تبیان، دستیار زندگی
این نوشته شامل دو بخش است. بخش اول یعنی نوشته حاضر از چرایی ادبیات گفتگو می کند. بخش دوم نیز چگونگی آن را بیان خواهد کرد و ملاکهایی برای انتخاب کتاب درسی در اختیار قرار خواهد داد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرایی‌ها و چگونگی‌های ادبیات عرب در حوزه (١)

کتاب استاد و درس

توضیح: متن زیر که دغدغه‌ها و سؤالات طلاب حوزه‌های علمیه، به ویژه طلاب جدید الورود درباره شیوه تحصیل ادبیات عرب را مد نظر قرار داده است، سالها پیش به سفارش معاونت پژوهش حوزه علمیه قم، تهیه شده است. مطالب این متن از کتابهای «راه و رسم طلبگی» نوشته محمد عالم زاده نوری، «استاد و درس» (صرف و نحو) تألیف علی صفایی حائری و سلسله گفتارهای امیر غنوی درباره برنامه علمی طلبگی گرفته شده است.

این نوشته شامل دو بخش است. بخش اول یعنی نوشته حاضر از چرایی ادبیات گفتگو می‌کند. بخش دوم نیز چگونگی آن را بیان خواهد کرد و ملاکهایی برای انتخاب کتاب درسی در اختیار قرار خواهد داد.

مقدمه

  • چرا ادبیّات عرب بخوانم؟ با خواندن صرف و نحو و بلاغت، قرار است به چه توانمندی‌هایی برسم؟
  • می‌گویند: «ادبیّات عرب، مقدّمه‌ی تمام آینده‌ی علمی ماست!» حال، چگونه این مقدّمه را طی‌كنم؟
  • بهترین کتاب در زمینه‌ی صَرف چیست؟ آیا خواندن «صرف ساده» کافی است؟
  • از یك طرف می‌گویند: «کتاب سیوطی، به خاطر متنش، علاوه بر آموزش ادبیّات عرب، به ما قدرت برداشت از متون پیچیده را می‌دهد.» و از طرفی می‌گویند: «ابن‌عقیل، بهتر است؛ چون قواعد را خیلی راحت، در اختیار ما قرار می‌دهد و ما را مشغول پیچیدگی‌های متن نمی‌کند!» كدام را بخوانم: «سیوطی» یا «ابن‌عقیل»؟
  • هدف از خواندن كتاب «مغنی‌الأدیب» چیست؟ چگونه باید «مغنی» بخوانم؟ آیا بهتر نیست به جای آن، «مغنی‌اللبیب» را بخوانم؟
  • کتابهای موجود در زمینه‌ی ادبیّات عرب را چگونه بخوانم تا از آنها بیشترین بهره را ببرم؟

این پرسش‌ها، نمونه‌ای از سؤالاتی هستند که یک طلبه، از بدو ورود به حوزه‌ی علمیّه، با آنها روبه‌رو است؛ آنها را از خود می‌پرسد؛ درباره‌ی آنها، با دوستانش به بحث می‌نشیند و با اساتیدش مشورت می‌کند؛ امّا جالب، اینجاست که گاه، به اندازه‌ی تمام کسانی که با آنها گفت‌وگو می‌کند، نظریّه می‌شنود و استدلال می‌یابد و چه بسا، در دوره‌ای از زندگی علمی خود، به نتیجه‌ای می‌رسد که پیش‌تر، آن را قبول نداشته‌است! فراوانی نظریّات و توصیه‌های موجود در مباحث مربوط به ادبیّات عرب، تا حدّی است که چون ضرب‌المثل می‌گویند: «به تعداد تمام اساتید و بلکه طلّاب موجود در حوزه، درباره‌ی روش تحصیل ادبیّات عرب، نظریّه وجود دارد!»

این بازار داغ نظریّات مختلف، طلبه‌ی جوان و شاداب را، گاه دچار تردید و سردرگمی و آشفتگی می‌كند؛ آشفتگی‌ای که می‌تواند به راحتی، او را زمین‌گیر کند و نسبت به ادامه‌ی راه، دل‌سرد سازد. اطّلاع قبلی از این سوالات و داشتن جوابی جامع برای آنها، راه مناسبی است برای پیش‌گیری از معضلات پیشِ رو. در این نوشتار، تلاش‌كرده‌ایم بدون اینكه بازار داغ نظرات متفاوت را آشفته‌تر كنیم، شما را با ملاكهایی همراه سازیم؛ ملاكهایی كه با در دست داشتن آنها، خود، راه را ببینید و انتخاب‌كنید و از سردرگمی، نجات یابید.

چرا ادبیّات عرب بخوانم؟

توجّه به سؤالات بالا، هر چند بسیار مطلوب است و پاسخ به آنها، زیربنای علمی طلبگی ما را می‌سازد؛ امّا باید دقّت ‌كرد که اینجا، نقطه‌ی شروع بحث نیست؛ برای دانستن اینكه تا چه اندازه، ادبیّات عرب بخوانیم و چگونه بخوانیم و چه کتابهایی بخوانیم، ابتدا باید به این سؤال پاسخ دهیم: «چرا باید ادبیّات عرب بخوانیم؟» اهمّیّت این سؤال، در این است كه مشخّص‌شدن هدف و مسیر رسیدن به آن هدف را به ما نشان می‌دهد؛ پاسخ‌گویی به سؤال از هدف، می‌تواند ملاکهایی در اختیار ما بگذارد که به وسیله‌ی آنها، سؤالات، جواب یابند و آشفتگی‌ها، خاتمه پیدا کنند؛ چرا كه گاهی ما، تنها به این دلیل نمی‌دانیم چگونه برویم که نمی‌دانیم کجا باید برویم!

بنابراین، در پاسخ به این سوال، از فلسفه‌ی وجود حوزه‌های علمیّه و دلیل طلبگی‌مان شروع می‌کنیم:

«وَ ما کانَ المُوْمِنونَ لِیَنْفِروا کافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فِی الدینِ وَ لِیُنْذِروا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعوا إلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ» [1]

این آیه، رسالت حوزه‌های علمیّه را تفقّه در دین و استخراج معارف و احکام دینی و انتقال این معارف به مردم و انذار آنان، معرّفی می‌کند. در نسل‌هایی که از وجود رسول محروم‌اند، لازم است گروهی باشند که در دین و در پیامهای خدا و رسول، تأمّل‌کنند و آنها را در اختیار مردم قرار دهند. هدف از آمدن ما به حوزه، این است که مجموعه‌ی معارف و احکام و دستورالعمل‌ها را از دین بگیریم و آنها را در اختیار همگان قرار دهیم. «مومنان نمی‌توانند ببینند كه نسل‌های جدید وارد جامعه شده‌اند و كسی با آنها ارتباط برقرار نمی‌کند؛ نمی‌شود كه در جامعه‌ی دینی، نیازهای نویی پیدا شود و كسی جواب‌گوی نیازها نباشد؛ نمی‌شود آرام نشست و این دین كه قرار بوده به دورترین نقاط دنیا برسد، در چند كشور، محدود باقی بماند.» [2]

بنابراین، وظیفه‌ی ما روشن می‌شود؛ امّا «فهم و برداشت صحیح از مجموعه‌ی معارف دینی که به زبانی غیر از زبان ما نازل شده و در اختیار ما قرار گرفته، چگونه ممكن است؟ اوّلین كاری كه باید انجام شود، طی‌كردن این فاصله‌ی زبانی است؛ یعنی مجموعه‌ی مطالب و معارفی را كه قرار است روی آنها تأمّل‌کنیم و به نتایج جدیدی برسیم، باید به زبان خودمان در بیاوریم.» [3]

برای طی‌كردن این فاصله‌ی زبانی و ترجمه و فهم متون دینی، به چند مقدّمه نیاز داریم:

«1. آشنایی با ساختمان کلمه‌ها (صَرف)

2. آشنایی با ترکیب کلمه‌ها (نحو)

3. آشنایی با نقشه‌ها و راه‌های ساختمان (معانی و بیان)

4. آشنایی با آرایش و تزیین ساختمان (بدیع)

6. آشنایی با لغت

صرف، مربوط به ساختن کلمه‌هاست و کلمه، اسم و فعل و حرف است؛ حرف، احتیاج به ساختن ندارد؛ چون ساخته شده‌است؛ پس در صرف، فقط به اسم و فعل می‌پردازیم؛ از این‌رو:

1. اینها (اسم و فعل) را دسته‌بندی می‌کنیم؛

2. وزنها و قالبهایشان را نشان می‌دهیم؛

3. طرز ساختن این قالبها، صیغه‌ها و این نمونه‌ها را بازگو می‌کنیم؛

4. اگر در جایی دیدیم که یک کلمه، بر وزن اصلی‌اش نیست، آن‌وقت می‌فهمیم که جرّاحی شده و اعلال شده.

در نحو، از دو مسئله بحث می‌کنیم: اِعراب و ترکیب.

در معانی، به ما یاد می‌دهند که این جمله‌ها را کجا به کار ببریم؛ چه وقت، جمله را اسمی و چه وقت، فعلی بیاوریم و چه وقت، از چه حرف عطفی استفاده‌كنیم؛ چه وقت، جمله را طولانی کنیم و چه وقت، جمله را طولانی نکنیم؛ چه وقت، جمله را بدون تأکید بیاوریم و چه وقت، بر مضمون آن تأکید کنیم؛ چه وقت، فاعل و مفعول و حال و تمییز را در کلام بیاوریم و چه وقت، حذف‌کنیم؛ مسند و مسندٌإلیه را چه موقع، ذکر کنیم و چه موقع، بیندازیم.

در بیان، می‌آوریم که چگونه یک مطلب را به صورتهای گوناگون برسانیم و آشکار کنیم که محمود، سخاوتمند است و یا محمود، حاتم است و یا مثلِ حاتم است و یا سفره‌اش، پهن است و خاکسترش، زیاد! خلاصه، از چه طریقی، مطلب را برسانیم: از حقیقت یا مجاز؛ یا استعاره یا تشبیه؛ و یا کنایه!

در بدیع، با آرایش‌ها و زیبایی‌های لفظی و زیبایی‌های معنوی آشنا می‌شویم.» [4]

«ما باید بدانیم که قرآن و نهج‌البلاغه و روایات، متن‌هایی به زبان عربی هستند که از نظر ظرافتهای متنی و نکات بلاغی، بسیار عمیق و پُرمحتوا و دارای پیچ و خم‌های ویژه‌اند و متونی به اصطلاح، مینیاتوری‌اند؛ یعنی کلمه به کلمه و نکته به نکته‌ی آنها، با دقّت و ظرافت و هدف ویژه‌ای انتخاب شده‌اند. اگر بدانیم متونی كه با آنها مواجهیم، دارای چنین دقّتها و ظرافتهایی است، مجبوریم در هنگام زبان‌آموزی، طوری زبان عربی را یاد بگیریم که بتوانیم با این ظرافتها روبه‌رو شویم و مشکل ادبی هم نداشته‌باشیم؛ نه تنها باید کلمه‌سازی و جمله‌سازی، یعنی صرف و نحو را یاد بگیریم؛ بلکه باید به اسلوبهای بلاغی، نکات زیبایی‌شناسانه و ظرایفی مانند فقه‌اللغه نیز توجّه داشته‌باشیم تا بتوانیم به سراغ این متنهای قوی و پُرمحتوا برویم و با دست پُر برگردیم.» [5]

بخش بعدی را اینجا ببینید


پانوشت‌ها:

[1] قرآن كریم، سورة توبه، آیة 122.

[2و3] غنوی، امیر؛ سلسله‌گفتارهای ضرورت، رسالت و برنامه‌ی علمی حوزه‌های علمیّه.

[4] صفائی‌حائری، علی؛ استاد و درس، صرف و نحو، صص 36-39، با مقداری حذف و اندكی اضافه.

[5] غنوی، امیر؛ سلسله‌گفتارهای ضرورت، رسالت و برنامه‌ی علمی حوزه‌های علمیّه.

فرآوری: روح الله پورمطهری - بخش حوزه علمیه تبیان