تبیان، دستیار زندگی
بیانات کوبنده باعث گردید رژیم بهانه ای برای دستگیری و تبعید امام به دست آورد، بنابراین ۹ روز بعد از سخنرانی ایشان و در شب سیزدهم آبان ۱۳۴۳ صدها کماندو و چترباز مسلح، بیت امام را در محله یخچال قاضی قم به محاصره درآوردند و از بام و دیوار وارد منزل ایشان گر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام خمینی در تبعیدگاه ترکیه

بیانات کوبنده باعث گردید رژیم بهانه‌ای برای دستگیری و تبعید امام به دست آورد، بنابراین ۹ روز بعد از سخنرانی ایشان و در شب سیزدهم آبان ۱۳۴۳ صدها کماندو و چترباز مسلح، بیت امام را در محله‌ یخچال قاضی قم به محاصره درآوردند و از بام و دیوار وارد منزل ایشان گردیدند و آن رهبر عالیقدر را دستگیر کردند و توسط ماشینی که در درب بیت آن بزرگوار توقف نموده بودند، با شتاب هر چه افزون‌تر به فرودگاه مهرآباد تهران انتقال دادند و آن زعیم عالیقدر را با هواپیمای هرکولس نیروی هوایی ارتش به ترکیه منتقل نمودند.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
امام خمینی

هواپیمای حامل امام و تیم امنیتی همراه با ریاست سرهنگ افضلی حوالی ظهر روز سیزدهم آبان در فرودگاه آنکارا به زمین نشست. امام به محض ورود به آنکارا به دلیل عدم دسترسی به منابع علمی و کتاب‌های مورد نیاز، آموختن زبان ترکی را به وسیله‌ خودآموز آغاز نمود.

روز بعد رادیو و مطبوعات کشور، خبر دستگیری و تبعید امام را اینگونه گزارش نمودند: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی، چون رویه‌ آقای خمینی و تحریکات مشارالیه بر علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۴۳ از ایران تبعید گردید.»

فرزند ارشد امام خمینی مرحوم آیت‌الله حاج سیدمصطفی خمینی در حوالی ساعت ۹ همان روز سیزدهم آبان برای جلوگیری از جلب نظر مأموران، خود را به منزل آیت‌الله مرعشی نجفی رسانید لیکن هنوز چند لحظه از ورود وی به منزل ایشان نگذشته بود، کماندوها وارد بیت معظم‌له گردیدند و حاج سیدمصطفی را دستگیر و به اتهام اقدام بر ضدامنیت داخلی! بازداشت و به زندان قزل‌قلعه در تهران انتقال دادند، اگرچه ایشان پس از گذرانیدن ۵۷ روز در زندان، روز چهارشنبه ۸ دی ۱۳۴۳ از حبس آزاد و همان روز وارد قم گردید، اما در ۱۳ دی دستگیر و بی‌درنگ او را روانه تهران کردند و در بامداد روز بعد ایشان را با هواپیمایی به استانبول ترکیه اعزام نمودند.

یادآور می‌گردد در ۲۱ آبان ۱۳۴۳ امام را از آنکارا به شهر بورسا در ۴۶۰ کیلومتری غرب آنکارا انتقال دادند. امام می‌گوید: «وقتی به این شهر رسیدیم اتاقی را در خانه‌ای دراختیار من قرار دادند. تمام اوقاتم در آنجا سپری می‌شد، حتی در همان اتاق قدم می‌زدم. اجازه خروج از خانه را نداشتم.» امام دو ماه تمام ایام تبعید در ترکیه را به تنهایی سپری می‌کرد تا اینکه فرزندشان به نزد ایشان آمد.

از کارهای علمی مهم و ارزشمند امام، نگارش کتاب گرانسنگ تحریرالوسیله است که اغلب مطالب آن در تبعیدگاه بورسای توسط ایشان به نگارش درآمده است. امام می‌نویسد: «اینجانب قبلاً حاشیه‌ای بر کتاب وسیله النجاه مرحوم آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی (قدس سره) نوشته بودم، ولی زمانی از قم به دلیل رویدادهای اندوهگینی که برای اسلام و مسلمین پیش آمد که شاید تاریخ آنها را ضبط کند، در اواخر جمادی‌الثانی ۱۳۸۴ به بورسای از توابع ترکیه تبعید شدم و تحت نظر مراقبت اما فارغ‌البال بودم، لذا تصمیم گرفتم به منظور سهولت استفاده، آن حاشیه را در متن کتاب مذکور مندرج نمایم و اگر خدای متعال توفیق دهد، مسائل مورد ابتلای دیگری را بدان بیفزایم.»

ایشان علاوه بر فعالیت‌های علمی، نگارش و تألیف، از ایران نیز غافل نبود و در مواقع مقتضی نامه‌هایی خطاب به خانواده، علما، مراجع عظام نوشته که در آنها در باب توجه به مسائل افراد محروم و کم‌بضاعت، مسائل حوزه و برخی نکات دیگر تذکراتی می‌دادند.

شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی گفته بود: وقتی مرا به ترکیه تبعید کردند، وقتی خدمت ابوی رسیدم، دیدم لای پرده‌های اتاق یک ذره باز است و روشنایی اندکی به داخل اتاق می‌آید، گفتیم چرا پرده‌ها را کنار نمی‌زنید،‌ امام فرمود نمی‌خواستم حتی کوچکترین خواهشی از آنان در این مورد بنمایم

در ۲۱ آبان ۱۳۴۳ جمعی از علمای تهران به خصوص آیات معزز میرزا احمد آشتیانی، حاج سیداحمد خوانساری، حاج شیخ حسین تنکابنی در منزل آیت‌الله آشتیانی نشستی تشکیل دادند. وزیر دربار- قدس نخعی- را هم دعوت کرده بودند تا تصمیم‌های این جمع را به آگاهی مقامات رژیم برسانند. هم‌چنین علمای مذکور خواستار این بودند که رژیم شاهنشاهی با اعزام نماینده‌ای از سوی روحانیان برجسته‌ تهران به ترکیه و دیدار با امام موافقت نماید و برای انجام این مأموریت، مرحوم آیت‌الله شیخ مرتضی پسندیده (برادر بزرگ امام) پیشنهاد گردید. عوامل نظام طاغوتی با توجه به خشم علما و روحانیت و نیز مردم و نیز در جهت آرام ساختن فضای آشفته‌ کشور با این تقاضای علمای یادشده موافقت کرد، ولی درباره‌ آیت‌الله پسندیده و اعزام وی به ترکیه، مخالفت خود را اعلام نمود. علما ناگزیر سید فضل‌الله خوانساری (داماد آیت‌الله سیداحمد خوانساری) را پیشنهاد دادند که رژیم پذیرفت و مقرر گردید وسایل سفر وی به ترکیه توسط ساواک فراهم گردد، اما مأموران امنیتی نمی‌خواستند وی از کم و کیف محل تبعیدگاه امام مطلع گردد، از این رو محل ملاقات را در استانبول قرار دادند. در ۲۹ آذر ۱۳۴۳ مرحوم خوانساری در این شهر با امام که از بورسا آمده بود ملاقات کرد. در ۲۳ خرداد ۱۳۴۲ نیز شیخ محمدعلی صفایی و سیدمهدی گلپایگانی (فرزند آیت‌الله گلپایگانی) به نمایندگی از مرجع عالی مقام، حضرت آیت‌الله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی به استانبول عزیمت نمودند تا با امام دیدار و ملاقاتی داشته باشند.

امام در ترکیه پیگیر مسائل سیاسی و اجتماعی بود و می‌کوشید در همان شرایط دشوار، نهضت اسلامی را تداوم بخشد و از طریق مکاتبات و ارسال وکالت‌نامه، مبارزات خود را به نحو دیگری دنبال می‌نمود و تا حدودی توانست جای خالی خود را ترمیم نماید و از ایجاد تزلزل در محافل روحانی جلوگیری نماید. به گفته خطیب مشهور مرحوم فلسفی، امام آنقدر مراقب بود که در کلام خود ضعف نشان ندهد که حتی از مأمور خود نمی‌خواست به دلیل حبس هوای اتاق، پرده‌ها را بالا بزند و پنجره را بگشاید.

شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی گفته بود: وقتی مرا به ترکیه تبعید کردند، وقتی خدمت ابوی رسیدم، دیدم لای پرده‌های اتاق یک ذره باز است و روشنایی اندکی به داخل اتاق می‌آید، گفتیم چرا پرده‌ها را کنار نمی‌زنید،‌ امام فرمود نمی‌خواستم حتی کوچکترین خواهشی از آنان در این مورد بنمایم.

چون امام متوجه شد عده‌ای از علما برای آزادی ایشان اقداماتی به عمل می‌آورند، تأکید نمود راضی نیستم کسی برای من نزد دستگاه ستم و کارگزاران جفاکارش وساطت نماید.

واکنش‌ها و اعتراضات فراگیر

دستگیری و تبعید امام،‌ امواج گسترده‌ای از خشم و نگرانی را در حوزه‌های علمیه، مجامع مذهبی و محافل دینی به وجود آورد. شاه که پایه‌های سلطنت خود را لرزان می‌دید، به نیروهای نظامی و امنیتی دستور داد تا هرگونه خروش و حرکتی را سرکوب کنند. لذا شماری از علمای مبارز و مجاهد روانه سیاهچال‌های رژیم استبدادی گردیدند. عده‌ای از بازاریان، جوانان دانشگاهی و دیگر مبارزان اقشار گوناگون که در بر پا داشتن تظاهرات و تعطیلی بازار نقش داشتند، بازداشت و محبوس گردیدند.

علی‌رغم این فضای آشفته و اختناق، عده‌ای با وجود کنترل‌های شدید امنیتی به اقدامات مسلحانه علیه حکومت روی آوردند. از نخستین اقدامات مسلحانه، ترور حسنعلی منصور نخست‌وزیر وقت و کسی بود که در زمان او کاپیتولاسیون تصویب گردید و امام دستگیر و تبعید شد. این کار توسط شهید محمد بخارایی از اعضای جمعیت مؤتلفه‌ اسلامی انجام گردید. حسنعلی منصور که از اسفند ۱۳۴۲ تا بهمن ۱۳۴۳ نخست‌وزیر بود در ساعت ۱۰ صبح اول بهمن ۱۳۴۳ در میدان بهارستان مقابل درب ورودی مجلس شورای ملی مورد سوءقصد قرار گرفت و در ششم بهمن در بیمارستان به هلاکت رسید. دادگاه نظامی چهار تن به اسامی محمد بخارایی (ضارب) صادق امانی، رضا صفار هرندی و مرتضی نیک‌نژاد را به اعدام محکوم و ۹ نفر دیگر را به زندان‌های طویل‌المدت محکوم کرد. همه‌ آنان وابسته به سازمان مخفی هیأت مؤتلفه اسلامی بودند.

ترور نافرجام شاه

شهید رضا شمس‌آبادی که موفق شده بود از هفت خوان ضد اطلاعات ارتش بگذرد و وارد گارد شاهنشاهی شود، صفیر گلوله‌هایش پایه‌های کاخ مرمر را به لرزه درآورد. این اقدام در زمانی صورت گرفت که شاه فکر می‌کرد هر حرکتی به کلی خاموش گردیده و او همچنان با خیال راحت خواهد توانست به سلطه‌ خود بر ملتی ستمدیده و محروم ادامه دهد، ترور وی توسط شمس‌آبادی در ۲۱ فروردین ۱۳۴۲ هر چند ناموفق ماند،‌ ولی این واقعیت را اثبات کرد که شعله‌های نهضت، نه تنها خاموش نشده، بلکه روزبه‌روز فروزان‌تر خواهد شد.

مهمترین فعالیت سیاسی که در میان جامعه‌ اسلامی وجود داشت، حفظ یاد و نام امام خمینی به عنوان رهبر کبیر انقلاب در مسیر مبارزه بود و این امری بود که رژیم از آن به شدت وحشت داشت.

از آن سو،‌ وقتی مقامات ترکیه با حجم تلگراف‌های اعتراض‌آمیز که از داخل کشور و دیگر نقاط جهان مواجه شدند، به رژیم ایران اعلام کردند دیگر صلاح نیست، امام خمینی در ترکیه بماند. در پی این پیغام، شاه با سفیر ایران در بغداد مذاکره و نظر او را می‌خواهد، او هم شاه را ترغیب می‌نماید امام را به عراق بفرستد. شاه موافقت می‌کند و امام در ظهر روز سه‌شنبه ۱۳ مهر ۱۳۴۳ از ترکیه با یک هواپیما وارد بغداد گردید و بعد از زیارت عتبات عراق در کاظمین، سامرا و نجف در ۲۳ مهر وارد نجف اشرف گردید.

منبع : ماهنامه پاسدار اسلام شماره 418 و 417 / عبدالرضا نکته سنج