اخلاق و سيره پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) - پیامبر ما کیست؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیامبر ما کیست؟ - نسخه متنی

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اولين دليلي که انسان را به انسانيت رساند و مقام خليفه اللهي را نصيبش کرد، عنايت حضرت پروردگار به او بود که اگر اين عنايت حضرت رب شامل حالش نمي گرديد، هرگز آدم و فرزندانش به محوريت در عالم امکان دست نمي يافتند و اشرفيت بر جميع مخلوقات را تجربه نمي نمودند.

در ميان فرزندان آدم و حوازادگان عالم، يکدانه اي است که اقليم بالا برايش فرش است و عشق حضرت دوست برايش عرش، فاتح قله (فکان قاب قوسين) و ساکن مقام حبيب اللهي، يتيم مدينه محمد بن عبد الله(صلي الله عليه و آله وسلم) که عالم امکان و تمام هستي، به طفيل وجودش به موهبت وجود نائل آمدند و در زمره کائنات شدند.

محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) کسي است که مقام بندگي(1) ايمان(2) عصمت(3) طهارت(4)رسالت(5) حکومت(6) اولويت(7) و اول المسلمين و اخلص الموحدين و اخشع العابدين(8) بودن، و دارا بودن خصائصي چون فضل عظيم(9) مانع عذاب(10) مؤيد به نصر الهي(11) رؤوف و رحيم(12) مسافر معراج(13) رحمه للعالمين(14) اسوه حسنه(15) و خاتم النبيين(16) بودنش، او را چو خورشيدي بي مانند کرده است.

محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) بهانه رحمت پروردگار بر عالميان و واسطه فيض قدسي اوست، هرچند که بي خرداني از همان زمان طلوع اسلام و آغاز برآمدن صداي دلنشين دعوتش، قلب رئوفش را به بي ادبي ها و ستيزه هاي جاهلي رنجه کردند. اما اين پيامبر رحمت و اين فرستاده مبارک، هماره نويد دهنده رحمت الهي است و بي شک قلب مهربانش، خواسته اي جز هدايت بشريت ندارد.

هتاکي امروزه بي خرداني از تبار اعراب جاهلي که در بيچارگي غوطه ورند و شنيدن صداي دلرباي محمدي(صلي الله عليه وآله و سلم) را بر نمي تابند يادآور همان بي مهري هاي سالهاي نخستين تولد اسلام است که روز را در پيش چشمان رسول خدا(صلي الله عليه وآله و سلم) چون شب ظلماني مي نمود اما هماره دعاي خير او بدرقه راه آنان بود.

آنکه امروز محمد(صلي الله عليه وآله و سلم) را نمي شناسد را چه گناهي است؟ هرچند که هتاکي مزدوران شيطان را راه توجيهي نمي توان يافت اما آيا مسلمانان توانسته اند چهره پيامبر عزيز خود را آنچنان که شايسته است به جهانيان بشناسانند؟ آيا خردمندي يافت مي شود که او را بشناسد و از صميم قلب زبان به ستايش او نگشايد؟

بي شک آنکه بيش از دشمن دانا مورد نکوهش است، دوست نادان است که چهره اي عبوس از پيامبر رحمت به نمايش مي گذارد و يا از معرفي چهره ملکوتي او آنسان که بايد، عاجز است.

در سال پيامبر اعظم(صلي الله عليه وآله و سلم) پيگيري اين هدف که به جهانيان بگوييم پيامبر ما کيست، از اولويت خاصي برخوردار است. موقعيت هاي مسلمانان بسيار بيشتر از آن است که تصور مي شود و اين واقعيت، اقتضاي آن را دارد تا هر مسلماني در راه شناساندن پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله و سلم) ، قدمي در خور توان خود بردارد.

نوشتار زير به بيان شمه اي از ويژگيهاي حضرت محمد(صلي الله عليه وآله و سلم) مي پردازد که بيان آن ميتواند راهکاري براي شناساندن آن جلوه آسماني باشد.

اخلاق و سيره پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)

رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) كاملترين انسان و بزرگ و سالار تمام پيامبران است.

در عظمت آن حضرت همين بس كه خداوند متعال در قرآن مجيد او را با تعبير «يا ايّها الرّسول» و «يا ايّها النّبى» مورد خطاب قرار ميدهد و او را به عنوان انسانى الگو براى تمام جهانيان معرّفى مينمايد: «لَقَدْ كانَ لَكُم في رَسُول اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»; «در(سيره و سخن) پيامبر خدا براى شما الگوى نيكويى است.»او به حقّ داراى اخلاقى كامل و جامعِ تمام فضايل و كمالات انسانى بود.

خدايش او را چنين مى ستايد: «إِنّك لَعَلى خُلُق عَظيم»; «اى پيامبر تو داراى بهترين اخلاق هستى.» «وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»; «اگر تندخو و سخت دل مى بودى مردم از اطرافت پراكنده مى شدند.» از اين رو، يكى از مهمترين عوامل پيشرفت اسلام، اخلاق نيكو و برخورد متين و ملايم آن حضرت با مردم بود.

در طول زندگانى او هرگز ديده نشد وقتش را به بطالت بگذراند.

در مقام نيايش هميشه مى گفت: «خدايا از بيكارگى و تنبلى و زبونى به تو پناه مى برم.»، و مسلمانان را به كار كردن تحريض مى نمود.

او هميشه جانب عدل و انصاف را رعايت مى كرد و در تجارت به دروغ و تدليس، متوسّل نمى شد و هيچ گاه در معامله سختگيرى نمى كرد و با كسى مجادله و لجاجت نمى نمود و كار خود را به گردن ديگرى نمى انداخت.

او صدق گفتار و اداى امانت را قوام زندگى مى دانست و مى فرمود: اين دو در همه تعاليم پيغمبران تأكيد و تأييد شده است.

در نظر او همه افراد جامعه، موظّف به مقاومت در برابر ستمكاران هستند و نبايد نقش تماشاگر داشته باشند.

مى فرمود: برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم، يارى نما! اصحاب گفتند: معنى يارى كردن مظلوم را دانستيم، ولى ظالم را چگونه يارى كنيم؟ فرمود: دستش را بگيريد تا نتواند به كسى ستم كند!

پيامبران سيمايى دوست داشتنى دارند، در رفتارشان صداقت و صميميّت بيشتر از اُبّهت و قدرت پيداست، از پيشانيشان پرتو مرموزى كه چشمها را خيره مى دارد ساطع است ، پرتويى كه همچون «لبخندِ سپيده دم» محسوس است امّا همچون راز غيب مجهول.

ساده ترين نگاهها آن را به سادگى مى بينند امّا پيچيده ترين نبوغها به دشوارى مىتوانند يافت.

روحهايى كه در برابر زيبايى و معنا و راز حسّاسند، گرما و روشنايى و رمز شگفت آن را همچون گرماى يك «عشق»، برق يك «امّيد» و لطيفه پيدا و پنهان زيبايى حس مى كنند و آن را در پرتو مرموز سيمايشان، راز پرجذبه نگاهشان و طنين دامن گستر آوايشان، عطر مستى بخش انديشه شان ، راه رفتنشان، نشستنشان، سخنشان، سكوتشان و زندگى كردنشان مى بينند، مى يابند و لمس مى كنند.

و به روانى و شگفتى، «الهام» در درونشان جريان مى يابد و از آن پُر، سرشار و لبريز مى شوند.

و اين است كه هر گاه بر بلندى قلّه تاريخ برآييم انسانها را هميشه و همه جا در پى اين چهره هاى ساده امّا شگفت مى بينيم كه «عاشقانه چشم به آنان دوخته اند.» ابراهيم، نوح، موسى و عيسى، پيامبران بزرگِ تاريخ اين چنين بوده اند.

امّا محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)كه خاتم الانبيا است چگونه است؟

در برابر كسانى كه با وى به مشاجره برمى خاستند وى تنها به خواندن آياتى از قرآن اكتفا مى كرد و يا عقيده خويش را با سبكى ساده و طبيعى بيان مى كرد و به جدل نمى پرداخت.

زندگى اش، پارسايان و زاهدان را به ياد مى آورد.

گرسنگى را بر سيري ترجيح ميداد گاه خود را چندان گرسنه مى داشت كه بر شكمش سنگ مى بست تا آزارِ آن را اندكى تخفيف دهد.

در برابر كسانى كه او را مى آزردند چنان گذشت مى كرد و بدى را به مِهر پاسخ مى داد كه آنان را شرمنده مى ساخت.

هر روز، از كنار كوچه اى كه مى گذشت، يهودى اى طشت خاكسترى گرم از بام خانه بر سرش مى ريخت و او بى آنكه خشمگين شود، به آرامى رد مى شد و گوشه اى مى ايستاد و پس از پاك كردن سر و رو و لباسش به راه مى افتاد.

روز ديگر با آنكه مى دانست باز اين كار تكرار خواهد شد مسير خود را عوض نمى كرد.

يك روز كه از آنجا مى گذشت با كمال تعجّب از طشت خاكستر خبرى نشد! محمّد با لبخند بزرگوارانه اى گفت: رفيق ما امروز به سراغ ما نيامد! گفتند: بيمار است.

گفت: بايد به عيادتش رفت.

بيمار در چهره محمّد كه به عيادتش آمده بود چنان صميميّت و محبّت صادقانه اى احساس كرد كه گويى سالها است با وى سابقه ديرين دوستى و آشنايى دارد.

مرد يهودى در برابر چنين چشمه زلال و جوشانى از صفا و مهربانى و خير، يكباره احساس كرد كه روحش شسته شد و لكّه هاى شومِ بدپسندى و آزارپرستى و ميل به كجى و خيانت از ضميرش پاك گرديد.

چنان متواضع بود كه عرب خودخواه و مغرور و متكبّر را به اعجاب وامى داشت.

زندگى اش، رفتارش و خصوصيّات اخلاقى اش محبّت، قدرت، خلوص، استقامت و بلندى انديشه و زيبايى روح را الهام مى داد.

سادگى رفتارش و نرمخويى و فروتنى اش از صلابت شخصيّت و جذبه معنويتش نمى كاست.

هر دلى در برابرش به خضوع مى نشست و هر غرورى از شكستن در پاى عظمتِ زيبا و خوبِ او سيراب مى شد.

در هر جمعى برترى او بر همه نمايان بود.»

/ 3