دغدغه های رمضان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دغدغه های رمضان - نسخه متنی

حمیدرضا شکوهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دغدغه هاي رمضان

نويسنده : حميدرضا شکوهي

ماه رمضان که فرا مي رسد، همه چيز رنگ عوض مي کند. گويا شهر، رنگ و بوي تازه اي به خود مي گيرد. هر چند خيلي از سنت ها کمرنگ شده، اما هنوز هم مي توان حضور رمضان را در کوچه و خيابان احساس کرد.

صبح تا ظهر، معمولي و تا حدي کشدار مي گذرد. کسي به فکر صبحانه و ناهار نيست. فقط کار است و کار. ظهر که وقت نماز مي شود، انگار روز تمام شده.

حالا همه در انتظار افطار هستند. ساعت کار کارمندان زودتر تمام مي شود و ازدحام ترافيک در خيابان ها، که قبل از ماه رمضان از ساعت چهار بعد از ظهر روي شهر خيمه مي انداخت، حالا از ساعت دو بعد از ظهر شروع مي شود.

همه درحال رفتن به منزل هستند براي صرف افطاري در کنار خانواده و البته پيش از آن در صدد تدارک آنچه در سر سفره افطار کمبودش را احساس مي کنند. در يکي - دو ساعت باقيمانده تا افطار، خيابان ها از شدت تراکم به حد انفجار مي رسد.

شتاب براي رسيدن به خانه بيشتر مي شود. صف هاي طويل شهروندان در انتظار تاکسي و اتوبوس در کنار خيابان و ازدحام متروها، در اين فاصله يکي - دو ساعتي که به افطار مانده، اگرچه چشم نواز و جالب نيست، اما کم کم عادي مي شود و ناگهان... افطار. آرامش به خيابان ها باز مي گردد. با نواي دلنشين ربناي محمدرضا شجريان و اذان موذن زاده اردبيلي که به آن عادت کرده ايم و حس نوستالژيک ما را زنده مي کند.

سفره افطار پهن مي شود و روزه داران، روزه خود را باز مي کنند. حالا خيابان ها خلوت است. آنقدر خلوت که گويا نفس مي کشد تا براي فرداي پر ازدحام ديگري آماده باشد.

پررونق ترين مکان ها در کوچه و خيابان، پس از افطار، رستوران ها و اغذيه فروشي ها هستند که بساط آش و حليم برپا مي کنند تا به اين عادت روزه داران هم پاسخي دهند.

همه اين ها لذتي شيرين با خود به همراه دارد. حتي آن شتاب هاي ساعات پيش از افطار در ازدحام خيابانها، وقتي به آرامش نشستن بر سرسفره افطار در کنار خانواده منتهي مي شود، شيرين است ودلنشين. هر چند که نمي توان حسرت خود را از فراموشي سنت هاي ديرين گذشته پنهان کرد.

اگر زماني سفره افطار حتي در مهماني ها با چاي و نان و پنير و سبزي، مقداري زولبيا و باميه و شايد هم گاهي اوقات آش يا شله زرد تزئين مي شد، اين روزها تجملا ت و تشريفات به سفره هاي افطار هم راه پيدا کرده و رنگ و لعاب آن را بيشتر کرده است گويا سفره هاي افطار هم، زمينه اي براي پاسخ به حس نه چندان پسنديده چشم و هم چشمي شده است.

اما از آن ناگوارتر، سفره هاي افطاري است که در ميهماني هاي مفصل و دعوت هاي افطاري برخي از مديران و مقامات و شخصيت ها گسترده مي شود. سفره هايي که گويي هر چقدر رنگ و لعابش بيشتر مي شود، معنويتش کم رنگ تر مي شود.

از يک طرف سفره هاي پررنگ و لعاب براي افطار چيده مي شود و از طرف ديگر، روزه داراني که حسرت يک افطاري کامل- و نه لزوما مفصل - را بر دل دارند، کمتر پاسخي براي نيازشان پيدا مي کنند. گويا هرکس به فکر خودش است.

ماه رمضان که فرا مي رسد، اگر چه در ظاهر، معنويت افزايش مي يابد و زندگي، رنگ الهي به خود مي گيرد، اما در عمل، افرادي هستند که دستشان به نعمت هاي الهي نمي رسد و طعم شيريني از معنويت اين ماه مبارک احساس نمي کنند.

آنها هم مانند خيلي هاي ديگر، مهمان سفره خدا هستند، چون رمضان ماه خداست و روزه داران، ميهمانان درگاه الهي. اما احساس مي کنند که فراموش شده اند، به حاشيه رفته اند و اصلا سهمي از اين ماه ضيافت الهي ندارند. تعدادشان هم کم نيست.

آن قدر زيادند که گاهي فراموش مي کنيم وجود دارند. چون به بودنشان در اطراف خود و احساس کردنشان در نزديکي مان عادت کرده ايم.

لطفا فکرتان را فقط معطوف فقيران و مستمندان و نيازمنداني که منبع درآمدي ندارند و از عهده تامين مخارج زندگي خود برنمي آيند نکنيد. کودکان فقير، زنان بي سرپرست، مردان از کارافتاده و در يک کلا م، خانواده هايي که تامين معاش براي آنها، حتي در حد گذران امور ساده و روزمره زندگي مشکل است، معمولا فراموش مي شوند و کسي به فکر آنها نيست.

حداکثر اين است که در يک برنامه تلويزيوني، رنج هاي آنها را به تصوير بکشند و احساسات مردم را جريحه دار کنند و سرانجام، نه آب و ناني به آن خانواده ها برسد و نه فايده اي به حال ديگران داشته باشد. گويا هيچ مرکز حمايتي و امدادي در کشور ما وجود ندارد که از اين خانواده ها حمايت کنند تا فقط در ماه مبارک رمضان به ياد آنها نيفتند.

اما مشکل، فقط مختص اين افراد نيست. خيلي ها هستند که مثل من و شما، به زندگي عادي خود ادامه مي دهند، فقير يا زير خط فقر هم نيستند، اما کمرشان زير بار مشکلا ت زندگي خم شده است. صبح تا شب کار مي کنند تا مخارج زندگي را تامين کنند، پول تحصيل فرزندانشان را بدهند، اجاره خانه پرداخت کنند و اگر هم شد، گاهي اوقات کفش و لباسي براي خانواده بخرند.

اينها مي توانند همسايگان و اقوام ما باشند، يا شايد هم خود ما باشيم که عادت کرده ايم صورت خود را با سيلي سرخ نگه داريم و آبروداري کنيم. اينکه اگر در اين سي روز ماه مبارک رمضان، براي افطار، مهمان به خانه مان آمد، چگونه سفره اي پهن کنيم که آبرويمان حفظ شود.

گويا همه در ماه رمضان دغدغه دارند. دغدغه عده اي اين است که شکم خود را سير نگه دارند و زنده بمانند، دغدغه عده اي ديگر اين است که با همه سختي ها، روزگار بگذرانند و با سيلي صورت خود را سرخ نگه دارند، و دغدغه جمعي ديگر اين است که در مهماني هاي رسمي افطارهاي ماه رمضان، چگونه سفره اي پهن کنند که مايه فخر و مباهات باشد و از شير مرغ تا جان آدميزاد در آن يافت شود.

در اين ميان آنچه کمتر به ياد مي ماند و رنگ و لعابش کمتر مي شود، نگاه معنوي به ماه مبارک رمضان است. عده اي از زور گرسنگي، برخي از روي فشار زندگي و جمعي ديگر هم به دليل مشغول شدن به ظواهر از معنويت يا دور شده اند يا غافل مانده اند. ظواهر افزايش شکاف طبقاتي و گسترش فاصله بين فقير و غني اينجا هم خود را نشان مي دهد تا نشانه اي ديگر باشد براي کساني که بايد بيشتر بينديشند.

آنهايي که گرفتار ظواهر شده اند، به خود آيند که مردمي ديگر هم هستند که نيازمندند و مي توان نيازهاي آنها را در اين ماه مبارک پاسخ گفت. آنهايي هم که مسووليتي بر عهده دارند اگر گرفتار اين ظواهر نشده اند، لا اقل اندکي به مردمي فکر کنند که يا در فقر دست و پا مي زنند، يا با کار دو شيفته و سه شيفته، فقط مي توانند صورتشان را با سيلي سرخ نگه دارند و اميدوارباشند که اين نيز بگذرد.

وقتي شعار استقرار عدالت در جامعه و کاهش شکاف طبقاتي، در حد همان شعار باقي بماند و عملي نشود، طبيعي است که دغدغه هاي مردمي که تشنه عدالتند افزايش مي يابد. دغدغه هايي که در ماه پربرکتي همچون رمضان، به دليل افزايش رفت و آمدها و ديد و بازديدها بيشتر خود را نشان مي دهد.

با همه اين احوالا ت ماه رمضان، اگر چه از آن سنت هاي ساده و زيبا فاصله گرفته و رنگ و لعابش بيشتر شده، اما هنوز ماه خداست و ماه ميهماني خدا و ماه بندگاني که با همه دغدغه هايشان، پروردگارشان را دمي از ياد نمي برند.

/ 1