روزه از نظر قرآن (3) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روزه از نظر قرآن (3) - نسخه متنی

سید محمد حسین طباطبایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روزه از نظر قرآن 3

فقه

علامه طباطبايى

و لتكبروا الله على ما هديكم و لعلكم تشكرون...

ظاهر دو جمله مورد بحث بطوريكه لام غايت(البته غايت به معناى غرض كه آن نيز اصطلاح ديگرى است)اشعار دارد، اين است كه مى خواهند غايت و نتيجه اصل روزه را بيان كنند، نه حكم استثناى مريض و مسافر را چون وقتى مى بينيم جمله شهر رمضان را مقيد كرد به جمله: الذى انزل فيه القرآن.. . ، مى فهميم كه ميان وجوب روزه رمضان و نازل شدن قرآن در رمضان يك نحوه ارتباط و پيوستگى وجود دارد، در نتيجه برگشت معناى غايت به اين مى شود كه تلبس و اشتغال به روزه براى اظهار كبريائى حق تعالى است به خاطر اينكه قرآن را بر ايشان نازل فرمود، و ربوبيت خود و عبوديت بندگان را اعلام داشت، و نيز بدين منظور بود كه در مقابل اينكه به سوى حق هدايتشان فرموده و با كتاب خود برايشان حق را از باطل جدا كرده شكرش را بجاى آرند.

و چون روزه وقتى متصف به اين صفت مى شود، يعنى وقتى شكر نعمت هاى خدا مى شود كه مشتمل بر حقيقت معناى روزه باشد، يعنى از روى اخلاص انجام شود، و روزه دار از آلودگيهاى طبيعت پاك باشد، و از بزرگترين مشتهيات نفس چشم بپوشد، لذا دنبال آيه نفرمود:

و ليتشكروا الله ، چون شكر تنها با روزه واقعى محقق مى شود، بلكه در مقابل فرمود: و لتكبروا الله على ما هديكم براى اينكه تكبير و بزرگداشت خدا با صورت روزه هم انجام مى شود، چه اينكه اين صورت، حقيقت هم داشته باشد و يا نداشته باشد، و بهمين جهت مساله شكر را با كلمه لعل اميد است ، از تكبير جدا كرد، و فرمود، و لتكبروا الله على ما هديكم، و لعلكم تشكرون همانطور كه در اول آيات، در باره روزه فرمود: لعلكم تتقون .

بحث روايتى

در حديث قدسى(يعنى احاديثى كه سلسله سندش منتهى به خود خداى تعالى مى شود)آمده: كه خداى تعالى فرمود: روزه فقط براى من است، و من خود جزاى آن را مى دهم. (49)

مؤلف: اين روايت را شيعه و سنى البته با مختصر اختلافى نقل كرده اند و وجه اينكه روزه براى خداى سبحان است اين است كه تنها عبادتى است كه از امور عدمى تشكيل مى شود، بخلاف عبادتهاى ديگر، از قبيل نماز، و حج و امثال آن، كه از امور وجودى تركيب مى يابد، و يا حداقل امور وجودى هم در آنها دخالت دارند، و معلوم است كه فعل وجودى نمى تواند محض و خالص در اظهار عبوديت عبد و ربوبيت رب سبحان باشد، چون خالى از نقايص مادى و آفت محدوديت و اثبات انانيت نيست، و ممكن است در انجام آن قصد غير خدا هم به ميان آيد، و سهمى از آن را براى غير خدا انجام دهد، چنانكه در موارد ريا و سمعه و سجده براى غير خدا اين آفت ها مشاهده مى شود، بخلاف عملى كه همه اش نفى است، يعنى روزه كه عبارت است از نخوردن، ننوشيدن، و فلان و بهمان نكردن، كه صاحبش خود را بالاتر از اسارت در برابر ماديات مى بيند، و با خويشتن دارى خود را از لوث شهوات نفس پاك نگه مى دارد، و اين امور عدمى چيزى نيست كه غير خدا هم سهمى از آن داشته باشد، زيرا امرى است تنها ميان بنده و پروردگارش و طبعا كسى جز خدا از آن با خبر نمى شود.

و اينكه فرموده: و انا اجزى به اگر كلمه اجزى را به صيغه معلوم بخوانيم، يعنى من جزاى آن را مى دهم آن وقت دلالت مى كند بر اينكه در دادن اجر به بنده، كسى ميان او و خدا فاصله و واسطه نمى شود، همانطور كه بنده هم در بندگى و عبادت خدا به وسيله روزه كسى را دخيل قرار نداد، و نگذاشت كسى از روزه داريش با خبر شود، چنانكه در باره صدقه آمده است: صدقه را تنها خدا مى گيرد، و بين صدقه دهنده و خدا كسى واسطه نيست، و در قرآن هم آمده: و ياخذ الصدقات (50) و اما اگر اجزى را به صيغه مجهول بخوانيم، معنايش اين مى شود: (خود من جزاى روزه قرار مى گيرم)آن وقت عبارت كنايه مى شود از نزديكى روزه دار به خداى تعالى.

و در كافى از امام صادق ع روايت آورده كه رسول خدا ص در اوائل بعثت مدتى پشت سر هم روزه مى گرفت، بطوريكه اشخاص مطلع مى گفتند ديگر ترك نمى كند و سپس مدتى روزه را ترك مى كرد بطوريكه اشخاص مى گفتند ديگر روزه نمى گيرد، بعد از مدتى اين رسم را رها كرد، يك روز روزه مى گرفت، و يك روز افطار مى كرد، كه اين همان روزه داوود پيغمبر است، بعد از مدتى اين رسم را كنار گذاشت، و در هر ماه ايام البيض آن ماه يعنى(سيزده و چهارده و پانزدهم)آن را روزه مى گرفت، و سپس اين را هم ترك كرد، و در هر ده روز دو پنجشنبه و بين آن دو يك چهارشنبه روزه مى گرفت، و اين رسم را تا آخر عمر ادامه داد. (51)

و از عنبسة العابد روايت شده كه گفت: رسولخدا ص در ايامى كه از دنيا رفت، در اين رسم و برنامه بود كه همه ساله شعبان و رمضان و سه روز از هر ماه را روزه مى گرفت. (52)

مؤلف: اخبار از طريق اهل بيت ع در اين باب بسيار است، و اين همان روزه سنتى است كه رسول خدا ص مى گرفت و گرنه روزه واجب تنها همان روزه رمضان است.

و در تفسير عياشى از امام صادق ع روايت كرده كه در تفسير آيه: يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام فرموده: اين مخصوص مؤمنين است. (53)

و از جميل روايت آورده كه گفت: از امام صادق ع از معناى آيه: يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام ، و يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم القتال پرسيدم، فرمود:

همه اين خطاب ها شامل حال گمراهان و منافقين و خلاصه تمامى افرادى كه به ظاهر شهادت به توحيد و نبوت و معاد داده اند مى شود. (54)

و در فقيه از حفص روايت كرده كه گفت از امام صادق ع شنيدم مى فرمود:

روزه ماه رمضان قبل از امت اسلام بر هيچ امتى واجب نبود، عرضه داشتم: پس اينكه خداى عزوجل مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم چيست؟فرمود: بله ماه رمضان قبل از امت اسلام روزه اش واجب بوده، اما نه بر امتها بلكه تنها بر انبياى آنان، خداوند امت اسلام را بر ساير امم برترى داده، چيزى را كه بر رسول خود واجب كرده بود بر امتش هم واجب فرمود. (55)

مؤلف: اين روايت به خاطر اينكه اسماعيل بن محمد در سند آن هست ضعيف است، و اين معنا در روايتى ديگر از عالم ع آمده كه آنهم مرسل است، يعنى اصلا سندش ذكر نشده، و به نظر مى رسد هر دو روايت يكى باشد، و به هر حال از اخبار آحاد است، و ظاهر آيه هم مساعد با اين نيست كه مراد از جمله كما كتب على الذين من قبلكم تنها خصوص انبيا باشد، و به فرضى كه چنين چيزى منظور بوده، از آنجائى كه مقام مقام زمينه چينى و تشويق و ترغيب بوده، تصريح به اسم آن انبيا از كنايه بهتر و مؤثرتر بود، و خدا دانا است.

و در كافى از كسى كه از امام صادق ع سؤال نموده روايت كرده كه گفت:

پرسيدم آيا كلمه قرآن و كلمه فرقان به يك معنا است؟و يا هر يك معنائى جداگانه دارد؟

فرمود: قرآن همه كتاب خدا است، و فرقان تنها آن آياتى است كه احكام واجب را در بر دارد. (56)

و در كتاب جوامع از آن جناب ع روايت كرده كه فرمود: فرقان عبارت است از هر آيه محكمى كه در قرآن است. و در تفسير عياشى و قمى از آن جناب ع روايت آورده اند كه فرمود: فرقان عبارت است از هر امر محكمى كه در قرآن است، و كتاب عبارت است از آن آياتى كه انبياى قبل را تصديق مى كند. (57)

مؤلف: خود كلمه فرقان و كلمه كتاب هم با معنائى كه در روايت براى آن دو شده سازگار است، و در بعضى از اخبار آمده كه كلمه رمضان يكى از اسماى خداى تعالى است پس ديگر شايسته نيست كسى بگويد رمضان آمد و رمضان رفت، بلكه بايد گفت: ماه رمضان آمد و ماه رمضان رفت، (تا آخر حديث)و اين روايت خبر واحدى است كه در باب خودش غريب است، و اين كلام از ميان مفسرين از قتاده نيز نقل شده.

ولى در اخبارى كه راجع به اسامى خداى تعالى وارد شده نام رمضان ديده نمى شود، علاوه بر اينكه كلمه رمضان بدون اينكه كلمه ماه قبل از آن آيد و نيز كلمه رمضانان دو رمضان در روايات وارده از رسولخدا ص و ائمه اهل بيت ع بسيار آمده، و اين جدا بعيد است كه احتمال دهيم هر جا كلمه رمضان در احاديث آمده شهر رمضان بوده، و راوى كلمه شهر را از آن انداخته باشد. (58)

و در تفسير عياشى از صباح بن نباته روايت شده كه گفت: من به امام صادق ع عرضه داشتم: ابن ابى يعفور به من دستور داد چند مساله را از شما بپرسم حضرت پرسيد آن مسائل چيست؟عرضه داشتم: او از شما مى پرسد: وقتى ماه رمضان آمد و من در منزل باشم آيا جايز است مسافرت كنم؟فرمود: خداى تعالى مى فرمايد: فمن شهد منكم الشهر فليصمه ، پس هر كس ماه رمضان را درك كند و در ميان خانواده اش باشد نمى تواند مسافرت كند، مگر براى حج و يا عمره، و يا براى طلب مالى كه مى ترسد اگر به دنبالش نرود تلف بشود. (59)

مؤلف: و اين نكته استفاده لطيفى است كه امام از اطلاق آيه براى حكم كراهت سفر كرده است چون مسافرت در رمضان جايز است اما با كراهت.

و در كافى از على بن الحسين ع روايت آورده كه فرمود: اما روزه در سفر و در حال مرض، عامه در آن اختلاف كرده اند، بعضى گفته اند: مريض و مسافر مى تواند روزه بگيرد، و بعضى ديگر گفته اند نبايد بگيرد، طايفه سوم گفته اند مختار است، اگر خواست بگيرد و اگر نخواست نگيرد، ولى ما مى گوئيم بايد در اين دو حال حتما روزه را بشكند، و افطار كند، (منظور اين است كه روزه نبايد بگيرد، پس اگر در سفر و يا حال مرض روزه بگيرد روزه اش درست نيست بايد آن چند روز را دوباره قضا كند)براى اينكه خداى عزوجل مى فرمايد، فمن كان منكم مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر . (60)

مؤلف: اين روايت را عياشى نيز نقل كرده است.

و در تفسير عياشى از امام باقر ع روايت آورده كه در تفسير جمله فمن شهد منكم الشهر فليصمه فرموده: چقدر اين بيان براى كسى كه تعقلش كند روشن است!براى اينكه در عبارتى كوتاه اين معنا را رسانده، كه هر كس ماه رمضان را درك كرد بايد روزه اش را بگيرد، و هر كس در ماه رمضان مسافرت كرد بايد روزه اش را بخورد. (61)

مؤلف: روايات وارده از ائمه اهل بيت ع در اينكه مريض و مسافر حتما بايد روزه اش را بخورد بسيار زياد است، و اين مذهب ائمه اهل بيت ع است، (بخلاف علماى اهل سنت كه روزه رمضان را براى مسافر و مريض اختيارى مى دانند)، و آيه شريفه بطوريكه خواننده توجه فرمود بر مذهب ائمه اهل بيت ع دلالت دارد. (62)

و نيز در تفسير عياشى از ابى بصير روايت آمده كه گفت: من از امام ع از معناى جمله: و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين پرسيدم فرمود: منظور بيماران و سالخوردگانى است كه توانائى روزه گرفتن ندارند. (63)

و باز در همان تفسير از امام باقر ع در تفسير همان آيه نقل كرده، كه فرمود:

منظور سالخورده و كسى است كه عطش آزارش مى دهد. (64)

و نيز در همان تفسير از امام صادق ع روايت آورده كه فرمود منظور زنى است كه از جان فرزندش بترسد و سالخوردگانى كه روزه برايشان طاقت فرسا باشد. (65)

مؤلف: روايات در تفسير آيه، از ائمه ع بسيار است، و در روايت ابى بصير مراد از مريض آن بيمارانى اند كه قبل از ايام ماه رمضان بيمار باشند و نتوانند قضاى روزه رمضان را در ساير ايام سال بجا آورند، چون واضح است كه كلمه(مريض)در جمله: فمن كان منكم مريضا شامل مريض نامبرده نمى شود، و كلمه(عطاش)كه در روايت آمده به معناى بيمارى عطش است. (66) (كه ظاهرا همان مرض قند باشد). مترجم باز در همان تفسير از سعيد از امام صادق ع روايت آمده كه فرمود: در عيد فطرهم تكبير هست، عرضه داشتم تكبير كه غير از روز قربان نيست، فرمود: چرا در عيد فطر هم هست، ليكن مستحب است كه در مغرب و عشاء و فجر و ظهر و عصر و دو ركعت نماز عيد گفته شود. (67)

و در كافى از سعيد نقاش روايت كرده كه گفت امام صادق ع فرمود: براى من در شب عيد فطر تكبير هست، اما واجب نيست بلكه مستحب است، مى گويد، پرسيدم اين تكبير در چه وقت مستحب است؟ فرمود در شب عيد در مغرب و عشا و در نماز صبح و نماز عيد آنگاه قطع مى شود، مى گويد عرضه داشتم: چگونه تكبير بگويم؟فرمود: مى گوئى الله اكبر، الله اكبر، لا اله الا الله، و الله اكبر، الله اكبر و لله الحمد، الله اكبر على ما هدانا و منظور از كلام خدا كه مى فرمايد: و لتكملوا العدة همين است، چون معنايش اين است كه نماز را كامل كنيد.و خدا را در برابر اينكه هدايتتان كرده تكبير كنيد، و تكبير همين است كه بگوئيد:

الله اكبر، لا اله الا الله، و الله اكبر، و لله الحمد راوى مى گويد در روايت ديگرى آمده كه تكبير آخر را چهار بار بايد گفت. (68)

مؤلف: اختلاف اين دو روايت كه يكى تكبير را در ظهر و عصر نيز مستحب مى داند و ديگرى نمى داند ممكن است حمل شود بر مراتب استحباب، يعنى دومى مستحب باشد، و اولى مستحب تر، و اينكه فرمود: منظور از(و لتكملوا العدة)اكمال نماز است شايد منظور اين باشد كه با خواندن نماز عيد، عدد روزه را تكميل كنيد و باز خود تكبيرات را بگوئيد، كه خدا شما را هدايت كرد، و اين با معنائى كه ما از ظاهر جمله، و لتكبروا الله على ما هديكم... فهميديم منافات ندارد، براى اينكه كلام امام استفاده حكم استحبابى از مورد وجوب است، نظير آنكه در سابق در جمله: فمن شهد منكم الشهر فليصمه گذش ت، كه گفتم از آن، كراهت مسافرت در ماه رمضان براى كسى كه اول ماه را درك كند استفاده كرده اند، و اختلاف آخر تكبيرات در دو جاى روايت اخير مؤيد اين احتمال است كه بعضى داده و گفته اند در جمله:

و لتكبروا الله على ما هديكم تكبير به دليل اينكه با حرف(على)متعدى شده متضمن معناى حمد است.

و در تفسير عياشى از ابن ابى عمير از امام صادق ع روايت كرده كه گفت: به آن حضرت عرضه داشتم: فدايت شوم احاديثى كه در بين ما بر سر زبانها جريان دارد مبنى بر اينكه رسول خدا ص بيست و نه روز روزه مى گرفت، بيشتر است از احاديثى كه مى گويد، سى روز روزه مى گرفت؟آيا احاديث اول درست است؟فرمود يك كلمه از آنها سخن خدا نيست، و رسول خدا ص غير از سى روز روزه نگرفته، و علتش هم اين است كه قرآن مى فرمايد: و لتكملوا العدة و آيا رسولخدا ص آن را ناقص مى كرد؟ (69)

مؤلف: اينكه امام فرمود: (آيا رسولخدا ص آنرا ناقص مى كرد) استفهامى است انكارى، و روايت دلالت دارد بر بيانى كه ما كرديم، و گفتيم ظاهر تكميل، تكميل ماه رمضان است.

و در محاسن برقى از بعضى راويان شيعه نقل كرده كه او بدون ذكر سند گفته منظور از تكبير در جمله: و لتكبروا الله على ما هديكم تعظيم، و منظور از هدايت، ولايت است. (70)

مؤلف: اينكه هدايت به معناى ولايت باشد از باب تطبيق كلى بر مصداق است و ممكن است از قبيل همان قسم بياناتى باشد كه نامش را تاويل گذاشته اند، چنانكه در بعضى از روايات آمده و در معناى دو كلمه يسر و عسر فرموده اند: يسر ولايت و عسر مخالفت با خدا و دوستى با دشمنان خداست.

و در كافى از حفص بن غياث از امام صادق ع نقل كرده كه گفت: از آن جناب از كلام خداى عزوجل پرسيدم، كه مى فرمايد: شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن ، چطور مى فرمايد قرآن در ماه رمضان نازل شد، با اينكه در دو دهه بين اول و آخرش نازل شده؟ (71)

امام ع فرمود: قرآن در ماه رمضان يك باره به بيت المعمور نازل شد و سپس در طول بيست سال به تدريج به زمين نازل گرديد، آنگاه فرمود: رسولخدا ص فرموده صحف ابراهيم در اولين شب از ماه رمضان نازل شد، و تورات در روز ششم رمضان، و زبور در هيجدهم رمضان و قرآن در بيست و سوم از ماه رمضان نازل شده.

مؤلف: اين روايت را كه كافى از امام صادق و آن جناب از رسولخدا ص نقل كرده الدر المنثور به چند طريق آن را از واثلة بن اسقع از رسولخدا ص نقل كرده است (72) .

و نيز در كافى و فقيه از يعقوب روايت كرده كه گفت: مردى را شنيدم كه از امام صادق ع از شب قدر مى پرسيد، كه آيا گذشته و يا همه ساله هست؟فرمود: اگر شب قدر از بين برود، و برداشته شود، قرآن هم برداشته مى شود. (73)

و در الدر المنثور از ابن عباس روايت كرده كه در باره ماه رمضان و ليله مباركه و ليله قدر گفت: ليله قدر همان ليله مباركه است كه در ماه رمضان واقع است، كه در آن ماه قرآن كريم از ذكر به بيت المعمور نازل شد، و بيت المعمور همان موقع ستارگان در آسمان دنيا است، كه قرآن در آنجا قرار گرفت، و سپس به تدريج به رسولخدا ص نازل شد، قسمتى در امر و قسمتى در نهى و آياتى در باره جنگها نازل مى شد. (74)

مؤلف: اين معنا از غير ابن عباس مانند سعيد بن جبير نيز روايت شده، و از گفتار ابن عباس چنين بر مى آيد كه اين نظريه خود را از آيات قرآنى استفاده كرده، مانند آيه: و الذكر الحكيم (75) و آيات: و كتاب مسطور فى رق منشور و البيت المعمور و السقف المرفوع (76) و آيات فلا اقسم بمواقع النجوم، و انه لقسم لو تعلمون عظيم، انه لقرآن كريم، فى كتاب مكنون لا يمسه الا المطهرون » (77) و آيه: «و زينا السماء الدنيا بمصابيح و حفظا» (78) كه ارتباط گفتار ابن عباس با همه اين آيات روشن است، تنها نقطه ابهامى كه در كلام وى هست و معلوم نيست كه از كجاى قرآن استفاده كرده، اين است كه گفته: محل ستارگان، آسمان اول، و موطن قرآن است، و دلالت آيات سوره واقعه بر اين معنا روشن نيست.

بله در روايات ائمه اهل بيت عليهم السلام آمده كه بيت المعمور در آسمان است كه ان شاء الله بحث ما پيرامون آن خواهد آمد.

مطلب ديگرى كه تذكرش لازم است، اين است كه احادث هم مانند قرآن كريم محكم و متشابه دارد، و اشاره و رمز در ميان احاديث بسيار شايع است، و مخصوصا در مثل اينگونه حقايق (كه فهم بشر از دركش عاجز است) مانند لوح، و قلم، و حجب، و آسمان و بيت معمور، و بحر مسجور، لا جرم بر يك فرد دانشمند لازم است كه براى بدست آوردن معناى واقعى كلام سعى كند قرائن كلام را بدست آورد.

1- و او را(يوسف را)به بهاى ناچيزى، درهمى چند فروختند. سوره يوسف آيه 20

2- اى كسانى كه ايمان آورده ايد براى شما در باره كشتگان قصاص مقرر شد. سوره بقره آيه 178

3- بر شما مقرر شد هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد اگر مالى بجاى گذارد براى پدر و مادر و خويشاوندان وصيت كند. «سوره بقره آيه 180»

4- خدا قضاء رانده كه من و رسولانم غلبه خواهيم كرد. سوره مجادله آيه 21

5- مى نويسيم آنچه از پيش فرستادند، و آنچه اثر كه از دنبال دارند. سوره يس آيه 12

6- و بر ايشان(بنى اسرائيل)نوشتيم كه شخص در مقابل شخص است(يعنى اگر كسى ديگرى را كشت اولياء مقتول حق دارند قاتل را بكشند و جان او برابر مقتول است.) سوره مائده آيه 45

7- اگر نيكى كنيد به خود نيكى كرده ايد، و اگر بدى كنيد نيز به خود كرده ايد. سوره اسراء آيه 7

8- هان اى مردم شما همان محتاجان به خدائيد، و خدا همانا بى نياز است. سوره فاطر آيه 15

9- ما خبر داريم از اينكه سخن آنان تو را اندوهناك كرده، ولى آنها تو را تكذيب نمى كنند، بلكه ستمكاران آيات خدا را انكار مى كنند. سوره انعام آيه 33

10- به سوى آفريننده تان بازگشت كنيد و خودتان را(يعنى كسانى را كه گوساله پرستيده اند)بكشيد آن براى شما بهتر است. سوره بقره آيه 54

11- بشتابيد به سوى ذكر خدا و سوداگرى را واگذاريد اين براى شما بهتر است. سوره جمعه آيه 9

12- ايمان به خداى آوريد و در راه خدا با مال و جان خود جهادى كنيد اين براى شما بهتر است اگر بدانيد. سوره صف آيه 11 .

13- ما آن را(قرآن را)كتابى خواندنى و عربى كرديم باشد كه شما دركش كنيد. سوره زخرف آيه 3

14- و قرآنى كه آن را قسمت قسمت كرديم تا كم كم بر مردمش، بخوانى و به تدريج نازلش كرديم. سوره اسراء آيه 106

15- خدا سخن آن كس كه در باره همسرش با تو مجادله مى كرد و به خدا شكوه مى كرد شنيد، و خدا همه گفتگوى شما را مى شنود. سوره مجادله آيه 1

16- و چون تجارت يا لهوى مى بينند تو را در وسط سخن در حالى كه ايستاده اى رها مى كنند. سوره جمعه آيه 11

17- مردانى كه عهد خود را كه با خدا بسته اند وفا مى كنند، بعضى از ايشان عمرشان سرآمده، و بعضى ديگر منتظر سرآمدن عمرند، و كمترين گوشه اى از عهد خود را دگرگون نمى سازند. سوره احزاب آيه 23

18- سوگند به كتاب روشنگر كه ما آن را در شبى با بركت نازل كرديم، كه ما همواره كار بيم رسانى را داشته ايم. سوره دخان آيه 3

19-ما آن را در شب قدر نازل كرديم. سوره قدر آيه 1

20- سوره بقره آيه 185

21- سوره دخان آيه 3

22- سوره قدر آيه 1

23- مثل آبى كه ما آن را از بالا نازل كرده ايم. سوره يونس آيه 24

24- كتابى كه ما نازلش كرديم بر تو كتابى پر بركت تا در آياتش تدبر كنند. سوره ص آيه 29

25- كتابى است كه قبلا نزد حكيم خبير، فشرده بود، و سپس آياتش از هم جدا شد. سوره هود آيه 1

26- محققا براى آنها كتابى آورده ايم كه از روى علم تفصيل داديم كتابى كه هدايت و رحمت است براى قومى كه ايمان آورند آيا جز تاويل آن را منتظرند روزى كه تاويلش بيايد آنها كه از پيش آن را فراموش كرده اند اقرار مى كنند كه رسولان پروردگار ما به حق آمده و حق گفتند. سوره اعراف آيه 52 - 53

27- اين كتابى نيست كه بتوان به خدا افتراء زد، ليكن مصدق كتب آسمانى عصر خودش و تفصيل همان كتابها است كتابى است بدون شك از ناحيه رب العالمين(تا آنجا كه مى فرمايد): بلكه اينان چيزى را تكذيب مى كنند كه احاطه علمى بدان ندارند، و هنوز تاويلش نيامده. سوره يونس آيه 39 - 37

28- حم سوگند به كتاب روشنگر كه ما آن را كتابى خواندنى و عربى كرديم، تا شايد شما تعقل كنيد، و گرنه آن كتاب در كتابى اصلى بود، كه نزد ما مقامى بلند و فرزانه دارد. سوره زخرف آيه 1 - 4

29- سوگند به جايگاههاى ستارگان نخورم، و آن اگر بدانيد سوگندى بزرگ است محققا قرآنى است ارجمند در نامه اى نهفته، جز پاك شدگان به آن دسترسى نيابند نازل كردنى از پروردگار جهانيان است. سوره واقعه آيه 80

30- آن قرآنى مجيد است كه در لوح محفوظ قرار دارد. سوره بروج آيه 22

31- بلكه آن قرآنى است ارجمند در لوحى محفوظ. سوره بروج آيه 22

32- ماه رمضان كه در آن قرآن را نازل كرديم. سوره بقره آيه 185

33- ما نازل كرديم قرآن را در شب قدر. سوره قدر آيه 1

34- ما نازل كرديم قرآن را در شبى مبارك. سوره دخان آيه 2

35- در قرآن قبل از تمام شدن وحيش عجله مكن. سوره طه آيه 114

36- زبان خود را بدان حركت مده، كه به آن عجله كرده باشى، چونكه جمع آن و نيز خواندش به عهده ما است، پس همينكه آنرا خوانديم خواندنش را پيروى كن، و سپس به عهده ما است كه آنرا بيان كنيم. سوره قيامت آيات 15 - 19

37- سوره آل عمران آيه 7

38- ما نازل كرديم قرآن را در شبى مبارك و ما هستيم بيم دهندگان. سوره دخان آيه 2

39- سوره علق آيه 1

40- اى جامه بخود پيچيده برخيز و بترسان. سوره مدثر آيه 2 - 1

41- آيا ديدى آن كسى را كه بنده اى را از اينكه نماز بخواند نهى مى كرد، تو اى نهى كننده هيچ مى دانى كه اگر آن بنده بر راه راست باشد، و يا به پرهيزكارى دستور دهد، ديگر جا ندارد كه تو او را از نمازش نهى كنى، اى پيامبر تو بگو آيا مى دانى آن نهى كننده را كه اگر تو را تكذيب كند، و از تو روى بگرداند چه كيفرى خواهد داشت؟راستى آيا او نمى داند كه خدا رفتار او را مى بيند، و از قصد او اطلاع دارد؟بداند كه جريان به اين سادگى ها نيست اگر از آزار پيامبر دست برندارد موى پيشانى او را كه موى پيشانى مردى دروغگو و خطاكار است خواهيم گرفت، پس بايد اهل مجلس و قبيله و عشيره خود را بخواند، تا او را يارى دهند ما هم به زودى زبانه دوزخ را عليه او خواهيم خواند، تا او را فراگيرد.نه چنان است فرمان او مبر و نماز را ترك مكن همچنان سجده كن و نزديك شو. سوره علق آيه 19

42- و همانا تو را هفت آيه و اين قرآن بزرگ را داديم. سوره حجر آيه 87

43- سوره زمر آيه 23

44- آنچه را دستور داده اى آشكار كن و از مشركان روى گردان. سوره حجر آيه 95

45- سوره واقعه آيه 79.

46- ولى بيشتر مردم نمى دانند. سوره روم آيه 30

47- و اين مثلها را براى مردم مى زنيم و ليكن به جز دانايان آن را نمى فهمند. سوره عنكبوت آيه 43

48- خداوند به وسيله قرآن كسانى را كه پيرو خوشنودى اويند به سوى راههاى سلامت هدايت نموده از ظلمت ها به سوى نور بيرون مى كند با اذن خودش و به سوى صراط مستقيمشان راه مى نماياند. سوره مائده آيه 16

49- بحار الانوار ج 96 ص 245 حديث 14

50- و خداوند مى گيرد صدقات را. سوره توبه آيه 105

51 و52- فروع كافى ج 4 باب صوم رسول الله ص ص 89 و 91

53 و 54- تفسير عياشى ج 1 ص 78

55- فقيه ج 2 ص 61 حديث 14

56- اصول كافى ج 2 ص 630 ح 11

57- تفسير عياشى ج 1 ص 9 و تفسير قمى ج 1 ص 96

58- وسائل ج 7 ص 232

59- تفسير عياشى ج 1 ص 80

60- فروع كافى ج 4 ص 86

61- عياشى ج 1 ص 81

62- وسائل ج 7 ص 154 و ص 123

63- تفسير عياشى ج 1 ص 78 - 79

64 و 65- تفسير عياشى ج 1 ص 78 - 79

66 و 67- تفسير عياشى ج 1 ص 82

68-فروع كافى ج 4 ص 166

69- تفسير عياشى ج 1 ص 82

70- محاسن ص 107 باب ولايت

71- اصول كافى ج 2 ص 628

72- الدر المنثور ج 1 ص 189

73- فروع كافى ج 4 ص 158 حديث 7 و فقيه ج 2 ص 101

74- الدر المنثور ج 1 ص 189

75- سوره آل عمران آيه 58

76- سوگند به كتاب سطربندى شده در اوراقى انتشارپذير، و سوگند به بيت معمور و سقف بلند گشته. سوره طور آيه 5

77- سوگند به محل ستارگان كه اين سوگند اگر بدانيد سوگندى است عظيم، كه قرآن كريم در كتاب پنهان بوده، كتابى كه جز پاكان با آن تماس ندارند. «سوره واقعه آيه 79»

78- ما آسمان دنيا را به چراغهائى زينت داديم. «سوره فصلت آيه 12».

ترجمه الميزان جلد دوم صفحه 3

استاد علامه طباطبايى رضوان الله تعال

/ 1