می دونید دعوا سر چی شروع شد؟!
اگر انسان را به خوبی بشناسیم، متوجه می شویم که نباید از همه آنها، پذیرش یک مسیر را متوقع باشیم.(اگر چه حقیقت یکی بیش نیست و با عقل می توان بدان دست پیدا کرد.) چون انسان در کنار دستور گرفتن از عقل، از منبع دیگری نیز فرمان می برد که می توانیم آن را دل یا قلب بنامیم.
دل می تواند گرایشات مثبت و مطابق با منطق داشته باشد. همچنان که می تواند گرایشات منفی و خلاف منطق داشته باشد. اگر عقل، انسان را به منطق و حقیقت دعوت می کند، دل ممکن است تحت تاثیر سنت اجداد، دنیا طلبی و ... باشد.
و طبیعتا اگر انسانی تابع عقل نباشد و دل او مطابق با عقل فرمان ندهد، مسیر حق را طی نخواهد کرد. به همین دلیل، اختلافات فراوانی در بین انسان ها می بینیم. چون اگر راه یکی است، بی راهه به تعداد افراد می تواند به وجود آید.
در این مجال بر آن آمدیم که علت اختلافات شیعه و اهل سنت را بیان کرده و بدون هیچ جهت گیری تشخیص حقیقت را به شما خواننده گران ارج واگذار کنیم!
یك. تفاوت در كاركرد امامت
امامت در نگرش شیعه تداوم راه نبوت در دوران خاتمیت و در نگاه اهل سنت صرفاً یك تئورى حكومت است. از نظر شیعه و سنى پیامبر صلى الله علیه و آله حداقل داراى سه مقام بوده:
1- دریافت و ابلاغ وحى رسالى
2- تبیین معصومانه و بدون خطاى وحى
3- زمامدارى و مدیریت كلان جامعه اسلامى.
از نظر هر دو گروه پس از رحلت پیامبر، وحى رسالى- نه وحى به معناى الهام و تحدیث- براى همیشه قطع گردید و هیچ كس نمىتواند عهدهدار چنین مقامى شود. اما دو مقام دیگر چه وضعى دارند؟ از نظر شیعه این دو مقام نیز بر عهده كسى است كه خدا او را تعیین كرده است. چنین كسى همچون پیامبر گفتار و رفتارش عین دین و صواب است و بر همگان حجت مىباشد.
بنابراین او مرجع دینى مردم است. اما مرجعى خطاناپذیر و وحدتبخش آراى متعارض، نه در حد یك مجتهد جایزالخطا. از طرف دیگر او عهدهدار رهبرى و زعامت جامعه اسلامى است و فرمانش در امور سیاسى و اجتماعى واجبالاتباع مىباشد.[1]
افزون بر آن اكثریت قریب به اتفاق شیعه امامیه امام را انسان كامل و داراى مقام ولایت باطنى و حجت زمان و واسطه فیوضات الهى مىدانند. این مرتبه از امامت كه اهل عرفان از شیعه اقتباس كردهاند اوج مفهوم امامت است.
علامه طباطبائى پس از بیان اینكه در پس ظاهر زندگى و احكام شریعت باطنى زنده و پویا به نام «ولایت» وجود دارد، بر آن مىشود كه احكام و ظواهر دینى بدون یك واقعیت باطنى كه اصل آن است تصورپذیر نیست و آنچه دلالت بر ثبوت و دوام نهاد نبوت و احكام و مقررات شرعى در جهان بشرى دارد؛ دلالت بر ثبوت و دوام و فعلیت نهاد ولایت دارد.
او سپس مىگوید: كسى كه عامل درجات قرب و امیر قافله اهل ولایت بوده و رابطه انسانیت را با این واقعیت حفظ مىكند در لسان قرآن[2] «امام» نامیده مىشود.
امام یعنى كسى كه از جانب حق سبحانه براى پیشروى صراط ولایت اختیار شده و زمام هدایت معنوى را در دست گرفته. ولایت كه به قلوب بندگان مىتابد، اشعه و خطوط نورى هستند از كانون نورى كهپیش اوست، و موهبتهاى متفرقه، جوىهایى هستند متصل به دریاى بیكرانى كه نزد وى مىباشد.[3] بنابراین امامت نزد شیعه سه كاركرد اساسى دارد:
1- رهبرى سیاسى و اجتماعى،
2- مرجعیت دینى،
3- ولایت باطنى.
در نظر اهل سنت امامت به معناى دوم و سوم وجود ندارد. آنها امامت را تنها در حد زعامت و رهبرى سیاسى و اجتماعى باور دارند.[4]
دو. تفاوت در جایگاه
جایگاه امامت نیز نزد شیعه و سنى متفاوت است. فروكاستن امامت به رهبرى سیاسى و اجتماعى امت شأن امامت را در حد مسألهاى فرعى و ناظر به رفتار مكلفان فرو مىكاهد، اما در نظر شیعه امامت مسألهاى كلامى است و به فعل الهى و رابطه خدا با انسان بازگشت مىكند.
نصب امام از سوى خدا همچون انگیزش پیامبر لطفى از جانب پروردگار جهت نزدیك تر شدن اختیارى بندگان به شناخت و انجام تكالیف خود و حداكثر بهره مندى از عنایات و فیوضات الهى است.[5]
سه. تفاوت در مبدأ مشروعیت
از آنچه گذشت روشن مىشود كه مبدا مشروعیت امام در تفكر شیعى نصب و تعیین خداوند است. همچنان كه انگیزش پیامبر امرى زمینى و بشرى نیست و خدا مىداند چه كسى شایستگى دریافت و ابلاغ و انجام رسالت الهى را دارد. اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ[6]. همچنین تنها اوست كه مىداند چه كسى شایستگى تداوم بخشیدن به راه پیامبر، تبیین معصومانه دین، ولایت باطنى نفوس و رهبرى امت بر اساس آموزههاى ناب دینى را بدون كمترین تخلف و اشتباه داراست و لاجرم تنها مرجع ذىصلاح در این عرصه خداوند است.
در مقابل اهل سنت برآنند كه امامت امرى زمینى و بریده از آسمان است.
البته اینكه زمینیان چگونه و براساس چه ضوابط و معیارهایى در این باره اقدام كنند مسألهاى است كه جداگانه جاى بررسى دارد.[7]
چهار. تفاوت در شرایط
از نظر شیعه امام باید داراى عصمت و علم به تمام حقایق و معارف و احكام شریعت و افضل مردم در همه كمالات انسانى به ویژه آنچه در راستاى اهداف و كار ویژههاى امامت و رهبرى است باشد.[8] اهل سنت به رغم آنكه امامت را به ریاست در امور دین و دنیا معنا كردهاند نه تنها عصمت و افضلیت را شرط نمىدانند بلكه برخى از آنان همچون قاضى القضات ابویعلى و سعدالدین تفتازانى حتى علم به امور دینى و عدالت كه حداقل شرایط لازم براى حكومت دینى است را شرط ندانسته و بر جواز امامت فاسق و جاهل بیگانه تصریح كردهاند![9]
بدون شك چنین امامتى به استفاده ابزارى از دین توسط ظالمان و جاهلان خواهد انجامید. تاریخ حكومتهاى بنىامیه و بنىعباس گواه روشنى بر آفات چنین نگرشى در باب امت و رهبرى است.
پنج. تفاوت در مصداق
با توجه به آنچه گذشت مصداق امامان نزد شیعه و اهل سنت تفاوت بارز و آشكارى پیدا مىكند، زیرا شرایطى كه شیعه براى امامت قائل است در پیشوایان اهل سنت یافت نمىشود و آنان نیز مدعى وجود چنین شرایطى در آنها نیستند. تنها مصادیق مشترك و مورد قبول شیعه و سنى در امامت و رهبرى- با حفظ همه تفاوتهاى معیارى- حضرت على علیه السلام و امام حسن مجتبى علیه السلام در دوران كوتاه خلافتشان مىباشند. پیش و پس از آن دو مصداق مشتركى یافت نمىشود، زیرا امامان اهل سنت هیچ یك از شرایط مورد قبول شیعه را نداشتهاند.
خوشحال می شویم شما هم تحلیل خودتان را به ما انتقال دهید.
پی نوشت:
[1]. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: محمدتقى مصباح یزدى، راهنماشناسى، ص 408- 410.
[2]. نگا: المیزان، ج 1، ص 274- 275، ذیل آیه 124 سوره بقره.
[3]. مكتب تشیع( سالنامه) ش 2، ق: شهید مطهرى، ولاء و ولایتها، ص 71.
[4]. جهت آگاهى بیشتر بنگرید:
الف. مصباح یزدى، راهنماشناسى، ص 408- 410.
ب. شهید مطهرى، ولاء و ولایتها، قم، صدرا.
[5]. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: امامت پژوهى، ص 60- 52.
[6].« خدا مىداند كه رسالت خود را بر عهده چه كسى گذارد»؛ انعام( 6)، آیه 124.
[7]. بنگرید پرسش 7.
[8]. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: على ربانى گلپایگانى، امامت در بینش اسلامى، ص 212- 187.
[9]. بنگرید:
الف. ابویعلى محمدبن الحسین الفراء المنیع، الاحكام السلطانیه، ص 20.
ب. تفتازانى، شرح المقاصد، ج 5، ص 233.
فرآوری: فاطمه زین الدینی
بخش نهج البلاغه تبیان
منبع:
امامت در دیدگاه شیعه و سنی ؛ دفتر چهارم(امام شناسى) پرسش ها و پاسخ هاى دانشجویى، دفتر نشر معارف
چرا بین شیعه و اهل سنت اختلاف وجود دارد؟؛ سایت شهر سوال ، مرکز پاسخگویی به سوالات دینی