فرقه های زیدیه
گذشت زمان سبب گردید در میان عالمان زیدی مذهب نیز اختلافاتی به وجود آید و خود به فرقههای کوچکتری تقسیم شوند. در این مجال به معرفی فرقههای زیدیه که در کتب فرق اسلامی ذکر آن به میان آمده است پرداخته میشود.
بتریه یا ابتریه یا صالحیه
پیروان حسن بن صالح بن حى و كثیر (النوى) أبتر هستند. هر دو در مذهب و قول امامت متفقاند مگر آنكه در خلافت عثمان بن عفّان توقف كردند و به ایمان و كفر او تصریح ننمودند.
مصنف الملل و النحل گوید: "اكثر این گروه صاحب رأى و اجتهاد نیستند. در اصول، از معتزله تبعیت مىكنند و امامان معتزله را بیش از اهل بیت (ائمه) بزرگ میدارند. در فروع نیز از مذهب ابو حنیفه پیروی کرده و در برخی مسائل پیروی از شافعى و شیعه میکنند".
ادریسیه
پیروان ادریس بن عبداللّه بن الحسن مثنى بن الحسن بن على بن أبی طالب هستند كه مۆسس دولت ادراسه یا ادریسیان در مغرب اقصى در شمال آفریقا بود. وى نخست با حسین بن على بن حسن بن حسن، در دوره خلافت هادى خروج كرد و چون او در واقعه فخ كشته شد به امر برادرش محمد بن عبد اللّه به مغرب رهسپار گشت و دولتى علوى و شیعه در آنجا تأسیس نمود (172 هـ.ق)، و مركز خلافتش را در شهر ولیله نزدیك مراكش قرار داد.
در آن زمان كه ادریس به امر برادرش محمد بن عبد اللّه، از دست عباسیان به مغرب مىگریخت غلامى به نام راشد در همه جا همراه او بود تا به مصر رسیدند، به تدبیر آن غلام خود را از بیراهه به قیروان رسانید و به شهرهاى فاس و طنجه رفت، مردم با او بیعت كردند. چون این خبر به هارون الرشید رسید، به تدبیر وزیرش یحیى بن خالد برمكى سلیمان بن جریر رقّى را كه یكى از سخنوران فرقه بتریه از زیدیه بود، براى كشتن و مسموم ساختن وى به آفریقا فرستاد تا روزى در خلوت سلیمان بن جریر فرصت یافته او را به وسیله شیشه عطرى كه زهرآگین بود، مسموم ساخت و بگریخت و به هارون پیوست. (سال 177 هـ.ق)
جارودیه یا سرحوبیه
جارودیه یا سرحوبیه از فرق «زیدیه» اند كه پیروان ابو الجارود یا ابو النجم زیاد بن منذر عبدى بودند. آنها معتقدند که پیغمبر اسلام، على (علیه السلام) را به وصف ، به امامت منصوص كرده است نه به اسم و مردمان با دیگرى بیعت كردند و به گمراهى و كفر افتادند.
غالب ایشان مانند دیگر زیدیه معتقدند هر فرد فاطمى كه قیام كند و مردم را به دین و تقوا دعوت كند امام است.
جریریه یا سلیمانیه
پیروان سلیمان بن جریر از فرق زیدیهاند و معتقد بودند امامت باید به شورا باشد، و به محض آنكه دو تن از بزرگان امت بر آن اتفاق كنند شرعى است.
ایشان امامت مفضول یعنى خلافت ابوبكر و عمر را قبول داشتند و مىگفتند كه مسلمانان با اینكه در بیعت على (علیه السلام) ترك اصلح كردند، فاسق و كافر شمرده نمىشوند. سلیمانیه از عثمان بیزارى جسته و به كفر وى گواهى مىدادند.
سلیمان در مسأله «بداء» و «تقیه»، شیعه امامیه را مورد انتقاد و طعن قرار داد و مىگفت: شرط نیست كه امام از نظر علم افضل امت باشد، همانقدر كه بتواند مسلمین را اداره كند كافى است و حتى لازم نیست كه مجتهد و خبیر به مواقع اجتهاد باشد و از حرام و حلال سر در بیاورد.
سلیمان بن جریر همان كسى است كه متهم به قتل ادریس بن عبد اللّه مۆسس دولت ادریسیه، در مغرب است كه در توطئهاى به امر هارون الرّشید او را با زهر مسموم كرد و بكشت.
حسنیه
پیروان حسن بن زید بن حسن بن على بن أبی طالب (علیهما السلام) هستند و از فرق زیدیه به شمار مىروند. وى در سال 250 بر سلیمان بن عبداللّه بن طاهر بن طاهر فرمانرواى مازندران بشورید، و بر گرگان تسلط یافت و پس از وى برادرش محمد بن زید به جاى او نشست. محمد در نبردهایى كه بین او و محمد بن هارون روى داد كشته شد.
حسینیه
گروهى از زیدیهاند و گویند هر كه از آل محمد (صلی الله علیه و آله) خروج كند امام مفترض الطاعه است. حضرت على (علیه السلام) در زمان خود امام بود و امامت خود را اظهار كرد، و پس از او پسرش حسین بن على (علیهما السلام) به امامت رسید و بر یزید خروج كرد و در كربلا كشته شد و زید نیز خروج كرد و در كوفه به قتل رسید و یحیى بن زید نیز خروج كرد و در خراسان كشته شد و عیسى بن زید نیز خروج كرد و در سال 168 هـ.ق درگذشت. پس از وى محمد نفس زكیه است كه در زمان منصور خروج كرد و به امر وى در مدینه كشته شد.
خشبیه یا سرخابیه
خشبیه یا سرخابیه پیروان سرخاب طبرى از فرق زیدیه بودند كه پس از مختار بن ابى عبید ثقفى ظهور كردند و چون سلاحى جز خشب (چوب) نداشتند از این جهت آنان را خشبیه گفتند. ابن تیمیه در منهاج السنة نوشته است: "چون زید را به دار زدند گروهى از پیروان او شب ها به زیارت چوبه دار او مىرفتند و از این جهت ایشان را خشبیه خواندهاند". این فرقه در زمان هشام بن عبد الملك پس از شهادت زید بن على بن حسین برخاستند.
خلفیه
یاران خلف بن عبد الصمد بودند.
دوکینیه
از یاران فضل بن دوکین بودند.
ذکیریه
نام گروهى از زیدیه است كه پیروان ذكیر بن صفوان بودند.
صباحیه
از یاران ابو محمد صباح بن قیس بن یحیى المزنى بودند و از ابو بكر و عمر بیزارى جسته و به رجعت اعتقاد داشتند. نجاشى او را ثقه دانسته و گوید كه وى از حضرت امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) روایت مىكرد.
صباحیه
از فرق زیدیه كه ابو بكر را امام مىدانستند و گفتند با اینكه على (علیه السلام) افضل بود ولى نصى بر امامت او نیست.
عجلیه
از فرق زیدیه و پیروان هارون بن سعید عجلى از اصحاب امام جعفر صادق (علیهما السلام) بودند. شیخ طوسى هم در رجال خود وى را از اصحاب امام صادق (علیه السلام) دانسته و مىنویسد كه هارون بن سعید عجلى، كوفى بود و او را بجلى نیز مىگفتند كه غلط است و عجلى صحیح است. وى از رۆساى مذهب زیدیه بود و با ابراهیم بن عبد اللّه بن حسن محض در سال 145 هـ.ق كشته شد.
قاسمیه
از فرق زیدیه كه پیرو قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل الحسنى علوى مكنى به ابو محمد و معروف به الرسى (169- 246) بودند كه مردى فقیه و شاعر و از ائمه زیدیه و برادر مادرى ابن طباطبا محمد بن ابراهیم بود. وى پس از مرگ برادرش محمد بن ابراهیم در 199 هـ.ق دعوى امامت كرد و در الرّس كه كوهى سیاه نزدیك ذى الحلیفه در شش مایلى مدینه بود درگذشت. وى بیست و سه رسال در بیان توحید و عقاید زیدیه و رد بر رافضه نوشته است. حسین بن حسن بن قاسم زیدى صاحب یمن آن مذهب را در دیلم و رویان رواج داد و ایشان در هدایت و رهبرى از امامان زیدى یمن پیروى مىكردند.
نعیمیه
از فرق زیدیه و پیرو نعیم بن یمان بودند و به عقیده ایشان على (علیه السلام) پس از پیغمبر (صلی الله علیه و آله) افضل مردم مىباشد و درباره كسانى كه بیعت او را ترك كردند گفتند ترك افضل كردند و خطا نمودند. از عثمان و دشمنان على (علیه السلام) دورى مىجستند و آنان را كافر مىشمارند.
یعقوبیه
از فرق زیدیه پیروان یعقوب بن عدى كوفى بودند و رجعت را انكار مىكردند و از كسانى كه به رجعت معتقد بودند تبرى نمىجستند. عذاب قبر، سۆال منكر و نكیر و شفاعت را منكر شدند. آنان امامت ابوبكر، عمر و عثمان را رد مىكردند ولى آن را در ضلالت نمىدانستند.
ابرقیه یا ابراقیه
از فرق زیدیه، از یاران عباد بن ابرق كوفى بودند كه شیخین را انكار نكردند و متعه و رجعت را نپذیرفتند.
فرآوری: زینب مجلسی راد
بخش اعتقادات شیعه تبیان
منبع:
مقاله "زیدیه"، لیلی خسروی.
فرهنگ علم كلام، احمد خاتمی.
فرهنگ فرق اسلامى، محمدجواد مشکور.