نمایند.
مثلاً کتابى را دیدم به نام «آزادى در نهج  البلاغه» که از سوى یکى از گروه  هاى سیاسى مذهبى منتشر شده بود و نویسنده نقطه نظرهاى سیاسى گروه خود را بر نهج  البلاغه تحمیل کرده بود و با تنظیم و ترکیب خاصى از نامه  ها و خطبه  ها و تقطیع و تأویل  هایى در واقع حرف خود را از زبان نهج  البلاغه و حضرت امیر علیه  السلام القاء کرده بود که این هم نوعى تحریف است. البته آرزو داریم مطالعه و تفکر در نهج  البلاغه روزى دل آن  ها را نرم و دید آن  ها را اصلاح کرده و به حقایق توجه کرده و راه درست را در پیش گیرند.
سیاست و نحوه برخورد حضرت على(علیه السلام) با بدعت گزاران در اسلام و مخالفان چگونه بوده است؟
روش امام در برخورد با مخالفان، ابتدا بحث و گفتگو و استدلال بود. در این مورد آن حضرت خیلى صبر و تحمل داشت و واقعا به مخالفان به عنوان یک بیمار نگاه مى کرد و خود چون طبیب حاذق و دلسوز همه تلاش خود را در راه بهبود آنان به خرج مى داد و به نهایت در راه هدایت آن  ها مى کوشید و چنانچه مفید نمى افتاد باز هم با آن  ها برخورد نمى کرد مگر آن  که به مزاحمت با مردم و ایجاد ناامنى و درگیرى اقدام مى کردند که آن حضرت در مرحله سوم با آن  ها به شدت برخورد مى کرد. مثلاً خوارج که دوازده هزار نفر بودند وضع  جامعه را بر هم زده و قتل و غارت را آغاز کرده و آماده جنگ رسمى با امیرالمؤمنین بودند حضرت با آن  ها بسیار صحبت کردند و موعظه نمودند و اندرز دادند و حقایق تاریخى و سفارش  هاى رسول اکرم صلى الله  علیه  و  آله و دیگر مطالب آموزنده را تذکر دادند که هشت هزار نفر از آنان برگشتند و توبه کردند، ولى با چهار هزار نفر دیگر که اصلاً به این سخنان دلسوزانه و منطقى توجه نکرده و آتش جنگ را برافروخته بودند امام قاطعانه برخورد کردند تا به کلى از صحنه خارج شدند، زیرا اداره جامعه و حفظ اموال و نفوس از شؤون امامت و خلافت است همان  طور که در خطبه 119 فرمود:
«لا ینبغى لى أن أدع الجند و المصر و بیت  المال و جبایة الارض و القضاء بین المسلمین و النظر فى حقوق المطالبین ...»
سزاوار نیست که سپاهیان و سرنوشت کشور و بیت  المال و مالیات و قضاوت بین مسلمانان و حقوق مردم را رها سازم و به دست فتنه  گران بسپارم.

علل و عوامل متعددى در این درخشندگى و طراوت مؤثر بوده است که عمده آن دانش بى انتها و علوم زیادى است که آن حضرت از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرا گرفته بود همان طور که در روایات آمده است رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله هزار باب از علم را به امام علیه السلام آموخت که از هر بابى هزار باب دیگر گشوده مى شود. لذا امیرالمؤمنین در پرتو این دانش گسترده حقایق جهان و نیاز انسان را به خوبى مى دانست و با دید وسیع الهى از آینده بشریت و تحول و تغییرات خبر داشت و از اسرار عالم خلقت مطلع بود، لذا جامع و کامل سخن مى گفت، آرى على علیه السلام شاگرد مکتب قرآن بود و از آن الهام مى گرفت و تفسیر و تأویل این کتاب آسمانى را مى دانست و از آن جا که «لا رطب و لایابس الاّ فى کتاب مبین» (انعام ـ 59) هر تر و خشکى در قرآن است ـ اگر على علیه السلام خود کتاب مبین نبود لااقل از آن باخبر بود.


توصیه  ها و معیارهاى مورد نظر حضرت(علیه السلام) درباره شیوه انتخاب اطرافیان، مشاوران و حواشى از سوى والیان و حاکمان اسلامى چه بوده است؟ و در صورت عدم دقت، تالى فساد و آثار سوء و مخرب گزینش  هاى نابجا چیست؟ موارد تاریخى را در این مقوله بیان فرمایید.
امام علیه  السلام در بخش نامه  ها که مهمترین دستورها و برنامه  هاى حکومتى آن حضرت است نکات مهمى را در این باره بیان مى فرماید که به بعضى از آن  ها اشاره مى شود مثلاً به مالک  اشتر در عهدنامه معروف که به حق باید گفت منشور حکومت در جامعه انسانى براى همیشه خواهد بود. درباره انتخاب اطرافیان و کارگزاران و مشاوران این شرایط را بیان مى فرماید: در بیان حق، صریح و بى پرده باشند، و در کارهاى خلاف که خدا راضى نیست، با تو همراهى نکنند، افراد باتقوى و راستگو باشند و در مدح تو نکوشند و روش تملق و ستایشگرى نداشته باشند، و به کارهاى ناکرده بى جا ستایش نکنند زیرا زیاده  روى در ستایش و تعریف خودپسندى آورد و به سرکشى وادارد، افراد خیرخواه، پاکدل و بردبار، کسانى که دیر به خشم مى آیند و آسان عذرپذیرند و با ناتوان نرمخو و بر قوى دستان سخت  گیر باشند، گردنکشى آن  ها را برنینگیزد، و سستى از کار بازندارد، به همکارى و مشاوره برگزین.
با جوانمردان و کسانى که درستکار و پیشینه نیکو دارند، و نیز با سلحشوران، دلیران و سخاورزان و بزرگواران بپیوند چرا که آنان به شرف و بزرگوارى آراسته  اند و شاخسارى از ریشه پسندیدگیهایند. اطرافیان و همکارانت را پس از آزمودن به  کار گمار نه با سهل  انگارى و خودرأیى، و از میان آنان کارآزمودگان و نجیبان را برگزین از خاندان  هاى صالح که در خلق و خوى بزرگوارتر و آبرومندتر و پاکدامن  ترند و کمتر به آزمندى ها روى آورند و بیشتر در عاقبت کارها بیاندیشند. پیوسته یارانت را مراقب باش و اگر یکى از آن  ها دست به خیانتى گشود که گزارش  هاى مراقبان پنهان تو بر آن اتفاق داشت، به همان گزارش  ها بسنده کن و تازیانه کیفر بر تنش فرو دار و گریبانش را به خاطر این کار بگیر و به خاک مذلتش بنشان و داغ خیانت بر پیشانیش بزن و قلاده بدنامى بر گردنش بنه.
پیشنهاد حضرتعالى براى تهیه متن مستند و مصحح از نهج  البلاغه چیست؟
در این رابطه کارهایى انجام شده و کارهاى زیاد دیگرى هم باید انجام شود. اما قسمت اول که بنیاد آن را انجام داده و زحمات زیادى روى آن کشیده شده است متن مصححى است که با نسخه  هاى خطى عتیق مقابله و در سال 1372 چاپ شد، ولى در بخش دوم باید عرض کنم لازم است تحقیق درباره متن مصحح ادامه یابد زیرا دو کار مهم دیگر باقى مانده است: اول اعراب  گذارى و یا تصحیح و تکمیل آن است که باید یک گروه متخصص ادبیات عرب که به تمام فنون و قواعد نحو و صرف و تاریخ ادبیات مربوط اشراف داشته باشند و رشته درسى و تحقیقاتى آن  ها باشد به بررسى و اصلاح آن بپردازند.
و دوم نقد و نظر در نسخه بدل  هاست که با استدلال علمى، اصح آن انتخاب و اعلام گردد. و اما از نظر استناد، یا این که کارهاى خوبى انجام شده ولى باید این پژوهش ادامه یابد و با مراجعه و مطالعه و استقصاء منابع و متون کهن این امر را تکمیل کرد، متأسفانه از آن  جا که امور تحقیقى و علمى و ریشه  یابى متون و نسخه  هاى خطى عتیق از بازاریابى و تیراژ بالایى برخوردار نیست و در حوزه تجارت و اقتصاد پولساز نمى باشد کمتر به سراغ آن مى روند و چون معمولاً محققان دست  شان از مال دنیا خالى ولى دلشان از عشق به کشف و پژوهش مالامال است و همه وقت و عمرشان را صرف این کار مى کنند، قهرا کارهاى عمیق تحقیقاتى ناقص و نیمه  کاره مى ماند و مؤسسات و دستگاه  هاى فرهنگى مسؤول هم که بودجه  هاى کلان براى پژوهش و تحقیق در اختیار دارند، یا این کارها را نمى شناسند و یا بعضا اعتقاد ندارند و دل در هواى دیگرى دارند و بودجه  ها را در چاه ویل امور لا طائل و کم فایده و احیانا مضر مى ریزند و در نتیجه کارهاى اساسى و ماندگار مى ماند و کسى به سراغشان نمى رود.
در این  گونه موارد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى و وزارت علوم تحقیقات و فناورى و دیگر مراکز پژوهشى است که باید بپاخیزند و با اختصاص بودجه مناسب و کافى به محققان وارسته و غیرحرفه  یى کارهاى اصیل علمى و فرهنگى که هویت کشور بدآن  ها بستگى دارد اقدام نمایند.

چند سؤال

در رابطه با بنیاد و فعالیتهاى آن
چه کمبودها و خلاءهایى احساس کردید که دست به این حرکت بزرگ فرهنگى زدید و تاکنون تا چه حد موفق بودید؟
آن مطلبى که از اول در ذهن ما به عنوان یک مبدأ فعالیت خودنمایى مى کرد دورى جامعه و نسل جوان و فرهیخته از این کتاب بود زیرا آن در جامعه قبل از پیروزى انقلاب اسلامى محجور و غریب بود البته در کتابخانه  ها و نزد اهل تحقیق مورد استفاده بود. ولى در متن جامعه و در دسترس نسل جوان و مراکز دانشگاهى نبود. من احساس مى کردم که این خلأیى است در جامعه. در آن روزگار که کتاب  ها و جزوه  هاى زیادى درباره افکار و عقاید مختلف منحرف  کننده و ضددینى رواج داشت، مى بایست مطبوعات دینى با استفاده از منابع ارزشمندى چون نهج  البلاغه بتواند با بیان و سبکى جالب و مطابق روز جلوه کند. ما همه فکر و تلاشمان این بود که بتوانیم این محتواى عالى را به زبان روز و شکل و شیوه و نگارشى جالب و زیبا در اختیار نسل جوان بگذاریم. که بحمدالله در این رابطه گامهاى خوبى برداشته شد. بطورى که باید بگویم ناموفق نبودیم و ما توانستیم به برکت انقلاب اسلامى با مطرح  کردن این کتاب در رسانه  ها و نیز برگزارى کنگره هزاره نهج  البلاغه و انتشار بیش از یکصد کتاب و رساله در این رابطه که بارها و بارها چاپ شده، لااقل نهج  البلاغه را از انزوا و محجوریت درآورده و در مراکز علمى و دانشگاهى و دیده نسل امروز مطرح کنیم.
آیا مدرسه مکاتباتى هم در همین زمینه بوده است؟
یکى از کارهاى خوبى که من فکر مى کنم مى تواند نقش مهمى داشته باشد. مدرسه مکاتباتى است که درس  هایى از نهج  البلاغه از طریق پست به دست افراد علاقمند حتى در دورترین نقطه کشور مى رسد. این سبک جدیدى در آموزش معارف دینى است. البته قبلاً کتاب  هاى دینى زیاد چاپ مى شد و حتى افرادى هم آن را مى خریدند ولى مهم مطالعه آن  ها است که کمتر مورد استفاده قرار مى گیرد. ما تلاش  مان این بود که این محتوا و این مطالب به فکر و دیدگاه نسل جوان منتقل شود. یعنى آن  ها را بخوانند. ما در جستجوى سبک و شیوه جدیدى بودیم. که در جامعه جا باز نموده و نسل جوان از آن استقبال کند. ارسال درس براى علاقه  مندان از طریق پست این هدف ما را تا حدود زیادى تأمین کرد. زیرا افراد در شهر و خانه خود نشسته  اند و بدون این  که بخواهند در کلاس شرکت کنند و راه دورى را طى نمایند. پست به در خانه  اش مى آید و درس نهج  البلاغه به او مى دهد و در هر فرصتى که آمادگى دارد آن را مى خواند و به سؤالاتش پاسخ مى دهد و جواب را براى مرکز ارسال کننده، پست مى کند. این خیلى ارتباط جالبى است که دریافت  کننده علاوه بر این که متنى را مى خواند، با یک مرکز دینى و اسلامى هم مرتبط مى شود و احساس مى کند یک مرکز دینى درصدد رشد و کمال اوست. این روش از نظر عاطفى و روانى هم اثر خوبى در نسل جوان مى گذارد.
در بنیاد چه کارهاى تحقیقاتى انجام شده است؟
یکى از اهداف بنیاد مسئله تحقیقات بوده، یعنى کشف و استخراج رازها و اسرارى که وجود دارد. در این رابطه علماء گذشته شرحهایى بر نهج  البلاغه نوشته که چاپ نشده بود و لازم بود تحقیق و تصحیح و سپس چاپ شود لذا با همکارى آقاى عطاردى که سال  ها در هند و جاهاى دیگر به تحقیق و تفحص از متون مشغول بودند، بعضى از شروح نهج  البلاغه تحقیق شد و به چاپ رسید، خود بنیاد هم کتاب  ها و نسخه  هایى را پیدا کرده و تصحیح نموده که بعضى از آن  ها چاپ شده و بعضى از آن  ها هنوز به چاپ نرسیده است. بناى ما بر این است که آن  چه در این رابطه از قدما به دست ما رسیده، مورد تحقیق و تصحیح قرار بگیرد و حتى المقدور چاپ بشود.
یکى از کارهاى تحقیقاتى بنیاد که گروه  هایى نزدیک 15 سال کم و بیش روى آن کار کردند، جمع  آورى کل کلمات امیرالمؤمنین است چون نهج  البلاغه بخش کوچکى از سخنان حضرت است که مرحوم شریف رضى با یک سبک و شیوه و هدف خاص آن را انتخاب و جمع  آورى کردند در حالى که احادیث ایشان خیلى بیشتر از این  هاست. بخش تحقیقات بنیاد، کل منابعى که در اختیار بود تفحص کردند و همه احادیثى که از حضرت امیر نقل شده بود، جمع  آورى کردند. حجت  الاسلام و المسلمین جناب آقاى سیدیحیى علوى سال  ها زحمت کشیدند و بخش مهمى از این احادیث را جمع  آورى کردند محصول این تلاش گردآورى بیش از هفتاد هزار حدیث از کتاب  هاى مختلف بود مرحله دوم این تحقیق و تفحص، تکراریابى بود بود زیرا بعضى از احادیث از چند منبع نقل شده بود و کتاب  هاى مختلف هم احادیث آن  ها را نقل مى کردند و در هر صورت تکرار زیاد بود.
اگر ما مى خواستیم همه این احادیث را بیاوریم علاوه بر حجم زیاد، مفید نبود مى بایست روشى را برمى گزیدیم که هر حدیث یکبار بیشتر آورده نشود ولى نکته  هایى که در کتاب  ها یا سندهاى دیگر هست ذکر شود. واقعا کار مهم و پرزحمت همین بود. لذا طرحى ریخته شد که با کمک کامپیوتر و دقت در متن احادیث، یک حدیث به  عنوان اصل انتخاب و بقیه در پاورقى اشاره گردد با ذکر منابع. نتیجه تحقیق در مرحله دوم و تکراریابى تقلیل احادیث به ده هزار و هفتصد حدیث گردید. این ده هزار و هفتصد حدیث الان در سى مجلدى که هر کدام حدود پانصد صفحه مى باشد آماده شده، و مجموعه  اى است که من فکر مى کنم که شاید کمتر حدیثى باشد که در آن نیامده باشد.
در مورد نسخه تصحیح شده نهج  البلاغه چه اقدامى انجام داده  اید؟
یکى از اهداف بنیاد هم این بود که یک نسخه مصححى را تهیه کنیم در این رابطه جلساتى با مرحوم حجت  الاسلام و المسلمین دکتر سیدجواد مصطفوى، مرحوم دکتر هادى امینى و بعضى از اساتید دانشگاه مانند آقاى دکتر شهیدى و دیگران که الان اسامى آن  ها در خاطرم نیست داشتیم. هر یک سلیقه و نظر خاصى داشتند که جمع بین همه آن  ها ممکن نبود، کار را از طریق دیگر شروع کردیم و در واقع ما از دو کانال کار تصحیح متن را شروع کردیم. یکى جناب آقاى عطاردى، بود که نسخه  هایى را که مشهور بودند و به نظر مى رسید بر سایر نسخه  ها اولویتى داشته باشند به مقابله و تصحیح پرداختند و بعد هم طى مراحلى آیت  اله خزعلى و تیم بنیاد روى آن کار کردند و با اعمال نظرهایى آماده شد و بنیاد آن را چاپ کرد. کار دیگر را مرحوم دکتر مصطفوى شروع کردند، اختلاف نسخ را درآوردند و با همین چند نسخه  اى که عرض کردم. ایشان کار را مستقلاً با تیم خودشان در مشهد مقدس انجام دادند که الان در اختیار بنیاد است. این کار قرار بود همراه با کتاب آقاى دکتر اسعدعلى به نام «نهج  البلاغة ذى الفقر و شرحه العصرى» چاپ شود. متأسفانه آن کار به آن شکل انجام نشد و تحقیقات و تصحیحات مرحوم مصطفوى هم محفوظ ماند و به چاپ نرسید. در هر صورت آن نسخه کامل در بنیاد نگهدارى مى شود تا ان  شاءالله فرصتى پیش آید.
یکى از راه  هایى که ما بتوانیم نسل جوان را متوجه نهج  البلاغه کنیم بر داشتن موانع است، یکى از موانع موجود شبهاتى است که نسبت به این کتاب القاء شده است و اخیرا در اینترنت هم آمده است، آیا در زمینه پاسخ  گویى به این شبهات کار جدى صورت گرفته است؟
شبهاتى که در مورد نهج  البلاغه هست شبهات جدیدى نیست، از گذشته، بعضى از اشکالات واهى و بى اساس از سوى افراد و جریان  هاى خاصى مطرح مى شده که افراد بى اطلاع فکر مى کنند که این اشکال  هاى جدیدى مى باشد. آن  طور که تاریخ نشان مى دهد مبدأ آن  ها از زمان ابن خلکان بوده است. به نظر مى رسد از آن دوره  هایى که فکر حکومت اسلامى و مبارزه با خلفا و زمامدارانى که به نام اسلام ولى علیه آن، حکومت مى کردند. گروه  هایى به عنوان مبارز و مجاهد در این رابطه فعالیت مى کردند قهرا دولت  هاى طاغوتى با این فکر به مقابله پرداختند و مى خواستند این صدا را خفه کنند لذا با آن  ها درگیر مى شدند و مى گرفتند و مى کشتند، زندانى مى کردند که رویه آن  ها بود. ولى کار اصلى جنگ فرهنگى بود که بتوانند اصل این فکر را بکوبند و آن را از درون خاموش کنند لذا نیاز به یک لشکر و حرکت علمى و وابسته بود بنابراین طاغوت  ها، دانشمندان مزدور و خودفروخته  یى را مستقیم و غیرمستقیم مى خریدند و استخدام مى کردند تا در راه اهداف آن طاغوت  ها کار علمى کنند و یا زمینه  هاى خاصى را به وجود آورند و یا زمینه  هایى را از بین ببرند. خوب نهج  البلاغه یک کتابى است که در این رابطه نقش کلیدى و اساسى دارد و به کمک مبارزان مى آید و مى تواند نقش حرکت آخرین داشته باشد و علیه حکومت  هاى طاغوتى و ظالمها و کسانى که به غارت اموال عمومى مى پرداختند مانع باشد پس باید مشکل را از سرراهشان برمى داشتند، این کار هم، کار یک عده دانشمند وابسته است، یک عده که خود ابن  خلکان هم از همان  هاست، از کسانى است که عاشق یزید بوده و متخصص و شناسایى و تحقیق در اشعار او بوده خودش هم زندگى خاصى داشته، این  ها قهرا زمینه حرکت طاغوت  ها را فراهم مى کردند بنابراین یکى از موانع، نهج  البلاغه و عهدنامه مالک اشتر بود، که در آن دستور حکومت مطرح است، هم چنین سایر نامه  ها و خطبه  ها لذا باید با این فرهنگ و این کتاب مبارزه کنند و آن را از سر راه بردارند. لذا شبهه  هایى که مى کنند جدا شبهه  هاى مضحک و مسخره  یى است مثلاً مى گویند، نهج  البلاغه مال سیدرضى بوده، خوب کى مى گوید، اسم او چیست کدام استاد، کدام محقق در تحقیق خود به این رسیده است و در کدام کتاب آمده است متأسفانه القاء شبهه و شایعه  پراکنى، مدرک نمى خواهد و مى توان نسبت به هر کس هر چه خواست گفت. این خط کم و بیش ادامه پیدا مى کرد، خوشبختانه این شبهه  ها از همان اول با برخورد قاطع و منطقى محققان وارسته روبه  رو شد و در جامعه جا باز نکرد و اساتیدى به پاسخگویى به آن شبهات پرداخت.
ما مى بینیم که در کنار شبهات نپخته  اى که در واقع با اغراض خاص در مورد این کتاب وارد شده، صاحبان فکر و اندیشه و آزادمردان دنیا بدون هیچ تعصبى، حتى خارج از حوزه تشیع و دیانت شیفته این کتاب و مطالب آن شدند به نظر حضرت  عالى چه جنبه  هایى در این کتاب هست که این افراد و شخصیت  هاى عظیم را جذب خودش کرده و شیداى این کتاب نموده است؟
نهج  البلاغه ابعاد مختلف دارد، یک بعد مهمش که مرزها را شکسته و از حوزه شیعه و سنى و مسلمان درگذشته و جنبه انسانى و بین  المللى و جاودانى پیدا کرده مسئله عدالت حضرت در دوران حکومت است. یک کسى گوشه  اى نشسته و از جامعه و حکومت دور است درباره عدالت صحبت مى کند، کتاب مى نویسد، اما کسى در رأس حکومت اسلامى باشد و این حرف  ها را بزند و عمل بکند و در دوران حکومت کوتاه خود به نتیجه برسد، که در تاریخ دارد، در زمان حضرت در خود کوفه که مرکز خلافت بود و شاید بیشترین جمعیت را در خود جاى داده بود و قهرا در همه جا وجود داشت. عموم مردم، دسترسى به گندم داشتند یعنى حداقل غذا و نیز دسترسى به آب سالم، آب هم امروز در کشورهاى عربى مسأله مهمى است و از ضروریات زندگى است، و سوم سرپناه که همه از آن برخوردار بودند و امام با آن همه درگیرى هاى سیاسى و نظامى توانست عدالت اجتماعى را در جامعه پیاده کند. از نامه  هاى نهج  البلاغه استفاده مى شود که حضرت یک سیستم مراقبت و نظارت بر کارگزارانشان داشته  اند، که خبرهایى مى آوردند و عملکرد آن  ها را گزارش مى کردند. حضرت با صراحت و قاطعیت و با توجه به این  که هم شخصیت آن  ها در جایى که لازم بود حفظ بشود و هم کسى که کار خلافش بیّن بوده، بدون هیچ مماشات و پرده  پوشى عزل مى کردند و دیگرى را به جایش منصوب مى کردند، این به نظر من یکى از نکاتى است که آزادگان دنیا را شیفته امام و عدالت حضرت مى کند که در دوران حکومت  شان این گونه برخورد قاطع و صریح داشتند. حتى با فرزندان و اهل بیت خودشان مانند دیگران برخورد کرده و هیچ فرقى نمى گذاشتند.
به نظر حضرت  عالى چه کارهایى مانده که انجام نشده چه در جنبه  هاى تخصصى و چه در مراکز عالى علمى مثل حوزه و دانشگاه و یا در سطح عامه مردم؟
خیلى کار مانده است، ما که سى سال است با این کتاب سروکار داریم اعتراف مى کنم که هنوز در نقطه باءبسم  الله هستیم. راجع به معارف و خداشناسى و توحید و معاد، نهج  البلاغه بکراست یعنى به نظر من هیچ  کار نشده با این همه کارهایى که شده و کتاب  هایى که منتشر گردیده است چون امام علیه  السلام درباره توحید و خداشناسى یک سبک و شیوه ویژه دارند، فلاسفه و متکلمین هم یک سبک دیگرى دارند، سبک حضرت در بیان معارف یک سبک ویژه است، این سبک هنوز استخراج نشده مى طلبد که گروه  هایى بیایند، در این زمینه کار بکنند. در زمینه سیاسى هم همین  طور، مثلاً عهدنامه مالک  اشتر که در این  باره معروف است، شاید صدگونه ترجمه و شرح درباره  اش نوشته شده، باز هم همان کار اصلى نشده است، و آن تحقیق و تفحص است که سرانجام به شکل طرح یا لایحه مطرح شود و به عنوان یک قانون و دستور بیاید، تا در کشور اسلامى اجرا شود، در قسمت  هاى اخلاقى هم، باید مکتب اخلاقى امام کشف و تحقیق شود نه فقط ترجمه کلمات، راجع به مسائل اقتصادى ما فکر مى کردیم در نهج  البلاغه مطالبى نیست ولى وقتى مطالعه کردیم دیدیم که خیلى از نکات مهم اقتصادى وجود دارد. از این نکته  ها به عنوان یک قانون مطمئن و همیشگى مى شود بهره فراوان برد که اگر امام در این رابطه سخنى نمى فرمود باید سال  ها، گروه  هایى بررسى و تحقیق و ارزیابى کنند و تحقیقات میدانى به عمل آورند تا شاید به این  جا برسند یا نرسند؟! در زمینه جامعه  شناسى هم همین  طور یکى از دوستانمان نهج  البلاغه را از این دید مطالعه کرده و کتابى هم نوشت و او رفت انگلستان راجع به جامعه  شناسى دکترایش را گرفت و آمد. پس از این حرکت علمى و کسب آگاهى هاى زیاد با دید وسیعتر به استخراج نکات و قانون  ها از نهج  البلاغه مى نگریست.
به عنوان آخرین سؤال اگر بخواهید نهج  البلاغه را معرفى کنید در یک جمله کوتاه چه مى فرمایید؟
نهج  البلاغه اسمى است که شریف رضى گذاشته است، ما باید بگوییم «نهج  الحیاة» یعنى روش زندگى، علم زندگى، در این کتاب است. کسى که این کتاب را با شرایط و شیوه صحیح واقعا مطالعه کند، با دنیایى از معارف و دستورهایى روبه  رو مى شود که هم اخلاق و معنویات و هم روش زندگى عالى انسانى و روابط صحیح اجتماعى و سیاسى را به او مى آموزد و در نتیجه جامعه ایده  آل و آرمانى اسلامى تحقق مى یابد.
منبع :
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت/ به نقل از فصلنامه نهج البلاغه، شماره11/ مصاحبه شونده : دین پرور، سیدجمال الدین

 
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.