خلاصه مقاله به زبان فارسى - موقعیت حماس و جهاد اسلامی در فلسطین و خارج از آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

موقعیت حماس و جهاد اسلامی در فلسطین و خارج از آن - نسخه متنی

مهدی ملاعباسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




خلاصه مقاله به زبان فارسى

ملت فلسطين از تبار اعراب بوده و كنعانيان كه از فلسطينيان اوليه به شمار مى آيند، از شبه جزيره عربستان به فلسطين مهاجرت كرده و چهار هزار سال قبل در آن سكنى گزيدند.

فلسطين تا جنگ جهانى اول، يكى از ايالتهاى تابع خلافت عثمانى بوده كه عثمانيان در برابر طرحهاى شوم صليبى - صهيونى كه با هدف مصادره فلسطين براى يهوديان صورت مى گرفت، قاطعانه ايستادند. مسلمانان مجاهد از سوى روحانيون رهبرى و هدايت مى شدند و شيخ عز الدين قسام، رزمندگان مسلمان را از مساجد و از ميان كسانيكه از حيث تديّن، اخلاق و شجاعت شاخص بودند، بر مى گزيد.

پس از او « اخوان المسلمين » تشكيل و توجّه خاصّى به مسئله فلسطين و توطئه هاى بريتانيايى و يهودى عليه مقدّسات اسلامى از خود نشان داد، جوانان اخوان المسلمين غزه با توجه به محدوديتهاى اعمال شده از سوى نيروهاى امنيتى مصرى، به فكر تغيير نام جماعت افتادند و در فاصله زمانى 1958 تا 1959 با تأسيس جنبش رهائى بخش ملى فلسطين (فتح) اين طرح عملاً به منصه ظهور رسيد. پس از آن ياسر عرفات كه از دوران كودكى به همراه پدرش در مصر به سر مى برد و به اخوان المسلمين مصر نزديك بود و در اجتماعات آنها شركت مى كرد، به سازمان فتح پيوست.

در سال 1967 جنگ ميان عربها و صهيونيها دگر بار شروع شد و دشمن با برخوردارى از حمايت كامل آمريكا توانست مصر و سوريه را شكست داده و صحراى سينا، ارتفاعات جولان، نوار غزه، كرانه باخترى و قدس را به اشغال خود در آورد.

در همين فاصله احمد الشقيرى از رياست سازمان آزاديبخش فلسطين كنار گذاشته شد و به گروههاى وابسته به ساف اجازه داده شد رزمندگان خود را به اردن منتقل كرده و از طريق رود اردن فعّاليت بر ضدّ دشمن صهيونيستى را دنبال كنند. در نوار غزه جمعى از اخوان المسلمين نيز در قالب نيروهاى آزاديبخش مردمى در واقع باقيمانده ارتش رهائيبخش فلسطينى بودند، در عمليات ضدّ اشغالگران صهيونيست مشاركت كردند. اخوان المسلمين از غياب حاكميت ناصرى مصر و دستور موشه وايان - وزير دفاع وقت رژيم صهيونيستى به نيروهاى تحت امر خود در كرانه باخترى و نوار غزه منقرض مذهب، عبادات و ناموس فلسطينيان نشده و باعث تحريف و از سرگيرى فعّاليت اسلامى آنان نشوند، نهايت استفاده را كرده و شيخ احمد ياسين، استاد عبد الفتاح دخان و محمد شمعه و . كار بازسازى تشكيلاتى را متولى شدند.

نسل جوان جديد در مساجد در محضر رهبران اخوان المسلمين تربيت يافتند و از جمله افرادى بعدها از رهبران جنبشهاى «حماس» و «جهاد اسلامى» شدند مى توان دكتر موسى ابو مرزوق، دكتر فتحى شقاقى، شيخ عبد العزيز عوده و را نام برد.

موج اسلامگرائى از نوار غزه به روستاها و شهرهاى فلسطين اشغال شده راه يافت و اسلامگرائى رشد فزاينده اى يافت، مى توان بهترين دستاورد حركت اسلامى در نوار غزه را احداث دانشگاه اسلامى در سال 1979 بر شمرد، از ديگر موفقيتهاى حركت اسلامى را مى توان افزايش تعداد مساجد در نوار غزه نام برد، بطوريكه موفق شد برغم مخالفتهاى اشغالگران صهيونيست و عدم صدور مجوز ساختمان، تعداد مساجد را در اين منطقه از 200 به 600 باب مسجد برساند، پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، روح تازه اى به كالبد فلسطين دميد و آنان به خوبى دريافتند انقلاب اسلامى حامى مهمى در منطقه، از آرمانهاى اسلامى - فلسطينى است. شيخ احمد ياسين و همراهانش به تربيت نسلى متعهد به اسلام و آماده ايثار و فداكارى اهتمام داشتند و معتقد بودند قبل از اتمام مرحله سازندگى و آماده سازى فعّاليت نظامى شروع نشود، و برخى از شاگردان شيخ در مورد فعّاليت نظامى شتاب به خرج داده و همين جا بود كه شهيد دكتر فتحى شقاقى، شيخ عبد العزيز عوده و جمعى ديگر از شيخ احمد ياسين فاصله و از اخوان المسلمين خارج شده و جنبش جهاد اسلامى را تشكيل دادند. و شيخ احمد ياسين نيز وقتى اطمينان يافت كه نسلى متعهد شكل گرفته و چنانچه دستگيريهائى صورت بگيرد از نظر كمى و كيفى آسيبى نرسيده و باعث ريشه كنى آن نخواهد شد، پس از تشكيل هسته هاى سرّى جهادى و تعيين وظائف، كار آماده سازى، خريد و جمع آورى سلاح را آغاز نمود كه مى توان اين اقدام را تمهيدات و هسته هاى اوليه شكل گيرى حماس ناميد، كه در سال 1987 اولين بيانيه رسمى جنبش مقاومت اسلامى، كه بعدها به واژه حماس نيرو، شجاعت و پافشارى است، مختصر گرديد. ( مختصر حركة المقاومة الاسلامية).

« حماس و جهاد اسلامى در فلسطين »

بارزترين معضلى كه حماس، از ابتداى شكل گيرى مواجه گرديد، رابطه آن با سازمان آزاديبخش فلسطين و سپس با حكومت خود گردان بود، كه به تناسب شرايط و موقعيتها، مختلف بوده است، رابطه با مسيحيان فلسطين، گروههاى چپ گرا و نيز رابطه خود اين دو گروه اسلامگراى فلسطينى و نظريات آنان در قبال روند سازش نيز از جمله مسائلى است كه مى تواند موقعيت حماس و جهاد اسلامى در داخل فلسطين را شفافتر نمايد.

به غير از ارتباطات فوق، جهاد اسلامى از زمان آغاز راه خويش سه مرحله اصلى را گذرانده است:

مرحله اول؛ شامل فعاليتهاى مردمى، سياسى، تبليغاتى و بسيج مردمى بود.

در مرحله دوم؛ جهاد و مبارزه مسلحانه با دشمن صهيونيستى بود و از سال 1987 با آغاز انتفاضه مردمى در فلسطين وارد مرحله سوم خود شد.

خوب است بدانيم ناظران سياسى هم اين سؤال را مطرح مى كنند كه موقعيت امروزى حماس و جهاد اسلامى در صحنه فلسطين كجاست .

شايد مهمترين پاسخ به اين سؤال دريافتن وزن جنبش و محبوبيت آن در داخل فلسطين بوده باشد.بر اساس آخرين نظرسنجى صورت گرفته توسط مركز پژوهش و تحقيقات فلسطين، يكى از سازمانهاى نزديك به تشكيلات خود گردان كه چندان هم نظرات اين سازمان به نفع اسلامگراها نمى باشد، 2/12 درصد از كسانيكه مورد سؤال قرار گرفته اند از حماس حمايت نموده اند، اين در حالى است كه جنبش جهاد اسلامى 9/3 درصد و جنبش فتح 9/37 درصد از ميزان محبوبيت را به خويش اختصاص داده و جبهه مردمى و دموكراتيك هم به ترتيب 3 و 5 درصد محبوبيت دارند.

به رغم آنكه اين آمار چندان هم بدون غرض ورزى منتشر نگرديده، اما با اين حال نشان مى دهد كه مثلاً جنبش جهاد اسلامى فلسطين از زمان شهادت شهيد فتحى شقاقى (دبير كل جنبش جهاد اسلامى) تا كنون 2 درصد بر محبوبيتش افزوده گرديده است، رقمى كه هيچ يك از نيروهاى فلسطينى كه بيشتر به دنبال هياهوى تبليغاتى مى باشند، قادر نيستند به آن برسند. اين نظرسنجى همچنين موقعيت حماس را بين نيروهاى مخالف روند سازش و سپس جنبش جهاد را نشان مى دهد.

با توجه به نتايجى كه از حجم محبوبيت و حضور فعالانه رو به گسترش جنبش جهاد اسلامى و حماس در جامعه فلسطين وجود دارد، هم اكنون تشكيلات خودگردان معادله فتحى را براى حماس و جهاد اسلامى قرار داده است، به نحوى كه هر نوع حمله اى كه جنبش هاى اسلامى عليه صهيونيستها صورت دهند، با ضربات دردناك و چند برابرى از سوى صهيونيستها و تشكيلات خودگردان مواجه مى گردند، ضرباتى كه در بر گيرنده بازداشتهاى وسيعى مى باشد، مثال و نمونه در اين باره بسيار زياد است، در پس اين معادله قصد و هدف صهيونيستها براى ايجاد جنگ فلسطينى - فلسطينى قرار دارد، به همين خاطر است كه جهاد اسلامى و حماس ضمن ردّ اين گزينه بر اين اعتقادند كه بهترين تصميم براى برهه كنونى همانا گزيدن زخم و صبر پيشه كردن در مقابل سركوبگريهاست تا اجازه ندهند فلسطين به لبنان و الجزاير دومى مبدّل شود.

يكى از بزرگترين رؤياهاى صهيونيستها تحقق همين امر است، آنها با رواج شايعه هاى مختلف عليه جنبش هاى اسلامى سعى دارند، تا بين آنها و تشكيلات خودگردان آتش فتنه را بر افروزند.

(حماس) و (جهاد اسلامى) در خارج فلسطين

مى توان گفت، حركتهاى اسلامى از تجارب سازمان آزاديبخش فلسطين در ارتباط با جهان اسلام و عرب، كمال استفاده را نموده و بدون شعارهاى تو خالى از قبيل؛ قطار آزادى از اين كشور و يا آن پايتخت مى گذرد و . از طرف ديگر بدون گشودن صحنه هاى نزاع با آنان كه باعث تضعيف بيشتر نيروها و مسلمين گرديده و در مقابل، بر قدرت و قوّت دشمن مى افزايد، به راه اعتدالى معقول كشانده شدند.

روابط حماس و جهاد اسلامى با جمهورى اسلامى ايران، در سطح بهترين و مهمترين روابط بوده و گروههاى فوق الذكر، ايران را هم پيمان استراتژيك خود معرفى نموده اند.

اعلام مواضع و اتخاذ تصميم گيريهاى جنبش حماس و جهاد اسلامى، در خصوص ديگر مسائل و مشاكل جهان اسلام مانند عراق، بوسنى، افغانستان، كشمير، چچن و . همت عالى و ريشه در افكار متعالى و اسلامى گروههاى مذكور را ترجمه مى كند.

پايان خلاصه مقاله.


(موقعيت «حماس» و «جهاد اسلامى» در فلسطين و خارج از آن)

مقدّمه

پس از اخراج فلسطينيان از بيروت در سال 1982، مقاومت آنان شاهد پيشرفتهاى مفصّل و مهمى در جهات گوناگون بود، از آن جمله مى توان به شروع انتفاضه مردمى در سال 1987 و به دنبال آن تأسيس گروههاى اسلامى - فلسطينى، كه در حركت مقاومت اسلامى فلسطين - حماس- و در جنبش جهاد اسلامى فلسطين متبلور گرديده، اشاره نمود.

با گذشت چند سال از انتفاضه و ديگر اتفاقات سياسى در صحنه مسائل فلسطين، اهميّت جهاد اسلامى و حماس روز به روز بيشتر گرديده و توانستند در خلال فعاليتهاى نظامى، اجتماعى و سياسى، موقعيّت خويش را تثبيت نموده و حتى پايگاه و نفوذ مردمى خود را گسترش دهند، تا جائيكه جنبش مقاومت اسلامى - حماس - هم اكنون به عنوان تنها رقيب مهم سازمان آزاديبخش فلسطين شناخته مى شود.

در اين مقاله سعى گرديده است تا جايگاه و موقعيّت اين دو سازمان اسلامى - فلسطينى، در داخل فلسطين و اراضى اشغالى و خارج از آن مورد بحث و بررسى قرار گيرد

- البته، ناگفته پيداست كه بحث و تحقيق، در سطح ظاهرى و شكلى قضيه بوده و امكان دستيابى به حقايق و واقعيّتهاى مخفى و پشت پرده موضوع از عهده يك نويسنده خارج مى باشد، خصوصاً نسبت به مطلبى كه با دهها موضوع سياسى، اطلاعاتى، امنيتى، اجتماعى و . تنيده گرديده باشد.

- روش تحقيق نيز بدين گونه مى باشد كه در ابتدا با طرح مسئله تاريخى فلسطين، سعى شده تا حين بررسى موقعيت اين درو سازمان، خواننده با گذشته هاى بستر به وجود آورنده آن خود را بيگانه و غريبه احساس ننمايد، بلكه هنگام رسيدن به مطلب، در گوشه ذهن خود، عوامل تشكيل و سازمان يافتن اين گروهها را به خوبى درك و به به صورت حضورى رسيده باشد.

در سازمان نيز هر يك به صورت جداگانه در دو فصل مختلف آورده شد تا خواننده، دغدغه تمييز و جدا نمودن در ذهن نداشته و خويش را در ميان ميدان مركزى و امّ مطالب ديده، پس از شناخت اوليه، به مواضع، روابء تفكرات، انديشه و مناسبات و شاخ و برگهاى آن به سهولت دسترسى پيدا كند.

- در كشورهاى عربى و حتى كشورهاى غربى، در لابلاى روزنامه ها، مجلاّت، نشريات و كتب، مى توان بطور مستقيم و غير مستقيم، نسبت به دو سازمان فوق الذكر و حواشى آن به نكات بكرى دست يافته و از آن بهره مند شد و لكن متأسفانه، در اين خصوص در كشور جمهورى اسلامى كارى ولو در سطح ابتدائى و اوليه و قابل طرح مشاهده نگرديد، و حتى در سطح ارگانهاى سياسى و فرهنگى بين الملل نمى توان به منابع متنابهى دسترسى پيدا نمود كه مى توان يكى از محدوديتهاى تحقيق موضوع مقاله بر شمرد.

- بافت تشكيلاتى، ساختار سياسى و امنيتى، لزوم رعايت مسائل اطلاعاتى و از موانع عمده بررسى و موشكافى سازمانهاى بنيادگراى اسلامى كه با غاصبان اشغالگرى چون رژيم صهيونيستى، دست و پنجه نرم مى كنند.

فصل اول سابقه فلسطين

ريشه هاى تاريخى

الف) فلسطين در طول تاريخ

ملت فلسطين از تبار اعراب بوده و كنعانيان كه فلسطينيان اوليه به شمار مى آيند از شبه جزيره عربستان به فلسطين مهاجرت كرده و چهار هزار سال قبل در آن سكنى گزيدند.

فلسطينيها همانگونه كه به تدين شاخص بودند به شهامت و جسارت و بى باكى نيز معروف بودند، بطوريكه وقتى حضرت موسى عليه السّلام دستور به تصرف فلسطين مى دهند، يهوديان بيمناك شده و در مقام پاسخ آنگونه كه در قرآن كريم آمده، خطاب به حضرت موسى (ع) مى گويند: مردم اين منطقه بسيار قدرتمند بوده و تا آنها از آن خارج نشوند، وارد اين شهر نخواهيم شد، پس خود و خدايت برو و با آنها بجنگيد و ما همين جا هستيم.

در طول تاريخ ميان يهوديان غاصب و فلسطينيان صاحب زمين نبردهاى سنگينى در گرفته است و تورات نيز ضمن اشاره به اين جنگها از صلابت و سرسختى فلسطينيان و دفاع جانانه آنان از ميهن خويش سخن گفته است. از زمان اسراى رسول اكرم (ص) به فلسطين و معراج حضرتش به آسمان از اين شهر، مسلمانان به گشايش فلسطين چشم دوخته و سرانجام در زمان خليفه دوم فتح گرديد و مردم اين ديار گروه گروه به دين خدا گرويدند بت پرستى و كفر از فلسطين به كلى رخت بر بست و حتى برخى از مسيحيان به دين اسلام مشرف شدند و تنها شمار اندكى مسيحى و يهودى پايبند به دين خود ماندند.

مردم اين سامان در فتوحات اسلامى سهيم شده و در طول اين مدت مسلمانان از گوشه و كنار كره خاكى به فلسطين آمده و در جوار مسجد الاقصى اقامت گزيدند و در كنار مردم فلسطين از قدس و فلسطين در برابر تهاجمات و مطامع صليبيها و استعمارگران حراست و پاسدارى كردند.

فلسطينيان در دفاع از مسجد الاقصى و قدس و در جريان جنگهاى مستمر صليبى و عقيدتى و پس از آن، صدها هزار شهيد تقديم كرده اند.

ب) هجوم صهيونى - صليبى به فلسطين.

فلسطين تا جنگ جهانى اول يكى از ايالتهاى تابعه خلافت عثمانى بوده، همواره مدافع فلسطين بوده و خلفاى عثمانى و در رأس آنها سلطان عبد الحميد ثانى در برابر طرحهاى شوم صليبى - صهيونى كه با هدف مصادره فلسطين براى يهوديان صورت مى گرفت، قاطعانه ايستاد.

سلطان عبد الحميد سلطنت خود را در راه پايدارى بر مسائل جهان اسلام و موضعگيرى اسلامى اش از دست داد.

انگليسى هاى صليبى و يهوديان پس از ايشان احزاب و شخصيتهاى ملى گرا و نژاد پرست ترك و معاند اسلام نظير جمعيت اتحاد و ترقى و مصطفى آتاتورك را بر مسند قدرت نشاندند تا تحويل فلسطين به يهود به عنوان ميهن ملى مندرج در بيانيه بالفور صورت پذيرد.

مسلمانان فلسطينى به مقابله با اين توطئه شوم به پا خاسته و رهبران اسلامى - مردمى به منظور رويارويى با توطئه مشترك (صليبى - صهيونى) يهودى سازى قدس به صحنه آمده و در دفاع از ديوار براق (سال

1929-

1308- ه- ش) كه يهوديان با ادعاى ديوار ندبه بودن، قصد دستيابى بدان را داشتند، شهداى بسيارى تقديم كردند. مسلمانان مجاهد از سوى روحانيون رهبرى و هدايت مى شدند و شيخ عز الدين قسام رزمندگان مسلمان را از مساجد و از ميان كسانى كه از حيث تدين، اخلاق و شجاعت شاخص بودند، بر مى گزيد. به دنبال شهادت عز الدين قسام شيخ امين حسينى پرچم جهاد و دفاع را به دست گرفت و در سال

1936- م خواستار اعتصاب سراسرى فلسطينيان شد كه حدود شش ماه ادامه يافت و در خلال آن، قيامها و عمليات جهادى متعددى به وقوع پيوست. شاگردان شيخ قسام از جوان تا پير در در مبارزه عليه انگليسيها و يهوديان شركت فعال داشته، از آن جمله مى توان از شيخ فرمان السعدى، شيخ عبد الرحيم الحاج محمد، شيخ يوسف ابودره، شيخ حسن سلامه، شيخ ابو عبد اله كبير و ابو عبد اله شاب، نام برد. با توجه به عشق و علاقه مردم مسلمان فلسطين به خاندان و آل بيت رسول گرامى اسلام و احترام خاصى كه به آن بزرگان قائل بودند، حاج سيد امين حسينى مفتى قدس، فرماندهى كل مجاهدان را بر عهده گرفته و پيوسته به فرماندهان مجاهد و در صدر آنها شهيد عبد القادر حسينى توصيه و تأكيد مى كرد كه افراد خود را از ميان مخلصان و متقيان برگزيده و به عبادات بويژه نماز جماعت و روزه مستحبى توجه خاصى داشته و نسبت به هم مهربان و عطوف باشند و از معصيتهاى كوچك و بزرگ دورى كنند، چرا كه پيروزى و شكست بواسطه اطاعت و معصيت پروردگار بروز مى كند.

اخوان المسلمين در فلسطين

جماعت «اخوان المسلمين» در سال 1928 (

1308- ه - ش) به رهبرى امام شهيد حسن البنا در مصر و با هدف روياروئى با جريانات كمونيستى و لائيك كه متعاقب سقوط خلافت عثمانى و تسلط انگليسيها جرأت تبليغ بى دينى و مبارزه با اسلام را پيدا كرده بودند، تأسيس شد. اخوان المسلمين از بدو تشكيل توجه خاصى به مسئله فلسطين و آرمان قدس و توطئه هاى بريتانيايى و يهودى عليه مقدسات اسلامى از خود نشان داد و در همين ارتباط شهيد حسن البنا و حاج امين حسينى مشورت و هماهنگى بسيارى داشتند.

اخوان المسلمين همايشهاى خاص مسئله فلسطين برگزار و براى هيئت هاى عربى كه زير نظر حاج امين حسينى بود، هدايا و كمكهايى را جمع آورى مى كردند.

همچنين جمعى از دانشجويان فلسطينى كه در دانشگاه اسلامى الازهر قاهره شاغل به تحصيل بودند، تحت تأثير انديشه ها و آرمانهاى اخوان المسلمين از قبيل وحدت اسلامى، بازيابى مجد و عظمت اسلامى، و خلافت اسلامى و آزادى بلاد مسلمين و در رأس آنها فلسطين از چنگال اشغالگران و مقابله با، بى دينى و فساد و قرار گرفته و با پيوستن به اين جماعت به فلسطين بازگشتند تا اصول و مبانى اخوان المسلمين را ترويج كنند.

در سال 1935 (

1314- ه- ش) امام حسن البنا برادرش شيخ عبد الرحمان را رهسپار فلسطين نمود تا شعبه هائى از اخوان المسلمين را در آن ديار افتتاح كند. اخوان المسلمين در اعتصاب سال 1936 (

1315- ه - ش) و مقاومت، حضورى فعّال داشت و در سال 1948 شهيد حسن البنا هزاران رزمنده داوطلب مصرى را براى جنگيدن در فلسطين روانه اين ديار كرد.

كما اينكه داوطلبان اخوان المسلمين از سوريه به فرماندهى مرحوم دكتر مصطفى السباعى، از اردن به فرماندهى شيخ عبد اللطيف ابو قوره، از عراق به فرماندهى شيخ محمد محمود الصواف و نيز از سودان به فلسطين آمدند و در رويارويى با يهود حماسه ها آفريدند و صدها شهيد تقديم كردند و توطئه بريتانيايى - يهودى را تا آستانه شكست پيش بردند و كار به جائى رسيد كه انگليسيها ملك فاروق شاه مصر و حكام ديگر را براى پذيرش آتش بس با و فراخوانى داوطلبان از فلسطين تحت فشار قرار دادند و نتيجه آن انحلال جماعت اخوان المسلمين مصر، دستگيرى هزاران تن از آنان و قتل حسن البنا در يكى از خيابانهاى قاهره بود تا توطئه به ثمر نشسته و فلسطين از كف برود.

در اين ميان حاج امين حسينى به كشورهاى اسلامى سفر كرده، و علماى كشورهاى اسلامى را به بسيج مسلمانان به سمت فلسطين فرا خواند و همايشهاى اسلامى در قدس برگزار نمود كه علمائى از كشورهاى هند، ايران، اندونزى و در آن شركت جستند. مجاهد نستوه شهيد نواب صفوى نيز پس از ديدارش از مصر و ملاقات با شهيد حسن البنا به فلسطين سفر كرده و در مسجد الاقصى خطبه اى ايراد كرده كما اينكه مرحوم شيخ حسين كاشف الغطاء در يكى از همايشهاى اسلامى در قدس به عنوان نماينده شيعيان به همراه جمعى از علماى اعلام ايران و عراق شركت كرده و امامت نمازگزاران با عهده دار شدند. انقلاب سال 1952 (

1331- ه - ش) مصر به فرماندهى جمال عبد الناصر پاسخ و عكس العملى به خيانت ملك فاروق در حق فلسطين بود و اخوان المسلمين شركت گسترده و فراگيرى در آن داشتند، بطوريكه ساير احزاب مصرى منحل و تنها حزب اخوان المسلمين فعال ماند. غزه كه از زمان اشغال فلسطين در سال 1948 تحت حاكميت مصر در آمده بود و كرانه باخترى نيز تابع اردن گشت و طبعاً اخوان المسلمين غزه به همتاى مصرى خود پيوسته و اخوان المسلمين كرانه باخترى به همتاى اردنى خويش مرتبط شدند. پس از پيروزى انقلاب در مصر، اخوان المسلمين غزه ترغيب شده و ضمن آگاهى بخشى به مردم و بسط دعوت اسلامى در مدارس، هزاران جوان را به عضويت گرفتند. اخوان المسلمين غزه تحت تأثير فعاليت جهادى اخوان مصر بر ضد انگليسيهاى اشغالگر در شهرهاى اسماعيليه و سوئز قرار گرفته و آنها را به اين فكر وا داشت كه عمليات مشابهى را در فلسطين اشغالى سازماندهى كنند و در همين رابطه عده اى از جوانان عضو اخوان المسلمين نظير شهيد خليل الوزير (ابو جهاد)، شهيد اسعد و صلاح خلف و كه دانش آموزان دبيرستانى بودند اقدام به تشكيل دو سازمان (جوانان انتقام جو) و (گردان حق) كرده و عملاً نيز عملياتى نظامى هر چند محدود به مورد اجرا گذاشتند.

اختلاف ميان اخوان المسلمين و عبد الناصر زمانى شروع شد كه جمال عبد الناصر تصميم گرفت انقلاب را بسوى استبداد، ديكتاتورى و خودكامگى سوق دهد و سرلشگر محمد نجيب را كه از افراد نزديك به اخوان المسلمين محسوب مى شد، از نهاد رياست جمهورى كنار زد و مدعى شد كه جماعت اخوان سعى كرده اند او را در حين ايراد سخنرانى در شهر اسكندريه (1954) ترور كنند ولى تير آنها به خطا رفته و وى همچنان به سخنرانى خود ادامه داد.

عليرغم نفى اين اتهام از سوى اخوان المسلمين و بر ملا سازى كذب و دروغ بودن آن از سوى عده اى از اعضاى فرماندهى انقلاب مانند حسن التهامى كه خاطر نشان كرد هدف از اين طرح از پيش تعيين شده، ضربه زدن به اخوان المسلمين و معرفى عبد الناصر به عنوان مردى كه از خطر و گلوله نمى هراسد، بوده است، تا از اين رهگذر محبوبيتش در مصر فزونى يابد.

از طرفى با اينكه التهامى يادآور شده بود كه طرح مزبور توسط مدير دفتر سازمان اطلاعات آمريكا در مصر تهيه و تدارك شده بود، ليكن با تمام اين اوصاف عبد الناصر دهها هزار تن از اخوان المسلمين را دستگير و با داير نمودن دادگاههاى نظامى، نخبگان رهبريت اخوان را اعدام كرد.

شيخ شهيد محمد فرغلى، فرمانده نيروهاى جهادى در فلسطين و كانال سوئز و شهيد يوسف طلعت كه به خاطر كثرت عمليات بر ضد انگليسيها به قاتل انگليسيها ملقب شده بود، و آنان براى زنده يا مرده اين دو جايزه اى بزرگ تعيين كرده بودند و نيز شهيد عبد القادر عوده مفكر بزرگ اسلامى و ديگران چون شهيد سيد قطب از جمله كسانى بودند كه به دستور عبد الناصر اعدام شدند.

فعاليت اخوان المسلمين غزه تحت تأثير تحولات مصر قرار گرفته و از آنجائيكه غزه تحت حاكميت ادارى مصر بود، دهها تن از رهبران جنبش اخوان از جمله حاج ظاهر الشوا و شيخ احمد ياسين به همراه جمعى ديگر دستگير شدند، همين امر باعث شد تا ديگر رهبران ناگزير از ترك فلسطين و كار در سرزمين مجاز شوند كه مى توان از احمد فرح، فتحى، صلاح خلف و نام برد.

سايرين نيز عضويت خود را در اخوان المسلمين پنهان كردند، اخوان المسلمين نوار غزه همچنين دوشادوش ديگر احزاب در تظاهرات اعتراض آميز عليه طرح 1955 (

1334- ه ش) پيشنهادى آمريكا براى اسكان فلسطينيان در صحراى سينا شركت كرده و طرح مذكور به شكست انجاميد. جماعت اخوان در جريان تجاوز سه جانبه سال 1956 عليه مصر در برابر اشغالگران صهيونيست مقاومت كرده و حتى عمليات نظامى قابل توجهى بر ضد نيروهاى اشغالگر انجام دادند و پس از 6 ماه از سينا و نوار غزه خارج شدند.

شكل گيرى سازمان الفتح

جوانان اخوان المسلمين غزه با توجه به محدوديتهاى اعمال شده از سوى نيروهاى امنيتى مصرى، به فكر تغيير نام جماعت افتاده و آقاى خليل الوزير (ابو جهاد) از طرف خود و جمعى ديگر در ژوئيه 1957 يادداشتى را تقديم رهبريت اخوان المسلمين نوار غزه كرده و طى آن خواستار آن مى شود كه اخوان به موازات خود، سازمان ويژه ديگرى كه در ظاهر و در شعارهايش داراى وجهه و صبغه اسلامى نبوده، بلكه حامل شعار آزادى فلسطين به وسيله مبارزات مسلحانه باشد، تشكيل دهد و اين تشكل جديد براى مبارزه آماده شده و به محض كسب توانائيهاى لازمه فعاليت خود را شروع نمايد. امّا چون رهبريت اخوان اين پيشنهاد را مورد توجه قرار نداده، ابو جهاد و ديگران كار بر روى جوانان الاخوان و متقاعد ساختن آنها را شروع و در فاصله زمانى 1958 تا 1959 با تأسيس جنبش رهائيبخش ملى فلسطين (فتح) اين طرح عملاً به منصه ظهور رسيد. پس از آن ياسر عرفات كه از دوران كودكى به همراه پدرش در مصر بسر مى برد و به اخوان المسلمين مصر نزديك بوده و در اجتماعات آنها شركت مى كرد، به سازمان فتح پيوست.

نخستين اطلاعيه نظامى سازمان الفتح يك بيانيه اسلامى - جهادى بود.

ابو اياد (صلاح خلف) در كتاب خود به اسم «فلسطين بدون هويت» ياد آور مى شود كه عبد الناصر تا قبل از سال 1967 از پذيرفتن رهبريت الفتح خوددارى مى كرد و آنها را از اخوان المسلمين مى دانست و زمانى آنها را به حضور پذيرفت كه منكر اين گرايش خود شده و كمونيستها، بعثى ها و ديگران را در سازمان خود جاى داده بودند.

اشغال نوار غزه و كرانه باخترى

در سال 1967 (

1346- ش) جنگ ميان عربها و صهيونيست دگر بار شروع شد و دشمن صهيونيستى با برخوردارى از حمايت كامل آمريكا توانست مصر و سوريه را شكست داده و صحراى سينا، ارتفاعات جولان، نوار غزه، كرانه باخترى و قدس را به اشغال خود در آورد. در همين فاصله مرحوم احمد الشقيرى (1) از رياست سازمان آزاديبخش فلسطين كنار گذاشته شد و عرفات به جاى آن آمد و به گروههاى وابسته به ساف اجازه داده شد رزمندگان خود را به اردن منتقل كرده و از طريق رود اردن فعّاليت بر ضد دشمن صهيونيستى را دنبال كنند. در همين حين اتحاد جماهير شوروى سابق و برخى از رژيمهاى عرب الحاق بعضى از گروههاى ناسيوناليستى و كمونيستى را بر ساف تحميل كردند و جبهه خلق (جورج)، جبهه دموكراتيك (حواتمه) فرماندهى كل (احمد جيرئيل) و الصاعقه (بعثى) و حزب كمونيست به سازمان آزاديبخش فلسطين پيوستند.

پس از آن بود كه ساف تصميم گرفت هر گونه تشكل جديد فلسطينى را نپذيرد و هر گروهى كه با اين تصميم مخالفت كند، ولو با توسل به زور از بين ببرد. همين امر اخوان المسلمين اردن را بر آن داشت تا از سال 1967 تا 1970 تحت شعار فتح و از خلال چهار اردوگاه كه به اردوگاههاى شيوخ معروف شده بود و از سوى شهيد عبد اله عزام و مجاهد دكتر احمد نوفل فرماندهى مى شدند در نبردهاى مسلحانه رود اردن شركت جويند و حماسه ها بيافرينند و كار به جائى رسيد كه ياسر عرفات از فرماندهان فتح ايراد گرفته و به آنها مى گفت: عمليات موفقيت آميز نظامى همانند عمليات شيوخ مى خواهم. با شروع درگيرى ميان سازمانهاى ساف با ارتش اردن در سپتامبر 1970 م (

1349- ش) مجاهدان اخوان المسلمين از ورود به اين درگيريها خوددارى كردند.

در نوار غزه نيز جمعى از اخوان المسلمين در قالب نيروهاى آزاديبخش مردمى كه در واقع باقيمانده ارتش رهائيبخش فلسطينى بودند، در عمليات ضد اشغالگران صهيونيست مشاركت كردند. ارتش رهائيبخش فلسطين توسط مرحوم احمد الشقيرى در نوار غزه تأسيس شد و خدمت سربازى و آموزش نظامى الزامى گرديد. الشقيرى كه روابط خوبى با كشور خلق چين داشت توانست براى ارتش خود از اين كشور اسلحه و تانك تهيه نمايد. الشقيرى از زمان تصدى نمايندگى پادشاهى عربستان سعودى در سازمان ملل متحد با خلق چين روابط بسيار خوبى داشت. اخوان المسلمين همچنين از غياب حاكميت ناصرى مصر و دستور موشه وايان وزير دفاع وقت رژيم صهيونيستى به نيروهاى تحت امر خود در كرانه باخترى و نوار غزه كه متعرض مذهب، عبادت و ناموس فلسطينيان نشده و باعث تحريك و از سرگيرى فعاليت اسلامى آنان نشوند، نهايت استفاده را برده و شيخ احمد ياسين، استاد عبد الفتاح دخان و كار باز سازى تشكيلاتى را متولى شدند.

نسل جوان جديد در مساجد در محضر رهبران اخوان المسلمين تربيت يافتند و از آن جمله افرادى كه بعدها از رهبران جنبشهاى حماس و جهاد اسلامى شدند مى توان دكتر موسى ابو مرزوق، دكتر فتحى شقاقى، شيخ عبد العزيز عوده، دكتر عبد العزيز رنتيسى، شيخ صلاح شحاده و را نام برد. و بدين سان ارتباط اخوان المسلمين غزه با تشكل مادر در مصر پايان يافته تا به همراه اخوان كرانه باخترى با تشكل اخوان اردن مرتبط شود. شيخ احمد ياسين و همراهان وى كار تربيت نسل مجاهد و مسلمان را از مدارس و مساجد و جلسات قرآنى در منازل شروع كردند. كار مسجد سازى و در كنار آن ايجاد مراكز ورزشى، انجمن اسلامى، هيئت هاى خيريّه، مهد كودك، مدارس و دانشگاهها در دستور كار و اولويتها قرار گرفت. به موازات اين اقدامات گروههاى سرود و تئاتر اسلامى با هدف مقابله با گروههاى آواز خوانى، رقص و بى بند و بارى، تشكيل شدند و در همين رابطه درگيريهائى در محلات و دانشگاهها با گروههاى لائيك و كمونيستى در غزه روى داد. حركت اسلامى همّ و غمّ و هدف خود را تربيت نسل مسلمانى قرار داد كه پيشگام و طلايه دار جهاد و رهايى باشد.


حركت اسلامى در صدد ساختن مجمع بزرگ اسلامى، متشكل از مسجد، ورزشگاه، مهد كودك، مدرسه و انجمن خيريه بر آمد و شيخ احمد ياسين، بمنظور اخذ مجوز درخواستى را تقديم مقامات اشغالگر نمود كه با پاسخ منفى مواجه شد. شيخ بيكار ننشسته و اين بار با واسطه قرار دادن ريش سفيدان، مفتى و افراد سرشناس سرانجام پس از چند نوبت مخالفت، موفق به دريافت مجوز مربوطه شد. از اين پس حركت اسلامى فعاليت هاى عمومى خود را تحت نام «مجمع اسلامى» پى گرفت، بطوريكه ديگران، اعضاى اخوان را «مجمعيون» نامگذارى كرده بودند، پس از مدتى شعبه اى از مجمع اسلامى يدر خان يونس داير شد، همچنين جمعيت اسلامى به رياست شيخ تبعيدى خليل تأسيس شد. در النصيرات و جباليا نيز شعبه هائى از جمعيت اسلامى به رياست شيخ حماد الحسنات و دكتر محمد شهاب افتتاح شد، اما اشغالگران با گشايش شعبه هاى ديگر مجمع و جمعيت اسلامى مخالفت كردند.

موج اسلامگرائى از نوار غزه به روستاها و شهرهاى فلسطين اشغال شده سال 48 راه يافت و اسلامگرائى رشد فزاينده اى يافت و در مقابل جريانات الحادى و كمونيستى كه از سوى حزب يهودى «راكاح» رهبرى و هدايت مى شد، رو به افول گذاشتند. نسل جوان مسلمان در مكتب اسلام پرورش يافت تا در برابر طرح شوم صهيونيستى بايستد. هدف دشمن دور كردن فلسطينيان سرزمينهاى اشغالى سال 1948 از اعتقادات دينى و وابستگى ملى و سوق دادن آنان به سمت كمونيسم بى بند و بارى و فساد اخلاقى بود. اين نسل جوان توانست روند اسلامى را به پيش ببرد. اين روند و گرايش توانست شوراهاى شهر و روستا را به دست گرفته و جوانان فلسطينى را در سرزمينهاى اشغال جذب نمايد، و شيخ عبد اله درويش و شيخ عبد المالك الدهامشه و شيخ فريد ابو موفق شدند در سال 1980 تشكل نظامى الجهاد، را در روستاى الجليل، ام الفحم و كفر قاسم بنيان نهند كه بعدها قريب به 60 تن از اعضاى آن دستگير و به زندان محكوم شدند. مى توان بهترين دستآورد حركت اسلامى در نوار غزه را احداث دانشگاه اسلامى در سال 1979 بر شمرد كه سازمان الفتح و گروههاى لائيك و كمونيست بسيار كوشيدند آن را از مسير اسلامى منحرف و نامش را تغيير دهند تا دانشگاهى با محتواى لائيك گردد، امّا با پايدارى و مقاومت سرسختانه گروههاى اسلامى اين توطئه خنثى شد.(2)

جريان اسلامگرا همچنين توانست در انتخابات شوراهاى دانشجوئى در دانشگاههاى غزه و كرانه باخترى و نيز انتخابات اتحاديه ها و سندهاى گوناگون به موفقيت هائى نايل آيد و حاكميت خود را بر انتخابات دانشجوئى صنفى و سنديكائى تثبيت نمايد.

از ديگر موفقيتهاى حركت اسلامى را مى توان افزايش تعداد مساجد در نوار غزه نام برد، بطوريكه موفق شد به رغم مخالفتهاى اشغالگران صهيونيست و عدم صدور مجوز ساختمان، تعداد مساجد را در اين منطقه از 200 به 600 باب مسجد برساند.

انقلاب اسلامى ايران

بدنبال پيروزى انقلاب اسلامى ايران در سال 1357 و ظهور امام خمينى (ره) نهضت اسلامى فلسطين اين موفقيت بزرگ اسلامى را در سرنگون سازى شاه مزدور و قطع رابطه با دشمن صهيونيستى و تحويل سفارت رژيم صهيونيستى به فلسطينيان و داير كردن سفارت فلسطين، با خرسندى و سرور پذيرا شد. موضعگيريهاى امام خمينى داير بر محور اسرائيل (غده سرطانى) از وجود نيز، تأثير بسزائى در ميان مردم فلسطين و اهتمام آنان به اسلام و گرايش هر چه بيشتر به گروههاى اسلامى در رويارويى با لائيسم و كمونيسم و ايادى صهيونيستها بر جاى گذاشت. از طرفى هم صهيونيستها متوجه تهديد نهضت اسلامى شدند. نهضتى كه به دفاع از امام خمينى و انقلاب اسلامى برخاسته و موفقيت آن را موفقيتى براى فلسطين و مآلاً توفيقى براى اسلام مى دانست، صهيونيستها به اين نكته پى برده بودند كه موفقيت ملت مسلمان ايران در سرنگون ساختن نيرومندترين مهره آمريكا و صهيونيستها در منطقه، ممكن است انگيزه و مشوّق فلسطينيان براى بيرون راندن اشغالگر و برپائى انقلاب رهائيبخش اسلامى و استقرار جمهورى اسلامى فلسطين بشود.

پيروزى انقلاب اسلامى ايران و لغو به رسميت شناختن رژيم صهيونيستى بسيار مناسب و به جا بود و موجب شد تا ملت فلسطين اعتماد خود را به امت اسلامى كه با اقدام مصر (بزرگترين و مهمترين كشور اسلامى - عربى) به شناسائى موجوديت صهيونيستى و بر افراشتن پرچم صهيونيستى بر فراز قاهره (دانشگاه الازهر) دچار تزلزل شده بود، مجدداً بازيابد.(3)

«تأثير و بازتاب انقلاب اسلامى بر اوضاع فلسطين شامل دو سطح متفاوت بوده است:

بازتاب نخست، در سطح خارج از سرزمينهاى اشغالى و گرايشها، ارتباطات و روابط داخلى، منطقه اى، و بين المللى رهبران فلسطينى است كه دچار فساد ادارى، بوروكراسى، نزاعهاى داخلى و نقض مسائل امنيتى و رؤياى ايجاد يك دولت هستند!. در آن هنگام، هنوز نهضت مقدس ما مصلوب نشده، عناصر ناپاك در درون پيكره آن نفوذ نكرده بودند تا همچون سلولهاى بيمار و كشنده آنرا از درون تهى كنند.

زمينه دوم، تأثير انقلاب ايران مربوط به داخل فلسطين و شامل سرزمينهاى اشغالى در سال 1948 و نيز كرانه باخترى و نوار غزه است. وضعيت داخل گرچه با احساس ناكامى و شكست روبرو بود اما بار منفى روابط و پيچيدگيها و مشكلات خارج بر دوش آن سنگينى نمى كرده با اصالت و صفا و سادگى بحركت خود ادامه مى داد.

در مورد اين دو زمينه بايد گفت رابطه انقلاب اسلامى ايران با نيروهاى خارج از سرزمينهاى اشغالى با بحرانهائى روبرو شد كه عامل اصلى آن را بايد در اسلامى بودن انقلاب ايران و ضرورت تأكيد بر اين مقوله در سرزمين فلسطين جستجو كرد. از آنجا كه انقلاب فلسطين در خارج از سرزمينهاى اشغالى از نظر ايدئولوژى و احكام شرعى - كه معيار كنترل حركت سياسى و شيوه هاى آن است - فاصله گرفته بود، بسيار دشوار بود كه شيوه انقلاب خمينى حركت را زير بال و پر بگيرد كه دچار گمشدگى و فقدان توازن است و هرگز آمادگى جبران خطاها و اشتباهات را ندارد.

براى مثال سالهاى 81 تا 83 سالهاى رهبرى ساف در برابر حمله عراق به كشور نوپاى جمهورى اسلامى ايران بود، سالهائى كه پس از آن به گونه اى نسنجيده و ابلهانه، مدعيان رهبرى نهضت فلسطين در كنار مهاجم و متجاوز قرار گرفت. پس از آن پذيرش طرح فهد و فاس كه به معناى شناسائى ضمنى مشروعيت رژيم صهيونيستى بود و امام خمينى (ره) آنرا مخالف قرآن دانسته، موافقان آنرا خائن قلمداد كرد، نكته اى ديگر در اين تقابل بود.

بدين ترتيب هر چه پيوند جناح رهبرى سازمان با عناصر ناپاك در سرزمين فلسطين مستحكم تر و نزديكى آن به دشمنان منطقه اى و بين المللى انقلاب افزون تر مى شد، تعارض با انقلاب اسلامى ايران و مخالفت و دورى آن نسبت به نهضت خمينى نيز اوج مى گرفت.

مسئله طبعاً به همين جا ختم نشد، بيدارى اسلامى ناشى از انقلاب اسلامى، انقلاب جديدى را در فلسطين بوجود آورد كه رفته رفته قلبها را شيفته اسلام ساخت. اين انقلاب از مساجد و محله هاى فقير آغاز و قبل از آن كه انتفاضه مقدس اسلامى در اكتبر 87 به عنوان معجزه اى در فضاى تلخ و شوره زار ناكاميهاى عربى بوجود آيد، دهه هشتاد اوج جنبش جهاد اسلامى و مبارزه مسلحانه در فلسطين بود. و اشغال سركوبگرانه و ددمنشانه رژيم صهيونيستى و مبارزه بى امان مردم مجاهد فلسطين همچنان ادامه يافت و در كنار آن، نوميدى محافل رسمى غربى و فلسطينى.(4)

فصل دوم پيدايش حركت جهاد اسلامى

پيش در آمد

بدون شك نتايج جنگ ژوئن 1967 اعراب و اسرائيل نقطه عطفى در روند توسعه گرايشات اسلامى سنتى به شمار مى رود، به نظر يكى از بنيانگذاران جنبش جهاد اسلامى فلسطين، جنگ ژوئن 1967 نه فقط گرايشات فكرى ناسيوناليستى و لائيك را زير سؤال برد و ناكامى و شكستشان را به اثبات رسانيد، بلكه گرايشات دينى، سنتى به رهبرى اخوان المسلمين را نيز زير سؤال برد، زيرا سازمانى كه از سال 1928 تأسيس شده، نتوانست قدرت را بدست گيرد و نه توانست از وقوع اين شكست جلوگيرى به عمل آورد.

بنابراين شكست اعراب در جنگ 1967 از نظر جنبش جهاد اسلامى همانگونه كه براى مسلمانان مصيبت بار بود، شكست همه جانبه و قطعى انقلابيون و نظاميان سوسياليست و نظامهايشان و برنامه هايشان را نيز به همراه داشت.(5)

از ديدگاه جنبش جهاد اسلامى، در سرزمينهاى اشغالى فلسطين، سازمان اخوان المسلمين روى هم رفته سه مرحله را پشت سر گذاشته است، نخست مرحله حسن البنا (1928 تا 1949) كه مرحله رستاخيز و پيشاهنگى نام دارد مرحله دوم (1949 تا 1967) كه به مرحله عقب نشينى و مصيبتهاى پى در پى معروف است، در اين مرحله حسن البنا فوت كرده و نفوذ اخوان المسلمين با فراز و نشيبهاى بسيارى مواجه شده و در روابط داخلى و خارجى اين سازمان آشفتگى هاى بسيار بوجود آمده بود. مرحله سوم كه از سال 1967 تا به امروز ادامه دارد به مرحله اختلافات و انشعبات درونى جنبش اسلامى ناميده مى شود.(6)

در پى جنگ ژوئن 1967 اختلافات فكرى و ايدئولوژى در درون سازمان اخوان المسلمين به تدريج در سطح افراد و در محدوده هاى تنگ بروز مى كرد. اين جنگ چنان لرزه بر اندام اخوان المسلمين وارد ساخت كه موجب گشت پرسشهاى فراوانى كه بدون پاسخ مانده بود، مجدداً مطرح شود، جدال و مناقشه از سر گرفته شد، جستجو براى يافتن راه حل و جانشين و الگوهاى نوين فكرى بيش از 10 سال ادامه يافت. در اين برهه انقلاب اسلامى ايران به پيروزى مى رسد، اين انقلاب توانست الگوى اسلامى مناسبى را عرضه كند كه امكان اقتدار و پيروى از آن به آسانى وجود دارد.

با وجوديكه پيروزى انقلاب اسلامى تأثير بسزائى روى پيدايش جنبش اسلامى فلسطين داشت، ليكن ظهور انديشه ها و انگيزه هاى محركه بوجود آمدن اين جنبش بنياد گراى اسلامى در كرانه باخترى و نوار غزه به تنهايى به پيروزى انقلاب اسلامى در ايران مرتبط نمى باشد.(7)

الف) بافت اعضاى جهاد اسلامى

بايد گفت كه اين مجموعه، از جوانان پر شور تشكيل يافته كه آمادگى كامل دارند اين جريان را با آگاهى و پيگيرى جدى و ايثار و فداكارى و بحث و مناظره ادامه دهند. اين جوانان كه اغلب از خانواده هاى اجتماعى فقير و متوسط و از اردوگاههاى آوارگان و پناهندگان و شهركهاى فلسطينى برگزيده شده و به عضويت جهاد اسلامى در آمده اند با جدّيت تمام تحت تعليمات فشرده فرهنگى و اعتقادى قرار مى گيرند و به صورت نيروهاى تعليم ديده و پرورش يافته در مى آيند. بعلاوه بنياگذاران جنبش جهاد افراد و پيروان خويش را از مساجد و دانشگاهها و مراكز آموزش عالى و از مراسم و مناسبات اجتماعى انتخاب مى كنند و به سازماندهى آنان مى پردازند. بدين شكل تحركات و فعاليت اعضاى جنبش جهاد اسلامى با سازماندهى دقيق و انضباط شديد و پنهانكارى مطلق توأم است. بويژه در زمينه آنچه كه به فعاليتهاى نظامى جنبش تعلق دارد. بنابراين نتيجه مى گيريم كه جنبش الجهاد فعاليتهاى سياسى و آموزشهاى اعتقاديش را كاملاً محرمانه انجام مى دهد. بطور كلى اعضاى جنبش جهاد به اصول گرائى و تدين شهرت دارند و از انجام هر گونه عمليات خطرناك كه با ابعاد آن از قبل آشنا هستند، درنگ نمى كنند و بى درنگ به آن دست مى زنند. نقل مى كنند كه آقاى خالد الجعيدى عضو جنبش جهاد اسلامى كه در قتل دو تن از قواى اسرائيلى شركت داشت، به هنگام محاكمه اش به بازپرس مى گفت: ما اعضاى جهاد اسلامى براى مرگ بيشتر اهميّت قائليم تا براى زندگى و ادامه حيات، ما با اقداماتمان يا موفق مى شويم سرزمينمان را آزاد كنيم و يا شجاعانه و با مردانگى مى ميريم.(8)

همانگونه كه سازمانهاى سياسى و فدائيان فلسطينى در گذشته از درون سازمانهاى اخوان المسلمين بر انگيخته شده اند، رهبران و ديگر اعضاى برجسته جنبش جهاد اسلامى نيز از ميان صفوف اخوان المسلمين بيرون آمده اند، كما اينكه اكثريت قريب به اتفاق اعضاى جهاد اسلامى از درون زندان ها و بازداشتگاههاى اسرائيليان برگزيده و جذب اين جنبش شده اند.

به علاوه سازمان جهاد اسلامى توانست جوانان بسيارى را از ميان طرفداران گرايشات گوناگون ملى و مذهبى جذب كند، بدون شك موضعگيريها و عملكردهاى جدى جنبش الجهاد موجب شد مورد توجه خاص جوانان پر شور و آرمانخواه قرار گيرد. حضور تعدادى از رهبران جهاد اسلامى در زندان هاى اسرائيل به عضوگيرى و جذب هواداران بسيار كمك مى كرده است، اين رهبران شخصاً كوشش مى كردند افراد جديدى را از ميان زندانيان ملى گرا و ديگر طرفداران جنبشهاى اسلامى انتخاب نمايند و به صفوف جنبش جهاد ملحق سازند. لذا مقامات اسرائيلى اقدام به تبعيد رهبران جهاد اسلامى به خارج از سرزمينهاى اشغالى نمودند، باين دليل كه عواقب و پيامدهاى حضور اين رهبران را در زندان ها درك كرده و بر اثرات ناگوار و تهديدآميز به وضوح واقف هستند.

در اصل، حضور اساسى جنبش جهاد اسلامى در باريكه غزه متمركز مى باشد، معذالك حضور ناچيز اين جنبش دركرانه باخترى رود اردن روز به روز افزايش مى يابد، همانگونه كه وقايع و رويدادهاى جارى و آمار بر اين ادعا صحه مى گذارد، باز هم هر چند مدّت يكبار منابع امنيتى اسرائيل اعلام مى كنند كه يكى از هسته هاى مقاوم و زير زمينى جنبش جهاد را كشف و اعضاى آنرا دستگير كرده اند، اما به علت پنهانكارى تشكيلاتى و سرّى بودن عملكرد و جنبش جهاد اسلامى، ارزيابى حجم و موقعيت فعلى اين جنبش در نوار غزه و يا در كرانه باخترى اردن آسان به نظر نمى رسد.

در باريكه غزه از مجموع مساجد اين منطقه تعداد 4 مسجد علناً در اختيار جنبش جهاد اسلامى قرار دارد، مهمترين آنها مسجد عز الدين قسام مى باشد كه تا قبل از تبعيد شيخ عبد العزيز عوده به خارج سرزمينهاى اشغالى پايگاه اصلى رهبر معنوى و دينى جنبش جهاد اسلامى بوده است، مسجد ديگرى نيز وجود دارد كه به نام مسجد دار السلام معروف است كه در شهر رفح واقع شده است، علاوه بر اين چهار مسجد، جنبش جهاد يك باشگاه ورزشى نيز در شهر غزه در تملك خود دارد كه جوانان فلسطينى و هواداران جهاد در آن رفت و آمد مى كنند.

ب) ايدئولوژى جهاد اسلامى

بطور كلى جنبش جهاد اسلامى، افكار و اعتقادات ايدئولوژى و سياسى خود را از ميراثهاى دينى و فرهنگى اسلام الهام مى گيرد. با وجوديكه سه تن از شخصيتهاى انديشمند اسلامى به نامهاى حسن البناء و سيد قطب و شيخ عز الدين قسام مصدر فكر و انديشه رهبران و پيروان جنبش اسلامى را تشكيل مى دهند، معذلك انقلاب اسلامى و رهبرى آن از اهميت خاصى در طرز فكر و ايدئولوژى جنبش جهاد اسلامى برخوردار مى باشند، دكتر شقاقى و يارانش از همان آغاز نشان دادند كه از نظر آنها تحقق عزت و استقلال و آزادى جهان اسلام از يوغ قدرتهاى سلطه گر غير اسلامى بر اجراى احكام اولويت دارد. از نظر آنها اجراى احكام تنها در چارچوب استقلال و آزادى معنى پيدا مى كردند نه در بردگى و تبعيت از قدرتهاى بيگانه.(9)

ج) جنبش جهاد اسلامى و انقلاب اسلامى ايران

در مورد اثرات و بازتاب انقلاب اسلامى ايران بر فكر و ايدئولوژى جنبش جهاد اسلامى فلسطين، بايد گفت كه انقلاب اسلامى در زمينه هاى تئورى و عمل براى جنبش جهاد منبع فكر و الهام بوده است، بطوريكه بنيانگذار جنبش جهاد از همان ابتدا سعى مى كردند انديشه ها و رهنمودهاى امام خمينى را بپذيرند و به فرامين وى عمل نمايند.

از نظر بنيانگذاران الجهاد، امام خمينى نه فقط سمبل و الهام بخش و رهبر انقلاب اسلامى ايران است، بلكه در همه جا اين مشخصات را دارد.(10)

همينطور رهبران جهاد كوشيدند از تجربيات انقلاب اسلامى ايران درس بگيرند و اين تجربيات را در صحنه فلسطين پياده كنند. از ديدگاه جنبش جهاد اسلامى تا قبل از پيروزى انقلاب اسلامى، اسلام از صحنه مبارزه و رويارويى دور بوده است، لذا با پيروزى انقلاب اسلامى اين مسئله روشن شد كه اسلام تنها راه حل بوده و جهاد بهترين شيوه مناسب مى باشد.

حركت جهاد اسلامى، يكى از ثمرات انقلاب اسلامى مبارك مى باشد، و نفس پيروزى انقلاب اسلامى خود بزرگترين هديه براى حركت جهاد اسلامى بود.(11)

در آخر اين بحث لازم ديده شد كه نقش دبير كل شهيد جهاد اسلامى در قبال جمهورى اسلامى از زبان سفير سابق ج.ا.ا در دمشق جناب حجة الاسلام و المسلمين حاج آقا اخترى به عنوان شاهدى گويا آورده شود«ايشان (شهيد دكتر شقاقى - دبيركل جنبش جهاد اسلامى) جزء كسان نادرى بودند و يا اولين كسانى بودند كه دروازه ارتباط و علاقه بسيارى از مسلمانان به جمهورى اسلامى را گشودند و غير از مسئله فلسطين و حركتى كه در فلسطين آغاز كرد و در آنجا به معرفى امام و به انتقال روحيات انقلابى ملت مسلمان ايران به مردم فلسطين پرداخت، رسالت ارتباط ديگر گروههاى مسلمان در كشورهاى ديگر را جمهورى اسلامى را هم ايشان به عهده گرفت.(12)

استراتژى جهاد اسلامى در قبال مسئله فلسطين

حركت جهاد اسلامى بر خلاف سازمان اخوان المسلمين، مسئله فلسطين را قضيه اساسى و مركزى خود مى داند، در حاليكه اخوان المسلمين پيروزى دعوتگران مسلمان را قضيه مركزى خود عنوان مى كند و آن را نخستين گام در راه نزديك شدن قضيه فلسطين و يافتن يك راه حل اسلامى به شمار مى آورد. در اين راستا شيخ عبد العزيز عوده اظهار مى دارد: من يك مسلمان فلسطينى هستم، در جهان اسلام سرزمين فلسطين را مهمترين ميهن مى دانم، و آرزو دارم يك دولت اسلامى در اين سرزمين بوجود آيد، اين رؤياى من است.(13)

از سوى ديگر حركت جهاد اسلامى همچون اخوان المسلمين مشكل فلسطين را يك مشكل اسلامى تلقى مى كند و نه يك مشكل ملى و قومى كه فقط به اعراب بستگى دارد، از نظر جنبش جهاد مشكل فلسطين مشكل امت اسلامى است و بهترين راه براى آزادى اين سرزمين، بسيج تمامى امكانات و نيروهاى اسلامى در يك جنگ رهائيبخش اسلامى و مردمى كه به نابودى اسرائيل و تشكيل يك دولت اسلامى در فلسطين منتهى شود.

اضافه بر اين مواضع و ديدگاههاى حركت جهاد اسلامى تا حدود بسيار زيادى با مواضع و ديدگاههاى برخى گرايشات ملى گراى فلسطينى و ناسيوناليست عرب كه قضيه فلسطين را اصلى ترين قضيه خود مى دانند، تطابق دارد، ليكن حركت جهاد تصريح مى كند شرايط ناگوارى كه فلسطين در موقعيت فعلى پيدا كرده، بخاطر عملكرد رهبران غير اسلامى است كه به نحو فرصت طلبانه پى در پى رهبرى حركت توده ها را به دست داشته اند و نيز به علت روى كار آمدن رژيم هائى كه به دنبال سقوط دولت اسلامى در ابتداى قرن حاضر زمام امور كشورهاى اسلامى را بدست گرفتند و با عملكرد غلطشان اين بلا را بر سر قضيه فلسطين وارد ساختند.(14)

به عقيده حركت جهاد اسلامى، جنبش ناسيوناليسم عرب فرزند مشروع و قانونى حركت تهاجمى غرب به ميهن اسلامى است، همانگونه كه حركت صهيونيستى نيز بخش اصلى حركت تهاجمى غرب را تشكيل مى دهد.(15)

از نظر حركت جهاد، شكست رهبران و زمامداران غير مسلمان در رويدادهاى سالهاى 1948 و 1967 به علت عجز و ناتوانى شان از درك درست ماهيت مبارزه و ادامه آن بوده است. امروزه اين شكستها و ناكاميها در عملكردها و ادعاهاى برخى به اصطلاح رهبران فلسطينى با تمام گرايشاتشان جلوه گر شده است. طرحها و پيشنهادهائى را كه به منظور دل قضيه فلسطين مطرح مى كنند، بوضوح بيانگر به بن بست رسيدن آنهاست.

حركت جهاد اسلامى در خط مشى سياسى اش، مبارزه مسلحانه را يك استراتژى مى داند و به اصل اجراى شريعت اسلامى در جامعه قبل از تشكيل حكومت اسلامى در فلسطين اعتقاد ندارد.(16)

اين موضع گيرى حركت جهاد با مواضع و ديدگاههاى اخوان المسلمين تضاد و منافات دارد. اخوان بر لزوم تشكيل دولت اسلامى قبل از آزاد سازى فلسطين تأكيد مى كند و آن را زمينه آزادى كامل سرزمين فلسطين عنوان مى كند، بنابراين نتيجه مى گيريم كه موضعگيرى جهاد اسلامى بر اولويت بخشيدن به نابودى رژيم اسرائيل تكيه دارد و اين هدف تحقق نمى پذيرد مگر از طريق جهاد.

دكتر رمضان عبد اله دبير كل جنبش جهاد اسلامى فلسطين اين نگرش و نقشى را كه جنبش به آن ايمان دارد را در مصاحبه اى كه با روزنامه الحيات در سال 1995 انجام گرفت تبيين نمود. وى در اين مصاحبه مى گويد:

طرح جنبش جهاد اسلامى بر قرار دادن مسئله فلسطين به عنوان كانون مسائل امت عربى و اسلامى و طرح آزادى فلسطين به عنوان بالاترين مسئله طرح بزرگ تمدنى استوار است نه آنكه آنرا تنها يك تفنگى كه از آن گلوله بيرون مى آيد يا يك بمب تصور شود، با اين حال مبارزه مسلحانه بايد همچنان ادامه يافته تا تأكيدى بر عصيان و عدم انعطاف صاحبان حق در مقابل زنده به گور شدن بوده و مانعى در برابر بسته شدن درب مبارزه آنگونه كه طراحان صلح صهيونيستى خواهان آنند باشد.(17)

جهاد اسلامى و عمليات نظامى

مهمترين مسئله اى كه موجب مطرح شدن حركت جهاد اسلامى بطرز چشمگير در عرصه مبارزات اسلامى شده است، پيروى از خط مشى مبارزه مسلحانه در مقابله با نيروهاى اشغالگر اسرائيلى است. در اين خصوص عملكرد جنبش با ديگر گروههاى فلسطينى كه خط مشى مبارزه مسلحانه را در پيش گرفته اند، تفاوت بسيار دارد، بطوريكه بندرت ديده مى شود كه جنبش جهاد دست به عمليات مسلحانه بزند و مسئوليت آن را به عهده بگيرد. اكثر عملياتى كه بوسيله هسته هاى جنبش جهاد صورت مى پذيرد، اعلام نمى شود. الجهاد با اين اقدام نمى خواهد هيچ بهانه اى به دست مقامات اسرائيلى بدهد، تا اعضايش مورد تعقيب و آزار و اذيت نيروهاى اشغالگر واقع نشود.(18)

معذلك جنبش جهاد بطور غير مستقيم وانمود مى كند كه فلان عمليات بوسيله هسته هايش انجام گرفته و يا اينكه از واژه هاى ديگر همچون «سرايا الجهاد» استفاده مى كند. بطور كلى عملياتى كه بوسيله جنبش جهاد اسلامى انجام مى گيرد از نظر كيفى و موفقيت در سطح بالائى قرار دارد.

يكى از مشهورترين و برجسته ترين عمليات مسلحانه اى كه توسط جنبش جهاد اسلامى فلسطين صورت گرفت عمليات «باب المغاربة» نام دارد، در اين عمليات كه در تاريخ 15 اكتبر 1986 بوقوع پيوست مجاهدين فلسطينى وابسته به جنبش تعداد سه بمب دستى بسوى سربازان اسرائيلى تيپ جيگماتى پرتاب و 70 تن از سربازان را زخمى كردند، اين سربازان در كنار ديوار ندبه در شهر بيت المقدس گرد آمده بودند.

جنبش جهاد اسلامى فلسطين با انتشار بيانيه اى در عمان پايتخت اردن و با امضاى جبهه اسلامى آزادى بخش فلسطين مسئوليت انجام اين عمليات را به عهده گرفت.(19)

از ديگر اقدامات جنبش جهاد، فرار موفقيت آميز شش تن از اعضاى اين جنبش از زندان مركزى غزه مى باشد، و نيز ترور كاپيتان رون تال فرمانده پليس نظامى غزه در دوم اوت 1987. افزون بر اين 4 تن از اعضاى جهاد اسلامى در تاريخ ششم اكتبر همان سال با نيروهاى انتظامى اسرائيل در شهرك الشجاعيه درگير شدند و افسر امنيتى اسرائيل را به قتل رسانده و 4 عضو الجهاد نيز به شهادت رسيدند. (20)

به علاوه اقدامات ديگرى نيز به وسيله نيروهاى طرفدار الجهاد صورت پذيرفت، اين اقدامات عبارتند از:

به قتل رساندن يك سرباز اسرائيلى بنام جروسى در 25 مه 1987 با ضربات چاقو در منطقه الشجاعيه و نيز گشودن آتش بسوى يك خودروى حامل سربازان اسرائيلى در تاريخ 6 اوت 1987 و مجروح ساختن دو تن از سرنشينان آن و همچنين به قتل رساندن يك سرباز ديگر اسرائيلى با ضربات چاقو در ششم دسامبر همان سال. جنبش جهاد اسلامى در عمليات نظامى اش از انواع سلاحهاى سرد و گرم استفاده مى كند عقيده بر آنست كه جنبش جهاد سلاحهايش را از منابع گوناگون تأمين مى كند. شايع است كه اين جنبش برخى سلاحهاى مورد لزوم خود را از جنبش الفتح تأمين مى كند و با اينكه بطور قاچاق از اردن و درياى مديترانه و صحراى سينا تهيه مى كند. همچنين گفته مى شود كه حركت سلاحش را از اقشار كم درآمد و يهوديان شرقى جامعه اسرائيل خريدارى مى كند، اما روى هم رفته تأمين سلاح از اين منابع مشكلات امنيتى در بر دارد.

جهاد اسلامى؛ مواضع و روابط

الف) موضع جنبش جهاد اسلامى نسبت به سازمان آزاديبخش فلسطين

در فرهنگ نوشتارى جنبش جهاد اسلامى فلسطين هيچ چيزى دال بر آنكه جنبش خود را به عنوان جايگزين سازمان آزاديبخش فلسطين معرفى كند وجود ندارد. در نوشتارهاى ما هيچ مخالفت واضحى با امكان قرار دادن سازمان به عنوان چارچوب جامع نيروهاى سياسى مردم فلسطين وجود ندارد. اما با اين وجود جنبش وظيفه و در عين حال حق خود دانست كه ايدئولوژى بر انگيزاننده مبارزاتى را در مقابل آن هرج و مرج ايدئولوژيكى كه بسوى غربى ساختن و عقب نشينى آن باز مى گرداند، مطرح سازد.

از ديدگاه جنبش جهاد اين ايدئولوژى زنده و پوياى اسلام به عنوان عقيده امت و محور تاريخى و ميراث آن است، اسلامى كه گروههاى سازمان بطور اعم برغم اهميت اين مسئله آنرا مستثنى قرار داده اند. اهميت، خطير بودن و قداست مسئله فلسطين در حد خود از يك سو و وحدت جامعه مدنى تمامى نيروهاى سياسى فلسطينى بدون توجه به مشروحات ساختارى و اجتهادات ايدئولوژيكى آنها همگى فراخوان خوب و زمينه مناسبى را براى همسو قرار گرفتن تمامى نيروهاى فلسطينى در مقابله با دشمن صهيونيستى براى آزادى كامل فلسطين با جهاد مسلحانه ايجاد مى كند. از اين سو اختلاف جهاد اسلامى با ساف به دليل چارچوب جامع بودن يا نبودن آن براى تمامى نيروهاى مردم نيست بلكه اين اتلافات در چارچوب سياسى و سازمانى جامع هرگز با توجه به تعداد سارتخانه ها يا نمايندگانش در محافل ديپلماتيك تعيين نمى شود بلكه معيار اصلى اين سنجش گسترش مبارزه مسلحانه، آمادگى امت، تجسم بخشيدن به وحدت آن و بسيج تمامى توان و نيروهاى مجاهدش است تا به عنوان شرط لازم براى در هم شكستن تجاوزات توازن نيروها به نفع مسئله عادلانه ما كه خود نيز يكى از شروط لازم موفقيت هر دستاوردى در سطح بين المللى است، باشد. جنبش جهاد اسلامى معتقد است بزرگترين خطرى كه ملت و مسئله ما را تهديد مى كند پيش از آنكه در ساختار ساف و ضعف سازمانى آن باشد، در چند پارچگى برنامه ها و گرايشهاى مبارزاتى و جهاد ما نهفته است. وحدت خط مبارزاتى و صلابت، قديمى تر و با پيشينه تراز وحدت چارچوب سازمان آزاديبخش دنبال كرد در حاليكه برنامه هاى سازمان حقوق مردم ما در ميهنش و حقش در جهاد و مبارزه مسلحانه براى آزادى آنرا نابود مى كند.

از اين نقطه نظر است كه جنبش جهاد اسلامى با سازش بر سر چند كرسى در مجلس ملى فلسطين يا بر ضمانتهاى سازمانى يا ادارى مخالف است زيرا مسئله مهمتر و اولى تر در بطن صلابت خط جهادى و برنامه هاى مبارزاتى نهفته است.

ردّ به رسميت شناختن مشروعيت رژيم اشغالگر قدس بر هر وجب از خاك فلسطين، تأكيد بر مبارزه و جهاد مسلحانه به عنوان راه آزادى فلسطين و عدم عقب نشينى از (حذف) منشور ملى فلسطين كه در آن بر حق مردم فلسطين در تماميت ارضى وطنش تأكيد گرديده، در كنار باز گرداندن اعتبار اسلام به عنوان چارچوبى براى مبارزه تمدنى ما عليه حملات صهيونيستى شرايطى هستند كه جنبش جهاد اسلامى آنرا براى همكارى با تمامى نيروهاى فلسطينى در چارچوب جامع سازمان آزاديبخش فلسطين مى بيند. ولى در اينجا لازم است كه تأكيد كنيم گفتگوهاى فكرى و سياسى به دور از خشونت تنها راه حل اختلاف ايدئولوژى و سياسى ما با هر يك از طرف يا جزئى از اجزاى ملت فلسطين مى باشد و خشونت تنها بايد عليه دشمن صهيونيستى بكار برود.(21)

در اين خصوص شيخ عبد العزيز عوده، رهبر دينى جنبش جهاد اسلامى با اشاره صريح به جنبش فتح مى گويد: ما با شعارهاى جناح اصلى سازمان آزاديبخش فلسطين داير بر عدم دخالت در امور داخلى كشورهاى عربى موافق نمى باشيم. ما حاكمان و رژيم هاى عرب را مسبب اصلى عقب ماندگى و شكست جهان عرب مى دانيم، و هرگز با اين رژيمها صلح و سازش نخواهيم كرد، ما معتقديم كه انقلاب فلسطين مهمترين و فعالترين جنبش آزاديبخش ملى منطقه است. انقلاب فلسطين موظف است اتحاد و همبستگى خويش را با انقلاب ايران قوى سازد، زيرا انقلاب ايران هم پيمان حقيقى انقلاب فلسطين است. معذلك ملاحظه مى كنيم كه انقلاب فلسطين و نيز اخوان المسلمين، انقلاب ايران را مورد حمله قرار مى دهند. بطور مسلّم اختلافات سياسى و ايدئولوژيكى ما با سازمان آزاديبخش فلسطين نبايد باعث بشود كه بر ضد نيروهاى ملى گرا با زور و خشونت رفتار كنيم. ما براى جناح اصلى ساف و كليه نيروهاى ملى گرا احترام قائل هستيم، زيرا به مذاكره و مناظره به عنوان تنها راه رسيدن به يك تفاهم مشترك اعتقاد راسخ داريم، اختلاف اساسى ما با نيروهاى اشغالگر اسرائيلى است.(22)

ب) روابط جنبش جهاد اسلامى و اخوان المسلمين

بدون ترديد جنبشهاى جهاد اسلامى و اخوان المسلمين هر دو در اصول اساسى ايدئولوژى اسلامى با يكديگر تلاقى مى كنند. هر دو گروه خواهان تشكيل دولت اسلامى و اجراى احكام و مفاهيم اسلامى مى باشند، و اين امر را هدف نهائى خود تعبير مى كنند.

اختلاف نظر بين جهاد اسلامى و اخوان المسلمين متكى بر اصول اعتقادى نيست، بلكه اختلاف نظر آنها بر سر شناخت و درك صحيح از عقيده اسلامى و چگونگى فهم و برداشت از جهان بينى اسلامى جهت برخورد با مسائل مختلف اجتماعى و سياسى مى باشد. از ديدگاه نويسندگان مسلمان همفكر با جنبش جهاد اسلامى، جنبش اسلامى سنتى (اخوان المسلمين) از ديدگاه سالم و زنده نسبت به تاريخ برخوردار نيست و بگونه اى با تاريخ بر خورد مى كند، گويا كه مجموعه اى رويدادهاى پراكنده هستند كه هيچ قانون و چارچوب مشخصى بر آن حاكم نمى باشد و نهايتاً واقعيتهاى پيرامون خويش را احساس نمى كند. بطوريكه اخوان المسلمين به وضوح نمى داند سيماى تاريخ چگونه شكل گرفته است وقتى ضرورت جستجو در اين زمينه را نيز لازم نمى داند. علاوه بر اين از ديدگاه درستى نسبت به مرحله فعلى برخوردار نبوده و دوران تهاجم فراگير صهيونيستى را هم لمس نمى كند. مسائل كوچك و نا چيز نزد اخوان المسلمين آنقدر بزرگ جلوه گر مى شود كه در مقابلش قضاياى مهم و بزرگ بصورت كوچك و حاشيه اى در مى آيد. اعضاى جنبش جهاد اسلامى در انتقاداتشان از اخوان المسلمين به گفتارها و نوشتارها و انديشه هاى نويسندگاه مسلمان استفاده مى كنند.(23)

از سوى ديگر شهيد دكتر فتحى شقاقى (24)يكى از بنيانگذاران جهاد اسلامى به اين نكته اشاره مى كند: اگر دور بودن جنبش اسلامى از صحنه مبارزه و جهاد در سالهاى دهه 50 و 60 ميلادى از قرن جارى قابل درك و توجيه بوده است (زيرا سرنوشت نبرد هنوز به نفع اسلام به عنوان يك راه حل و يك الگو مشخص نشده بود) اما دورى وحشتناك جنبش اسلامى از موقعيت اصلى و حقيقى اش براى هدايت و رهبرى مرحله فعلى هرگز قابل فهم و قابل توجيه نمى باشد. وظيفه جنبش اسلامى است تا حوادث و رويدادهاى عصر حاضر را سوق دهد و تحولات و دگرگونيهايش را كنترل كند.(25)

فتحى شقاقى مسئوليت بى تفاوتى و سهل انگارى جوانان هوادار جنبش اسلامى را به عهده اخوان المسلمين مى گذارد زيرا برنامه هاى تربيتى و تشكيلاتى اخوان اغلب آرام بخش، مسكّن، بى تحرّك، بدور از واقعيتهاى اجتماعى و سياسى و اقتصادى و فكرى و موضوعى محيط دور و نزديك خويش مى باشد. علاوه بر اين، اين برنامه ها هرگز قادر نيست در درون جنبش اسلامى تغيير و تحول ايجاد كند چه حركت اسلامى بخواهد و چه نخواهد.(26)

روى هم رفته جنبش جهاد اسلامى در مقايسه با گرايشات اصلاح طلبانه اخوان المسلمين خود را يك حركت انقلابى و سازش ناپذير معرفى مى كند و اخوان را يك جريان سازش كار و محافظه كار به شمار مى آورد. از سوى ديگر الجهاد به دليل داشتن مواضع و خط مشى سياسى و جهاديش خود را مصدر تهديد بالقوه براى اخوان المسلمين مى داند زيرا الاخوان خود را متعهد به مبارزه فراگير و همه جانبه با اسرائيل نمى داند.

پيروان جنبش الجهاد اين پرسش را مطرح مى كنند چگونه است كه جنبشهاى ملى و لائيك از خط مشى مبارزه مسلحانه پيروى مى كند، در حاليكه جريانات اسلامى كه جهاد يكى از اصول انكارناپذير اعتقاديشان است بدان عمل نمى نمايند. بطور كلى اختلاف نظر ميان الجهاد و الاخوان در چند موضعگيرى خلاصه مى شود. اما اختلاف اساسى ميان آندو گروه عبارتند از: ديدگاهها و نگرشهاى متفاوتشان در خصوص قضيه فلسطين و رژيمهاى عرب و انقلاب اسلامى ايران.

اخوان المسلمين نيز به نوبه خود جنبش جهاد اسلامى را متهم مى كند كه جنبش مزبور يك حركت شيعى است و با كمونيستها نيز ائتلاف و همبستگى دارد.

پيروان جنبش جهاد اسلامى معتقدند كه برخى رژيمهاى مخالف انقلاب ايران ابتدا قادر نبودند به صورت علنى با انقلاب به مقابله برخيزند و بدين خاطر سكوت اختيار كردند يا اينكه بظاهر به تأئيد انقلاب برخاستند، تا اينكه جنگ ميان ايران و عراق روى داد و تهاجم تبليغاتى و تحريك بر ضد انقلاب ايران آغاز شد. پيروان الجهاد به اين نكته اشاره مى كنند كه رژيم اردن فشارهاى فراوانى به اخوان المسلمين اين كشور وارد آورد تا از اخوان المسلمين سرزمينهاى اشغالى فلسطين بخواهد موضعش را در قبال انقلاب ايران تغيير دهد. پيروان الجهاد اضافه مى كنند كه اخوان المسلمين به موضوع اختلافات شيعه و سنى دامن زده تا اين مسئله دستاويزى قرار بگيرد براى اتخاذ مواضع خصمانه بر ضد انقلاب اسلامى ايران.

يكى از ويژگيهاى جنبش الجهاد اين است كه در داخل سرزمينهاى اشغالى بوجود آمده و در همان جا رشد و پرورش يافته است. جنبش الجهاد بدليل ايدئولوژى و استراتژى و تاكتيكش و بخاطر كيفيت اعضاء و رهبرانش اين مكان را به او مى دهد تا دورنماى روشنى در آينده داشته باشد، كه هيچ يك از جناحهاى فلسطينى از چنين دورنمائى برخوردار نمى باشند. بر عكس جماعت اخوان و ديگر دسته هاى تشكيل دهنده جنبش آزادى بخش فلسطين كه خود را خاضع محاسبات سياسى و موازنه هاى ديپلماتيك مى دانند، حركت جهاد هرگز زير بار ملاحظات سياسى نمى رود، كما اينكه از خارج كشور نيز رهنمود دريافت نمى كند، حركت معتقد است كه دريافت رهنمود از خارج با اوضاع و شرائط درون فلسطين تضاد و منافات دارد. بدون شك حركت جهاد از نظر فكرى و تشكيلاتى و به عنوان يك حركت سياسى، در داخل سرزمينهاى اشغالى تكوين يافته و در همانجا ريشه دوانده و محبوبيت و موقعيت مردمى كسب كرده است. بنابراين حركت جهاد بدين خاطر بوجود آمده تا يك خيزش اسلامى و يك حركت بيدارى اسلامى را مجسم سازد و به عرصه ظهور برساند و بيش از اين كه حركت بيدارى، شعارى و رفتارى و باشد لازم است يك حركت سياسى هم به حساب آيد. لذا نقشى كه اين جنبش در سالهاى اوليه پيدايش و پس از يك دوره ركود اعراب و فلسطينيان بازى كرد توانست اعتماد به نفس را در اذهان زنده كند و همبستگى مردم را بنفع خويش معطوف نمايد.

نبايد فراموش كرد كه اين حركت سهم بسزائى نيز در برانگيختن انتفاضه اسلامى و مردمى فعلى فلسطين داشته است، انتفاضه اى كه در سال 1987 آغاز گرديد.

ج) رابطه جنبش جهاد اسلامى با حماس

پس از بيان روابط بين حركت جهاد با اخوان المسلمين در اين قسمت به موضع جنبش جهاد اسلامى با حماس (بعنوان تشكيلاتى كه از دل اخوان بيرون آمده و رشد كرده است) مى پردازيم.

دبير كل شهيد جنبش جهاد اسلامى بزرگتر است، اما جهاد اسلامى بيشتر از حماس فعاليت مبارزاتى دارد، حماس تاريخى پنجاه ساله پشت سر دارد، مبارزه مسلحانه ما وسيعتر است و پنهان كارى بيشتر هم مى كند. حماس نقش فرهنگى - اجتماعى بيشترى دارد. حماس در مقايسه با جهاد اسلامى، از امكانات بسيار بزرگى برخوردار است. حماس رسانه هاى تبليغاتى بسيارى دارد كه ما از هيچيك از آنها برخوردار نيستيم. بر همين اساس رسانه ها فقط زمانى از ما سخن مى گويند كه با خون خود دست به عملياتى زده باشيم نه با جوهر. آنها از طرف بعضى كشورها و سازمانهاى خيريه و اجتماعى و اخوان المسلمين مورد حمايت ما قرار دارند، فعاليتهاى تبليغاتى خوبى هم دارند كه خبرها را به بقيه جهان مخابره مى كند.(27)

در برابر سؤالاتى كه در خصوص وحدت تشكيلاتى و لزوم همكاريهاى دو جانبه عميقتر، به ذهن هر شخص منصفى مى رسد، اميد به اين وحدت را دبير كل فعلى حركت جهاد اسلامى اينگونه ترسيم مى كند:

- بين ما و جنبش مقاومت اسلامى - حماس - روابط بسيار مستحكمى وجود دارد، اختلافهاى ما فقط در حد اختلاف نظر مديران يك طرح و پروژه است، اين اختلاف نظرها در حد مشروع و جائز آن از نظر اسلام مى باشد، گفتگوهاى صادقانه اى ميان دو طرف براى وحدت كامل در جريان است كه انشاءا به ثمر خواهد نشست.(28)

در حقيقت زمانى اختلافات بين گروهها بسيار زياد بود كه مهمترين اختلافات بين حماس و جهاد اسلامى بود، جهاد اسلامى فكر انقلاب اسلامى ايران را اتخاذ كرده و اخوان المسلمين (حماس) توجه اصلى شان به مسئله تربيت افراد بود. و مى خواستند افراد بر اساس شيوه تربيت اخوان تربيت كنند و به مسئله توانائى و قوه خيلى توجه نداشتند ونمى خواستند درگير شوند.

جهاد اسلامى معتقد است هم تربيت و هم نيرو و قوه و به همين خاطر مسئله فلسطين را به عنوان مسئله اصلى جهانى مطرح مى كنيم و آنها معتقد بوده اند كه اين مسئله فردى است. انتفاضه ثابت كرد مسئله فلسطين يك مسئله مركزى و اصلى در شرايط فعلى است. همچنين اضافه كنم اخوان المسلمين از قوه ضد صهيونيستى استفاده نمى كردند، اما انتفاضه كه اتفاق افتاد باين نيرو متوجه شدند و از آن، پس از آن بهره بردارى كردند.(29)

د)مواضع جنبش جهاد اسلامى در قبال روند سازش

1- ردّ به رسميت شناختن توافقنامه اسلو، زيرا اين توافقنامه مشروعيت اشغالگران را بر بخش زيادى از فلسطين در مقابل يك خود گردانى نا پايدار در بخش كوچك اين وطن به رسميت شناخته است.

2- رژيم صهيونيستى از همان اوان شكل گيرى بر پايه تروريسم و خشونت استوار گرديد، بهمين خاطر نمى توان از باب موعظه و فعاليتهاى فرهنگى و سياسى به مقابله با آن برخاست، لذا تا زمانيكه اشغالگرى ادامه داشته باشد، مبارزه و جهاد مسلحانه ما نيز ادامه مى يابد.

3- تشكيلات خود گردان، تنها بر 2 درصد از مساحت فلسطين برپا خواهد شد و در 98 درصد فلسطين همچنان مبارزه عليه اشغالگران هر قدر هم كه شرايط سخت و توافقنامه دست و پا گير باشند، ادامه مى يابد.

4- بايد در غزه داده هاى جديد را بررسى و به ارزيابى امور بپردازيم، آيا واقعاً عقب نشينى صورت گرفته است اين عقب نشينى به چه ميزان است آيا فعاليتهاى نظامى در اين مساحت كم ضرورى است چگونه اين فعاليتها صورت پذيرد

5- عدم برخورد با تشكيلات خود گردان و پليس فلسطينى (منظورم برخورد مسلحانه است زيرا اختلافات سياسى ما تا زمانى كه آنان نگهبانان توافقنامه اسلو باقى بمانند، باقى خواهد ماند) ما تمامى تلاش خود را براى عدم برخورد بكار خواهيم بست حتى اگر اين مسئله باعث بروز تغييرات تاكتيكى براى ما در غزه گردد. اولويت با عدم برخورد است، زيرا يكى از مهمترين اهداف دشمن ايجاد تنش و برخورد و در پى آن مشغول نگاه داشتن فلسطينيان به مسايل داخلى آنهاست، لذا برخورد ما براى همگان زيان آور است.

6- بدليل گستردگى و چند بعدى بودن مبارزه، بايد حضور سياسى، اجتماعى و فرهنگى فعّالتر و كاراترى داشته باشيم.

7- بايد بسوى وحدت نيروهاى اسلامى و ملى مخالف روند سازش و هماهنگى بين آنها براى رسيدن به بهترين برنامه عملى ممكن پيش برويم تا از وضعيت كنونى كه تنها اقدام به صدور بيانيه هاى مشترك مى نمائيم، در حاليكه بطور بالفعل بصورت مجزا از يكديگر فعّاليت مى كنيم، رهائى يابيم.(30)

ه) جنبش جهاد اسلامى و مسيحيان فلسطينى

هدف ما آزادى فلسطين است، در امر آزادى تمامى فلسطينيان چه مسلمان و چه مسيحى براى دفاع از وطن و مقدسات خويش بايد مشاركت داشته باشند، ما در جنبشمان آمادگى آنرا داريم تا در صفوف خود مسيحيانى را كه قصد جهاد و مبارزه دارند، بگنجانيم، آنها مى توانند در عقيده خويش آزاد باشند (لا اكراه فى الدين). هدف ما آزادى فلسطين است، هدف ما پيروزى اسلام در فلسطين و در جاى جاى گيتى است. ما ايمان قلبى داريم كه اسلام راه صلاح و رستگارى بشريت است، با اين حال بايد اصول و قوانين اسلامى كه به كسى ظلم روا نداشته و همه را يكسان مى داند، مد نظر و به اجرا در آيد، مسيحيان در سايه قوانين و اصول اسلامى عزت و كرامت را خواهند يافت، همانگونه كه در قرنهاى گذشته زير سايه اسلام زندگى كردند و تنها پس از غروب آفتاب اسلام از آن مناطق بود كه آنان ذلت و خوارى را به چشم ديدند.

من تأكيد مى كنم كه اين مسيحيان فلسطينى به وطن خويش ايمان داشته و خواهان آزادى آنند، و در راه انجام وظيفه دفاعى خويش نه خراجى بايد بپردازند و نه جزيه اى. (31)

جهاد اسلامى و انتفاضه مردمى

مى توان گفت پيدايش انتفاضه (32) مردمى دسامبر 1987 در نتيجه شرايط استثنائى و موضوعى است كه در خلال اشغال 20 ساله مناطق كرانه باخترى رود اردن و نوار غزه انباشته و متراكم شده بود. در اين مدت اسرائيل به سياستها و اقداماتى دست زد كه موجوديت ملى و مادى مردم فلسطين را در سرزمينشان به مخاطره افكند. اين سياستها و اقدامات خصمانه به حدى گسترده و فراگير بود كه هيچكدام از شهروندان فلسطينى را درد و رنج و محروميت بى بهره نساخت.

بطور كلى قبل از پيدايش انتفاضه رويدادهائى به وقوع پيوست كه نقش مستقيمى در بر انگيختن انتفاضه داشت. مى توان اين رويدادها را جرقه اى ناميد كه شعله هاى انتفاضه را روشن ساخت. بدون ترديد جنبش جهاد اسلامى نقش بسزائى در تحريك اين رويدادها داشته است. در حوادث و رويدادهائى كه در نوار غزه به وقوع پيوست، جنبش جهاد اسلامى گرداننده اصلى به شمار مى آمد و از نظر روان زمينه و جودا براى پيدايش انتفاضه فراهم ساخته است.

شايان ذكر است كه اين رويدادها با فرار شش تن از اعضاى جنبش جهاد اسلامى از زندان مركزى غزه در تاريخ 18/3/1987 آغاز شد. علاوه بر اين فرار موفقيت آميز، موفقيت ديگرى نيز حاصل شد كه همانا ناتوانى مقامات انتظامى اسرائيل براى دستگيرى زندانيان فرارى بود، بطوريكه اين فرار بزرگ عكس العملهاى مثبتى در محافل مردمى بر انگيخت و واكنش هاى مطلوبى به وجود آورد. پس از اين حادثه اعضاى ديگرى از جنبش جهاد مبادرت به انجام يك سرى عمليات موفقيت آميز بر ضدّ اهداف اسرائيلى كردند. اضافه بر اين بين نيروهاى امنيتى اسرائيل و اعضاى يكى از هسته هاى نظامى جنبش جهاد در روستاى الشجاعيه در 6 اكتبر 1987 رويارويى خونينى به وقوع پيوست كه تأثير شگرفى در امر بسيج توده ها براى مقابله و اعتراض به اقدامات رژيم صهيونيستى بر جاى گذاشت.

در پى اين حادثه تظاهرات گسترده اى از سوى مردم غزه بطور مستمر براه افتاد و تا پيدايش انتفاضه ادامه داشت. بدون شك مشاركت فعال جنبش جهاد اسلامى در انتفاضه موجب گشت جايگاه اين جنبش بيش از پيش در روند مبارزات مردم فلسطين قويتر شود و متقابلاً موقعيت جنبش جهاد در قبال جماعت اخوان المسلمين پايدارتر و بارزتر جلوه گر شود.

در حين انعقاد و پس از پايان كار نوزدهمين اجلاس شوراى ملى فلسطين و نيز بعد از صدور قطعنامه پايانى اين گردهمائى تضاد و تعارض در مواضع هر كدام از جنبشهاى جهاد و ساف در برابر يكديگر بالا گرفت و به وضوح نمايان شد. در حين انعقاد اجلاس مزبور جنبش جهاد اسلامى با انتشار بيانيه اى به دستور كار و طرحهاى سياسى ارائه شده در نوزدهمين اجلاس شوراى ملى فلسطين شديداً اعتراض كرد و پس از پايان كار اجلاس و صدور قطعنامه جنبش جهاد طى بيانيه شديد اللحن ديگرى قبول قطعنامه 242 را قوياً محكوم ساخت. (33)

نگرش جنبش جهاد اسلامى به انتفاضه، يك نگرش سياسى و دور از طرحها و تفكرات ايده آليستى است، و در بيانيه اى كه در تاريخ 20/ مارس 1989 منتشر ساخت گفته است جنبش جهاد از هر كس كه حقوق كامل مردم و ميهن را ناديده بگيرد، يا آماده باشد يك وجب از خاك مقدس فلسطين را به دشمن صهيونيست ببخشد از او بيزارى مى جويد. (34)

سيرى در انديشه هاى دبير كل شهيد جنبش جهاد اسلامى

الف): شقاقى، امام خمينى و روز قدس.(35)

رابطه امام خمينى با روز قدس و فلسطين رابطه اى جديد نيست بلكه مسئله فلسطين و بيت المقدس همراه با مراحل مختلف جهاد و قيام از اوايل دهه شصت (ميلادى) از جمله مسائل مورد توجه ايشان بود. (امام خمينى) به شاه، آمريكا و رژيم اشغالگر قدس به عنوان سه دشمن هم پيمان عليه اسلامى مى نگريست، ايشان همواره بين فساد شاه و طغيانگريهايش از يك سو و پشتيبانى رژيم اشغالگر قدس از وى ارتباط قائل مى شد. امام به خوبى مى دانست كه كانون هجوم (صليبى - يهودى) غربى در فلسطين است و از آنجا به وطن عربى و اسلامى امتداد يافته است، زمانى كه شاه از مرتبط ساختنش با اسرائيليها به خشم مى آمد، امام در پاسخ به او مى گفتند: مزدوران اسرائيل در ايران آموزش مى بينند، خدا مى داند آنها چه نقشه هائى در سر مى پرورانند، زمانى كه ما به اين مسئله مى پردازيم به ما مى گويند در مورد شاه و اسرائيل صحبت نكنيد، چه رابطه اى بين شاه و اسرائيل وجود دارد آيا شاه اسرائيلى است شايد او از نظر مسئولين امنيتى يهودى، مسلمان است و به شكل ظاهرى ادعاى اسلامى مى كند، شايد سرّى در اين ميان وجود داشته باشد»

اين سخنان را امام در سال 1963 م گفتند و توانستند از طريق آن ضربه محكمى به شاه وارد كنند. از طريق مراحل جهادى اخيرش و بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در سال 1979 موضوع فلسطين در رأس اولويتهاى امام بود، ايشان شعار امروز تهران و فردا قدس را سر دادند و اعلام داشتند كه هر مسلمانى بايد خود را براى جنگ با اسرائيل آماده كند و نيز فرمودند اسرائيل بايد از صحنه روزگار محو شود، از اين نقطه نظر است كه پيام امام براى تعيين آخرين جمعه از ماه مبارك رمضان روز قدس چيز عجيبى نخواهد بود. در اين روز كه براى تمامى مسلمانان روز مباركى است و گاهى مصادف با ليالى قدر هم مى گردد و مسلمانان گرد هم مى آيند، بايد در اين مناسبت تمامى تلاشها براى قدس و آزادى بيت المقدس صورت گيرد، اين روز براى به پا خاستگى مسلمانان است، روز همبستگى و هميارى آنها براى برچيدن اين غده سرطانى است، اين روز ايستادگى مستضعفان در مقابل مستكبران است، روز قدس روز وحدت و جهاد است.

ب) شقاقى و وحدت جنبشهاى اسلامى

وحدت اسلامى يكى از دل مشغوليهاى جنبش جهاد اسلامى است، اين يك واجب شرعى است و راهى است كه بايد آنرا بپيمائيم.

ما از اوايل دهه هشتاد تلاشهاى زياد را نموديم تا با تمامى نيروهاى اسلامى به گفتگو بنشينيم و از آنها براى همكارى، هماهنگى و وحدت دعوت بعمل آوريم، درست است كه در بيشتر اوقات اين تلاشها با شكست مواجه مى گردد، اما اين امر هيچگاه ما را در دعوت از مسلمانان و جنبشهاى اسلامى براى گفتگو و همكارى دلسرد نمى سازد.

من مى توانم با اطمينان به شما بگويم در شكست هيچ يك از گفتگوهاى وحدت دخيل نبوديم و هم اكنون آمادگى خود را براى توافق با هر طرف اسلامى در فلسطين بدون هيچ قيد و شرطى و تنها بر اساس برنامه اى مدوّن كه جهاد در قلب و مركز آن قرار داشته باشد، اعلام مى داريم.

ج) شقاقى و روابط بين الملل (36)

هم اكنون تنها يك راه براى حفظ استقلال و حمايت از امت وجود دارد، بطور حتم اين راه شامل معاهده هاى دوستى و همكارى بين الملل مستضعف و كشورهاى قدرتمند جهان نيست.

اين ملل مى توانند با توجه به اخبارى كه از گسترش گرايشهاى اسلامى در جهان اسلام، مطلع شوند مى توانند چه كارى را انجام داده و چه راهى را در پيش بگيرند

هم اكنون از دو روش مى توان در ميان سلطه گريها و توافقات كشورهاى بزرگ و قدرتمند به زندگى ادمه داد؛ اولين روش همانا تأمين منافع يكى از اين كشورهاست، كه در اين صورت كشور كوچك به حافظ منافع اين ابر قدرت در سرزمين خويش مبدل شده از اين طريق اهميت جهانى مى يابد و در اين حال به كشورى وابسته، به سرقت رفته، با هويتى مسخ شده، مبدل مى گردد. بديهى است كه ما چنين چيزى را ردّ مى كنيم.

روش دوم؛ تهديد منافع است. در اين صورت كشورهاى بزرگ بايد احساس كنند كه جائى در اينجا ندارند، استقلال ما استقلالى حقيقى است و قانون و عرف آنها قانون و عرف ما به شمار نرفته و ما براى خود هويت مستقلّى داريم.

اينكار در صورت تحقق 4 شرط امكان پذير است:

ساختار قوى داخلى، امكانات دفاعى حقيقى، غير ساختگى و غير وابسته، برنامه اى با قابليت گسترش و بسط در زمينه هاى مادى و فن آورى و دست آخر هم كه مهمترين شرط است، وجود هويتى مشخص با اصالت و حس تاريخى در وجدان امت و اصولى كه آنرا به بشريت ارائه داده از طريق آن شرايط آنرا تغيير داده و قوانين غير انسانى كه هم اكنون بر جهان حاكم است را به لرزه بياندازند.

اهداف جنبش جهاد اسلامى

- تا آزادى كامل فلسطين، حذف رژيم صهيونيستى و برپائى حكومت اسلامى در سرزمين فلسطين، كه ضامن تحقق عدالت، آزادى، برابرى و نظام شورائى در آن باشد.

- بسيج مردم فلسطين و سازماندهى جهادى، نظامى و سياسى آنان با استفاده از تمامى وسايل تربيتى، فرهنگى و سازمانى قابل دسترسى، تا آنان براى انجام وظيفه جهادى خود در قبال فلسطين آماده باشند.

- تشويق توده هاى امت مسلمان در جاى جاى جهان براى بپاخاستگى و ايفاى نقش تاريخشان در جنگ سرنوشت ساز با رژيم صهيونيستى.

تلاش براى وحدت بخشيدن به فعاليتهاى اسلامى فعال در مسئله فلسطين و گسترش روابط با جنبش هاى اسلامى و آزاديخواه همسو در تمامى جهان.

دعوت و تبليغ براى اسلام، عقايد، شريعت و آداب آن و رسانيدن تعاليم ناب آن به اقشار مختلف مردم (فلسطين) و زنده نگه داشتن پيام اين تمدن براى امت و بشريت.

الف) وسائل جنبش براى تحقق اهداف فوق

- جهاد مسلحانه عليه اهداف و منافع رژيم صهيونيستى.

- سازماندهى مردم و جذب آنان به صفوف جنبش و آماده نمودن آنان بشكل فراگير طبق راه و روش قرآن، سنت نبوى و سلف صالح امت.

- گسترش اسباب ارتباط و همكارى با جنبشها و سازمانهاى اسلامى و مردمى و نيروهاى آزاديبخش در جهان جهت پشتيبانى از جهاد عليه رژيم صهيونيستى و مقابله با نفوذ جهانى صهيونيستها.

- تلاش براى رسيدن نيروهاى اسلامى و ملى و مردمى فلسطين به نكات مشترك در جنگ بالفعل با رژيم صهيونيستى در بستر عدم برسميت شناختن اين رژيم و نيز ايجاد تشكيلات، سازمانها، و مؤسسات مردمى لازم جهت شكوفائى فعاليتهاى اسلامى و انقلابى.

- استفاده از تمامى وسايل آموزشى، سازمانى، فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، تبليغاتى، سياسى و نظامى در چارچوب آنچه كه شرع مقدس اجازه داده و تجربه موفقيت آنرا براى تحقق اهداف جنبش ثابت كرده است.

- استفاده از تمامى راههاى مناسب تأثير گذار و تبليغاتى موجود در زمينه هاى ارتباطى سنتى و جديد.

- پيروى مؤسسات و تشكيلات وابسته به جنبش از روش پژوهش و برنامه ريزى، ارزيابى و مراقبت براى تأمين استقرار جنبش و پيشرفت آن.

فصل سوم: پيدايش حركت مقاومت اسلامى - حماس

پيش در آمد

اخوان المسلمين همچو ديگر نيروها و گروههاى سياسى در انتفاضه كه در سال 1987 آغاز گرديد، شركت كرده و بدين خاطر اقدام به تشكيل جنبش مقاومت اسلامى - حماس - نمودند.

در واقع مشاركت اخوان المسلمين در انتفاضه به عنوان يك تغيير و تحوّل اساسى در مواضع اين جماعت در قبال قضيه فلسطين عنوان شد. بدون ترديد تا قبل از شروع انتفاضه مردم مسلمان فلسطين، اخوان به عنوان يك جريان فعال در مقاومت اشغالگران اسرائيلى نقش بخصوصى نداشته اند. بنابراين مشاركت اخوان المسلمين در انتفاضه را مى توان يك تغيير و تحوّل استراتژيك از يك مرحله به مرحله ديگر دانست، از مرحله انتفاضه تئورى و تربيت و كادرسازى به مرحله عمل و جهاد.

در پيامى از سوى جنبش مقاومت اسلامى - حماس - در ماههاى نخست صادر شده بود مواضع جديد اين جنبش در اين پيام به وضوح نمايان بود. در اين پيام آمده است؛ آنچه كه امروز در اين سرزمين مبارك روى مى دهد، بيانگر رستاخيز جديد امت اسلامى است كه نسل مسلمان حاضر پرچم اسلام را به اهتزاز در آورده است. (37)

شيخ احمد ياسين كه رهبر معنوى جنبش حماس بشمار مى رود اظهار مى دارد:

هر جنبشى مرحله اى را پشت سر مى گذارد، انتقال از يك مرحله به مرحله ديگر بنا بر تصميمات دست اندركاران اين جنبش صورت مى پذيرد. واقعيتهاى موجود نشان مى دهد كه جنبش اسلامى در مبارزه اش با نيروهاى اشغالگر به مرحله عمل قدم نهاده است، حجم و گستردگى پيكار و مبارزه مان به نحوه و ابعاد امكانات موجودمان بستگى دارد. (38)

آقاى ادهم القسام، از نويسندگان مسلمان، پيدايش جنبش مقاومت اسلامى (حماس) را بزرگترين و مهمترين رويداد قرن عنوان مى كند و مى نويسد: شايد خطرناكترين حادثه قرن حاضر اين باشد كه جنبش مقاومت اسلامى در اين مكان، در قلب فلسطين و در كنار مسجد الاقصى و در زمان حاضر شكل مى گيرد. بيت المقدس كه نخستين قبله جهاد و مبارزه مسلمانان عصر حاضر نيز باشد، چه مانعى دارد تا قدس بعنوان سرنيزه و خطّ مقدّم جبهه جهادگران مسلمان براى تشكيل حكومت اسلامى قرار گيرد.(39) در بروشورى كه توسط جنبش مقاومت اسلامى فلسطين - دفتر تهران - منتشر شده است، شكل گيرى و تكوين حماس اينگونه تشريح گرديده است:

جنبش مقاومت اسلامى در نتيجه فعل و انفعالات عوامل متعددى كه ملت فلسطين از فاجعه سال 1948 بطور اعم و از شكست سال 1967 بطور اخص بخود ديده است، شكل گرفت.اين عوامل حول دو محور اساسى بوده و عبارتند از:

1- تحولات سياسى مسأله فلسطين و سرانجام آن تا سال 1987.

2- رشد اسلامگرائى در فلسطين و تكامل آن تا اواسط دهه هشتاد -

1985-

- تحولات و دگرگونيهاى سياسى مسأله فلسطين رفته رفته براى مردم فلسطين روشن ساخت، قضيه فلسطين كه زمانى حكم مرگ و يا زندگى را داشت و مسئله جنگ ميان عربها و مسلمين از يكسو و صهيونيسم جهانى و حاميان صليبى او از سوى ديگر بوده، اينك مسئله پناهندگان و يا زدودن آثار تجاوز و باز پس گيرى غزه و كرانه باخترى شده و در نتيجه به چشم پوشى از خاك فلسطين انجاميد. اين امر مردم فلسطين را بر آن داشت تا خود زمام امور خويش را بر عهده گيرند و بدينسان بود كه سازمان آزاديبخش فلسطين و گروههاى مقاومت مردمى به منصه ظهور رسيدند.

اما از آنجائيكه رسالت انقلاب فلسطين كه در سازمان آزاديبخش فلسطين متمركز و تبلور يافته بود، در طى سالهاى دهه هشتاد دچار فراز و نشيبهاى داخلى و خارجى شد و به تضعيف بنيان و تزلزل خط مشى او انجاميد. البته ناگفته نماند كه در سالهاى دهه هفتاد نيز نشانه هاى بسيارى از امكان پذيرش راه حلهاى ميانه و مغاير با منشور ملى فلسطين به همراه داشت.

امضاى موافقتنامه كمپ ديويد، اشغال جنوب لبنان و متعاقب آن محاصره بيروت در سال 1982 كه منجر به خروج ساف و ديگر گروههاى فلسطينى از لبنان شد، همه اين عوامل دست به دست هم دادند و موجب تضعيف ساف و گرايشات سازشكارانه در اين سازمان شد.

- فلسطين نيز همچون ساير كشورهاى جهان اسلام از حيث آگاهى و رشد بيدارى اسلامى به شكل روشن و معمولى متحول گرديد و اين امر باعث رشد و تحول فكرى و سازمان يافتن حركت اسلامى در مناطق اشغالى 1948 و 1967 شد و جريان اسلامى در فلسطين بخوبى دريافت كه در برابر تنشها و چالشهاى سترگى قرار دارد و دليل آن دو عامل بوده است:

1- سير قهقرائى مسئله فلسطين در جدول اولويات كشورهاى عربى.

روند واپسگرايانه طرح انقلاب فلسطين در استراتژى مبارزه مسلحانه از آزادى و اشغال زدائى به سازش سياسى تحميلى بر مردم فلسطين.

در پرتو اين دو عامل واپسگرا و انباشت پيامدهاى منفى سياست سركوبگرانه و بيدادگرانه اشغالگران صهيونيست در حق مردم فلسطين از يكسو و به ثمر نشستن خمير مايه مقاومت و پايدارى در ميان ملت فلسطين از سوى ديگر، ضرورت يك طرح (اسلامى - جهادى) جامع فلسطينى بيش از پيش احساس شد و در سال 1981 در گروه شيخ احمد ياسين نمايان گشت.

در اواخر سال 1987 كه اوضاع و احوال براى ظهور طرحى ديگر براى آزاد سازى فلسطين مبتنى بر مبانى نوينى مهيا و فراهم شده بود، جنبش مقاومت اسلامى - حماس - در تاريخ 14/12/1987 با صدور بيانيه اى اعلام موجوديت نمود.

واژه - حماس - بر گرفته از حروف نخست حركت مقاومت اسلامى است و به معناى نيرو، شجاعت و عزم و اراده مى باشد.

ناگفته نماند كه جماعت اخوان المسلمين نقش بسزائى در تأسيس حماس داشت.

الف) هويت سياسى حماس

حركت مقاومت اسلامى - حماس - جنبشى جهادى - مردمى است كه هدفش آزادسازى سرتاسر خاك فلسطين (از دريا تا رود) و اصول، انديشه، راهكارها و مواضع خود را از تعاليم اسلامى و دستمايه فقهى آن الهام مى گيرد و هر كس را كه به مبانى فكرى جنبش اعتقاد و براى پذيرش و تقبل پيامدهاى جهاد و مبارزه براى آزاد سازى فلسطين و برپائى دولت مستقل آمادگى داشته باشد، به ميان صفوف خود مى پذيرد. جنبش همچنين در نظام تشكيلاتى خود از تجربيات سودمند زمانه بهره مى گيرد و در عين حال كليه اقشار مردم فلسطين از چتر عدالت آن سود مى جويند. پس بنابراين حماس يك سازمان فراگير مردمى است و نه يك تشكيلات حزبى و يا گروهى اقليت.

ديدگاهها، برداشتها و موضعگيريهاى سياسى حماس نقطه عطفى در عرصه فعاليت فلسطين به شمار مى رود. حماس برخاسته از دل مردم فلسطين و نداى وجدان و عزم ملى جهت نيل به حق مشروع خويش در آزادسازى ميهن، تعيين سرنوشت و ترسيم آينده در پرتو تعاليم دينى و غناى ميراث فرهنگى است.

ب) ديدگاه حماس نسبت به ماهيّت درگيرى و مهار آن
(40)

حماس بر اين باور است كه درگيرى موجود در فلسطين، چالش و نزاع سرنوشت ساز تمدنهاست، و اين نزاع تنها با از بين رفتن علت و مسبب واقعى حضور نا مشروع و زورمدارانه صهيونيسم در فلسطين خاتمه مى يابد. طرح تجاوزكارانه صهيونيستها در واقع مكمل طرح غربيهاست و هدف از آن خشكاندن ريشه تمدن اسلامى و تثبيت صهيونيسم در اين منطقه به واسطه تكميل طرح اسرائيل بزرگ است و از اين رهگذر استيلاى سياسى و اقتصادى خود را بر امت اسلامى تحميل كنند كه بى گمان اين خود تفرقه، عقب ماندگى و وابستگى امت را در پى خواهد داشت.

اين نوع درگيرى كه نمادى از جنگ بين حق و باطل است، اعراب و مسلمين را به يارى و نصرت ملت فلسطين و پذيرفتن پيامدهاى جهاد بر ضد حضور نا مشروع صهيونيستى و بر كندن آن از فلسطين و نيز به جلوگيرى از ريشه دوانى خطر صهيونيسم در كشورهاى عربى و اسلامى ملزم مى كند. حماس معتقد است كه طرح كشور گزينى نا مشروع صهيونيستى را نمى توان از ريشه بر كند مگر با جهاد همه جانبه اى كه مبارزه مسلحانه، ابزار اصلى و كارآمد آن به شمار مى رود. حماس بهترين شيوه جهت اداره نبرد با دشمن صهيونيستى را بسيج امكانات و توان بالقوه ملت فلسطين بمنظور بر افراشتن پرچم مبارزه بر ضد حضور نا مشروع صهيونيستى در فلسطين با بهره گيرى از همه راهكارهاى ممكن مى داند و معتقد است كه كوران مبارزه بايد به قوت خود باقى تماند تا شرايط تعيين سرنوشت نبرد با دشمن، بيدارى امت عربى و اسلامى و مقدمات اقتدار و نيز بسيج امكانات و ابزارها و وحدت سياسى و تصميم گيرى فراهم و مهيا شود، پس تا زمان تحقق اين مهم و با اعتقاد راسخ به قداست فلسطين و جايگاه اسلامى آن و با درك ابعاد خطرناك و تهديدات طرح صهيونيستى در فلسطين، حماس معتقد است كه فلسطين موقوفه اسلامى بوده و هيچكس حق ندارد تحت هر شرايطى، حتى از يك وجب آن چشم بپوشد و يا به اشغالگران صهيونيست مشروعيت بدهد. مردم فلسطين، عربها و مسلمانان بايستى براى نبرد با صهيونيستها كاملاً آماده و مهيا باشند و فلسطين را از لوث تجاوزگران و اشغالگران پاكسازى كنند.

با عنايت به دركى كه حماس از ماهيت درگيرى با دشمن صهيونيستى دارد و با توجه به ارتباط اين درگيرى با طرح غربيها جهت الحاق امت عربى - اسلامى به تمدن غربى و تحميل وابستگى و عقب ماندگى بر آن و نيز شناخت پيچيدگيهاى وضعيت منطقه اى و بين المللى و جهان كند و در موازنه قوا به سود هم پيمانى صهيونيستى آمريكائى، حماس استراتژى خود را در رويارويى با اشغالگران صهيونيستى فلسطين بر موارد ذيل پى ريزى كرده است:

1- از آنجا كه ملت فلسطين هدف نخست اشغالگرى صهيونيستى است، لذا مسئوليت بزرگ پايدارى در برابر اشغالگران متجاوز بر عهده ملت فلسطين بوده و از اين رو حماس تمام تلاش خود را صرف بسيج و سازماندهى توانائيهاى اين ملت و هدايت آن به سمت پايدارى و مقاومت در برابر اين دشمن نابكار مى كند.

2- عرصه و ميدان رويارويى نظامى با دشمن، خاك فلسطين است و كشورهاى عربى و اسلامى صحنه يارى و نصرت ملت فلسطين بويژه به لحاظ سياسى، تبليغاتى و مادى است، اما در بعد نبرد خونين و سرنوشت ساز با دشمن صهيونيستى، بى شك اين ميدان خونبار، خاك مقدس و مبارك فلسطين است كه در طول دورانهاى گذشته از خون مطهر شهيدان سيرآب گشته است.

3- مقاومت و نبرد با دشمن در فلسطين بايد تا حصول پيروزى بوده و لذا اين رزم بى امان و تحميل تلفات و ضايعات به دشمن محور و جوهره مقاومت خواهد بود.

4- از نقطه نظر حماس، كار سياسى، يكى از ابزار جهاد بر ضد دشمن صهيونيستى است و هدف از آن تحكيم و تقويت جهاد و پايدارى ملت فلسطين در رويارويى با اشغالگران صهيونيست، بسيج توانائيها و امكانات بالقوه ملت فلسطين و امت عربى - اسلامى براى حمايت از مسئله فلسطين پاسدارى از حقوق مردم فلسطين و عرضه مسئله بر حق خود در برابر ديدگان جهانيان است.

منشور مقاومت اسلامى فلسطين

در 18 اوت 1988 حركت مقاومت اسلامى، اساسنامه اش را تحت عنوان «ميثاق حماس» صادر كرد و خطوط كلى و فلسفه وجودى و اهداف و مواضع خود را در قبال مسائل گوناگون در آن بيان داشت. جنبش حماس در ميثاقيه مذكور اكثر اصول و مرامنامه هاى خويش را از انديشه هاى اخوان المسلمين برگزيده است. در اين خصوص آقاى زياد ابو غنيمة اظهار مى دارد:

حماس يك جنبش جديد فكرى و تشكيلاتى نيست، جنبش حماس به جنبش اخوان المسلمين مادر پيوستگى دارد. و اين جنبش از دهها سال قبل حتى قبل از پيدايش رژيم غاصب صهيونيستى در اين سرزمين ريشه دوانده است، منتهى نام و عنوانى كه براى خود برگزيده يك نام جديد مى باشد.(41)

در ميثاقيه حماس تصريح شده است: حركت مقاومت اسلامى يكى از جناحهاى اخوان المسلمين بوده و حركت اخوان المسلمين يك سازمان جهانى مى باشد.(42)

همچنين در همين ميثاقيه آمده است: حركت مقاومت اسلامى يك حركت متمايز فلسطينى است كه ولايت را از آن خدا مى داند و اسلام را برنامه زندگى و خط مشى خود به حساب مى آورد. اين جنبش مى كوشد پرچم اله را در هر وجب از خاك فلسطين به اهتزاز در آورد.(43)

الف) جهان شمولى

در ميثاق حماس افزوده شده است: كه جنبش حماس يك جنبش جهانى است كه بر اين اساس بايد به او نگريسته شود و جايگاه و موقعيتش مورد ارزيابى قرار گيرد، و نقش فعال آن برسميت شناخته شود. هر كس حق ناشناسى كند و اين جنبش را ناچيز بپندارد و از هميارى با او امتناع ورزد، و از روى عمد و يا غير عمد از مشاهده حقايق چشم پوشى كند بايد مطمئن باشد روزى از خواب غفلت بيدار خواهد شد كه از حوادث و رويدادهاى دور مانده است و هيچ بهانه اى براى توجيه موضعش پذيرفتنى نخواهد بود. لذا پيروزى از آن پيشتازان است. (44)

ب) شعار حماس

شعار جنبش حماس همان شعار اخوان المسلمين است:

الله مقصود ماست، پيامبر گرامى الگوى ما، قرآن آئين زندگى، جهاد و مبارزه خط مشى و راه ما و مرگ در راه خدا بزرگترين آرزوى ماست. (45)

ج) فلسطين زمين وقف اسلامي

در خصوص استراتژى حركت مقاومت اسلامى در قبال فلسطين، جنبش حماس چنانچه در منشورش گفته شده، معتقد است: سرزمين فلسطين براى نسلهاى مسلمان تا روز قيامت يك سرزمين وقفى است و هيچكس اجازه ندارد بخشى از اين سرزمين و يا كل سرزمين فلسطين را مورد معامله قرار دهد و بر سر آن سازش كند و از آن صرفنظر نمايد. كما اينكه هيچ يك از كشورهاى عربى و يا كل كشورهاى عرب و هيچ يك از سازمانهاى فلسطينى و غير فلسطينى و يا سازمانهاى عربى مالك سرزمين فلسطين نيستند و حق تملك آنرا ندارند، زيرا اين سرزمين تا روز قيامت وقف كليه نسلهاى مسلمان مى باشد، چه كسى جرأت و جسارت دارد كند قيّم واقعى نسلهاى مسلمان تا روز قيامت مى باشد(46)

د) راه حلهاى مسالمت آميز، ابتكارات و كنفرانسهاى بين المللى

اما در مورد راه حلهاى مسالمت آميز و ابتكارات صلح و برگزارى كنفرانسهاى بين المللى بمنظور يافتن راه حلهاى همه جانبه براى قضيه فلسطين ميثاق حماس تصريح مى دارد: كليه اين ابتكارات و آنچه را كه به اصطلاح راههاى مسالمت آميز تعبير مى شود همگى با اعتقادات و باورهاى حركت مقاومت اسلامى تعارض دارد، بر اين اساس افراط و تفريط و تباه كردن بخشى از خاك فلسطين بمعنى تباه كردن بخشى از دين اسلام به حساب مى آيد. لذا ملى گرايى و ميهن دوستى حركت مقاومت اسلامى بخشى از صميم اعتقادات دينى اين حركت بشمار مى رود. و هيچ راه حلى براى قضيه فلسطين تحقق نمى پذيرد مگر از طريق جهاد . و تمام طرحها و ابتكارات و عقد كنفرانسهاى بين المللى همه اقدامات بيهوده است و جز وقت كشى هدف ديگرى در پى نخواهد داشت . ملت فلسطين بزرگتر از آنست كه سرنوشتش و آينده اش و حقوقش را به بازى بگيرند.(47)

ه) محورهاى سه گانه

ميثاق حركت مقاومت اسلامى پيرامون مسئله آزادى به سه محور تأكيد مى كند، اين محورها عبارتند از:

1- محور فلسطين-

2- محور اعراب -

3- محور مسلمانان - و هر كدام از اين محورهاى سه گانه مى توانند در رويارويى با صهيونيسم نقش مؤثرى را ايفا كنند. (48)

و) موضع حماس در قبال جنبشهاى اسلامى

در خصوص موضع حماس در قبال حركتهاى فعال فلسطينى ميثاق مزبور تصريح مى كند: حركت مقاومت اسلامى به ديگر جنبشهاى اسلامى با ديد احترام مى نگرد و از آنان ستايش به عمل مى آورد. چنانچه در برخى ديدگاهها و تصوراتمان اختلاف نظر داشته باشيم، ليكن در موارد بسيارى اتفاق نظر وجود دارد. جنبش حماس با اين ديد به اين جنبش ها مى نگرد كه با اخلاص و حسن نيت در راه خداوند متعال گام بر مى دارند، و ماداميكه حركتشان و عملكردشان در چارچوب حدود و معيارهاى الهى استوار باشد براى آنها احترام قايل است، و باب اجتهاد براى همگان باز است و هر مجتهدى به پاداش خود مى رسد. بهر حال حركت مقاومت اسلامى، حركتهاى اسلامى را سرمايه و پشتوانه معنوى خود تلقى مى كند و براى همگان از خداوند متعال هدايت و رستگارى مسئلت مى كند. حماس همواره دست اتحاد بسوى جنبشهاى اسلامى دراز مى كند و براى تحقق آن بر اساس قرآن كريم و سنت پيامبر (ص) مجدانه مى كوشد. (49)

ز) موضع حماس در قبال گروههاى ملى فلسطينى

اما در خصوص موضع حماس در قبال جنبشهاى ملى گراى فلسطينى در ميثاق اين جنبش چنين تصريح شده؛ جنبش حماس متقابلاً براى آنها احترام قايل است و شرايط آنها را درك مى كند و بر عواملى كه در روند تصميم گيرى شان نقش مؤثر دارد بخوبى واقف است. ماداميكه جنبش ملى از شرق كمونيست و از غرب مسيحى پيروى نكند، جنبش حماس دست او را مى فشرد. حماس به كليه جناحهاى ملى گراى فعال در عرصه فلسطين اطمينان ميدهد كه در مبارزاتشان به هدف آزاد سازى فلسطين از آنان حمايت و پشتيبانى به عمل مى آورد. حماس خاطرنشان مى سازد كه چه در حال حاضر و چه در آينده به گفته اش عمل كند و از تفرقه پرهيز كند و در راه اتحاد گام بردارد و اهداف ملت را مصون بدارد و از كلمه نيكو قدرشناسى كند و از تلاشهاى مخلصانه به نيكى ياد كند و از مساعى خيرخواهانه ستايش به عمل آورد و دربها را بر روى اختلافات جزئى و حاشيه اى ببندد و به شايعه ها و گفته هاى مغرضانه گوش ندهد، البته حفظ حق دفاع از خود.(50)

جنبش حماس بر اساس يك ديدگاه اسلامى آمادگى كامل دارد اوضاع و تحولات جارى قضيه فلسطين را در عرصه هاى منطقه اى و بين المللى مورد بحث و بررسى قرار دهد و از نظر موضوعى ابعاد اين تحولات و درجه سازگارى و ناسازگارى شان با منافع ملتمان را مورد ازريابى و مطالعه قرار دهد. (51)

ح) موضع حماس در قبال سازمان آزاديبخش فلسطين

منشور حماس اعلام مى دارد: جنبش حماس، سازمان آزاديبخش فلسطين را از نزديكترين نزديكان حركت مقاومت اسلامى مى داند، بطوريكه برادرانمان و پدرانمان و دوستانمان و نزديكانمان در اين سازمان عضويت دارند. بنابراين آيا يك فرد مسلمان مى تواند از پدرش و برادرش و نزديكانش و دوستانش بيزارى جويد وطنمان يكى است، دردمان يكى است، سرنوشتمان يكى است و بالاخره دشمنمان يك دشمن مشترك مى باشد. سازمان آزاديبخش فلسطين از انديشه ها و تفكرات لائيسمى پيروى مى كند و اين انديشه ها با انديشه هاى مذهبى تضاد كامل دارند. بطور قطع و يقين اين انديشه ها و طرز فكرها روى موضعگيريها و عملكردها اثر مى گذارند. كما اينكه روى تصميمات مؤثر مى باشند. لذا با توجه به آنچه گذشت به سازمان آزاديبخش فلسطين احترام قايل مى شويم و اميد به توسعه مناسبات داريم، و امكان ندارد از نقش اين سازمان در رويارويى اعراب و اسرائيل بكاهيم. افزون بر اين در ميثاق حماس تأكيد شده: براى ما مقدور نيست چه در حال حاضر و چه در آينده از اسلاميت فلسطين صرفنظر كنيم و از انديشه ها و تفكرات لائيكى پيروى كنيم، زيرا اسلاميت فلسطين بخشى از اعتقادات دينى ماست و هر كس در عقيده دينى اش تفريط كند حتماً زيان مى بيند. چنانچه سازمان آزاديبخش فلسطين روزى از اسلام به عنوان راه زندگى و خط مشى اصلى پيروى كرد، آنگاه ما سربازان او خواهيم بود و خود را سوخت آتشى مى دانيم كه دشمنان را مى سوزاند به اميد آن روز. و از خداوند مسئلت داريم آن روز به زودى فرا رسد. (52)

ط) موضع حماس در قبال كشورهاى عربى و اسلامى

كشورهاى عربى مجاور اسرائيل موظفند مرزهايشان را براى تردد مجاهدين عرب و مسلمان باز گشايند، تا نقش اصلى خود را براى پيوستن به برادرانشان، مجاهدين اخوان المسلمين فلسطين، ايفا كنند. ديگر كشورهاى عربى و اسلامى نيز وظيفه دارند در راه حركت مجاهدان مسلمان بسوى فلسطين تسهيلات ايجاد كنند و اين حداقل چيزى است كه مى توانند انجام دهند.(53)

حماس در داخل فلسطين

شكى نيست كه پس از مواضع سازشكارانه سازمان آزاديبخش فلسطين و تجربه پيروزى انقلاب اسلامى و در نتيجه بانزوا تبديل شدن گروههاى كمونيست و لائيك، نقش حركتهاى اسلامى و على الخصوص حماس، با آن سابقه چند دهه خود چندين برابر گشته كه اين را مى توان از استقبال چشمگير مردم از رهبران حماس و مراجعه به آنان جهت حل و فصل امور روزمره خود (با توجه به وجود ارگانهاى رسمى) و نيز فعاليتهاى آموزشى، اقتصادى، اجتماعى و براى مردم مستضعف داخل سرزمينهاى اشغالى و نيز پيروزيهاى چشمگير در انتخابات محلى و دانشگاهى به خوبى درك نمود.

«حماس توانست الگوى بسيار موفقى در ارائه خدمات اجتماعى، انسانى و آموزشى و كل ما يحتاج مردم جهت تحكيم پايدارى و تداوم مقابله با دشمن و ترفندهاى او به نمايش بگذارد. ما دوشادوش مردم و همراه آنها در خوب و بدش هستيم، غمّ و همّ و محنت مردم همّ و غمّ و محنت ما نيز هست. حماس توانست مفهوم همكارى و ايثار را در جامعه تثبيت نمايد.» (54)

يكى ديگر از نشانه هاى بارز سلطه و نفوذ عملى و اخلاقى جنبش حماس در نوار غزه، رجوع افراد بسيارى از مردم فلسطين به مراكز و منازل رهبران اين جريان به هدف استمداد و طلب و مساعدت براى حل مشكلات گوناگون اجتماعى شان مى باشد. از تاريخ ژوئن 1988 روزانه دهها تن از طبقات مختلف مردم اعم از مذهبى و غير مذهبى، فقير، پولدار، با سواد، بيسواد، تاجر، اصحاب مشاغل آزاد و حتى از مسيحيان به منزل ساده شيخ احمد ياسين مراجعه مى كنند، علت اين ترددها و مراجعات بخاطر فقدان مراكز اجرائى و قضائى است كه امكان حل و فصل اختلافات و مشكلات مردم در آنها وجود ندارد، شايد هم به اين دليل باشد كه مردم به چنين مراكز رسمى خالى از صداقت و صميميت اعتماد ندارند، و از مراجعه به آنها امتناع مى ورزند. يكى ديگر از علل عدم رجوع مردم به مراكز متعدد جناحهاى ملى گراى فلسطينى حاكميت يكسرى ملاحظات امنيتى و وجود پنهان كارى در عملكرد آنان و نيز بدليل عدم حضور مقامات مذهبى و روحانى مى باشد تا مردم از حضورشان بهره مند شوند و مشكلات اجتماعى و دينى شان را با آنان در ميان بگذارندن.

اين پديده به هر اندازه كه سلطه و نفوذ مقامات رژيم اشغالگر قدس را زير سؤال مى برد، سلطه و نفوذ گرايشات ملى گرا و مؤسسات و هيأتهاى وابسته به سازمان آزاديبخش فلسطين و سلطه كدخدايان سنتى افراد و سرشناس محلى را نيز زير سؤال مى برده است.

لازم به يادآورى است كه تردد و رجوع تعداد فراوان شهروندان فلسطينى به منزل رهبرى جنبش حماس بر اساس اين ايده استوار بوده كه رهبرى حماس قدرت رسيدگى به مشكلات مردم و قدرت صدور احكام و اجراى آنها را دارا مى باشد. از سوى ديگر اخوان المسلمين باريكه غزه و كرانه باخترى رود اردن مبادرت به جمع آورى كمكهاى مادى و تقسيم آنها در ميان خانواده هاى بى بضاعت و فقير مى نمايد، اين كمكها از طريق كميته هاى جمع آورى زكات و هداياى افراد خيّر و هيئتها و مؤسسات و شركتهاى اسلامى و سرزمينهاى اشغالى و خارج آن جمع آورى مى شود. در اين خصوص اخوان المسلمين دريافت هر گونه كمك مالى از حكومتهاى بيگانه را به شدت نفى مى كند.(55)

خبرنگار كانال الجزيره قطر از آقاى شيخ احمد ياسين مى پرسد: آيا پس از آزادى از زندان فعاليت خود را از سر گرفتيد جواب: من هيچگاه از كار و تلاش چه در كادر رهبرى و يا سواى آن دست بر نداشتم. مردم براى حل مشكلات به خانه ام مى آيند و مى توانم بگويم كه همه وقت من صرف كار مى شود. مراجعات گوناگونى مى شود، از فرد مستمند گرفته با پدر يك زندانى، زن مطلقه و بيوه و آن كس كه با همسايه خود مشكل دارد، كسى كه قصد كارى خير داشته باشد و همچنين برادران تشريف مى آورند و از من براى ديدار از منطقه خود دعوت مى كنند و برخى ديگر هم مرا به مراسم ازدواج و يا آشتى كنان و دعوت مى كنند، من هم به هيچكس پاسخ رد نمى دهم و مى كوشم هم را راضى كنم.(56)

حماس رفته رفته بصورت يك سازمان نيرومند در اراضى اشغالى در مى آيد، چرا كه ايدئولوژى جذاب اسلامى را با اقدامات گسترده سازماندهى شده در هم آميخته است.

ماير ليچواك كه راديو آمريكا او را استاد دانشگاه در فلسطين اشغالى معرفى مى كرد در تشريح اين مطلب گفت: اسرائيل جنبش حماس را تهديدى عمده نسبت به امنيت خود در اراضى اشغالى مى داند. وى گفت: حماس برپا كننده يك سرى برنامه هاى اجتماعى در اراضى اشغالى است و با اين عمليات زير بنائى خود ترتيبات لجستيكى و تأمين نيروى انسانى لازم را براى انجام عمليات مسلحانه عليه اسرائيل و رقباى فلسطينى خود فراهم مى سازد. وى در حاليكه سعى مى كرد محبوبيت حماس در ميان فلسطينى ها را تخفيف دهد گفت:

حماس در كرانه باخترى رود اردن از 40 و در نوار غزه بين 30 تا 40 محبوبيت برخوردار است. (57) به خبر زير عنايت فرمائيد:

حماس ديروز در انتخابات شوراى دانشجويان دانشگاه اسلامى غزه همه 9 كرسى اين انتخابات را بدست آورد. اين دانشگاه 10 هزار دانشجوى دختر و پسر دارد و 75 واجدان شرايط در انتخابات شركت كرده بودند.

- حماس 7/71 درصد آراء در برابر 6/20 درصد آراى فتح، جنبش متعلق به ياسر عرفات كسب كرد.

- جهاد اسلامى 12/6 درصد و ساير گروههاى چپ و مستقل 5/3 درصد از مجموع آراء را به خود اختصاص دادند.(58)

حماس و روابط سياسى خارجى

الف) روابط عربى

ممكن است پيشرفت فكر سياسى جنبش مقاومت اسلامى - حماس - در برابر حكومتهاى عربى، از جهت رسمى را، در دو مرحله پيگيرى كنيم:

1- از ابتداى شكل گيرى و تأسيس در سال 1987 تا اواخر سال 1990 كه در خارج، هيچكس به عنوان سخنگوى رسمى آشكارى از طرف جنبش وجود نداشت.

2- از هنگاميكه بصورت رسمى سخنگوى حماس اعلام گرديد، كه تاريخ آن به بحران جنگ عراق و كويت بر مى گردد(59) و سپس نمايندگان و دفاتر حماس بصورت رسمى در كشورها شروع به فعاليت كردند كه تا كنون نيز ادامه دارد. شكى نيست كه در اين مرحله، بيانيه ها و مواضع رسمى، پخته تر، دقيقتر و حساب شده تر بوده و جاى هر گونه سوء برداشت و كج فهمى گرفته مى شود.

اولين مانعى كه حماس از ابتدا در روابطش با دولتهاى عربى با آن مواجه گرديد، عبارت بود از وارث سياسى و تاريخى بودن حركت اخوان المسلمين (60)، با توجه به اينكه روابط اينگونه كشورها با اخوان تيره و تار بود، اجازه فعاليت دادن به حماس بمنزله باز گذاشتن دست و بال اخوان المسلمين محسوب مى شد كه با اوضاع سياسى اغلب اين كشورها مغايرت داشت، عليرغم اين حقيقت كه جنبش مقاومت اسلامى اعلان نموده بود كه در شؤن داخلى كشورها دخالت نخواهد كرد.

مانع دومى كه حماس در ارتباطات عربيش با آن مواجه گرديد، اعتراف آشكار و صريح كشورهاى عربى به قانونى بودن سازمان آزاديبخش فلسطين بعنوان تنها نماينده ملت فلسطين بود. درست است كه حماس ادعا نكرد كه نماينده مردم فلسطين است و تا كنون نيز چنين ادّعائى را ننموده بود ولى نفس وجود جنبش دربردارنده يك نوع مزاحمت عميقى است (ولو بصورت غير مستقيم) با سازمان آزاديبخش فلسطين، در خصوص قانونى بودن از طرف مردم مسلمان فلسطين.

سومين مانعى كه وجود داشت توافقات اكثر كشورهاى عربى، در خصوص پيمودن راههاى مصالحه و سازش بود و حال آنكه حماس از ابتداى شكل گيرى، علم مخالفت را با اينگونه تسويه حسابهاى عربى - اسرائيلى، برداشته بود.

مانع ديگرى كه كمك كرد تا روابط سياسى حماس گرم نشود، هجوم آمريكائى و غربى به اسلام سياسى و توصيف آن به تروريزم و اصول گرائى و بود. خصوصاً پس از سقوط اتحاد شوروى سابق كه تا قبل از آن غربيها خطر كمونيسم را چاق مى كردند، كه با فروپاشى شوروى، چاق جديدشان خطر اسلام و بود.

و اما سياست حماس در روابطش با كشورهاى عربى، اعتماد و تكيه به نقاط مثبت و مشترك و دورى گزيدن از مسائل اختلافى و پراكنده و فرو نرفتن در مشكلات داخلى با اين كشورها است.(61)

و بر عكس جنبش مقاومت اسلامى، همه كشورهاى عربى و اسلامى را به اتحاد صفوف خويش فرا خوانده و در اصلاح ذات البين با توجه به قدرت و امكانات خويش تلاش مى كند.

بر اين اساس، جنبش مقاومت اسلامى، شبكه روابط عربى و رسمى خود را شكل داده و وجود خود را باثبات رساند و باب گفتگو را نيز با آنان گشود و در بيشتر كشورهاى عربى مانند اردن، سوريه، لبنان، سعودى، قطر، سودان، يمن و ليبى دارى دفتر نماينده و گرديد. لازم به ذكر است كه كشورهاى مغرب عربى (بغير از ليبى) به حماس اهتمام لازمه را نداشته و كشورهاى مراكش، الجزايره تونس و موريتانى، خارج از روابط رسمى حماس قرار گرفتند.

ب) روابط اسلامى و موضعگيرى هاى بين المللى:

جنبش مقاومت اسلامى، اهتمام وافرى در جهت اتصال و ارتباط با كشورهاى اسلامى در دو بعد رسمى و مردمى و رابطه مستقيم با آنان بر قرار كرده است و در بيانيه هاى سياسى و تبليغاتى خود با قضاياى مهم اسلامى همبستگى داشته است، قضايائى مانند بوسنى و هرزگوين (62)، كشمير(63)، چچن (64)، و افغانستان (65) لكن موانع و مشاكل ارتباط با كشورهاى عربى در اينجا نيز نمود پيدا كرده و حتى موانع ديگرى از قبيل، كم اطلاعى، عدم اهتمام و در خصوص قضيه فلسطين در نقاط دور افتاده دنياى اسلام مانند مالزى و اندونزى و بسيارى از كشورهاى اسلامى در قاره آفريقا و مسلمانان ساكن در كشورهاى اروپائى و آمريكائى بدان اضافه مى گردد.

ج) رابطه با جمهورى اسلامى ايران

در چارچوب روابط جنبش حماس، ربطه آن با جمهورى اسلامى ايران از مهمترين روابط بود، خصوصاً پس از موضع آشكار ايران در قبال روند سازش فلسطين با اسرائيل غاصب، دقيقاً پس از 8 روز از انعقاد كنفرانس صلح مادريد، در 19 اكتبر 1991، تمامى گروههاى مخالف روند سازش را در تهران جمع نموده و كنفرانس بين المللى حمايت از انقلاب اسلامى مردم فلسطين، تشكيل گرديد، و قبل از آن نيز حمايت جمهورى اسلامى از انقلاب فلسطين با اشكال عديده اى بروز نموده، از جمله:

- تصويب قانون حمايت و پشتيبانى از انقلاب اسلامى مردم فلسطين توسط مجلس شوراى اسلامى در سال 1369.

- اعلان روز جهانى قدس آخرين روز جمعه ماه مبارك رمضان توسط حضرت امام خمينى (ره).

- استقبال ملت و دولت و رهبرى، در اولين روزهاى پيروزى انقلاب اسلامى از ياسر عرفات.

- تبديل سفارت اسرائيل به سفارت انقلاب فلسطين.

- اعلان مواضع صريح حضرت امام خمينى (ره) و حضرت آية اله خامنه اى (مدّ ظلّه العالى) در خصوص سرطانى بودن اسرائيل و لزوم محو از صحنه وجود و تحريم مصالحه و سازش با اشغالگران فلسطين و دهها مورد ديگر توسط مسئولان بلند پايه كشور جمهورى اسلامى ايران، كه از نظر حماس بسيار گرانقدر و ثمين مى باشد. ارتباط حماس با جمهورى اسلامى ايران به قدرى وسعت گرفت و به گرمى تبديل شد كه ياسر عرفات، جنبش حماس را متهم كرد كه سالانه مبلغ 30 ميليون دلار از ايران دريافت مى كند. (66) و اين مطلبى است كه حماس قاطعانه آن را ردّ مى كند.

موضوع دومى كه شايع شده، نص قرار ايران با حماس است، مبنى بر اينكه ايران فقط حماس را يگانه نماينده قانونى مردم فلسطين مى داند، اين شايعه را روزنامه الاهرام مصر بصورت كامل منتشر نمود و باعث شد جنبش حماس نيز بيانيه اى ويژه در تكذيب اين جز صادر نمايد. (67)

حماس ايران را هم پيمان استراتژيك(68) خود مى داند، ولكن اين بدان معنى نيست كه در توازن روابط حماس با كشورهاى عربى اخلال پديد آورد.

على كل حال، ارتباط حماس با ايران، روز به روز مستحكمتر شده و حماس اين رابطه را با توجه به ويژگيهايى كه دارد متمايز از هر مناسبات سياسى ديگر مى داند.

با عنايت به اين فاكتورها، روابط كه در اواخر سال 1991 بُعد رسمى به خود گرفت، در همين حد و سقف متوقف نماند، بلكه در ابعاد مختلف گسترش پيدا كرد بديهى است كه تأثير بسزائى بر مسئله فلسطين بر جاى گذارده است، و در راستاى هر چه بيشتر اين روابء دفتر جنبش در سال 1992 در تهران گشايش يافت و نقش فعالى در ترسيم و تحكيم مناسبات ميان جنبش مقاومت اسلامى و جمهورى اسلامى ايران در زمينه هاى سياسى و تبليغاتى ايفا نمود.

د) روابط مالى و اقتصادى حماس

حماس از نظر اقتصادى از كجا تغذيه مى شود

- اساسى ترين منبع درآمدهاى ما از طرف ملتهاى مسلمان تأمين مى شود. اين درآمدها در چارچوب كمكهاى خيريه، زكات و غيره مى گنجد. درآمدهاى حاصله براى فعاليتهاى انتفاضه و خانواده هاى زندانيان و شهدا و طرحهائى كه حماس در داخل فلسطين به آن دست مى زند و در جهت تثبيت هويت ملت فلسطين خرج مى شود. اين درآمدها از سوى مسلمانان اردن و كشورهاى حوزه خليج فارس بدست مى آيد. بازرگانان و مردم كويت هم مبالغ خوبى براى حمايت از انتفاضه فلسطين در اختيار حماس مى گذاشتند. مردم عربستان نيز در اين كمكها سهم داشتند. امّا از آنجا كه اين كمكها در قبال فعاليتهائى كه ما در داخل فلسطين به آن دست مى زنيم كفايت نمى كند، از برادرانمان در جمهورى اسلامى مى خواهيم كه به ما كمك كنند و آنها هم چنين وعده اى به ما داده اند . اما بسيارى از مسلمانان عربستان و كشورهاى حوزه خليج فارس و اردن و مراكشى ها به حماس به عنوان يك جنبش مجاهد مسلمان كمك مالى مى كنند، ما هم بدون قيد و شرط از كمكهاى آنها استقبال مى كنيم. (69)

ملحقات

الف) نتائج پژوهش

نتائج بحث را مى توان در دو قسمت خلاصه نمود:

1- سخنى چند با ارگانهاى سياسى، تجارى و فرهنگى رسمى، كه پس از بررسى دو سازمان فلسطينى، در چند بند مطرح مى شود:

الف) لزوم ادامه پشتيبانى به شكلى نيست كه با توجه به گذر از دهه دوم انقلاب و پا گذاردن به دهه سوم، كم كم افكار حمايتى از سازمانهاى انقلابى و جهادى، خصوصاً با توجه به مشاكل عديده داخلى، كم رنگتر شده و باعث غفلت گردد، هر چند نويسنده از ابتدا با حمايتهاى بى حساب و كتاب و مفرطانه از سالها قبل مخالف بوده است ولى با لزوم باز نگه داشته شدن اصل چتر حمايتى معتدل بر سر سازمانهائى مانند حماس و جهاد اسلامى، نه تنها مخالف نبوده، بلكه بسيار ضرورى نيز مى باشد.

ب) بايد در نظر داشت كه مراد از پشتيبانى، فقط حمايتها و كمكهاى مادى نبوده و شامل انواع و اقسام پشتيبانيهاى معنوى، فكرى و برنامه اى مى شود.

ج) بايد پذيرفت كه متأسفانه عليرغم ميل باطنى و علاقه ملت مسلمان ايران به پيگيرى مسائل فلسطين، حتى مراكز فرهنگى ما از قبيل حوزه هاى علميه و دانشگاهها، اهتمام كمترى به پيگيرى و تعامل بيشتر و جامعتر با قضيه فلسطين داشته، جرائد منتشره در كشور، ضعيفترين برخورد را با تحليل، تفسير و تبيين قضاياى فلسطين داشته و نهايتاً به پخش اخبار خبرگزاريهاى بين المللى، بدون كمترين تفسير همت مى گمارند و متأسفانه اقشار سياسى و فرهنگى و تحصيلكرده از الفباى مسائل مهمترين مشكله دنياى اسلام، به دور هستند. لازم است ارگانها و مسئولين ذيربء فكرى اساسى به همراه برنامه اى جامع براى جبران اين نقيصه بزرگ بنمايند.

د) خوشبختانه با وجود دفاتر رسمى دو جنبش اسلامى - جهادى فوق، تحقق اين اهداف و نظريه ها به راحتى فراهم و ميسّر بوده، قطعاً برادرانمان در تهران با چهره اى گشاده و دستانى باز، با هر گونه تعامل و تبادل طرفينى، اعم از اقتصادى، فرهنگى، سياسى و استقبال مينمايند.

2- نتائج در قالب رهنمودهائى به مبلغين محترم جهت استفاده كاربردى در حج سال جارى:

الف) هنگام مواجهه با ديگر هواداران گروههاى فلسطينى، در صحنه حج، لازم است مبلغين محترم در قبال آنان نيز موضعى پدرانه و دلسوزانه داشته، و فراموش نكنند كه قلب و جان ملت مظلوم فلسطين با انقلاب اسلامى ايران است، هر چند بعضى تبليغات سوء در افراد مستضعف فكرى، به صورت مقطعى مؤثر افتاده باشد.

ب) با توجه به حساسيتهاى موجود در صحنه بين الملل، از تصريح باسم گروههاى فوق جدّاً پرهيز گرديده و عند اللزوم به گرايشات، مواضع و خطوط كلى آنان اشاره گردد.

ج) هنگام بحث با حجاج هوادار گروههاى مذكور، سعى شود گردش بحث بصورتى باشد كه بتوان واضحتر و شفّافتر، آخرين وضعيت داخلى و درون گروهى آنان استكشاف و روشن شود، و پايگاه اجتماعى هر كدام را در شهركها، اردوگاهها و مناطق اشغالى و بدست آورد.

د) پس از عقب نشينى اسرائيل از جنوب لبنان، به عوامل و دلائل اين پيروزى چشمگير توجه داده و عقيم بودن روند سازش، پس از سالهاى متمادى تذكر داده شود.

ه) تجربه ثابت نموده است كه فلسطينيان مقيم در كشورهاى عربى، معمولاً تحت تأثير افكار سياسى حكومتهاى آن كشورها مى باشند، لذا لازم است برادران و خواهران مبلغ از آخرين موضعگيريهاى كشورهاى فوق در قبال قضيه فلسطين، خصوصاً كشورهائى مانند مصر، اردن و سوريه، مطّلع باشند.

و) بحمد اله پس از فارغ شدن تقريبى برادران حزب اله بعد از خروج خفت بار اسرائيل از جنوب لبنان، بسيار بجاست كه فلسطينيان ساكن در سرزمينهاى اشغالى از تجارب گرانسنگ مقاومت اسلامى، بنحو احسن استفاده بنمايند.

ز) به حجاج فلسطينى تذكر داده شود تا از اختلافات مقطعى و پيش پا افتاده دست برداشته، تا بزودى شاهد محو اسرائيل از صحنه وجود گرديم. (انشاء اله).

خلاصه مقاله به زبان تخصصى (عربى)

سابقة فلسطين و تأسيس «حماس» و «حركة الجهاد الاسلامي»

انَّ شعب فلسطين، شعب عربىّ حيث هاجر الكنعانيون الذين يعتبرون من الفلسطينيّن الاوائل قبل اربعة آلاف عام من الجزيرة العربية الى فلسطين الفعليّة.

كانت فلسطين حتى الحرب العالمى الاوّل، احدى النواحى التابعة للامبراطوريّة العثمانيّة، و قاوم العثمانيّون اَمام التخطيطات الصّليبيّة و الصّهيونيّة المشؤمة لاستحلال فلسطين لاسكان اليهود، بكل.

كان المسلمين المجاهدين يوجّهون من قبل العلماء و كان عزّ الدين قسام ينتخب المناضلين من المساجد و من المبّرزين فى الديانة و الاخلاق و الشجاعة.

و بعد ذلك تأسست جماعة اخوان المسلمين و بذلت هذه الجماعة العناية الخاصّه لمسألة فلسطين و الخطط البريطانيّة و اليهوديّة ضدّ المقدّسات الاسلامية.

انَّ شباب اخوان المسلمين فى غزّه اضظرّوا الى تغيير اسم الجماعة نظراً الى التحديات التى كانت تصدر من قوّات الامن المصرى. و فى خلال سنوات 1958 الى 1959 تنفّذت هذه الفكرة بتأسيس المقاومة الوطنية لتحرير فلسطين (الفتح).

و فى ذلك الحين حيث كان ياسر عرفات قريباً بجماعة اخوان المسلمين فى مصر، قد التحق بمنظمة الفتح.

و فى سنة 1967 عاد الحرب بين الاعراب و الصهانية و استطاع العدوّ بدعم كامل من امريكا ان يهزم مصر و سوريا، و ان يحتلّ صحراء سيناء و مرتفعات جولان و حدود غزة و المنطقة الشرقية و القدس. و فى هذه الفترة عُزل احمد الشقيرى من رئاسة «الفتح» و سُمح بِ«ساف» ان تنتقل الى اُردن و تواصل الحركة ضد العدوّ الصهيونى عن طريق نهر اردن. و قد شارك جمع من الاخوان فى هيئة قوّات المقاومة فى حدود غزة ضدّ القوات الصهيونية المعتدية. و قد جماعة اخوان المسلمين الفرصة التى كانت تخطى بغياب الحكم الناصرى فى مصر و اوامر «موشه وايان» وزير الدفاع الصهيونى، باَن لا تتعرض القوات الاسرائيلية للمراسيم العباديّة و نواميس الفلسطينيّن فى حدود غزة و المنطقة الشرقية، رجاء اَن لا تسبّب تحريكهم و تحريضهم نحو مواصلة العمل الجهادى و الاسلامى.

و قد بدأ كل من الشيخ احمد ياسين، الاستاذ عبد الفتاح دخان و محمد شمعه و بتعديل و تشييد الأنظمة. و عندئذ قد تربّى الجيل الجديد، على يد قيادة اخوان المسلمين حيث يمكن ذكر عدد منهم تمن تصدّى لقيادة مقاومة «حماس» او الجهاد الاسلامى، كالدكتور موسى ابو مرزوق، الدكتور فتحى شقاقى و الشيخ عبد العزيز عودة و و يمكن ان تأسيس الكلّية الاسلامية فى حدود غزه (1979)، اهم نتائج للحركة الاسلامية.

و من النجاحات الاُخرى للحركة الاسلامية، الجديرة بالذكر، هى ازدياد عدد المساجد فى غزة، من 200 مسجد الى 600 مسجد، رغم ممانعة المعتدين الصهانية و عدم اصدار اجازة لبناء المساجد.

و قد نفخت ثورة ايران الاسلامية، روحاً جديداً الى جسم فلسطين و عرف الشعب الفلسطين انّ الثورة الاسلامية، ستكون حامياً كبيراً فى المنطقة للقضايا الفلسطينية.

انّ شيخ احمد ياسين و مرافقيه قد اهتمّوا بتربية جيل ملتزم و مستعد للقضية و اعطاء النفس و كانوا يعتقدون بعدم مواصلة الحركة الجهادية قبل اكمال عمليّة التعديل و التشييد للمقاومة، الاّ انّ بعض تلامذة الشيخ قد استرعوا الى الحركة الجهادية المسلّحة و من هنا انحاز الدكتور فتحى شقاقى و شيخ عبد العزيز عودة و . و انفضلوا من جماعة اخوان المسلمين و اَسَّوُا حركة الجهاد الاسلامى.

ولكنّ الشيخ احمد ياسين، عندما تأكّد من تكوّن الجيل الملتزم و انّه لسوف لاشرفى الاغتيالات، بدأ بتهيئة السلاح و تجميعه و شرائه بعدما اَعَدّ لجان جهاديّة سريّة و خطط لهما مهامّها، و يمكن ان تعبّر هذه العمليّة، بداية تكوين حماس حيث اصدرت اول بيان رسمى لها فى عام 1987 و اتخذت كلمة حماس رمزاًلها حيث تشير الى حركة المقاومة

الاسلامية و هى القوة و الشجاعة و الاستقامة.

«حماس» و «حركة الجهاد الاسلامى، فى فلسطين»

انّ ابرز مشكلة واجهتما حركة حماس و حركة الجهاد الاسلامى من بدء تكوينهما هى مناسباتهما مع منظمة تحرير فلسطين و الجماعات اليساريّة و حتى العلاقة المتقابلة لهاتين الجماعتين المسلمه و موقفهما و الانحياز من الامور الّتى توضّح موقعيّة حماس و الجهاد الاسلامى فى ساحة فلسطين.

عدا تلك العلاقات، فانَّ حركة الجهاد الاسلامى من بدؤ تكوينها ا ثلاثة مراحل اصليّة.

المرحلة الاولى، تشتمل على النشاط الشعبى السياسى و الاعلاى و القوات الشعبيّه. و المرحلة الثانية اشتملت على الجهاد و المقاومة المسلّحة مع العدوّ الصهيونى حيث انتقلت هذه المرحلة الى الثالثة، بالانتفاضة فى سنة 1987.

لا بأس اَن نعرف اَن الخبراء السياسييّن يوجّهون السؤال ايضاً حول الموقعيّة الفعلية لحركتى حماس و الجهاد الاسلامى فى ساحة فلسطين و لَعلَّه يمكن الحصول على احسن جواب لهذا السؤال من خلال معرفة قوّة الحركة و محبوبيتهما فى داخل الاراضى المحتلة. و على هذا الاساس، احدث تصويت نفّذه مركز الابحاث و الدراسات الفلسطينية، و هى احدى المنظّمات التى تميل الى السلطة الفلسينية، و لم تكن آراءُها لصالح الاسلامييّن و لكن مع ذلك اعلنت انَّ 2/12 بالمائة من المواجَهين اعلنوا حمايتهم عن حركة المقاومة الاسلامية، هذا فى الوقت الذى خصّصت حركة الجهاد الاسلامى لنفسها 9/3 بالمائة من التصويت و خصّصت حركة الفتح 9/37 بالمائة و الجبهة الشعبية و الديمتراطية 3 و 5 بالمائة من الشّعبية. و رغم ان هذا الاِحصاء لم يخلو من اغراض سياسيّة، مع ذلك نرى انّ شعبية حركة الجهاد الاسلامى فى فلسطين على سبيل المثال قد ازدادت 2 بالمائه من حين استشهاد الدكتور فتحى شقاقى المستوى الّذى لم تستطع اىّ مقاومة فلسطينية مع جميع نشاطاتها الاعلامية، ان تصل اليه. و هذا التصويت يبيّن
ايضاً الموقعيّة العامّة لحماس و بعد ذلك لحركة الجهاد بين قوّات المعارضة لقضية التصالح.

و نظراً النتائج المتأثرة من شعبيّة حركة الجهاد الاسلامى و حركة حماس فى الشعب الفلسطينى و حضورهما الجاد،ترى
انَّ السلطة الفلسطينية قد احدثت معارضة ضد حماس و الجهاد الاسلامى حيث تواجه اىّ مواصلة جهادية من الحركات الاسلامية ضد الصهانية، بضربات قاسية من قبل الصهانية و الضربات التى تشتمل على اغتيالات واسعة و كبيرة. و الامثلة هذا المجال كثيرة جداً و هدف الصهانية من المعارضة هى تكوين حرب فلسطينى.

و على هذا الاساس، ترّجح حركتى الجهاد الاسلامى و حماس ان تختار فى الوضع الحاضر الصبر امام المؤامرات الصهيونية كى لا تسمح لفلسطين ان تصبح كَ«لبنان» او الجزائر. و هى من اكبر مطامع الصهانية حيث تسمعون لنشر الاكاذيب على المقاومة الاسلامية كما تنتشر النزاع بينها.

حماس و حركة الجهاد الاسلامى فى خارج فلسطين.

يمكن ان تقول بانّ الحركات الاسلامية تأثّرت بكثير من تجارب منظّمة تحرير فلسطين فى علاماتها مع العالم الاسلامى و العربى، اكثر ما يمكن، دون ان تعتمد على هتافات زائفة امثال انَّ قطار الحرّية سوف يمرّ فى هذا البلد او تلك العاصمة، الامر الذى كان يمكن ان يفتح ساحات النزاع فى البلاد الاسلامية و الّذى كان يسبّب ضعف القوات الاسلامية و دعم القوّات العدوانيّة و انجزت المقاومة الى طريق معتدل و معقول.

انَّ حماس و حركة الجهاد الاسلامى مع ايران هى فى اعلى المستويات واهمها و تعبر الحركتين المذكورتين انّ ايران من الاستراتيجيين. ان مواقف حماس و الجهاد الاسلامى قبال القضايا الاُخرى فى العالم الاسلامى كقضايا العراق و البوسنة و الافغان و الكشمير و و غيرها تعبّر من الهمّة العليا و التفكير الاسلامى الراقى لهذه الحركات
والسّلام.

فهرست منابع

الف) كتابها

1- حماس، الفكر و الممارسة السياسية - خالد الحروب.

2- احمد ياسين؛ الظاهرة المعجزة و اسطورة التحدى - احمد بن يوسف.

3- جهاد اسلامى - دكتر فتحى شقاقى - ترجمه: سيد هادى خسرو شاهى.

4- مقدمة حول مركزية فلسطين و المشروع الاسلامى المعاصر - دكتر فتحى شقاقى.

5- الخمينى، الحل الاسلامى و البديل - شهيد دكتر فتحى شقاقى.

6- ايران و الاخوان المسلمين - عباس خامه يار.

7- السنة و الشيعه - دكتر ابراهيم شقاقى.

8- الحركة الاسلامية فى الضفة الغربية و قطاع غزة - زياد ابو عمرو.

9- جنبشهاى اسلامى در جهان عرب، هراير دكميجيان - ترجمه حميد احمدى

10- خاطرات حسن البناء - جلال الدين فارسى.

ب) روزنامه ها، نشريات و بيانيه ها:

1- نداء القدس - نشريه حركت جهاد اسلامى فلسطين در تهران - شماره هاى مختلف.

2- صداى فلسطين اسلامى - نشريه جنبش مقاومت اسلامى فلسطين - حماس - در تهران.

3- مجله فلسطين المسلمة - (لندن).

4- حماس و آرمان فلسطين

5-
- جزه منتشره از سوى دفتر حماس در تهران

روزنامه همشهرى.

6- روزنامه كيهان.

7- روزنامه جمهورى اسلامى.

8- روزنامه اطلاعات.

9- روزنامه سلام.

10- روزنامه كار و كارگر.

11- روزنامه القدس.

12- هفته نامه العهد - حزب اله لبنان.

13- روزنامه العقيده - الجزاير -

14- هفته نامه السبيل - اردن -

15- روزنامه اشرق الاوسط - لندن -

16- روزنامه الدستور - اردن

17- بروشور معرفى جنبش مقاومت اسلامى - حماس - دفتر تهران -

18- بيانيه هاى منتشره از سوى حماس.

19- بيانيه هاى منتشره از سوى حماس.

20- ميثاق جنبش حماس -

21- مجله المختار الاسلامى.

22- نجم الساطع فى سماء فلسطين - ويژه نامه سالگرد شهيد دكتر شقاقى - از دفتر جهاد اسلامى در تهران.

23- قضايا فكرية.

24- مجله الفجر.

ج) گفتگوهاى شخصى

1- گفتگوى خصوصى آقاى شيخ عبد العزيز عوده با آقاى دكتر زياد ابو عمرو.

2- گفتگوى خصوصى آقاى شيخ احمد ياسين با آقاى دكتر زياد ابو عمرو.

3- گفتگوى خصوصى نويسنده با استاد ابو محمد - نماينده جنبش حماس در تهران .

د) كانال ماهواره اى

الف) كانال ماهواره اى الجزيره - قطر - برنامه شاهد على العصر - گفتگو با آقاى شيخ احمد ياسين.

ب) كانال ماهواره اى الجزيره - قطر - برنامه بلا حدود - گفتگو با آقاى خالد مشعل.

1) احمد الشقيرى ( 1980- 1908) مردى بزرگ، سياستمدار، فرمانده و سمبل مقطع تاريخى مبارزات فلسطينى و عربى بود او داراى هدفى ثابت و اصيل، ثابت قدم و سازش ناپذير بود. به هيچ وجه اهل نفاق و رياكارى نبود، او بود كه سازمان آزاديبخش فلسطين را تأسيس و منشورش را تدوين نمود. او بود كه ارتش رهائيبخش فلسطين، مركز تحقيقات و پژوهشهاى فلسطينى و صندوق ملى فلسطين را شكل و سامان داد. - دكتر انيس صايغ - از نشريه صداى فلسطين - شماره - 21-

2) مصاحبه شيخ احمد ياسين با برنامه كانال ماهواره اى الجزيره - شاهد على العصر -

3) حماس و آرمان فلسطين - از دفتر حماس در تهران.

4) دكتر فتحى شقاقى - روزنامه همشهرى -

5) القضية الفلسطينية من منظور الاسلامى - جزوه اى در بر گرفته از مجله المختار الاسلامى - صفحات 28 تا 41.

6) گفتگوى خصوصى عبد العزيز عوده با زياد ابو عمرو - 24/4/ 1987-

7) الحركة الاسلامية فى الضفة الغربية و قطاع غرة - زياد ابو عمرو.

8) قصه الجماعات الدينية فى قطاع غزة - مقاله ترجمه شده از نشريه كوتيرت رشيت نوشته، در مجلة القدس 22/10/ 1987-

9) تأملاتى در زندگى و انديشه شهيد فتحى شقاقى - مقاله اى از دكتر محمد على مهتدى.

10) الخمينى الحل الاسلامى و البديل - از شهيد دكتر فتحى شقاقى - دبير كل حركت جهاد اسلامى.

11) گفتگوى اختصاصى روزنامه اطلاعات با شيخ عبد العزيز عوده - رهبر معنوى جنبش جهاد اسلامى - 19/11/71 .

12) نشريه نجم الساطع فى سماء فلسطين - ويژه نامه چهارمين سالگرد شهادت دكتر فتحى شقاقى -

13) روزنامه كيهان - 6/5/ 1371-

14) القضية الفلسطينية من منظور الاسلامى - مقاله اى از ماهنامه المختار الاسلامى - 1980-

15) مصدر فوق.

16) الجهاد الاسلامى فى الارض المحتله - هاله مصطفى - فصلنامه قضايا فكريه - ش 6- آوريل 1987

17) نجمه الساطع فى سماء فلسطين - ويژه نامه چهارمين سالگرد و شهادت دكتر شقاقى - از دفتر حركت جهاد در تهران.

18) به دنبال ضرباتى كه قبل و پس از شروع انتفاضه توسط مقامات اسرائيلى بر جهاد اسلامى وارد آمد اين جنبش شروع به صدور اطلاعيه در خصوص عملياتى كه انجام مى داد نمود تا موجوديت و تداوم خويش را اعلام كرده باشد.

19) الجهاد الاسلامى على ابواب القدس - ماهنامه المختار الاسلامى - 1987-

20) جهاد اسلامى معتقد است كه با عمليات ايثارگرانه اين افراد انتفاضه فلسطين آغاز شده و رسماً روز 6 اكتبر را به عنوان روز آغاز انتفاضه تعبير مى كنند.

21) تمامى مطالب ارائه شده اين موضوع از جزوه دفتر جنبش در تهران به نام ستاره اى درخشان در آسمان فلسطين آورده شد.

22) مجله الفجر - 28/8/ 1987- ص 9.

23) روزنامه كيهان - 20/5/71-

24) شهيد فتحى شقاقى در سال 1951 م سه سال پس از شكست سال 1948 در اردوگاه پناهندگان فلسطينى در رفح واقع در غزه در خانواده اى فقير، چون ديگر آوارگان فلسطينى ديده به جهان گشود، پدر وى كارگر متدينى بود كه در عين حال امام جماعت دهكده را نيز به عهده داشت. وى 18 ساله بود كه مادرش را از دست داد و تحصيلات دبيرستانى را در مدارس منطقه غزه كه شاهد اولين فعاليت هاى سياسى او بودند به پايان رسانيد، سپس در كالج بيرزيت در رشته رياضيات تحصيل كرد و تا سال 1973 در بيت المقدس آموزگار بود و سپس براى ادامه تحصيل به مصر رفت. شهيد از دانشكده پزشكى دانشگاه الزقازيق فارغ التحصيل و يك سال نيز طبابت نمود و در مدت اقامت در مصر دهها بحث و بررسى و مقاله و شعر به نامهاى مستعار منتشر كرد. در سال 1978 با تأسيس هسته تشكيلات جهاد اسلامى فلسطين توسط جوانان مسلمان فلسطين در دانشگاههاى مصر زمينه اعلام موجوديت سازمان را فراهم آورد و در سال 1980 با تشكيل كادر سياسى منظم سازمان جهاد اسلامى شكل گرفت. در سال 1979 كتاب خمينى راه حل اسلامى و جايگزين را منتشر نمود كه اولين كتاب منتشر شده در سطح جهان در مورد پيروزى انقلاب اسلامى ايران به زبان عربى بود. پس از ماهها زندانى در مصر و فلسطين اشغالى در سال 1988 به خارج فلسطين تبعيد و در سال 1955 در مقابل هتل ديپلماتيك جزيره مالت بدست صهانيه به شهادت رسيد. (راهش پر رهرو باد).

25) معركه بيروت، التجربة الفلسطينية من منظور الاسلامى.

26) مصدر فوق - ص 13-

27) گفتگوى روزنامه اطلاعات با رهبر جنبش جهاد اسلامى فلسطين - 4/8/ 70-

28) مصاحبه دكتر رمضان عبد اله با مجله فلسطين المسلمه - بنقل از روزنامه جمهورى اسلامى 17/11/75

29) مصاحبه با دكتر طاهر ابو لولو - اطلاعات - 26/11/ 71-

30) متن فوق بر گرفته شده از مصاحبه اى است كه روزنامه القدس در تاريخ 15 مه 1995 با شهيد دكتر فتحى شقاقى دبير كل جنبش جهاد اسلامى فلسطين در مورد روند سازش و مواضع جنبش نسبت به آن انجام داده بود.

31) مصاحبه شهيد دكتر شقاقى در تاريخ 29/ اوت 1990.

32) در تاريخ انقلابها و مبارزه ها انتفاضه پيشينه اى طولانى دارد. انتفاضه نشانه قيام عليه رخوت و ركود است. انتفاضه مرحله ما قبل انقلاب است. براى مثال قيام مدرسه فيضيه قم را انتفاضه مى ناميم و قيام سال 1357 ايران را انقلاب مى گوئيم. آنچه كه اكنون در فلسطين اتفاق مى افتد در واقع انقلاب است، اما ما در آغاز پيش بينى نمى كرديم كه چنين فراگير باشد و نام آنرا انتفاضه گذاشتيم، لذا ما در جنبش جهاد اسلامى قيام فعلى فلسطين را انتفاضه - انقلاب مى ناميم.

از دكتر فتحى شقاقى - روزنامه اطلاعات 4/8/ 70-

33) ماهنامه الاسلام و فلسطين 30/12/1988

34) بيانيه جنبش جهاد اسلامى فلسطين، قدس 2/3/ 1989-

35) هفته نامه العهد - فوريه 1992-

36) مجله المختار الاسلامى - ش 9- مارس 1980-

37) پيام شماره 36 حماس - 25/2/1989

38) گفتگوى خصوصى دكتر زياد عمرو با شيخ احمد ياسين رهبر (حماس) - 2/5/ 1989-

39) نشريه فلسطين المسلمه - مقاله الانتفاضة المتميزة - ش 6 مارس 1989-

40) اين ديدگاه تماماً از نشريه دفتر حماس در تهران تهيه شده است.

41) نشريه لواء الاسلام - ش 10- مقاله فلسطين الاسلامية هى فلسطين المحررة. از زياد ابو غنيمة.

42) منشور حركت مقاومت اسلامى - حماس - ماده دوم -

43) ماده ششم ميثاق.

44) ماده هفتم ميثاق.

45) ماده هشتم ميثاق.

46) همان منبع - ماده يازدهم.

47) همان منبع - ماده سيزدهم -

48) همان منبع - ماده چهاردهم -

49) همان منبع - ماده بيست و سوم.

50) همان منبع، ماده بيست و پنجم.

51) همان منبع، ماده بيست و ششم.

52) همان منبع. ماده بيست و هفتم.

53) همان منبع. ماده بيست و هشتم.

54) مصاحبه اختصاصى هفته نامه السبيل با خالد مشعل رئيس دفتر سياسى حماس.

55) روزنامه كيهان مورخ 15/4/71.

56) برنامه شاهد على العصر تلويزيون ماهواره اى الجزيره قطر.

57) متأسفانه در گردآورى مطالب اوليه، ذكر منبع فوق فراموش گرديد.

58) روزنامه جمهورى اسلامى - دوشنبه 15 فروردين 1379-

59) اولين سخنگوى حماس كه با هيئتى راهى كشورهاى عراق، ايران، سعودى و اردن شدند، مهندس ابراهيم غوشه بود كه جهت حل بحران فوق راهى اين كشورهاى منطقه شدند.

60) ماده دوم منشور حماس.

61) جزوه سياسات الحركة المرحلية فى اخوا فى العلاقات السياسية - از حماس.

62) بيانيه حماس بعنوان؛ لنقف مع اخوا فى جمهورية البوسنة و الهرسك - 25/4/1992

63) بيانيه ويژه حماس بعنوان؛ بيان حول اعتداء القوات على سلمى كشمير- 25/10/1993

64) بيانيه ويژه حماس بعنوان ؛ حول العدوان الروسى على جمهورية الشيشان المسلمة - 14/12/1994

65) بيانيه هاى شماره 36 و 86 و بيانيه حماس در تاريخ 25/4/1992

66) روزنامه الشرق الاوسط (لندن) - 18/10/1992

67) بيانيه حماس در تاريخ 7/5/1993

68) تصريح عماد العلمى نماينده سابق در تهران و عضو دفتر سياسى آن در گفتگو با خبرگزارى رويتر كه نشريه الدستور (اردن) در تاريخ 1/3/1993 آنرا منتشر نمود.

69) گفتگوى اطلاعات با سخنگوى رسمى حماس - مهندس ابراهيم غوشه - 11/8/70


/ 1