تبیان، دستیار زندگی
دولت محمد مصدق را معمولا به دلیل کارزار ملی شدن صنعت نفت می شناسند، منازعات و مجادلاتی در سطح بین المللی و به همان میزان در داخل میان موافقان و مخالفان نهضت ملی که در نهایت نیز با وجود پیروزی های قابل توجه محمد مصدق با کودتای مداخله جویانه امریکا و انگلیس
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قطع رابطه دولت مصدق با اسراییل

دولت محمد مصدق را معمولا به دلیل کارزار ملی شدن صنعت نفت می شناسند، منازعات و مجادلاتی در سطح بین المللی و به همان میزان در داخل میان موافقان و مخالفان نهضت ملی که در نهایت نیز با وجود پیروزی های قابل توجه محمد مصدق با کودتای مداخله جویانه امریکا و انگلیس به شکست انجامید.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
قطع رابطه دولت مصدق با اسراییل

دولت کوتاه مدت و پر تنش دکتر محمد مصدق

در دولت کوتاه مدت اما پرتنش مصدق اما اقدامات مهم دیگری نیز صورت گرفت که بررسی آنها می تواند سرشت نهضت ملی و ماهیت آن را روشن سازد. یکی از این اقدامات قطع رابطه با دولت تازه تاسیس و مجعول اسراییل بود که در همان ماه های نخستین به قدرت رسیدن مصدق صورت گرفت؛ اقدامی که کمتر مورد توجه تحلیلگران و پژوهشگران قرار گرفته است. در سالروز تصویب این قانون در 16 تیر ماه 1330 نگاهی خواهیم داشت به زمینه ها و ریشه های این اقدام دولت مصدق. بدین منظور مروری نیز بر تاریخ شکل گیری دولت غاصب اسراییل و نقش نیروهای بین المللی در آن ضروری به نظر می رسید.
فسخ شناسایی دولت اسراییل به عنوان یکی از موضوعات بیانات وزیر امور خارجه ایران، یکی از مطالبی است که در فهرست مشروح جلسه 165 شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی عنوان شده است؛ جلسه ای که روز یکشنبه 16 تیرماه 1330 ساعت 10 صبح به ریاست رضا حکمت شروع شد و همان اوایل جلسه، شوشتری یکی از نمایندگان گفت: «می خواستم تذکر بدهم که دولت اسراییل که به رسمیت شناختن او را هیچ وقت مجلس تصدیق نکرده بود و حالا که این به رسمیت نشناختن از طرف مجلس شوراى ملى امر شده است این امر عبث و بیهوده اى که آنجا تشکیل کنسولگرى شده بود و حالا الغا شده است این نظر و منظور ملت مسلم ایران و مجلسین ایران است و هیچ وقت ما دولت اسراییل را که اینها بدبختى براى عالم اسلام و دول عربى تهیه کرده اند به رسمیت نشناخته و نخواهیم شناخت. » بعد از تایید حضار مجلس، کشاورز صدر دیگر نماینده مجلس بر حرف های شوشتری تاکید کرد و گفت: « تمام ملت ایران متشکر و ممنونند از وزارت خارجه که کنسولگرى ایران را در فلسطین منحل کردند زیرا اسراییل علیه برادران مسلمان ما اقدام می کرد و هیچ وقت قلوب مسلمانان ایرانى راضى نمی شد که یک دولت پوشالى که با حقه بازى درست شده است علیه دولت اسلامى اقدام بکند.»  سید باقر کاظمی مشهور به مهذب الدوله، وزیر امور خارجه نخستین دولت محمد مصدق که در این جلسه حضور داشت نیز در واکنش به سخنان رفیع دیگر نماینده مجلس که از او خواست راجع به اسراییل موضع دولت را روشن کند، تاکید کرد: «بنده تصور می کردم در این موضوع محتاج نباشد عرض بکنم به جهت اینکه دولت ایران دیروز تصمیم خودش را اجرا کرد و ژنرال کنسولگرى که در بیت المقدس بود منحل کرد و رسیدگى به کار آنجا را محول کرد به عمان و از این طرف هم دولت مصمم نیست راجع به شناسایى رسمى دولت اسراییل اقدام دیگرى بکند و نماینده اى هم از اسراییل در ایران قبول نکرده و نخواهد کرد. »
ساعت چهار بعد از ظهر همان روز (16 تیر) دستور تلگرافی انحلال کنسولگری، به بیت المقدس ارسال شد و کارمند کنسولگری به سرعت سرکنسولگری را تعطیل و روز بعد هم به مراجعان و خبرنگاران جراید و نماینده وزارت خارجه اسراییل موضوع گفته شد. رویتر روز هفدهم تیر 1330 از تهران گزارش داد: «سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در اسراییل دستور داده است کنسولگری ایران در آنجا را منحل نمایند. ناظرین سیاسی معتقدند که این اقدام، قدم اولی است که دولت ایران در راه الغای شناسایی دفاکتو اسراییل برداشته و بعد از آن در نظر دارد راجع به اختلاف مربوط به نفت به سازمان ملل شکایت نماید. ناظرین در تهران معتقدند که الغای شناسایی اسراییل برای جلب تایید دول عربی بوده است.» البته همان زمان اعلامیه رسمی دولت ایران اشاره می کرد که تصمیم به انحلال کنسولگری ایران در بیت المقدس، به دلیل مشکلات مالی اتخاذ شده بود، زیرا وزارت امور خارجه به دلیل کاهش منابع اساسی عایدات ایران همچون نفت و برای صرفه جویی ارزی و اقتصادی، به انحلال پاره ای از سفارتخانه ها و نمایندگی های سیاسی ایران در خارج مبادرت ورزید.
اما چرا دولت مصدق اقدام به تعطیلی کنسولگری و قطع روابط دیپلماتیک کرد؟ سوال اساسی تر با توجه به سابقه موضوع این است که اساسا چرا و کی رابطه با اسراییل در سطح کنسولگری ممکن شد؟ اصولا روابط ایران با کشور مجعول اسراییل تا پیش از دولت مصدق چگونه بود و چرا و تحت چه شرایطی به یک باره دولت مصدق در همان ماه های نخستین به قدرت رسیدن تصمیم به برچیدن این روابط کرد؟

تشکیل دولت مجعول اسراییل

مهاجرت یهودیان به فلسطین از سال های آغازین سده بیستم و همزمان با شکل گیری جنبش صهیونیسم (1897) آغاز شده بود. اوج این مهاجرت ها در طول دهه های 1920 و 1930 و به خصوص در ایام جنگ جهانی دوم بود. در پایان جنگ جهانی دوم (1945) جمعیت یهودیان در فلسطین بیش از ششصد هزار نفر بود. اما تا جایی که به تشکیل دولت اسراییل باز می گردد، همه چیز به سایس پیکو باز می گردد. موافقتنامه ای سری که در سال 1916 میان دولت های پادشاهی بریتانیای کبیر و فرانسه برقرار شد. در سال های پایانی جنگ جهانی اول و مخفیانه و به دور از چشم متحدان بریتانیایی ها، از جمله و به خصوص اعراب. در این توافقنامه بریتانیا و فرانسه سرزمین های جنگی را به شرط احتمالی سرنگونی قریب به یقین امپراتوری عثمانی بین خودشان تقسیم می کردند، به صورت کشورهای کوچکی شامل ترکیه، سوریه، لبنان، فلسطین، عراق، اردن و عربستان سعودی که اختیار هر یک از آنها به عهده یکی از طرفین بود. قیمومیت فلسطین نیز به بریتانیا رسید. بریتانیایی ها و  ای بسا همه اروپاییان مدت ها بود که در فکر فرافکنی مساله یهود و به خیال خام شان راحت کردن خود از این دشواری بودند، پس از همان آغاز اراده شان بر آن بود که راه حل را در کشور تحت قیمومیت شان یعنی فلسطین بیابند. بیانیه بالفور در تاریخ 2 نوامبر 1917 صریحا از «موضع مثبت» دولت بریتانیا برای «ایجاد خانه ملی برای یهودیان در سرزمین فلسطین» پرده بر می داشت. اما این پایان جنگ جهانی دوم در 1945 و تاسیس سازمان ملل بود که نقطه عطف تلقی می شد. در این تاریخ بریتانیا که زمینه چینی های لازم را کرده بود، به ظاهر پا پس کشید و تعیین تکلیف نهایی مساله را به سازمان ملل واگذار کرد. سازمان ملل هم کمیته تحقیقی برای تعیین تکلیف نهایی انتخاب کرد که در این کمیته از سوی شورای امنیت سازمان ملل نمایندگانی از کشورهای مختلف حضور داشتند، از جمله ایران. پس از بحث های مفصل در کمیته، اعضا به دو گروه اکثریت و اقلیت با دو نظر متعارض تقسیم شدند. اکثریتی ها خواستار تاسیس دو دولت مستقل و مجزای یهود و عرب در فلسطین بودند و اقلیتی ها ضمن رد طرح تقسیم، بر یک کشور مستقل فلسطین تاکید داشتند که در آن مهاجران و بومیان یهودی بتوانند در چارچوب نظامی فدرال استقلال خود را حفظ کنند. ایران به دسته اقلیت تعلق داشت. اما به هر حال با وجود مخالفت های سرسخت کشورهای عربی با تشکیل حاکمیت یهودی در این منطقه به هر نحوی، در 14 مه 1948 تشکیل دولت اسراییل اعلام شد، روزی که از جانب اعراب به روز نکبت معروف شد.

دولت ایران و اسراییل

دولت ایران با وجود اینکه به تدریج درمی یافت که تسریع در دریافت کمک های مالی پیش بینی شده در اصل چهار ترومن از ایالات متحده تا اندازه ای منوط به شناسایی دولت یهود است، جهت حفظ روابط خود با کشورهای عرب به عضویت اسراییل در سازمان ملل رای منفی داد. کابینه احمد قوام که زیر فشار گروه های مذهبی قرار داشت، با صدور بیانیه ای تاسیس دولت یهود را محکوم و آمادگی خود را برای همکاری جهت آزادی فلسطین با سایر دولت های اسلامی اعلام کرد.
 اما از همین زمان بود که مجموعه وقایعی ایران را به تجدیدنظر در موضع اولیه واداشت. حادثه ترور نافرجام محمدرضا شاه پهلوی در 15 بهمن 1327
(4 فوریه 1949) که منجر به برقراری حکومت نظامی و غیرقانونی شدن حزب توده و توقیف کلیه مطبوعات (به غیر از روزنامه های کیهان و اطلاعات) و نیز دستگیری و تبعید آیت الله کاشانی شد، مانع استمرار فضای ضدیت با تاسیس اسراییل در فضای سیاسی کشور شد. تحکیم قدرت شاه و افزایش اختیارات وی در نتیجه تشکیل مجلس موسسان در سال 1328 و به ویژه تشکیل مجلس سنا که متشکل از نمایندگان منصوب شاه بود، وزنه پرقدرتی را در مقابل مجلس شورای ملی شکل داد و به این ترتیب شاه از اختیار عمل بیشتری در همه حوزه ها، از جمله حوزه سیاست خارجی بهره مند شد. موفقیت نظامی دولت تازه تاسیس اسراییل در مقابل تهاجم گسترده اعراب موجب حیرت آمیخته با تحسین بسیاری از ناظرین سیاسی و نظامی ایران شد. سپهبد حاجعلی رزم آرا، رییس وقت ستاد ارتش ایران در سخنرانی خود در باشگاه افسران، ارتش اسراییل را به لحاظ کارایی و شهامت ستود و آن را الگویی برای ارتش ایران دانست. در مطبوعات آن دوران نیز نوشته هایی در ستایش از نظامیان اسراییلی درج شد.

مهاجران یهودی در ایران

همزمان با تاسیس رژیم اسراییل، مهاجرت فزاینده و غیرقانونی یهودیان عراقی به ایران نیز آغاز شد که این موج مهاجران که شامل جمعیتی بالغ بر دو برابر یهودیان ایرانی بودند، سبب تحریک احساسات مسلمانان علیه یهودیان ایرانی و عراقی شد و به همین دلیل در برخی از شهر ها در پی تحریکاتی عده ای اقدام به آزار و اذیت یهودیان کردند. دولت ایران جهت خاتمه بخشیدن به منازعه پیش آمده ورود یهودیانی که تابعیت غیرایرانی داشتند را به خاک کشور ممنوع کرد و به همین دلیل محافل صهیونیستی در جهان با جوسازی های فراوان دولت ایران را به اتخاذ سیاست های یهودستیزانه متهم کردند.  علی اصغر حکمت، وزیر امور خارجه کابینه محمدساعد مراغه ای در پاسخ به این اتهامات، آن را مردود دانست و نشر چنین اکاذیبی را به عناصر مغرض و مفسده جو نسبت داد و گفت: «اگر شهربانی کل وجود عناصر نامطلوبی را در اتباع بیگانه برخلاف مصالح عامه تشخیص داده و پروانه اقامت آنان را لغو نموده است، به هیچ وجه ارتباطی با سیاست ضد اقلیت های مخصوص ندارد. » از سوی دیگر اتباع ایرانی غیریهودی ساکن در اسراییل مورد آزار و فشار دولت اسراییل قرار گرفتند تا ایران را برای شناسایی اسراییل زیر فشار بگذارند.
به این ترتیب دولت ایران از یکسو با مساله وجود پرشمار یهودیان خواستار مهاجرت عراقی و ایرانی مواجه شد و از سوی دیگر با مشکل اتباع ایرانی ساکن در اسراییل، زیر فشار دولت اسراییل و محافل صهیونیستی قرار گرفت.

پذیرش اسراییل به صورت دوفاکتو

هیات دولت ایران در جلسه شب 14 اسفند 1328/ پنجم مارس 1950، موضوع شناسایی دفاکتو اسراییل را به اتفاق آرا مورد تصویب قرار داد. در اعلامیه دولت که در این مورد و تنها پس از گذشت 10 روز انتشار یافت، آمده است: «پس از استقلال دولت اسراییل و به رسمیت شناختن آن از طرف سازمان ملل متحد، دولت ایران برای حفظ اتباع ایران در فلسطین که در نتیجه جنگ خسارات زیادی متحمل شده بودند، آقای صیقل را به عنوان نماینده به فلسطین اعزام داشت. پس از مذاکرات مفصلی که از طرف سازمان ملل و دولت امریکا با ایران به عمل آمد، برای اینکه دولت ایران بیشتر بتواند منافع اتباع خود را حفظ کند و اشکالاتی که در کار چند هزار ایرانی مقیم فلسطین پیدا شده، مرتفع شود، سه ماه قبل آقای رضا صفی یاری را با سمت مامور مخصوص به فلسطن اعزام داشت و با این عمل، دولت ایران دولت اسراییل را بالفعل به رسمیت شناخت، ولی برای اینکه این شناسایی به صورت رسمی درآید، بر اساس تصمیم هیات دولت، آقای انتظام نماینده دایمی دولت شاهنشاهی در سازمان ملل متحد، به اطلاع نماینده دولت اسراییل رسانید که از این پس دولت ایران، دولت اسراییل را به طور دفاکتو به رسمیت شناخته است.»
وضعیت اتباع ایرانی در فلسطین بهانه ای بود که فضل الله نورالدین کیا  نیز در خاطرات خود به آن تاکید می کند. سخنگوی دولت ایران در دفاع از شناسایی دفاکتو (defacto) اسراییل به وجود بیست هزار نفر از اتباع دولت ایران در فلسطین اشاره می کند. همچنین کفیل وزارت امور خارجه هم در نطق خود در اواخر فروردین 1329 هنگام پاسخ به سوال سناتور تدین پیرامون علت شناسایی اسراییل از صد هزار اتباع ایران در فلسطین یاد می کند. در این میان می توان از کلنی ایرانی های مقیم غزه (همان گونه که از اسناد ارایه شده در صفحات بعدی مشخص است) و سرنوشت آنان در حین جنگ های فلسطین، یاد کرد. همچنین منافع تجار و بازرگانانی که به مبادله کالا در دو منطقه ایران و فلسطین مشغول بودند. نیز مد نظر و حایز اهمیت است.
البته ادعا شده است شناسایی دفاکتو اسراییل توسط ایران، بر اساس پرداخت رشوه به محمد ساعد امکان پذیر شد. بر اساس سند موجود در آرشیو اسراییل، رشوه توسط یک عامل امریکایی و به واسطه یک تاجر ایرانی پرداخت شده است. بعدها در اوایل تیر 1330، و در اوج فشار سازمان ها و دولت های عربی- اسلامی به ایران برای قطع رابطه با اسراییل، حسین مکی در نطق خود در مجلس شورای ملی، موضوع را رشوه را مطرح کرده و آن را دلیل لزوم قطع رابطه ذکر کرد. خود محمد ساعد که چند روز پس از اعلام شناسایی اسراییل، از نخست وزیری استعفا داده و بی درنگ به عنوان سناتور انتصابی به عضویت مجلس سنا در آمد، در نطقی که در اویل خرداد 1329 در مجلس سنا ذکر کرد، حفظ منافع ایرانیان مقیم فلسطین و لزوم مطالعه از نزدیک امور خارجه دولت جدیدالتاسیس اسراییل را علت اقدام دولت خود خواند. علی منصور، سخنگوی رسمی وزارت خارجه کابینه جدید نیز در دفاع از اقدام کابینه پیشین، ضمن اشاره به رسمیت یافتن اسراییل توسط اعراب در نتیجه انجام مذاکرات، وجود 20 هزار تبعه ایرانی در اسراییل و صادرات کالاهای ایرانی به این کشور را دلایلی بر لزوم برقراری رابطه میان دو کشور برشمرد.

فشار کشورهای عربی

موضوع شناسایی، از همان بدو امر مورد اعتراضات مختلفی به خصوص از جانب کشورهای عربی قرار گرفت. دوره نخست وزیری دکتر مصدق در هشتم اردیبهشت 1330 آغاز شد. براساس اسناد وزارت امور خارجه ایران، از همان زمان روزنامه های جهان عرب فعالیتی پیگیر را در جهت لغو شناسایی اسراییل توسط ایران آغاز کردند. در 24 اردیبهشت گزارشی از اقدامات علمای «الازهر» برای جلوگیری از به رسمیت شناخته شدن اسراییل توسط ایران در روز 29 اردیبهشت در مقاله ای با نام «دولت های شرقی و اسلامی اعراب را نادیده گرفته اند و اسراییل را شناخته اند» که در روزنامه «النذیر» حلب (سوریه) چاپ شد، سوال شده: «آیا می توانیم از پیشوای ایران که تخت انگلستان را لرزانیده، امیدوار باشیم که کاری کند تا ایران شناسایی خود را نسبت به دولت اسراییل پس بگیرد؟»در اوایل خرداد، حسین مکی، در نطقی در مجلس شورای ملی، به موضوع شناسایی اسراییل در زمان محمد ساعد به شدت حمله کرد و انجام این عمل را فقط با دریافت رشوه از سوی نخست وزیر وقت (ساعد) امکان پذیر دانست. او در سخنان بسیار کوتاه خود گفت: «جبهه ملی از اول موافق نبوده و نیست.»
روز هفتم خرداد، روزنامه «الحوادث» بغداد به نقل از تهران گزارش داد: «حسین مکی که به منزله دست راست دکتر مصدق است، در مجلس شورای ملی اظهار کرده شناسایی دولت اسراییل از طرف ایران در سال 1949 به وسیله دادن رشوه انجام شده و جبهه ملی در موقع خود با این شناسایی مخالفت کرده و هنوز هم با آن مخالف است. » چند روز بعد روزنامه «الیقظه» بغداد در شماره مورخ 13 خرداد خود از روحانیون عراقی خواست آنها هم به پیروی از علمای مصر، سوریه و لبنان به آیت الله کاشانی نامه ای در باب قطع روابط بین ایران و اسراییل بنویسند. کشورهای عربی به مقامات دولت مصدق اطلاع دادند که در صورت بازپس گیری شناسایی اسراییل از سوی دولت ایران، آنها نیز در جریان اختلافات ایران و انگلستان بر سر مساله نفت، از موضع ایران حمایت خواهند کرد. در همین زمان بود که آیت الله کاشانی در مصاحبه ای با روزنامه المصری بغداد گفت که فسخ شناسایی اسراییل توسط ایران حتمی است. در پی این سخنان، باقر کاظمی، وزیر امور خارجه کابینه مصدق نیز در 16 تیر 1330 در مجلس حاضر و تصمیم دولت مبنی بر تعطیل کنسولگری ایران در بیت المقدس را به اطلاع نمایندگان رساند. البته دولت در اعلامیه رسمی که در روز بعد انژاس داد علت این اقدام را کاهش درآمد ها در اثر قطع صادرات نفت و الزام دولت به صرفه جویی های ارزی عنوان کرد. بنابراین کابینه مصدق تنها به فراخوانی کادر سیاسی اقدام کرد و نه فسخ شناسایی دوفاکتوی اسراییل. اما با وجود این باقر کاظمی تلاش هایی را در جهت تعطیلی فعالیت آژانس یهود در ایران انجام داد. به هر روی اعراب اقدام ایران را به منزله فسخ شناسایی دفاکتوی اسراییل تلقی کردند. در همان زمان «محسن المومن»، خبرنگار روزنامه المصری، مصاحبه مفصلی با آیت الله کاشانی کرد. در بخشی از این مصاحبه، کاشانی در پاسخ به سوالی راجع به خطرناک بودن وجود اسراییل برای ایران و عالم اسلام، گفت: «به نظر من خطر سیاسی و جنگی برای ایران ندارد ولی نسبت به کشورهای اسلامی - عربی خطر زیادی دارد و وجود این دولت پوشالی به منزله زخم هایی است که روی دول اسلامی را زشت کرده و جز با عمل جراحی نمی توان آثار این زخم ها را از بین برد.» متاسفانه در پی کودتای 28 مرداد 1332 و سقوط دولت قانونی دکتر مصدق، سیاست های دولت در برخی موضوعات تا 180 درجه تغییر کرد و از آن جمله قطع رابطه با اسراییل بود که به فراموشی سپرده شد.


منبع: سایت جماران