تبیان، دستیار زندگی
فرهنگ سرای ارسباران در حرکتی هماهنگ با سازمان زیباسازی و سازمان اتوبوس رانی تهران اقدام به تزئین نزدیک به 12 دستگاه اتوبوس با هنر گرافیتی کرده است. شش نقاش تحصیل کرده هم اجرای این کار را بر عهده گرفته اند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گرافیتی روی اتوبوس

فرهنگ سرای ارسباران در حرکتی هماهنگ با سازمان زیباسازی و سازمان اتوبوس رانی تهران اقدام به تزئین نزدیک به 12 دستگاه اتوبوس با هنر گرافیتی کرده است. شش نقاش تحصیل کرده هم اجرای این کار را بر عهده گرفته اند.

بخش هنری تبیان
امام امد

شاید در میان هنرمندان همه رشته های هنری فقط گرافیتی کاران هستند که علاقه ای به امضای آثار خود ندارند. گرافیتی، در ذات خود یک هنر اعتراضی است؛ ازاین رو هنرمندان گرافیتی در سراسر دنیا، اغلب نام و هویت اصلی خود را برملا نمی کنند. این بار اما شاهد یک استثنا هستیم و شش گرافیتی کار ایرانی بی آنکه پشت نقاب پنهان شوند، با آوردن این هنر روی اتوبوس های شهری، آن را فراگیر تر کرده اند. 
لیلا اسلامی، یکی از این شش هنرمند درباره این حرکت هنری می گوید: «اجرای این کار ماحصل جلساتی بود که در فرهنگ سرای ارسباران با آقای سلیمانی داشتیم. ایده اصلی کار، بر اساس پیشنهاد من و هم فکری شورایی و گروهی امکان پذیر و اجرائی شد. این پرسش که تا چه زمانی روی اتوبوس ها تبلیغ سس مایونز و رب گوجه فرنگی ببینیم و آیا نمی توان جز تبلیغ یک کالا روی اتوبوس های شهری یا حتی ماشین ها طرح و رنگ بهتری را دید، ما را به این سمت، سوق داد که به بهانه دهه فجر و با رویکرد بازسازی دوران انقلاب، به زیباسازی شهر کمک کنیم».
اسلامی درباره نگاه خود و همکارانش در این پروژه اضافه می کند: «برای ما مهم این بود که به لحاظ چینش هنری و حفظ تعادل نور و رنگ در گرافیتی به طراحی این اتوبوس ها بپردازیم. ما نگاه مطلق را از خود دور کرده ایم و به نظرم موضوعی بودن و سفارشی شدن کار از ارزش گرافیتی ما کم نمی کند. ما گرافیتی را ابزاری برای کار هنری خود کردیم و کوشیدیم به آن زبان معاصری بدهیم».

محمود حضرتی، دیگر هنرمند گرافیتی، می گوید حال وهوای اجرای این کارها بازسازی سال های پیش از انقلاب است و آنچه در آن سال ها روی دیوارهای شهر دیده می شد؛ از شعارنویسی گرفته تا چاپ عکس امام با شابلون و کلیشه روی دیوار. او اضافه می کند: «نفس هنر گرافیتی جوشش هنرمند بدون واسطه نظارتی است. یک نوع انتقاد یا اعتراض به یک جریان خاص که می تواند اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی باشد، اما در این کار ما به جنبه اعتراضی گرافیتی نظر نداشته ایم، بلکه هدف اصلی ما زنده کردن فضای انقلاب برای مردم است، به ویژه نسلی که انقلاب را ندیده اند. شاید این کار یک گرافیتی مدرن نباشد، اما از تکنیک گرافیتی برای انجام آن استفاده کرده ایم. پس نباید منتظر کاری مثل کارهای Banksey باشیم».
عرفان شهیاد، دیگر هنرمند شرکت کننده در این پروژه معتقد است هنر گرافیتی در ایران همراه با جریان انقلاب شکل گرفت: «درواقع گرافیتی ابزاری هنری در دست مردم بود که پیغام خود و انقلاب را به دیگران بدهند. برای نمونه، شعارنوشته های روی دیوار و طرح های شابلونی، از این دست فعالیت ها بودند. چون گرافیتی در ذات خود یک زبان انتقادی ولی پنهان دارد و این خصوصیت هنر گرافیتی به مردم کمک کرد تا بتوانند به هدفشان؛ یعنی انقلاب برسند. هدف ما هم بازسازی حس وحال آن روزها بود با رویکردی به روزتر و ساختارمندانه تر.
حمید سالاری، درباره جزئیات این پروژه چنین می گوید: «12 اتوبوس را به نیت دهه فجر با گرافیتی تزئین کردیم. امکانات بسیار کمی داشتیم، اما در پایان نتیجه بسیار خوبی گرفتیم. هنر گرافیتی برای ما ایرانیان یادآور روزهای انقلاب است. این هنر به حتم بازتاب اعتراض آن دوران بوده؛ گرافیتی در آن روزگار نمود اجتماعی و سیاسی داشته و مردم خیلی خودجوش آن را انجام می دادند اما ما آن را از حال اعتراضی خارج کردیم و با دو رنگ سیاه و سپید و با یک ترکیب بندی مدرن این کار را به سرانجام رساندیم. ما نمی خواستیم بر اساس یک جریان خاص کار کنیم و اصولا هنرمند نباید متکی به ایدئولوژی خاصی باشد. برای هنرمند گرافیتی رساندن پیام اثر به مخاطب در کوتاه ترین زمان و به ساده ترین شکل ممکن بسیار اهمیت دارد. همان طور که او هنگام خلق اثر باید در کمترین زمان و با بهترین کیفیت کار خویش را انجام دهد. فکر می کنم ما هم همین کار را کردیم. ما فقط پیام دهنده بودیم». اما موحد بیرانوند درباره نحوه اجرای این کارها بر بدنه اتوبوس ها می گوید: «ایده اصلی کار در جلساتی که در فرهنگ سرای ارسباران داشتیم، بین گروه ما که نامش Auto Art است و آقای سلیمانی شکل گرفت. نحوه اجرا هم به صورت کلیشه و شابلون بود، مانند آن چیزی که در زمان انقلاب روی دیوارهای شهرها به چشم می خورد. ما عکس های تظاهرات ها و برخی مطالب مهم روزنامه های آن زمان را با لیزر برش دادیم و به شکل سیاه و سپید اجرا کردیم. برای خود من این کار بسیار نوستالژیک بود. در کل گرافیتی سرعت زیادی در انتقال مفاهیم دارد و همیشه هم یک کنایه پنهان درون خود دارد که همان پیام اصلی گرافیتی است و به همین دلیل است که لفظ گرافیتی را نمی توان دولتی کرد.
 
گرافیتی با توجه به قدمتی که دارد، به شکل خودجوش از بین خود مردم بیرون آمده است و مردم هم در جریان انقلاب نشان دادند تا چه حد می توانند با این هنر ارتباط برقرار کنند؛ هرچند بعد از انقلاب این هنر به فراموشی سپرده شد
. به اعتقاد مهدی سلطانی، هرجا که خبری نمی تواند رسانه ای شود، گرافیتی وارد می شود و پیام خود را می دهد. این هنرمند البته به وجه دیگری از این هنر هم اشاره می کند: «متأسفانه گرافیتی امروز به شکلی رادیکال درآمده و با سیاست های دولت ها سازگاری ندارد. به همین دلیل هم هر روز بیشتر از دیروز به سمت هنر زیرزمینی گرایش پیدا می کند، اما کار ما دنباله این رویکرد زیرزمینی و هنر رادیکال نیست. ما در پی بازسازی روزهایی از تاریخ این کشور بودیم که گرافیتی همراه با مردم بود، چه تصویر یک دستِ خونی باشد و چه شعارنوشته های انقلابی، اتوبوس های شهری بهترین فضا را برای این کار دارند که بتوان پیغام گرافیتی را در کمترین زمان به مخاطب منتقل کرد. ما تلاش کردیم ارزش های این هنر را به عموم مردم یادآوری کنیم».


منبع: شرق/ مهدی جوانبخت