تبیان، دستیار زندگی
در قرآن آیات متعددی وجود دارد که از آن چنین دریافت می شود که عالم طبیعت برای انسان خلق شده . آنچه در آسمانها و زمین هست همه را رام و مسخر شما قرار داد و در این کار برای گروهی که اهل تفکر و تعقل باشند آیات و نشانه های فراوانی وجود دارد. (جاثیه آیه 13)
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هدف از آفرینش چیست؟

در قرآن آیات متعددی وجود دارد که از آن چنین دریافت می شود که عالم طبیعت برای انسان خلق شده . " آنچه در آسمانها و زمین هست همه را رام و مسخر شما قرار داد و در این کار برای گروهی که اهل تفکر و تعقل باشند آیات و نشانه های فراوانی وجود دارد. " (جاثیه آیه 13)

فرآوری: دکتر جعفری ٓ بخش اعتقادات شیعه تبیان
آفرینش انسان

در سوره بقره داریم: " خلق لکم ما فی الارض جمیعا ، تمام آنچه که در زمین هست برای شما خلق شده" یا " و سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض جمیعا " و آیات دیگری هم داریم مانند سوره مبارکه لقمان آیه 30. 
در مجموع از آیات قرآن بر می آید که عالم طبیعت مقدمه وجود انسان و طفیل انسان است. اما قبل از اینکه هدف آفرینش انسان از منظر قرآن را بررسی بکنیم باید یک مقدمه مطرح شود ، اینکه هدف خدا از آفرینش انسان وغیر انسان چه بوده؟ خدا چرا انسان را خلق کرد؟ اصلاً چرا عالم را خلق کرد؟ آیا می شود برای حیات فلسفه ای پیدا کرد ؟

گاهی فلسفه، حکمت و هدف به فاعل توجه ندارد بلکه به خود فعل توجه دارد مثلاً پدری برای فرزندش لباس می خرد هدف پدر از خریدن لباس خودش نیست که اگر خودش بود لباس بزرگ می خرید. ولی چون برای بچه است لباس کوچک خریده.

توضیح مسئله این است که هدف و حکمت جائی است که فاعل کمبودی و نیازی داشته باشد و بخواهد با این کار نیاز خود را بر طرف بکند. اگر از ما بپرسند برای چه درس می خوانی؟ می گوییم تا توانا شوم ، برای اینکه توانا شوم این " تا  " و " برای اینکه " در هر کدام از افعال ما که از فلسفه اش بپرسند به خودمان بر می گردد و نقصی در ما هست که می خواهیم آن نقص را بر طرف بکنیم. 
چرا کار می کنی؟ تا بی نیاز شوم ، تا درآمد پیدا بکنم. درآمد برای چه؟ که بی نیاز بشوم ، که نقص مادی خودم را برطرف کنم.

خدا چرا عالم را خلق کرد؟

با این نگاه چطور می توانیم بگوییم خدا چرا عالم را خلق کرد؟ آیا خدا کمبودی داشته ، نیازی داشته که عالم را می خواسته خلق بکند؟ 
این سوال را به صورت های مختلف پاسخ داده اند.
 یک پاسخ که معمولاً متکلمین ارائه می کنند این است که ما دو نوع هدف داریم. این جوری نیست که هدف لزوماً هدف فاعل باشد. گاهی فلسفه، حکمت و هدف به فاعل توجه ندارد بلکه به خود فعل توجه دارد مثلاً پدری برای فرزندش لباس می خرد هدف پدر از خریدن لباس خودش نیست که اگر خودش بود لباس بزرگ می خرید. ولی چون برای بچه است لباس کوچک خریده. 
هدف معلم از تدریس حکمتش به خودش بر نمی گردد که بخواهد چیزی یاد بگیرد چون خودش بلد است. اگر بلد نبود معلم نبود. اینجا هدف به فعل بر می گردد به دانش آموزان و دانشجویان بر می گردد. 
گفته شده در افعال خداوند متعال هدف به خدا بر نمی گردد بلکه به فعل بر می گردد. 
من نکردم خلق تا سودی کنم                    بلکه تا بر بندگان جودی کنم
این حرف، حرف خوبی است اما اگر به این معنا باشد که خداوند متعال چون جواد است این جواد بودن خداوند اقتضایش آفرینش عالم است. اگر این باشد حرف خوبی است. اما اگر معنایش این باشد که خدا نیاز به جود داشته باز بر می گردیم به جای اول. چه بگوییم خداوند نیاز به همنشین داشته که انسان را خلق کرده یا عالم را خلق کرده ، چون تنها بود و احساس دلتنگی می کرد دست به آفرینش زد، چه بگوییم نه به خاطر آن نیاز نبود بلکه به خاطر این بود که می خواست جود خود را نشان بدهد باز هم همان می شود.
اما اگربه آن شکلی که اول گفتیم باشد هیچ اشکالی ندارد.
من نکردم خلق تا سودی کنم                                     بلکه تا بر بندگان جودی کنم

هدف و حکمت جائی است که فاعل کمبودی و نیازی داشته باشد و بخواهد با این کار نیاز خود را بر طرف بکند

معنای شعر این نباشد که برای اینکه این جود من معلوم بشود. برای اینکه بنده ها بفهمند که من جود دارم بنده ها را خلق کردم. اگر به این معنا باشد آن اشکال دوباره بر می گردد. اما اگر به این معنا باشد که اصلاً نمی شود باران نبارد. جواد که نمی شود جود نداشته باشد.
خورشید که نمی شود نور نداشته باشد. معلم که نمی شود درس ندهد. اگر معلم درس ندهد که دیگر معلم نیست. اگر جواد جود نداشته باشد جواد نیست. پس نفس جواد بودن می شود آفرینش. به عبارت دقیق تر تجلی جواد بودن ، تجلی فیاض بودن خدا، تجلی خالق بودن خدا می شود خلق و فیض و آفرینش موجودات. به این معنا باشد هیچ اشکالی ندارد.
" الله الصمد" اگر به این معنا باشد اشکالی ندارد می توان سخن متکلمین را اصلاح کرد چون حکما معمولاً به این نظر متکلمین ملاحظاتی دارند. اگر نظر متکلمین را به این شکل تقدیر بکنیم که به نظر بنده قابل تقدیرهم هست هیچ اشکالی به سخنان متکلمین هم وارد نیست که فلسفه آفرینش به خدا بر نمی گردد بلکه به فعل بر می گردد. البته حکما حرف های دیگری هم گفته اند و اینکه اصلاً خداوند حکیم ، فلسفه آفرینش به خودش برمی گردد.

خلاصه :

اگر این سوال مطرح بشود که فلسفه و حکمت برای مواردی معنا دارد که فاعل ناقص باشد و برای رفع نقصش کاری انجام بدهد. آن وقت به او می گوییم حکمت کار شما چه بود؟ 
چون خداوند نیاز ندارد و مطلقاً بی نیاز است این سوال آنجا مطرح نیست. اما هدف حتماً لازم نیست که به خود فاعل برگردد. گاهی ممکن است حکمت به فاعل برنگردد به غیر فاعل برگردد. با این توضیح مسئله حل شد.


منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.