از آموزههای عرفا تا آزموههای شب عملیات
کمال عشق در آینه عرفان حقیقی، به حق پیوستن است و فنای عاشق، همان فنای در معشوق، یعنی »شهادت« ماست. و «شهیدان را مپندار که مردهاند، بلکه زندهاند و نزد خدای خویش روزی میخورند»
این مژده و بشارت حق تعالی تا ابد ارزانی روندگان این راه خونین است.
گویی هر آنچه در باب شهید و شهادت در عرفان اسلامی آمده است، هماهنگی بسیاری با نغمه شیدایی شاعران و نویسندگان مسلمان ایرانی داشته است، همانانی که خود از جایگاه عارفی واصل، سرود عشق و دلدادگی را سر دادهاند و از این فنا در معشوق، این کشته شدن در پیش پای معشوق و این زندگی جاودان و ابدی، پیکرهای خوشنقش و ماندگار ساختهاند، برای راهنمایی شهیدان راه عشق که به دیدار محبوب نائل شدهاند و حسرت روز و شب ماندگانی که حرکت الیالله را از روح بلند این تعابیر جستوجوگرند و با حضرت حافظ زمزمهگر هستند که:
زیر شمشیر غمش رقصکنان باید رفت
کان که شد کشته او، نیک سرانجام افتاد
شهید راه حق، معاملهگر نیست. او جان نمیدهد که چیزی بستاند، او از امانت ازلی خویش میگذرد و در عین گذشتن، ماندگار میشود، باقی میشود و مظهر نام الهی یعنی «شهید»:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما
آری! شهید نمیمیرد و در وقت جانبازی و جانسپاری به معشوق، گویی در عالم معنا بهترین و دلانگیزترین مفهوم «انا لله و انا الیه راجعون» به تصویر کشیده میشود. معراجی به سمت نور محض و نورانی گشتن و نورافشانی کردن.
نبی مکرم اسلام(ص) فرمود: «فوق هر نیکی، نیکی هست، تا آنکه کشته شود در راه خدا. پس بالاتر از او نیکی نمیباشد.»
و اوج تجلی این کلام شریف، در آن حدیث متواتر قدسی آمده است که در انعکاس واژههای تکان دهندهاش، حضرت احدیت خود را قاتل عاشقان معرفی مینماید و دیه و خون بهای او را خود قرار داده است و این یعنی بارش اختصاصی عنایت الهی، بر بوستان لالههایی که خود آنها را برگزیده و گلاب ناب وجودشان را وجود خدایی خود دانسته است.
«من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلیه دیته و من علی دیته فانا دیته»
«کسی که مرا طلب کند،می یابدم و کسی که مرا یافت، میشناسدم و کسی که مرا شناخت، دوستم دارد و کسی که مرا دوست داشت،عاشقم میشود و کسی که عاشق من شد من نیز عاشق او میشوم و کسی که من عاشق او شدم،او را میکشم و کسی که او را کشتم،دیه و خون بهایش بر من است و کسی که خون بهایش برمن است، پس خود من خون بهایش هستم.»
براساس این حدیث که در متون متأخر اهل سلوک آمده است و واژهی عشق نیز وارد آن گشته،مفهوم عشق و شهادت در ادب و عرفان فارسی جایگاهی والا یافته است. این جنس کشته شدن«شهادت» است و هر مرگی را شهادت نگویند مگرآنکه عاشق، با گره خوردن به زلف معشوق معنای شهادت حقیقی را تجربه کند. در رسالهی تحفه الفقیر آمده است:
گربر سر کوی عشق ما کشته شوی
شکرانه بده که خونبهای تو منم
و شهیدان که بل احیاء عند ربهم یرزقونند، نماز عاشقی را با وضوی شهادت ادا کردهاند. نمازی که سلامش را پاسخی از جنس وصال است.
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز مردن مهراس
مردار بود هرآن کو را نکشند
کشته راه عشق،به هوای ولایت معشوق بار سفر میبندد، دل به دریا میزند و هرچه از رنجها و زخمها در این مسیر نصیبش میشود، حزن و اندوهی ندارد که حزن دنیایی برای عارف واصل بی معناست.
سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
که زندهی ابدیست، آدمی که کشته اوست
وسعت شهادت در فرهنگ دینی، بیش از اینها است. مرگ سرخ رویاروی در میدان جهاد و یا کشتگان راه عاشقی که از شدت شوق و محبت، جان خود را در راه رسیدن به حق فدا نموده اند در قلمرو وسیع این مفهوم جای میگیرند.
با صبا در چمن لاله سحر میگفتم
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان
گویی حقیقتی است در عالم و آن تقدیم جان است به معشوق حقیقی از سر آگاهی و علم،آگاهی به فقر و علم به عجز. انسانی که هرچه دارد از «او»ست، پس چه نیکو که هم با «او» تداوم یابد. این حالت آگاهانه و عاشقانه که زندگی را پیشکشی به معشوق میدانند در کلام مولانا اینگونه آمده است:
اُقتلونی اُقتلونی یا شقات
انّ فی قتلی حیاتٌ فی الحیات
مرا بکشید مرابکشید، زیرا که میدانم مرگ من، حیات من است.
به تعبیر کلام الله، «شهید» تمام شدنی نیست. رهاورد خون او و جانبازی او، سرسبزی و طراوت بوستان حق طلبی و ایثار است. امام خمینی(ره) آن الگوی عرفان و ایثار، در توصیف جلال و زیبایی سرانجام کار شهیدان میگوید: «شهدا در قهقهه مستانه خویش عندربهم یرزقونند.» در واقع شهادت در راه هدف و آرمان، پیروزی وعده داده شده الهی است بر ظلم و ستم، تجاوز و قتل، خودکامگی و عافیت طلبی.
اما از فراسوی قرنها، سبکبالی و پرواز به سوی معشوق و معراج به ملکوت قرب الهی در مرام مردمانی حق طلب و ایثارگر نمایان شد که با انتخاب راه جهاد و دفاعی مقدس، ساکن کوی شهادت گشتند. آنان که جایگاه ابدی را برگزیدند و شهید شدند تا شاهد باشند و آگاه.
اما چه زیبا گفت سید شهیدان اهل قلم،مردی از تبار کشتگان ره عشق که: «ما همهی افقهای معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کردیم، آنچه را عرفای دلسوخته حتی بر سر دار نیاموختند، ما در شبهای عملیات آزمودیم.»
باشد که فراموشمان نکنند آن به معراج رفتگان عاشق.
آن فروریخته گلهای پریشان در باد
کز میجام شهادت همه مدهوشانند
ذکرشان زمزمهی نیمه شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند.
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: امتداد