تبیان، دستیار زندگی
«خدایا، تو خود می دانی که همواره آماده بوده ام آنچه را که تو خود به من دادی، در راه عشقی که به راهت دارم نثار کنم. اگر جز این نبودم آن هم خواست تو بود. پروردگارا رفتن در دست توست، من نمی دانم چه موقع خواه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مروری کوتاه بر زندگی امیر دلاور ، شهید صیاد شیرازی

«خدایا، تو خود می دانی که همواره آماده بوده ام آنچه را که تو خود به من دادی، در راه عشقی که به راهت دارم نثار کنم. اگر جز این نبودم آن هم خواست تو بود. پروردگارا رفتن در دست توست، من نمی دانم چه موقع خواهم رفت ولی می دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمان قرار دهی و آنقدر با دشمنان قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم.»

فرآوری: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
مروری کوتاه بر زندگی امیر دلاور ، شهید صیاد شیرازی

مادرش شهربانو و پدرش از عشایر فارس بود

علی صیاد شیرازی در سال 1323 در روستای کبودگنبد شهرستان درگز از توابع استان خراسان رضوی متولد شد. مادرش شهربانو و پدرش زیاد نام داشت. پدرش که از عشایر فارس بود، به استخدام ژاندارمری در آمد و سپس به ارتش منتقل شد. زیاد از جذبه ای خاص برخوردار بود، از این رو علی تحت تأثیر پدر از کودکی به ارتش علاقه مند شد. او به همراه پدر و خانواده، مانند دیگر خانواده های نظامیان، پیوسته از شهری به شهری دیگر مهاجرت می کرد. شهرهای مشهد، گرگان، شاهرود، آمل، گنبد و سرانجام گرگان محل پرورش وی شدند.

علی صیاد شیرازی، در سال 1340 برای ادامه تحصیل به تهران آمد و سال ششم متوسطه را در تهران گذراند و در سال 1342 موفق به اخذ دیپلم شد. در سال 1343 با قبولی در کنکور وارد دانشکده افسری شد و سرانجام در مهرماه 1346 در رشته توپخانه دانش آموخته شد و با درجه ستوان دومی وارد ارتش گردید. پس از طی دوره آموزشی در شیراز و اصفهان به لشگر تبریز و سپس لشگر زرهی کرمانشاه منتقل شد.

او در سال 1350 برای گذراندن دوره آموزش زبان انگلیسی به تهران آمد و پس از پایان کلاس و جدیت در تحصیل سرانجام خود از استادان زبان انگلیسی شد. ستوان یک علی صیاد شیرازی تصمیم گرفت با دختر عمویش، خانم عفت شجاع ازدواج کند اما به دلیل اینکه محمود، عموی علی از مخالفان شاه بود، ساواک با این ازدواج موافقت نکرد، اما سرانجام در اثر اصرار علی، ارتش با این وصلت موافقت کرد.

علی صیاد شیرازی به دلیل لیاقت ها و دقت هایش در کار، در سال 1352 برای تکمیل تخصص های توپخانه از طرف ارتش به آمریکا اعزام شد تا دوره هواسنجی بالستیک را بگذراند. او این دوره آموزشی را در شهر فورت سیل در ایالت اوکلاهما، در منطقه ای نظامی، با موفقیت طی کرد و پس از گذراندن دوره، با تخصصی جدید به ایران مراجعت کرد.

ارتش برای استفاده از دانش نظامی ستوان، او را در سال 1353 به اصفهان مرکز توپخانه منتقل کرد. علی در اصفهان با یافتن دوستان جدید مطالعات مذهبی خود را پی گرفت و شخصیت سیاسی خویش را در این دوره قوام بخشید و در نامه ای که برای سرگرد محمدمهدی کتیبه، یکی از افسران مذهبی ارسال کرد این جمله را نوشت: «در مورد برنامه های مذهبی به حمدالله پیش می رویم مخصوصاً در آن قسمت که می دانید».

این جمله حساسیت ضد اطلاعات را برانگیخت و از آن پس وی تحت مراقبت قرار گرفت. آن ها پس از تحقیق و مراقبت متوالی، او را «متعصب مذهبی» معرفی کردند و مراقبت از وی را شدت بخشیدند.

در همان سال ها بود که ماموران ساواک در گزارشی تحت عنوان «کنترل اعمال و رفتار سروان علی صیاد شیرازی» نوشتند: «1- منبع 4422 گزارش نموده است که: رفتار نامبرده با گذشته فرق کرده و بدین ترتیب که بیشتر تمایل به انزوا و گوشه گیری از دیگران دارد و اظهاراتش غیرعادی بوده و آثار حکومت نظامی و طرز رفتار دولت با مردم از صحبت هایش مشهود است و در بحث کوتاهی که سر صف پیش آمد اظهار داشت که علمای اسلام وظیفه دارند در مقابل هر ستمی سکوت نکنند و وظایفی دارند که ما از آن آگاه نیستیم، روزی که تیمسار سپهبد نجیمی برای پرسنل سخنرانی کرد در بحثی که پیش آمد افسر نامبرده اظهار داشت از اینکه امروز خود را در این اجتماع می بینیم سخت متأسف هستم و ننگ دارم.»

منبع 4268 گزارش نموده است که:

1 نامبرده فوق فردی است مومن و معتقد در کارهای مربوطه نهایت دقت و سعی را به کار می برد و با علاقه مندی انجام می دهد، لکن برابر اظهار دیگران در شرایط فعلی جزو کسانی است که علیه مقامات صحبت می کند و طرفدار برنامه انقلاب مردم است ولی خود من چیزی از او نشنیده ام.

2 چند روز پیش که لایحه لغو قانون خدمات اجتماعی زنان به مجلس داده شد از ورزش صبحگاهی به طرف ستاد می رفتیم و من اظهار داشتم سپاه دانش برای کشاورزان خیلی خوب بود و آن ها را باسواد کرد ولی ایشان در جواب اظهار داشتند طرح های بهتر از آن هم هست که ظرف یک سال همه را درست کند.

3 کلاسه 28363 گزارش نموده است که: افسر نامبرده چندین مرتبه از حکومت اسلامی صحبت کرده و شدیداً از عقاید خود طرفداری می کند و هنگام صحبت نیز بسیار جدی است.

4 نامبرده از مورخه 57/9/29 به مدت 4 روز در خارج از پادگان تحت کنترل تیم 101 بوده که مورد مشکوکی از وی مشاهده نشده است.

5 با عرض مراتب بالا استدعا می شود مقرر فرمایید اوامر عالیه را ابلاغ فرمایند.»

در اواخر حکومت پهلوی به دلیل اینکه سروان صیاد در بین افسران، تبلیغات ضد رژیم می کرد و از مخالفان شاهنشاهی پهلوی بود، ضد اطلاعات از قرار دادن جنگ افزار در اختیار وی ممانعت کرد و اعلام نمود که از واگذاری مشاغل حساس به او خودداری شود. سرانجام سروان در 19 بهمن دستگیر و زندانی شد و در آستانه پیروزی انقلاب، در بهمن 1357 آزاد گردید.

صیاد شیرازی پس از پیروزی انقلاب با رحیم صفوی و حجت الاسلام سالک آشنا می شود و با یکدیگر از پادگان های اصفهان حفاظت می نمایند. صیاد شیرازی در سازماندهی نیروهای انقلابی ارتش نقش بسزایی داشت و پس از پیروزی انقلاب، در بحبوحه غائله سال 1358 مخالفان در کردستان، به فرماندهی عملیات شمال غرب کشور برگزیده شد و به همراه شهید دکتر چمران در آن ماجرا نقش مهمی ایفا نمود.

پس از حوادث کردستان، صیاد با درجه سرگردی به همراه سردار صفوی بار دیگر به غرب اعزام می گردد و با هماهنگی ارتش و سپاه سنندج را آزاد می کنند. این عملیات در کردستان موجب می گردد تا با درجه سرهنگی به فرماندهی عملیات غرب منصوب گردد. در این دوره اختلافات سرهنگ علی صیاد شیرازی با بنی صدر به اوج می رسد. موضوعی که در نهایت موجب خلع دو درجه و برکناری صیاد شیرازی شد.

پس از برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری، با حضور محمدعلی رجایی در رأس دولت، صیاد شیرازی بار دیگر با دریافت دو درجه، به ارتش بازگشت و برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه، قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش تحت عنوان قرارگاه حمزه سید الشهداء را راه اندازی کرد. سرهنگ صیاد شیرازی با تأسیس قرارگاه حمزه سیدالشهداء لشگرهای 64 ارومیه و 28 کردستان و تیپ های 23 نیروی ویژه هوا برد و تیپ 30 گرگان، شهرهای بوکان و اشنویه را آزاد کرد.

پس از کشته شدن سرلشگر ولی الله فلاحی در 9 مهر 1360، سرلشگر ظهیرنژاد (فرمانده وقت نیروی زمینی) به سمت رییس ستاد مشترک ارتش منصوب و صیاد شیرازی (با درجه سرهنگی) به درخواست رییس شورای عالی دفاع ( آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی) و با حکم امام به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب شد.

او با مشارکت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در عملیات طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، مطلع الفجر، محرم، والفجر 1، 2، 3، 4، 8، 9، عملیات خیبر و بدر و قادر شرکت کرد و پیروزی های بزرگی را برای ایران به ارمغان آورد. سرهنگ علی صیاد شیرازی در مرداد سال 1365 از فرماندهی نیروی زمینی استعفا داد و با پیشنهاد ریاست جمهوری وقت و تصویب امام خمینی به سمت نمایندگی امام در شورای عالی دفاع منصوب شد.

صیاد شیرازی همچنین از جمله افرادی بود که نقش حساسی در جریان آزادسازی خرمشهر ایفا نمود و حضور او در هشت سال جنگ ایران و عراق پیروزی های متعددی را برای ایران به همراه داشت.

وی در تیرماه 1365 با پیشنهاد آیت الله خامنه ای به فرمان امام خمینی(ره) به عضویت شورای عالی دفاع منصوب شد و در 18 اردیبهشت 1366 به درجه سرتیپی ارتقاء یافت.

از جمله فعالیت های مهم  سرتیپ صیاد شیرازی حضور در عملیات مرصاد به عنوان فرمانده است. در سال 67 که مجاهدین خلق (منافقین) با حمایت نیروهای عراقی مرزهای غرب ایران را مورد هجوم قرار گرفته داده بودند، صیاد شیرازی آن ها را در عملیاتی تحت عنوان مرصاد شکست داد و ضربه ای سخت به آنان وارد کرد.

صیاد شیرازی در مهر 1368، بنا به درخواست رییس ستاد کل نیروهای مسلح، و با موافقت و حکم فرماندهی کل قوا به سمت معاونت بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد. در شهریور 1372 به سمت جانشین رییس ستاد کل نیروهای مسلح و در 16 فروردین 1378 همزمان با عید غدیر خم از سوی فرمانده کل قوا به درجه سرلشگری نائل آمد که این درجه پس از ترور وی به سپهبدی ارتقاء یافت.

سازمان مجاهدین خلق (منافقین) از زمانی که در عملیات مرصاد شکستی سخت را متحمل شدند، کینه صیاد را به دل گرفتند تا اینکه سرانجام در بامداد 21 فروردین 1378 عوامل مسلح این سازمان که در پوشش رفتگر مقابل درب منزل مسکونی صیاد شیرازی در تهران کمین کرده بودند، وی را در برابر دیدگان فرزندش ترور کردند و پس از دقایقی به شهادت رسید. مراسم تشییع پیکر صیاد فردای آن روز با حضور رهبر انقلاب و هزاران نفر از مردم در تهران برگزار و پیکر وی در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

دستور ترور شهید صیاد شیرازی از جانب صدام به منافقین داده شده بود

یازده سال پس از شهادت صیاد شیرازی، سرلشگر رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسمی که جهت بزرگداشت صیاد برگزار شده بود با بیان اینکه دستور ترور شهید صیاد شیرازی از جانب صدام به منافقین داده شد، گفت: سپاه پاسداران در همان سال اول شهادت صیاد شیرازی با طرح ریزی عملیاتی، بیش از هزار گلوله توپ و موشک به مقرهای منافقین در خاک عراق شلیک کرد. وی تصریح کرد: بدون شک دستور به شهادت رساندن صیاد شیرازی از یک رده بالا تر به منافقین داده شد و شخص صدام این دستور را به منافقین داد تا شهید صیاد شیرازی را به شهادت برسانند. صفوی خاطرنشان کرد: به دنبال این عملیات بود که عراق هیچ واکنشی از خود نشان نداد و تنها به گله مختصری بسنده کرد.

گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره شهید صیاد شیرازی

او را از اوایل پیروزی انقلاب می شناختم من تقریباً از اوّلین روزهای پیروزی انقلاب این شهید را شناختم. از اصفهان پیش ما می آمد، گزارش می داد و کمک می خواست؛ از آن وقت ما با ایشان آشنا شدیم. او سپس به کردستان رفت و بعد هم در دوران جنگ تحمیلی فعّالیت کرد؛ بعد از جنگ هم که معلوم است. این که شما می بینید یک ملت، بزرگش، کوچکش، زن و مردش، جوانش، پیرش، امروزیش، دیروزیش، برای ابراز احترام به پیکر این شهید، یک اجتماع عظیم را به وجود می آورند - که جزو تشییع های کم نظیر در دوران انقلاب بود - به خاطر همین اخلاص و همین صفاست. خدای متعال دلها را متوجّه می کند. ما این را لازم داریم و الحمدلله امروز هم افرادِ این گونه داریم - بیانات در دیدار فرماندهان ارتش - 25 فروردین 1378

نبوغ نظامی

شاید امروز هم بعضی خیال کنند - که عملیاتی مثل عملیات بیت المقدّس، فقط یک هجوم انبوه انسانی بود! اینها سخت در اشتباهند. هیچ امواج انسانی، بدون فرماندهیِ قادرِ قاطعِ هوشیار، نمی تواند هیچ عملی را انجام دهد. در جنگ نظامی، سازماندهی و عملیات و فرماندهی و تاکتیک و دقّت نظر و موقع شناسی و دهها عامل در کنار هم، دانش نظامی را به وجود می آورد و استعداد و نبوغ نظامی را نشان می دهد. این اتّفاق، در عملیات فتح خرّمشهر - یعنی همان عملیات بیت المقدّس - روی داد، که همین شهید عزیزِ اخیرِ ما - شهید صیّاد شیرازی - یکی از کارگردانان اصلی این عملیات بود و خودِ او مثل ظهر چنین روزی، از آن جا با تلفن با بنده تماس گرفت و مژده پیروزی را داد و گفت سربازان عراقی صف طولانی کشیده اند تا بیایند اسیر شوند! ببینید این عملیات چقدر هوشمندانه و قوی و همه جانبه بود که نیروهای دشمن احساس اضطرار می کردند که برای حفظ جان خودشان بیایند خود را تسلیم اسارت کنند! که در آن روز هزاران نفر از نیروهای دشمن متجاوز - که آن همه با غرور و تکبّر، فریاد سر داده بودند - آمدند دودستی خودشان را تسلیم رزمندگان اسلام کردند! - بیانات در دیدار خانواده شهدای سوم خرداد 1384

شیر همه ی بیشه ها

کشتن کسی مثل «صیّاد شیرازی» خیلی هنر و توانایی و پیچیدگی تشکیلاتی نمی خواهد. آدمی از خانه اش بیرون می آید، سوار اتومبیلش می شود و بدون محافظ راه می افتد و می رود. در این میان اگر دو نفر آدم، نامردانه و مخفیانه و با فریبگری تصمیم بگیرند او را به قتل برسانند، کار ساده ای است، والّا اگر می خواستند مردانه جلو بیایند، صیّاد شیرازی یک نفری جواب امثال آنها را می داد. کسی مثل امیرالمومنین علیه الصّلاةوالسّلام را هم یک نفر آدم با یک همدست می تواند بکشد؛ چون او شیر همه ی بیشه های مردانگی و شجاعت بود. بنابراین کشتن کسی مثل صیّاد شیرازی، نه دلیل قوّت سازمانی و نه دلیل طرفدار داشتن کسی است. این کار جز خباثت و شقاوت و دوری روزافزون آنها از مردم و ارزش ها، چیز دیگری را نشان نمی دهد. وقتی مردم به این حادثه، این طور جواب می دهند، خیلی چیزهای بزرگ به دست ملت می آید. خون شهید حقیقتاً چیز مبارک و عجیبی است. شما ببینید در تشییع شهید صیّاد شیرازی چه اجتماعی تشکیل شد! همه متأثّر بودند و گریه می کردند. هیچ کس به خاطر رودربایستی و برای نشان دادن خود نیامده بود؛ همه با یک انگیزه ی قلبی آمده بودند - بیانات در دیدار فرماندهان ارتش - 25 فروردین 1378

معجزه اخلاص

بنده وقتی به تلویزیون نگاه می کردم، سیل عظیم و خروشان جمعیت را می دیدم. من چند جا این حالت را دیده ام که یکی از آنها این جا بود. دیدم یک عامل معنوی اثر می گذارد و آن، اخلاص است. برادران عزیز! اخلاص چیز عجیبی است؛ یعنی کار را برای خدا کردن و همان چیزی که مضمون عامیانه اش در شعری آمده است: «تو نیکی می کن و در دجله انداز». انسان برای خدا کارِ خوب و درست و صحیح بکند و در پی این نباشد که حتماً به نام او ثبت شود و امضای او زیر آن بیاید؛ این بلافاصله اثر می دهد. خدای متعال بعد از شهادت این مرد، در همین قدم اوّل، به او اجر داد. البته خودِ شهادت بزرگترین اجری بود که خدا به او داد؛ چون این طور کشته شدن، برای انسان خیلی افتخار است. بالاخره صیاد شیرازی، یک مرد پنجاه و چند ساله، ده سال دیگر، بیست سال دیگر، سی سال دیگر - که با یک چشم به هم زدن می گذرد - از دنیا می رفت و از همین دروازه عبور می کرد؛ منتها با یک ناخوشی، با یک بیماری، با یک تصادف، یا با یک سکته ی قلبی؛ از این حوادثی که دائم اتفاق می افتد - بیانات در دیدار فرماندهان ارتش  25 فروردین 1378

حیف بود صیاد بمیرد

دو هفته پیش شهید کاظمی پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکی این که دعا کنید من روسفید بشوم، دوم این که دعا کنید من شهید بشوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همه تان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزی که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایسته ی شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتی این جمله را گفتم، چشم های شهید کاظمی پُرِ اشک شد، گفت: ان شاءاللَّه خبر من را هم به تان بدهند! فاصله  ی بین مرگ و زندگی، فاصله ی بسیار کوتاهی است؛ یک لحظه است. ما سرگرم زندگی هستیم و غافلیم از حرکتی که همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات می کنند؛ هر کسی یک طور؛ بعضی ها واقعاً روسفید خدا را ملاقات می کنند، که احمد کاظمی و این برادران حتماً از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند - بیانات در مراسم تشییع پیکرهای فرماندهان سپاه 21 دی 1384

مرگ تاجرانه

بنده از قدیم می گفتم شهادت مرگ تاجرانه و مرگ زرنگهاست. آدم همین روغن ریخته را نذر امامزاده می کند. انسان جانِ رفتنیِ از دست دادنیِ نماندنی را به گونه ای به خدای متعال می سپرد؛ در صورتی که این متعلّق به اوست و او بالاخره انسان را می برد. بنابراین اوّلین اجری که خدا به شهید داده، خودِ شهادت است؛ یعنی روغن ریخته ی او را قبول کرد و هدیه ای را پذیرفت و در نتیجه شهید در عالم وجود و تا قیامت، انسان با ارزش و ماندگاری شد - بیانات در دیدار فرماندهان ارتش 25 فروردین 1378


منابع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، روزنامه اعتماد (وصیت نامه شهید صیاد شیرازی)، سایت تاریخ ایرانی