تبیان، دستیار زندگی
انسان به شیوه نمادپردازانه بهتر توانسته در طول تاریخ مفاهیمی را نمودار سازد که به روش های دیگر قابل بیان و توصیف نبوده اند. نماد ، سِّر و راز و تنها وسیله بیان چیزی است که به طریق دیگر قابل ذکر و بیان نیست و هرگز یکباره آشکار نمی شود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نمادگرایی در هنر

تعریف نماد و مفهوم آن در هنرهای سنتی

انسان به شیوه نمادپردازانه بهتر توانسته در طول تاریخ مفاهیمی را نمودار سازد که به روش های دیگر قابل بیان و توصیف نبوده اند. نماد ، سِّر و راز و تنها وسیله بیان چیزی است که به طریق دیگر قابل ذکر و بیان نیست و هرگز یکباره آشکار نمی شود.

سمیه رمضان ماهی- بخش هنری تبیان
سفال ایرانی

هنرهای سنتی مهمترین بستر برای انتقال فرم های نمادگونه است. "سنت" انتقال عادت ها و باورها از نسلی به نسل بعد است و علاوه بر روح جمعی، بی زمانی ، پذیرش و مقبولیت عام که از ویژگی های اصلی هنرهای سنتی هستند، کاربرد داشتن ، ریشه دار بودن و تداوم داشتن، معنویت و ارتباط با اعتقادات مردم و نیز نمادگرایی، مشخصه های عمده این هنرها هستند.

تعریف نماد و مفهوم کلی آن

نشانه ها را به طور کلی می توان به سه گروه  طبیعی، نشانه های تصویری و نشانه های قراردادی تقسیم کرد.

نشانه های طبیعی نشانه هایی هستند که میان نشانه و مفهوم آن رابطه همجواری وجود دارد، مانند دود که نشانه آتش است.

در نشانه های تصویری میان نشانه و مفهومم آن شباهتی عینی وجود دارد مانند تصویر یک کادر و چنگال که در گرافیک محیطی نشانه وجود رستوران است.

نشانه های قراردادی ، که در زبان فارسی واژه نماد برای آن ها مناسب است، نشانه هایی هستند که در آنها میان نشانه و مفهومش نه شباهت عینی وجود دارد و نه رابطه همجواری؛ مانند درجه نظامی و نشانه موسسات فرهنگی و...

آنچه نماد نامیده می شود، عبارت است از یک اصطلاح ، یک نام یا تصویری که ممکن است نماینده شیئی یا مفهومی در زندگی روزانه باشد. به بیان دیگر، یک کلمه یا یک شکل وقتی نماد است که به چیزی ، بیش از معنی آشکار و مستقیم خود دلالت کند.

به گفته میرچا الیاده، نماد دنبال تجلی قداست (اسطوره) و در حکم تبلور آن است. "نماد دارای جنبه ناخودآگاه وسیعتری است که هرگز به طور دقیق تعریف یا به طور کامل توضیح داده نشده است و کسی هم امیدی به تعریف یا توضیح آن ندارد. ذهن آدمی، در کند و کاو نماد ، به تصوراتی می رسد که خارج از محدوده استدلال معمولی هستند. شکل چرخ، ممکن است افکار ما را به سوی خدای آفتاب رهبری کند، ولی در این نقطه، استدلال باید به ناتوانی خود اذعان کند؛ زیرا انسان قادر به تعریف موجود خدایی نیست. وقتی ما به تمام محدودیت های عقلی خود چیزی را خدایی می خوانیم ، فقط به آن نامی داده ایم که اساس آن ممکن است ایمان باشد، نه شواهد عینی و محقق."*

این نقوش برآمده از ناخودآگاه جمعی، که ریشه در اعتقادات دینی و آئینی هر قوم دارد، بهترین تجلی تجسمی خود را در هنرهای سنتی می یابد. بنابراین نقوش بکار رفته در هنرهای سنتی، ابداعات فرد هنرمند نیست و با سلیقه او ارتباط چندانی نمی یابد.

در تاریخ زندگی بشر، تمام باورها و ادیان از نمادگرایی استفاده فراوان برده اند و بی استثناء تمام آن ها زبان و صور نمادین را به کار گرفته اند ، زیرا بشر به شیوه نمادپردازی بهتر می تواند مفاهیمی را نمودار سازد که نمی تواند به روش های دیگر آن را تعریف کند.

قوای ادراک و تشخیص انسان نسبی است و هرگز قادر نیست چیزی را به طور کامل درک کند یا بفهمد. نقش نمادهای مذهبی این است که به زندگی انسان معنی ذهند. عقل گرایی در انسان معاصر ، واکنش او را نسبت به نمادها و افکار فوق طبیعی ضعیف کرده است و ظاهرا بشر خود را از قید خرافات رهانیده یا لااقل خود چنین می پندارد؛ اما در واقع ارزش های معنوی خود را تا حد خطرناکی از دست داده است.

هنر، به ویژه هنرهای سنتی می تواند عاملی بسیار قوی و موثر برای کم کردن این مشکل انسان معاصر باشد.

نمادگرایی در هنر

کلمات راهنمایانی هستند که اشیاء را نشان می دهند و همزمان از اشیای نامیده شده، تصویری را ایجاد می کنند. با نامیدن اشیاء ، شبح آنها ظاهر می شود و هر بار که نام شیئی را می برند، با آن که خود شیء حضور ندارد ، ولی وجودش حس می شود. یعنی نام در سرشت خود دوپهلو است و تمام اشکال تصویری هم توانایی اخباری و هم توانانیی نمادین دارند و یکی می تواند به دیگری تبدیل شود.

نمادها از قدرت تجسم مایه می گیرند و مشخصات اصلی آن ها عبارتند از:

١- نماد دارای رابطه "این همانی" است با چیزی که به صورت نمادین نشان می دهد و نماد با تمام قدرت خود چیزی است که به صورت نماد بیان شده است.

٢- نماد احساس حضور ملموس آنچه را که نماد است در انسان ایجاد می کند و با تمام توان خود، تنها در یک کلمه یا در یک شکل حضور ضمنی کلیّت چیزی را که معرفی می کند، دربرمی گیرد.

٣- نماد می تواند مجموعه ای از معانی را در خود متراکم کند که ظاهرا به یکدیگر ربطی ندارند.

٤- نماد غالبا در ساختار جامع محلی که به آن تعلق دارد، قابل فهم است.

اندیشمندان بزرگی چون هانری کربن، ارنست کاسیرر و... در مورد نماد و نمادگرایی بحث نموده اند اما بدون شک می توان گفت که یونگ، نظریه پرداز  بزرگ ناخودآگاه جمعی بوده ، بیشترین ارتباط را میان نشانه، نماد، سمبل و ناخودآگاه جمعی بشر مورد جدل و مکاشفه قرار داده است.

او این نکته را دریافته و بصراحت بیان کرده است که در تحلیل روان می توان عناصر نمادهای اسطوره ای را یافت. نمادهایی که در ناخودآگاه فرد حضور دارند و انگار به او ارث رسیده باشند.

به نظر یونگ ، عناصر نمادین در دوران ما وجود دارند که به معنی هایی باز می گردند که خود انسان شخصاً آن ها را نساخته است و چنین به نظر می رسد که این عناصر و معناها زاده معناهایی ازلی و جاودانی هستند. این تصاویر به شکل های گوناگون نمادین ظاهر می شوند و در نمادهای زیبایی شناسانه و دینی بازآفرینی می شوند. آن ها در واقع میراث ناخودآگاهی اجدادی هستند که پیش از تولد ما وجود داشته اند . ما در دل ناخودآگاهیِ جمعی متولد شده ایم و تصاویری که می آفرینیم در بسیاری از موارد فقط دوباره تولد یافتن این نمادها است.**

این نقوش برآمده از ناخودآگاه جمعی، که ریشه در اعتقادات دینی و آئینی هر قوم دارد، بهترین تجلی تجسمی خود را در هنرهای سنتی می یابد. بنابراین نقوش بکار رفته در هنرهای سنتی، ابداعات فرد هنرمند نیست و با سلیقه او ارتباط چندانی نمی یابد.

در تاریخ زندگی بشر، تمام باورها و ادیان از نمادگرایی استفاده فراوان برده اند و بی استثناء تمام آن ها زبان و صور نمادین را به کار گرفته اند ، زیرا بشر به شیوه نمادپردازی بهتر می تواند مفاهیمی را نمودار سازد که نمی تواند به روش های دیگر آن را تعریف کند.

به همین جهت در هنرهای سنتی، بیش از آنکه ابتکارو خلاقیت فردی مورد نظر باشد، تکرار نقوش گذشته صورت می پذیرد. هنرمند سنتی، تمامی تلاش خود را می کند که از روی دست استادان ادوار گذشته نقشی را کپی کند و شکلی را بازآفرینی نماید. به همین دلیل هنرهای سنتی، در نگاه امروزین ما در عین زیبایی ، چشم-آشنا هستند؛ با نگاه به نقوش قالی ایرانی، لذتی بیش از زیبایی هنری برای ما ایجاد می شود، چرا که در ناخودآگاه تمامی ما ایرانی ها، نقوش قالی که برآمده از باغ های بهشت موعود است، وجود دارد.

پی نوشت:

* گوستاو یونگ، انسان و سمبول هایش، ترجمه ابوطالب صارمی، انتشارات امیرکبیر، صص٢٤-٢٣

** کامران افشار مهاجر، حضور نمادها در هنرهای سنتی ایران، مجله هنرنامه، شماره ٦