حسی که آدمی را هیچ گاه رها نمی کند
«حسی که آدمی را هیچ گاه رها نمی کند» عنوان مقاله ای است که وب سایت فرهنگی اطلاعرسانی تبیان منتشر کرد.
هومن بهلولی- روابط عمومی
به گزارش روابط عمومی، دراین مقاله آمده است: خوف، ترس، حزن، غم آدمی را رها نخواهد کرد؛ چه ولی خدا باشی چه ولی شیطان باشی خوف و حزن همیشه با شما هست منتها اگر با خدا نباشی این خوف مخرب است و تو را آب میکند ولی اگر با خدا باشی این خوف نه تنها برای تو زیانی ندارد بلکه محرک است؛ تو را متعالی میکند، تو را بالا می برد قبض و بسط سیری است میگوید «أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» (یونس/ 62)
نمی گوید اولیاء الهی خوف ندارند نه، میگوید خوفی که به زیانشان باشد ندارند، خوف مخرب نیست انسان بدون خوف که نمی شود. حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه در بیان ویژگی های اولیاء خدا می فرمایند: تَجَلْبَبَ اَلْخَوْفَ (نهج البلاغه، خطبه 86) خوف سر تا پای این ها را احاطه کرده در هم پیچیده و پوشیده منتها یک خوف مقدس و متعالی و یک خوف رشد دهنده، همان خوفی که گاهی وقت ها حافظ از آن یاد میکند که:ذره ی خاکم و در کوی تو ام جای خوش است.
ترسم اِی دوست که بادی ببرد ناگاهم میگوید مثل یک گرد و غباری هستم که روی دامن تو نشستم، تمام ترس و خوفم این است که یک باد هوسی بوزد و من را از دامان تو دور و جدا بکند. پس این ها سر تا پا خوف هستند میگوید پس فکر نکن حالا که من به آستان میکده درآمده ام دیگر کارم تمام است، بر آستان میکده خون می خورم؛ مدام دائم دارم غصه می خورم، ترسان هستم، خائف هستم. .. انگار این غصه از ما جدا نمی شود از روز ازل برای ما مقدر شده است.
از نگاهی دیگر هم می توان نگاه کرد و آن اینکه آدمی هیچ گاه خالی از ترس نیست؛ حال یا ترس از خدا یا ترس از آتش.
حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه در بیان ویژگی های اولیاء خدا می فرمایند: تَجَلْبَبَ اَلْخَوْفَ (نهج البلاغه، خطبه 86) خوف سر تا پای این ها را احاطه کرده در هم پیچیده و پوشیده منتها یک خوف مقدس و متعالی و یک خوف رشد دهنده، همان خوفی که گاهی وقت ها حافظ از آن یاد میکند که:
ذره ی خاکم و در کوی تو ام جای خوش است
ترسم اِی دوست که بادی ببرد ناگاهم از خدا بترسیم یا از جهنم یا از عذاب خدا؟
آن چیزی که انسان از آن می ترسد عذاب است. علت عذاب چیست؟ گناهی که مرتکب شده؛ پس، از گناهش می ترسد؛ روز قیامت ظرف عذاب است پس از آن روز هم می ترسد. جهنم جای عذاب است پس از آن هم می ترسد و بالاخره این نظام را خدا ایجاد کرده و اوست که در مقابل گناه عذاب را مقرر فرموده است، پس باید از او ترسید. معنایش این نیست که خدا موجود ترسناکی است، بلکه حقیقت ترس، ابتدائا برای عذابی است که در اثر اعمال خودمان آفریده میشود.
ترس از آتشی که هیزمش آدمی است
البته آتش ترسی ندارد، به شرط آنکه زمام آن به دست انسان باشد، و انسان خود بتواند آن را هر جا و هر گاه که می خواست خاموش و یا روشن کند. چنین آتشی رحمت است و زحمت ها را کم میکند، زحمت سردی و خامی و خاموشی را.
اما اگر آتشی باشد که هیزمش خود آدم باشد، البته که از چنین آتشی باید ترسید.
گفتند بترس از این دلیری
از این رو در قرآن کریم در این آیه هشدار می دهد که: اگر نمی توانید سوره ای مثل قرآن بیاورید و هرگز هم نمی توانید، پس بترسید از آتشی که هیزم آن خود مردم اند- یعنی خود شما- و نیز سنگ ها.
و راستی که چه تصویر زیبایی در این آیه از انسان های منکر داده، زیرا آنها را همنشین سنگ ها دانسته، و میگوید آتشی که آدم ها و سنگ ها هیزم های آن هستند.
و این از آن روست که دل های ایشان درست مثل سنگ های سخت و سنگین است؛ ثُمَّ قَسَتْ قُلوبُکُم مِنْ بَعدِ ذلِکَ، فَهِی کَالحِجارةِ أوْ أشدُّ قَسْوةً، و إنَّ مِنَ الحِجارةِ لَما یتَفَجَّرُ مِنْهُ الأنهارِ، و إنَّ مِنْها لَما یشَقّقُ فَیخْرُجُ مِنْهُ الماءُ وَ إنَّ مِنْها لَما یهبِطُ مِنْ خَشْیةِ اللّهِ (بقره،74)
دل هایتان چنان سخت گردید؛ گویی که سخت تر از سنگ! پاره ای از صخره های سنگ می شکافد و چشمه ها از آن می جوشد و جوی ها به راه می افتد و مگر نه آن که بعضی از سنگ ها می شکافد و از روزن آن ها آب می چکد؟ و مگر نه آن که پاره ای از آن ها از سطوت الهی از فراز آسمان و کوه فرو می غلتد؟!خداوند در این آیه، دلهای گروهی از مردم را در «قساوت و سختی» به سنگ تشبیه کرده و فرموده است: «دل هایشان چون سنگ است، بلکه سخت تر از سنگ»