نوروز جشن بازگشت به زندگي، جشن آفرينش و جشن تجلي عناصر فرهنگ مدني - نوروز در اسطوره نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نوروز در اسطوره - نسخه متنی

بدرالزمان قریب، علی بلوکباشی، ژاله آموزگار، حکمت الله ملاصالحی، علی حصوری، مریم مدرس زاده، ناصر فکوهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نوروز جشن بازگشت به زندگي، جشن آفرينش و جشن تجلي عناصر فرهنگ مدني

دکتر بدرالزمان قريب

اين پژوهش نوروز را در سه تصوير مورد بررسي قرار مي دهد.

1- نوروز جشن تجديد حيات طبيعت و بازگشت به زندگي در طبيعت

2- نوروز جشن آفرينش

3- نوروز تجلي عناصر و بنيادهاي فرهنگي مدني

هر يک از اين سه تصوير را مي توان از سه دريچه اسطوره تاريخ و آيين ها بررسي کرد که نگارنده چکيده وار آنها را نقل مي کند و تکيه بر تصوير سوم نوروز که تبلور بنيادهاي فرهنگ مدني است دارد.

نوروز جشن بازگشت به زندگي، دو اسطوره به پشتوانه دارد: اسطوره جشميد و اسطوره سياوش

1- اسطوره جمشيد

پيوند تنگاتنگ جمشيد و خورشيد و جشميد و نوروز در بنيانگذاري نوروز

1- روايات اسلامي

فردوسي




  • سر سالا نو هرمز فرودين
    به جمشيد بر گوهر افشاندند
    چنين روز فرخ از آن روزگار
    بمانده از آن خسروان يادگار



  • بر آسوده از رنج تن، دل زکين
    مر آن روز را روز نو خواندند
    بمانده از آن خسروان يادگار
    بمانده از آن خسروان يادگار



بيروني ( 1) : جمشيد بر سرير زرتشت و چون پرتو آفتاب بر تخت او تابيد چهره جشميد چون خورشيد مي درخشيد.مردم در آن روز دو خورشيد ديدند و آن را روز نو خواندند و جشن گرفتند.

بيروني ( 2) : مي گويند فرخنده ترين ساعات نوروز ساعت اي متعلق به خورشيد است و بامداد اين روز سپيده دم تا حدود امکان به افق نزديک است و با نگاه کردن به سپيده دم مردم بدان تبرک مي جويند زيرا که نام آن روز اورمزد است و آن نام خدا، آفريدگار، سازنده و پرورنده جهان و مردم است او که همت و احساسش قابل توصيف نيست .

نوروز نامه : سبب نام نهادن نوروز آن بوده است که افتاب را دو دور است و يکي آنکه سيصد و شصت و پنج وز و ربعي از شبانه روز به اول دقيقه حمل باز آيد ليک در سال بعد بدين دقيقه نيامد و چون جمشيد آن روز را درک کرد و به احتساب آورد نوروز نام نهادند و جشن گرفتند.

1-2- پشتوانه زبانشناسي:

جشميد و خورشيد هر دو با پسوند ( شيد) به معناي ( درخشان ) از اوستايي xsaetaخشءته ترکيب شده اند.

نام اصلي جمشيد: yimaجم در اوستا و yamaدر ريگ وداست.

همين نام اصلي خورشيد xwarخور هور در اوستا و sur/swarدر وداست در منابع کهن اسلامي و بسياري ازمنابع جديد جمشيد را به نام جم مي خوانند و لقبش را شيد ذکر کرده اند.

سبب آنکه هر کجا مي رفت چون خورشيد مي درخشيد و نور از او ساطع مي شد جمشيد اسمش جم بود و به سبب زيباييش و بدو لقب جمشيد دادند چون شيد به معني فروغ و درخشان است ( طبري) جم پسر و يونگهان ( ويونگهنه / ويوهونت اوستايي ) است که معادل ويوسونت vivasvantمتون و دايي خداي خورشيد است و در ادبيات پس از ودا نيز نام عام خورشيد است. رابطه جمشيد و ميترا که هر دو با روشني در ارتباط اند و داراي رمه خوب و چرا گاه هاي فراخند نيز شناخته شده است.

1-3- پشتوانه تاريخي :

نظريه جلوس داريوش در تخت جمشيد در بامداد نوروز در سالي که هنگام جلوس او حلول خورشيد به برج حمل به ساعت 6 بامداد روي داده است. و در آن ساعت شاه بر تخت مي نشست و بار عام مي داد و نور خورشيد ازمنفذي بر تخت اومي تابيد.

نظريه نسبت دادن بناي شهر استخر به جمشيد همراه با نقوش و ديوار نگاره هايي که شاه هخامنشي را بر تخت در حال حمل او توسط اقوام تابع گوناگون نشان دهد.

فارسنامه ابن بلخي : جمشيد بفرمود تا جمله ملوک و اصحاب جهان به استخر حاضر شوند و جشن گرفت و آن ساعت خورشيد به اعتدال ربيعي رسيده بود.

نظريه نجومي:تخت جمشيد با محاسبات رياضي ، فيزيکي و ستاره شناسي بسيار دقيقي بنيانگذاري شده است. احتمال مي رود که نقش شير و گاو و پلکان آپادانا نمادي از برج اسد و برج ثور باشند و اين هر دو ماه ( ارديبهشت و مرداد ) در بنا و وضع جغرافيايي آن نقشي داشته باشند ؟

1-2- پيوند جمشيد با نوروز در بازگشت به زندگي و گسترش زمين

بيروني از قول زادويه : اهر من برکت را از آب و گياه گرفته بود و باد را از وزيدن باز داشته بود و درختان خشک شدند و دنيا نزديک به نابودي بود پس جم به امر خداوند به قصد منزل اهر من و پيروان او رفت و دير گاهي آنجا بماند و چون برگشت جهان به حالت فراواني و باروري و مردم به اعتدال رسيدند. در آن روز که جم برگشت مانند آفتاب طالع شد و نور از او مي تابيد و مردم از طلوع دو آفتاب در يک روز در شگفت شدند و آن روز را نوروز خواندند و جشن گرفتند و چون چوب هاي خشک سبز شدند مردم به يمن اين نعمت در هر ظرفي و ظشتي جو کاشتند و سپس اين رسم ميان ايرانيان پايدار ماند.

متون پهلوي: جمشيد به دو زخ رفت و مدتي آنجا بماند و پيمان را که اهر من ربوده بود از او بگرفت و به زمين بارگرداند.

بيروني: چون در عهد جم هيچ جانوري نمرد، زيرا خداوند به پاداش خدماتي که جمشيد کرد مردم او را از پيري، بيماري، درد و غم رهايي بخشيده بود. در نتيجه جانوران و مردمان چنان رو به فزوني نهادند که فراخناي زمين با همه پهناي آن تنگ شد. آن وقت جشميد به امر خداوند زمين را در سه بار سه برابر کرد پس جمشيد به مردما دستور داد در اين روز غسل کنند تا از گناها پاک شوند.

روايت بيروني بازتاب روايت و نديداد است که جم به کمک دو ابزار زرين که خداوند بدو داده بود زمين را گسترش مي دهد در فروردين پشت نيز در برابر خشکي چراگاه ها از فروهر جم استمداد مي شود.

1-3- بازگشت به زندگي : پيوند نوروز با سياوش و کيخسر و 1-3- اسطوره سياوش :

سياوش قهرمان صلح دوستي، پاکدامني، دلاوري ايرانيان و نماد اعتدال ( و مخالف افراط ) به دست دشمنان ايران و ناجوانمردانه کشته مي شود از خون اوگياهي مي رويد که هميشه زنده است و پسرش کيخسرو به ايران باز مي گردد. کيخسر پادشاه آرماني ايران اسطوره صلح، نظم و داد را برقرار مي کند و به آشفتگي دوران کاووس پايان مي دهد ضمنا" کيخسرو از جاودان هاست. مي توان بازگشت او را به ايران، مثل بازگشت سياووش به زندگي تلقي کرد.

1-3-2- روايات اسلامي ، بيروني :

خداي گياهان در اين روز زنده مي شود. گويند در بامداد نوروز بر کوه بوشيخ شخصي خاموش که دسته اي از گياهان خوشبو در ديت دارد ساعتي آشکار مي شود و بعد تا سال ديگر همان زمان ناپديد مي گردد.

ترشخي ( تاريخ بخارا ) : بناي ارک را به سياووش نسبت مي دهند و محل گور او را در دروازه غوران بخارا که مکاني عزيز و محترم است مي دادنند وهر سال در نخستين روز نوروز پيش از آفتاب يک خروس مي کشند و به روايت ديگر مغان بر مرگ او سرود سوگواري مي خوانند.

1-3-3- مقايسه شود با اسطوره بين النهرين اکيتو akituيا کشته شدن خداي دموزي / تموز و باز گشت او به زمين در بهار و ازدواج او با الهه بار وري و تجديد حيات طبيعت.

همان گونه جشن بابلي زگموک zagmukو بازگشت مردودک پس از اسارت در زير زمين و جشن بهاري و آيين تجديد ميثاق پادشاه با مردوک و کاهنان آن.

جشن بهاري بابلي ها دوازده روز دوام داشت و در آن مدت پيکر بت ها از معبدهاي هر شهر به خارج برده مي شد و بعد از اين همراه با پيکر مردوک به پرستشگاه بابل آورده مي شد. در آنجا شاه شرکت مي کرد و حلقه شاهي و شمشير خود را به کاهن مي داد و در مقابل پيکر مردوک توبه مي کرد و سوگند مي خورد و با اين تشريفات مردوک که در جهان زيرين اسير بود آزاد مي شد.

1-3-4- احتمال مي رود که آريايي ها که جشن سال نوشان به سبک هند و اروپايي ها در آغاز پاييز بود، متاثر از جشن هاي بهاري مردم بين النهرين و مردم بومي فلات ايران باشد. شک نيست که مردم بومي فلات ايران پيش از آمدن آريايي جشن بهاري را همانند مردم بين النهرين برگزار مي کردند و در ميان ايرانيان پيش از گرويدن به دين زردشت تلفيقي از عقايد بوميان فلات و آيين پرستش نياکان يا فروشي ها ايجاد شده بود. نوروز ظاهرا" جشن غير زردشتي است و زردشتيان باستان بيشتر به جشن هاي ديني خود پايبند بودند. اما محبوبيت نوروز در ميان ايرانيان باعث شد که زردشت نوروز را بپذيرد و آن را به عنوان جشن آفرينش برگزار کند بازگشت فروشي ها را نيز مي توان نوعي بازگشت به زندگي يا بازگشت به سوي زندگان تعبير کرد. فروشي ها ارواح پاک نياکان اند که پيش از سال نو، به ديدن وطن، خانه، فرزندان و نوادگان خود مي آيند. نام ماه فروردين نيز از همه نام فروشي = فرورتي گرفته شده است.

آيين رفتن بر مزار گذشتگان پيش از نوروز و افروختن چراغ يا شمع براي آن است که فروهر ها راه خانه وکاشانه خود را در روشنايي به آساني بيابند و تميز کردن خانه نيز در اصل براي خوشامد گويي به اين بازديدکنندگان آن جهاني است.

2- نوروز و آفرينش و جشن توزيع بخت:

2- طبق نظريه اي آفرينش جهان در نوروز صورت گرفته است ( نظريه ديگر آن را در مهرگان مي داند ) .

بيروني : آفرينش جهان در ششمين روز نوروز به کمال رسيد و در اين روز خداوند از آفرينش بياسود. روز اول نوروز به نام خداوند ( هرمزد ) و روز ششم به نام خرداد ( امشاسپند ) است

در بيشتر روايات آسمان، زمين ، خورشيد و ستارگان قبلا" آفرينده شده بودند. آفرينش زمان در نوروز بود خداوند به خورشيد در آن زمان که در برج حمل بود حرکت بخشيد و از آنجا زمان آغاز شد و مردم نوروز را جشن گرفتند . در بعضي روايات آفرينش انسان نيز در نوروز بود پس نوروز جشن تولد انسان نيز مي تواند باشد.

بيروني: نخستين روز از فروردني ماه را از اين جهت نوروز نام نهادند زيرا پيشاني سال نوست و به اعتقاد پارسيان نخستين روزي است از گشتن زمان. در اين روز خوشبختي را براي ساکنان زمين توزيع مي کنند و از اين رو ايرانيان آن را روز اميد مي خوانند.

نوروز نامه : در آغاز آفرينش حرکت خورشيد در بامداد نخستين روز فروردين از نخستين درجه برج حمل آغاز شد. پس آفتاب از سه حمل بفت و آسمان او را گردانيد و شب و روز پديدار گشت و از آن آغازي شد بر تاريخ جهان

2-2- نوروز بزرگ

بيروني : دانشمندان ايران گويند که در نوروز ساعتي است که در آن سپهر پيروز روان ها را براي ايجاد آفرينش به جنبش در آورد. اين روز که روز خرداد است نوروز بزرگ نام دارد و در ميان ايرانيان جشني با اهميت است. گويند که خدا در اين روز آفرينش همه آفريدگار را به پايان رسانيد. در اين روز او ستره مشتري را آفريد و فرخنده ترين ساعات متعلق به مشتري است. اما آخرين عمل آفرينش اورمزد اعتقاد زردشتيان، آفرينش انسان است و اگر آفرينش ستاره مشتري بعدا" بدان اضافه شده بدين دليل است که ستاره مشتري هم نام اورمزد است. در نوروز بزرگ ( يا روز خرداد ماه فروردين ) است که طبق متون پهلوي بيشتر رويدادهاي مهم جهان در گذشته و آينده در اين روز اتفاق افتد ، از جمله : تولد زردشت، گسترش دين، پيام اومزد به زردشت، پذيرش گشتاسپ دين زردشت، تولد و عروج کيخسرو، روزي که سام نريمان اژي دهاک را بکشد و چندي به عنوان پادشاه هفت کشور بر تخت نشيند و چون کيخسرو ظهور کند آن را بدو واگذار کند، و در آن مدت سوشيانس موبد موبدان او گردد پس تن گشتاسپ شاه زنده گردد و کيخسرو و فرمانروايي را بدو واگذر کند و سوشيانش مقام خود را به پدرش زردشت دهد. در اين روز است که اورمزد خدا رستاخيز تن پسين کند و جهان از مرگ و رنج و بدي برهد و اهرمن سرکوب گردد.

2-3- از نظر آفرينش بايد نقش امشاسپندان را در کمک به اورمزد يادآور شد چه غير از اورمزد که نگهبان انسان است هر کدا از امشاسپندان نگهبان يکي از آفريدگان اند : بهمن / و هوني ، نگهبان حيوان " ارديبشهت " نگهبان آتش " اسپندارمز / اسفند " نگهبان مزني " خرداد " نگهبان آب " و امرداد " نگهبان گياه " .و شهريور " نگهبان فلزات " در رابطه با نوروز بايد به ويژه نقش سه امشاسپند مونث اسپندارمز، خرداد و امرداد را ذکر کرد چه اين سه هر زايا هستند و در بارش باران ،زايش زمين و رويش گياه نقش برجسته اي دارند که اين هر سه زايش در سايه مهر و عطوفت آنها صورت مي گيرد.

2-4- نوروز ساسانيان : نوروز خسرواني

درباره نوروز خسرواني اطلاعات بيشتري از روايات اسلامي داريم .

بارعام شاه در شش روز نخست نوروز که هر روز به طبقه اي اختصاص داشت.يک روز براي دهقانان ( خرده مالکين) يک روز براي اشراف ( تيول داران ) سپاهيان، روحانيان و مردم عادي در روزهاي بعدي مي آمدند و روز ششم ويژه شاه و خاصان او بود. در روزهايي نخستين شاه هديه مي داد و در روز ششم هديه ها را مي پذيرفت.

بيست روز به نوروز مانده دوازده ( به روايتي هفت ) ستون از خشت خام در حياط نصب مي کردند و در آن دانه هاي هفت نوع غله : گندم ، جو، برنج، ارزن ، لوبيا، نخود، عدس را مي کاشتند محصول را در روز ششم با سرود خواني و موسيقي جمع مي کردند و کف بر تالار مي پاشيدند و ستون ها را تا روز مهر ( شانزدهم ) نگه مي داشتند و براي وضع کشت و کار سال در پيش تفال مي زدند. در ماخذ رسم آوردن هفت سين يا چيني هاي حامل نقل و شکر يا هفت دانه غله نيز باد شده است . اما شايد جالب ترين آيين ( تبريک گويي نوروزي ) بود که به روايتي در روز نخست و به روايتي در روز ششم انجام مي گرفت. شخص تبريک گو خوشقدم و نامش خجسته بود. او در تبريکش از سوي دو نفر ( فرخنده نيک بخت ) مي آمد و به سوي دو ( پر برکت ) مي رفت با خود سال نو مي آورد و براي شاه تندرستي و خوشبختي آرزو مي کرد. به احتمال بسيار اين آيين نمادين بود و دو نفر فرخنده پي يا فرخنده نيک بخت جلوه هاي دو امشاسپند خرداد و امردادند خرداد نماد تندرستي و امرداد نماد ناميرايي و جاودانگي است.

دو پر برکت آب و گياه اند که نماد باروري و فراواني اين دو امشاسپندند. پس تبريک گو براي طرف در سال نو تندرستي و جاودانگي و براي سرزمينش برکت و باروري طلب مي کند و همه اينها را همراه با پيروزي هديه مي آورد( طرف مي تواند شاه بزرگ خاندان باشد ) اين پيام پنهاني نوروز هنوز بازتابش در آيين هاي مردمي برپاست . هنوز بسياري از ايرانيان مي خواهند نخستين کسي که به خانه و کاشانه شان گام مي گذارد به نام تندرستي و خوشبختي بيابد. همان گونه نيز پيام آفرينش نوروز در سبز کردن دانه هاي غلات جلوه مي کند. انسان با سبز کردن هر دانه و رويش آن به ويژه دانه اي که نقش تعذيه دارد در کار آفرينش سهم کوچکي ايفا مي کند و همان گونه نيز در نو کردن خود، جامه و خانه و اطرافيانش در نو شدن و تجديد حيات نوروزي شرکت دارد. بدين سان آيين هاي نوروزي آينه تمام نماي جشن نوروز در تجديد حياـ، بازگشت به زندگي، آفرينش و توزيع بخت اند و همان گونه که خداوند در تجديد حيات طبيعت به آفريدگان و بندگان خود برکت و بخت مي بخشد، مردمان نيز در رسم عيدي دادن و مرحمت و لطف به ديگران در اين امر خدايي شرکت مي کنند.

مراسم آب پاشان، آوردن آب از چشمه سارها و آسياب ها براي سفر نوروزي و سبز کردن غلات همه به نوعي با اسطوره پيوند مي خورند. وقتي ما از بطن دانه کوچکي گياهي مي رويانيم به آفرينش کمک مي کنيم و يا در واقع چيزي مي آفرينيم.

3- نوروز تجلي فرهنگ مدني : و قتي ما به روايات دانشمندان سده هاي اوليه اسلامي نظر مي کنيم مي بينيم بيشتر بنيادهاي جامه و فرهنگ شهر نشيني در نوروز بنا نهاده شده و قهرمان و پديد آورنده اين فرهنگ مدني جمشيد بوده است ( يا در بيشتر موارد جمشيد بوده است )

دامداري : جمشيد رام کننده حيوانات و به ويژه اسب بود ( بيروني ... )

کشاورزي و آبياري : جمشيد چاه و قنات حفر کرد و به آباداني زمين پرداخت ( ثعالبي ) و کاشف نيشکر بود و در نوروز دستور داد شکر بسازند و سپس مرسوم شد که مردم در نوروز به هم شکر هديه بدهند ( بيروني ) وامروز شيريني و نقل و غيره )

معماري : جمشيد دستور داد کوهها و صخره ها را ببرند و از مرمر و سنگ و گچ کاخ بسازند ( طبري ، بيروني ) همچنين فلزات و زر وسيم و گوهر استخراج کرد.

بهداشت: جمشيد گرمابه ساخت و به مردم گفت درنوروز خود را با آب بشويند تا آلودگي ها و گناهان از آنها پاک شود ( بيروني و ماخذ ديگر )

داد و ستد : جشميد اوزان و اندازه ها را وضع کرد و مردم از آن سود جستند.

نساجي و خياطي: جمشيد نخ، ابريشم و پشم و بافتن پارچهو دوختن پوشاک را به مردم آموخت ( بيروني ، طبري )

پزشکي و درمان : دارو ساخت وبيماري ها را درمان کرد.

گروه بندي مردم نسبت به حرفه

جمشيد مردم را به چهار طبقه جنگاوران، ديناوران ، کشاورزان و پيشه وران بخش کرد.

صنايع و معادن : جمشيد آتش را کشف کرد ( مسعودي ) فلزات را استخراج کرد و آهن الات ساخت ( بيروني ) زر و سيم ذوب نمود تختي از زر و سيم ساخت و بر آن گوهر نشاند ( فردوسي ) گردونه اي از بلور / شيشه ( به روايتي از عاج ) ساخت و با آن پرواز کرد( بيروني ، طبري) و يک روزه از دماوند به بابل رسيد ( اين شايد اوج صنعتگري و فن آوري در ذهن بشر اسطوره اي بود )

سلاح زره و زين افزار ساخت ( طبري ) روزي که سوار بر گردونه بلور ( با تخت زر ) پرواز کرد و از دماوند به بابل رفت روز هرمز از ماه فروردين بود. همچنين جمشيد جامي ساخت که در آن مي توانست همه عالم را ببينند و به جام جم در ادبيات فارسي معروف شد.

شهر سازي: جشميد چندين شهر ساخت. و شهر تيسفون که بزرگترين شهر از هفت شهر مداين است او بنا نهاد ( حمزه اصفهاني ) استخر را ني به روايتي جمشيد و به روايتي تهمورث ساخت ( ابن بلخي ) جمشيد پلي بردجله ساخت که تا روزگار اسکندر بر جاي بود و اسکندر آن را ويران کرد.

کشتيراني: کشتي ساخت و بر آب انداخت و از کشور به کشوري رفت ( فردوسي )

نجوم و ستاره شناسي و شناخت زمين و آسمان ( ابن نديم نقل از ابوسهل نوبختي )

عدالت و دادگستري : جمشيد به داد نشست و اين سنت تا زمان شاهان ساساني تداوم پيدا کرد و طبق گفته نظام الملک، نويسنده سياست نامه شاهان ساساني در نوروز به عدالت مي پرداختند. و نخست از شاکيان خود شروع مي کردند و قاضي القضات موبد موبدان بود. بدون شک جامه مدني بدون دادگستري خوب پايگاهي ندارد.

خط و نويسندگي : جمشيد لوحه ها و کتيبه ها نوشت و به اطراف فرستاده ، بيشتر ماخذ اين مطلب را تاييد کرده اند که کشف خط به وسيله جمشيد و در نوروز بود. و در واقع اين کشف بنياد تاريخ و فرهنگ تاريخي بشر است ( بيروني ، فردوسي ، ابن نديم و غيره ...) و روزي که جمشيد خط نوشت و به مرده مژده داد که روش او خداي را خوش آمده و به پاداش کارهايش، گرما، سرما، پيري و رشک را از مردمان دور مي کند، روز ششم فروردين ماه بود.

ثعالبي: جم فرمانرواي هفت اقليم، زمين را آبادان کرد، آفريدگان را ايمني بخشيد و داد بگسترد ( اقتصاد ، امنيت، و داد سه رکن جامع مدني )

ابن مسکويه : چهار خاتم ساخت چهار حرفه براي جلو داران جنگ بر آن نوشت ( نرمي ) براي خراج گيران نوشت ( آباداني ) و براي بريدان ( تيز روي ) و براي دادگاهها داد.

مي توان گفت نوروز علاوه بر جشن طبيعت، جشن آفرينش ، جشن پيروزي نور بر ظلمت، جشن گسترش بنيادها و عناصر مدنيت بود. در واقع نوروز جشن دوران طلايي ايران اسطوره اي است که در آن نه گرما بود نه سرما، نه بيماري نه رشک و نه مرگ.

حال ببينيم از ديدگاه تاريخي اين بنيادها و عناصر جامعه مدني را کجا مي توان يافت. آيا تخت جشميد مي تواند بعضي از اين جنبه ها را نشان دهد البته در چارچوب تاريخ و نه در چارچوب اسطوره .

نوروز و تخت جمشيد :

اگر چه نام نوروز در آثار مکتوب هخامنشيان نيامده اما وجود بناي تخت جشميد بهترين بيان آيين هاي نوروزي يا جشن بهاري است . تخت جمشيد نه پايتخت امپراطوري بزرگ هخامنشي مي توانست باشد و نه محل اقامت داءمي شاه و درباريان او.

براي چنين مقصودي تخت جمشيد بسيار کوچک است. تخت جمشيد پايتخت تشريفاتي و آييني هخامنشيان بود که در آن جشن هاي نوروز و مهرگان با شکوه هر چه بيشتر برگزار مي شد و نمايندگان ملت هاي پيرو ( بيشترين دنياي متمدن آن روز ) که از مرز سيحون تا حبشه و ليبي در آفريقا و از شبه قاره هند تا مرز دانوب و کناره بسفر در اروپا را تشکيل مي دادند شرکت داشتند و به همين منظور اين بزرگترين و با شکوه ترين بنايي که تا آن روز بر روي زمين ساخته شده بود و شايد نماد بهشت آرماني مردم کهن اين سرزمين بود بنيادگذاري شد.

ستون هاي به شکل درخت تراشيده، نقوش سرو و نيلوفر آبي و گل که هر جا پراکنده اند نمايش رويش بهاري است، همان طور که زنده ياد مهرداد بهار آن را ( باغي مقدس با درختان سنگي ) خوانده است.

آيا معماري شگفت انگيز تخت جشميد که حتي امروز بيننده را به حيرت مي اندازد اين ستون هاي سر به آسمان افراشته سر ستون هاي اعجاب انگيز، نقش هاي کنده بر سنگ از انسان ها با پوشاک ها وسلاح هاي گوناگون و اين نقش حيوانات با آن همه نيرو و قدرت افزون بر آنچه که از تزيينات و سکه ها و مهرها وظروف هخامنشي پيدا شده دلالت بر پيشرفت هنر و صنعت و فن آوري آن زمان نمي کند؟ آيا نقشه پلکان ها، آبروها، فاضلاب و کل مجموعه تخت جشميد يک نمايش از فرهنگ شهر نشيني پيشرفته نيست؟ اگر بناي تخت جمشيد بر حساب نجومي قرار گرفته باشد پيشرفت مردم آن دوران را در رياضي و حساب هاي ستاره شناسي نيز مي رساند.

به طور کلي مي توان گفت که جامه اسطوره اي جمشيد، لااقل از نظر مادي، در بناي تخت جشميد هخامنشي بازتاب و تبلور يافته است.

اما از نظر فرهنگي نيز خط هاي مختلف نگاشته شده بر سينه سنگ و يا بر دل لوحه هاي گل نشان مي دهد که در آن جامعه قانوني بوده و شاه فرمانرواي آن خدايي بزرگ را مي پرستيده و مردم را به راستي تشويق مي کرده و از دروغ پرهيز مي داده است. و خود نيز چنين وانمود مي کرده که طرفدار راستي و عدل و داد است. در آن جامعه همچنين هر کس به قدرکار، مهارت و زحمت خود در ساخت ونگهداشتن اين بنا مزد و پاداش مي گرفته است. مرد، زن و کودک هر کس کاري مي کرده طبق مزد دريافت مي کرده است.

احتمالا" در اين جشن هاست که داريوش پيمان خود را با خداوند و مردم تجديد مي کند. زيرا باور داشت يا مي نمود که باور دارد که شاهي را فقط اهور مزدا خداي بزرگ به او عطا کرده و همچنين فرمانروايي ايران ( پارس) را، ايران زيبا دارنده مردم خوب و اسبان خوب ( اين کشور پارس، دارنده اسبان خوب ومردم خوب ) و در همين مراسم بود که او از خداوند مي خواست اين سرزمين را از سه چيز نگهدارد:

سپاه دشمن hainaسال بد dusyaraو دروغ draugaاين دعايي است که داريوش در کتيبه خود بر ديوار جنوبي صفه تخت جشميد به خط ميخي و زبان فارسي باستان ( يعني کهن ترين نمونه زبان فارسي ) براي آيندگان به يادگار گذاشته است. شايد اين دعا را در مراسم جشن نوروز ، در برابر صف نگهبانان پارسي و اشرافيان و بزرگان پارسي و مادي ونمايندگان ديگر ملت هاي تابع مي خواند:

Auramazdapatuv imam dahyaum haca hainaya haca dusyara, haca drauga.

صف سربازان پارسي و شوشي نيزه و سپر به دست که در حالت خبردار ايستاده اند، صف بزرگان و پارسي و مادي که از پلکان قصر بالا مي روند و با يکديگر در حال صحبت و تعارف هستند و صف نمايندگان اقوام تابع هخامنشيکه با دستاوردهاي بومي، کشاورزي، صنعتي و هنري خود هدايايي براي جشن مي آورند نمايش شکوهمندي از اين جشن بزرگ است.

اين جشن ، دعا و نيايش به خداي بزرگ بود براي درخواست برکت، صلح و آرامش ، اين جشن به روي همه مردم و همه ملت هايي که از هخامنشيان پيروي مي کردند باز بود و همه در آن شرکت مي کردند تا از برکت او بهره مند شوند.

تخت جمشيد دعايي است تجسم يافته به زبان سنگ، سرودي است در نيايش به خداي بزرگ که زمين، آسمان، مردم و شادي را آفريده تا به اين سرزمين زيبا و دارنده مردم خوب برکت و افزوني بخشد، آن را در صلح و آرامش بپايد و از پليدي و آشوب که زاده دروغ اند نگهدارد.

/ 8