اسرار نماز نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسرار نماز - نسخه متنی

پریسا هادی سلوط

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اسرار نماز

نويسنده : پريسا هادي سلوط

آدرس مطلب : آداب نماز ( حضرت امام خميني(ره)) ، صلاه الخاشعين ( شهيد آيت الله دستغيب ) ، راز هاي نماز ( آيت الله جوادي آملي )

چکيده :

اسرار نماز

نخستين و مهمترين عبادت نماز است . پس از مبعث حضرت رسول (ص) نخستين عبادتي که تشريع گرديد ، نماز است و بهترين تعريف را از تعبير قرآن مجيد بايد فهميد که ، مي فرمايد : به درستي که نماز انسان را از هر کار قبيح و نادرستي باز مي دارد يعني حقيقت نماز شخص نماز گزار را اصلاح مي کند و از آلوده شدن به فحشا و منکر باز مي دارد.

در روايتي از حضرت صادق (ع) از برترين چيزي که بندگان به واسطه ي آن به خدا تقرب مي جويند ، سئوال مي شود حضرت مي فرمايند : پس از شناسايي خداوند از اين نماز برتري سراغ ندارم آيا نمي بيني بنده ي نکوکار عيسي بن مريم گفت که خداوند به من سفارش نماز فرمود. نماز ياد خداست و تنها با ياد خداست که دلها آرامش مي گيرد. چون نماز ستون دين است وبا پذيرفته شدن آن ساير اعمال نيز پذيرفته خواهد شد و اگر رد شود بقيه ي عمل نيز مردود خواهد گشت ونيز چون هر عملي پيرو نماز است لذا اسرار آن نيز ستون رازهاي دين است. اگر اسرار نماز بدست آمد و مشاهده شد رازهاي ساير اعمال نيز قابل دستيابي و مشاهده قرار خواهد گرفت پس سزاوار است سالک بکوشد و عارف تلاش کند تا به ستون رازهاي دين دست يابد و سرانجام به همه ي زواياي دين برسد و همه ي آن را مشاهده نمايد و در روزي که هيچ سايه اي جز سايه ي خداوند متعال نيست، تحت سايه ي ولايت او بيارامد.

راز عبادت چيزي است که به عالم ملکوت و برتر از آن بر مي گردد آنچه به درون و باطن عبادت مربوط مي شود. اما حکمت عبادت همان هدف و نتيجه اي است که به آن مربوط مي شود از قبيل عروج ، نجات از نا شکيبايي و... اما ادب عبادت مسائلي است که به اوصاف و احوال نمازگزار بازگشت مي کند که بايد حضور قلب و خشوع قالب داشته باشد، پيوسته در ذکر باشد و از توجه به غير معبود خود راحفظ کند و همچنين ساير صفات ظاهري معهودو لازم (از لباس و مکان و...) مراعات نمايد و روشن است که اين امور از اسرار نيست. پس ميان آداب و اسرار نماز تفاوت است.

جز به حفظ آداب نماز نمي توان به اسرار آن دست يافت . بنابراين آداب نماز همان علت هاي آماده ساز و اسباب کمک رسان در رسيدن به پاره اي از اسرار نماز است،زيرا رسيدن به باطن ممکن نشود جز براي کسي که خاطر او پاک و درون او صاف و دل او سالم باشد.همان گونه اي که ظاهر قرآن را جز آن کسي که از گناه پاک باشدنمي تواند حس کند و باطن قرآن را جز کسي که از آلودگي هاي گناه منزه باشد حس نمي کند . ظاهر نماز را نيز جز با وضو يا غسل نمي توان بجا آورد و باطن آن را نيز نمي آورد جز پاک چشمي که در نماز از آلودگي هاي توجه به غير معبود مبرا است.

براي نماز غير از اين صورت ، معنايي است و غير از اين ظاهر باطني وجود دارد و ظاهر آن آدابي دارد که رعايت نکردن آنها موجب باطل شدن نماز يا نقصاني در آن مي گردد. همين طور براي باطن آن نيز آدابي است که با مراعات ننمودن آنها نماز دچار نقصان شده يا باطل ميشود و اگر آنها رعايت شود نماز داراي روح ملکوتي مي شود و ممکن است پس از بجا آوردن کامل آداب باطني وقلبي نماز،نماز گزار از سير الهي نماز اهل معرفت و اصحاب قلوب بهرمند شود . همان طور که گفته شد براي نماز آداب قلبي وجود دارد که بدون آن آداب نماز ناقص است . يکي از آداب قلبيه در عبادت است .

وجه به عز ربوبيت و ذلّ عبوديت است و آن يکي از مراحلي است که سالک بايد طي کند که قوت سلوک هر کس به مقدار قوت اين نظر است بلکه کمال و نقص انسانيت تابع کمال و نقص اين امر است . هر چه خود بيني و خود خواهي در انسان غالب باشد از کمال انسانيت دور و از مقام قرب ربوبيت محروم است .

يکي از آداب قلبيه عبادت به خصوص نماز » تفهيم « است و آن چنان است که انسان قلب خود را در ابتدا چون طفلي پندارد که زبان باز نکرده و آن را مي خواهد تعليم دهد پس هر کدام از ذکرها و حقايق ،اسرار عبادت را با کمال حقيقت و سعي به آن تعليم دهد و در هر مرتبه اي از کمال است آن حقيقتي را که درک نموده به قلب بفهماند و نتيجه اين تفهيم آن است که پس از مدتي زبان قلب گشوده و قلب ذاکر مي گردد و بايد دانست که يکي از نکات تکرار از ادعيه و دوام ذکر و عبادت همين است که زبان قلب گشوده و قلب ذاکر و عابد گردد .

ذکر لساني بدون ذکر قلبي از درجه اعتبار به کلي ساقط است و در احاديث حضور قلب مي آيد که نماز به قدر حضور قلب مقبول است و هر چه قلب غفلت داشته باشد به همان اندازه نماز را قبول نمي کند . يکي از مهمترين آداب قلبيه حضور قلب است .

عبادات ،اذکار و اوراد وقتي نتيجه کامل دارند که صورت باطني قلب شود و باطن ذات انسان با آن همراه شود و دل انسان صورت عبوديت به خود گيرد و از خودسري و سرکشي بيرون آيد.از اسرار و فوايد عبادت يکي آن است که اراده نفس قوي شود و نفس بر طبيعت چيره شود و قواي طبيعت مسخر تحت قدرت و سلطنت نفس گردد و اراده ي نفس ملکوتي در ملک بدان نافذ گردد . يکي ديگر از اسرار عبادات آن است که باطن و ظاهر مسخر در تحت اراده ي الله و متحرک به تحريک الله شود .

احاديثي راجع به حضور قلب

از حضرت رسول (ص) روايت است که: «عبادت کن خداي تعالي را چنانچه گويا او رامي بيني و اگر تو او را نمي بيني او تو را مي بيند.» و فرمودند : «آيا نمي ترسيد کسي که صورت خود را در نماز بر نمي گرداند صورت او چون روي حمار شود .» و فرمودند : « کسي که دو رکعت نماز مي آورد و درآن به چيزي از دنيا متوجه نشود خداي تعالي گناهان او را مي آمرزد .» از حضرت صادق(ع) منقول است : «جمع نمي شود اشتياق و خوف در دلي مگر آنکه بهشت بر او واجب شود پس وقتي نماز مي خواني اقبال کن به قلب خود به خداي عز و جل زيرا نيست بنده ي مومني که اقبال کند به قلبش به خداي تعالي در نماز و دعا مگر آن که قلب مومن را خداي تعالي به او اقبال دهد و با دوستي آنها او را تاييد کند او را به بهشت برد .» از حضرت رسول ( ص ) نقل شده که ايشان مي فرمايند : « نماز بخوان ، نماز شخصي که وداع مي کند ( آخرين نمازش مي باشد ) وقتي شروع به نماز مي کني بگو اين آخرين نماز من در دنيا است و چنين باش مثل اينکه بهشت در برابر ت و آتش زير پايت و پيغمبر در سمت راستت و ملائکه در سمت چپ هستند و پروردگار از بالاي سرت بر حالت آگاه است پس نگاه کن در برابر چه کسي ايستاده اي و با چه کسي مناجات مي کني و چه کسي به تو مي نگرد.» از حضرت باقر(ع) و صادق ( ع) روايت شده که مي فرمودند : « نيست از براي تو از نمازت مگر آنچه را که اقبال قلب داشته باشي در آن ، پس اگر به غلط بجا آورد تمام آن را با غفلت از آداب آن کند پيچيده شود آن و به روي صاحبش زده شود .» بر حسب روايات اهل بيت قبولي نماز شرط قبولي ساير نماز است و اگر نماز قبول نشود به اعمال ديگر نظر نمي کنند و قبولي نماز به حضور قلب است که اگر حضور قلب در نماز نباشد از درجه اعتبار ساقط و مورد قبول نمي شود .

مقصود از قلب همان روح و نفس است که بايد تزکيه شود تا به برکت پيدا شدن سنخيت از عالم ملکوت بهره ي بيشتري ببرد و مراد از حضور توجه به گفتني ها و افعال نماز و خالي کردن فکر از آنچه در او است مي باشد و مخصوصا بر مهم شمردن نماز تکيه مي نمايد اگر کسي دنيا نزد او مهمتر از آخرت باشد موفق به حضور قلب نمي شود و از عبادت لذت نمي برد .

براي به دست آوردن حضور قلب ،اولا بايد موانعي را که براي حضور قلب وجود دارد از خود دور کرد و پس از آن اقدام به خود آن کرد . اما مانع حضور قلب در عبادات پريشاني خاطر و کثرت واردات قلبيه است و اين گاهي از مسائل خارجي و راههاي حواس ظاهري حاصل مي شود . مثل آنکه گوش اينان در حال عبادت چيزي بشنود و توجه به آن جلب شود باعث تفکرات باطني گردد طريق از بين بردن و علاج اين امور رفع اين مسائل است مثل آنکه در محل خلوتي بايستد و چشم خود را در وقت نماز ببندد و در مواضعي که جلب نظر مي کنند نماز بخواند. ولي اين روش به طور کامل مور نيست حتي ممکن است که فرد در اتاقي خلوت نماز بخواند ولي خيال او بيشتر هم باشد . گاهي پريشاني خاطر و مانع از حضور قلب ، از امور باطني است و آن دو نشانه بزرگ دارد يکي هرزه گردي و فرار بودن خود خيال ، ديگري حب دنيا و تعلق خاطر به مسائل دنيوي ، انسان بايد عزم خود را قوي کند و اراده اش را محکم ، که اولين شرط سلوک است و بدون آن نمي تواند به کمال و سعادت برسد و در عبادت نماز تنها هدف و فکر نماز گزار بايد رسيدن به قرب به خداوند باشد و به هيچ چيز و هيچ کسي نبايد فکر کند .

علاوه بر حضور قلب ، خشوع نيز يکي از ملزومات نماز است کسانيکه در نماز خاشع هستند رستگار مي شوند . در آيه اي از قرآن آمده که مي فرمايد : « هر آئينه مؤمنان رستگار شدند آنان که در نماز شان ترسناکند از خداي خود مي ترسند و برايش خاضع و ذليلند .)) البته خشوع بدون حضور قلب تصور نمي شود .

از ديگر آداب قلبيه نماز، طهارت است که منظور آداب باطني و طور باطني است چون حقيقت نماز رسيدن به مقام قرب است براي رسيدن به اين مقصد بزرگ طهارتي لازم است که ماوراي اين طهارت است در ابتدا سالک بايد رفع موانع کند تا انصاف به طهارت براي او ميسر شود . يکي از موانع بزرگ ، معاصي است که بايد با توبه آن را تطهير کرد و بايد انسان باطن خود را از اخلاق فاسد پاک کند ، مرتبه ي بعدي تطهير قلب است و فساد قلب مبدا تمامي فسادها است و آن عبارت است از تعلق به غير خدا و توجه به خود و عالم است که نشانه آن حب دنيا است که بالاترين خطر است و حب نفس که مادر همه ي امراض است و تا ريشه ي اين محبت در قلب سالک وجود دارد محبت خدا حاصل نمي شود .

ديگري تطهير از اعتماد به خلق است که آن شرک خفي بلکه نزد اهل معرفت شرک جلي است و آن تطهير توسط توصيه فعلي حاصل مي شود که سر چشمه همه ي طهارت هاي قلبيه است و توصيه فعلي با رياضات قلبيه و توجه غريزي به پرورگار حاصل و حس مي شود که بايد قلب را از آنچه برهان افاده نموده آگاه نمود تا حقيقت توصيه حاصل شود.

بعد از تطهير قلب ، انسان بايد به تطهير جان بپردازد. براي خواندن نماز، آداب قلبيه اي براي سالک است هنگام توجه به آب براي طهارت حديثي از امام صادق (ع)است که مي فرمايد: « چون اراده ي طهارت و وضو کردي متوجه آب بشو آن طور که متوجه رحمت خدا شوي زيرا که خدا آب را کليد تقرب به خود و مناجات خويش و راهنماي بساط خدمت خود قرار داده و چنانچه رحمت خدا گناه بندگان را پاک مي کند آب نجاسات ظاهره را پاک مي کند نه غير .»

براي وضو ونيز براي آب وجودي کامل در عرش است . آب همان است که از نهر صاد جاري است و يکي از سوره هاي قرآن بدين نام شناخته شده است . وضو داراي حکمتي است که بخشي از آن عبارت است از : چهره ي خرم و زيباي کسي که قصد نگريستن به عظمت پروردگار را دارد بايد با آبي شسته شده باشد که از ساق عرش جاري است يا از آن فرو مي ريزد. دست هايي که کتاب و کلام خدا را دريافت مي کند بايد با همان آب جاري و فرود آمده از عرش الهي شسته شده باشد . سري که به برکت خدا مبارک و فرخنده شده و نيز پاهايي که بر جاي مبارک قدم مي گذارند بايد با رطوبت همان وضويي که از آب عرش فراهم آمده مسح گردند .

فلسفه عبادت و پرستش

هستي براي انسان آفريده شده است و انسان براي عبادت خداي بزرگ خلق گرديده است . از معناي عبادت هر کسي برداشتي دارد . از ديدگاه اسلام عبادت حرکتي است که جهت الهي داشته باشد و به تعبير قرآن از صيغه الهي برخوردار باشد .

ريشه عبادت

ريشه عبادت محبت و معرفت است . در سراسر قرآن صدها آيه به شمارش نعمت ها و نشان دادن قدرت و رحمت خدا پرداخته است . فرزند اگر به خدمات والدين خود آگاهي داشته باشد به راحتي از آنها اطاعت و پيروي مي کند . آگاهي از نعمت ها و رحمت هاي خداوند ، در ما شناخت و محبت نسبت به خالق هستي ايجاد مي کند .

ياد خدا

نماز ياد خداست و ياد خدا تنها راه اطمينان و آرامش دلها ست . دنياي امروز هزاران مشکل علمي، صنعتي و فني را حل کرده است ، اما در ايجاد آرامش رشد نکرده است .

در وصيّت نامه امام راحل مي خوانيم « من با دلي آرام و قلبي مطمئن از خدمت شما مرخص مي شوم .» آيا اين روح آرام در اثر مال و منال و قدرت هاي دنيوي است ؟ بسياري از سران کشورها اسير يک استقبال و بدرقه و مهماني و عياشي و مراسم تبريک و تسليت اين و آن هستند . در تاريخ خوانده ايم که ياران امام حسين (ع) در شب عاشورا با هم مزاح داشته اند و در جبهه هاي جنگ ديده ايم که رزمندگان ما تا لحظاتي قبل از عمليات با چهره اي متبسم سرگرم ورزش بوده اند . نيايش مي کردند و نيايش آنان بر اساس ترس نبود ، بلکه براي رسيدن ساعت عمليات لحظه شماري مي کردند .

دنياي صنعتي بدون خدا اين مفاهيم را درک نمي کند و اين معناي بلند « الا بذکر الله تطمئن القلوب » است . اگر تحصيلات بشر همراه با ايمان و آرامش نباشد براي جامعه ي انسانيت جز فساد ارمغاني نخواهد داشت . اين ادعا نيازي به دليل ندارد . کشورهاي پيشرفته به جاي خدمت ، به حقوق مردم جهان سوم و ضعفا تجاوز کردند و حقوق دانان سازمان ملل متحد بعد از سالها ديدن جنايت در شرق و غرب عالم ، بالاخره تصويب کردند که در محيط سازمان ملل کشيدن سيگار ممنوع است و اين در حالي تصويب شد که در فلسطين و افغانستان هزاران انسان بي گناه هر روز کشته و بي خانمان مي شدند .

محتواي نماز

نماز گزار با نيت خود به همه اهداف مادي پشت پا مي زند ، و با توجه به کعبه ، رو از همه کاخها مي گرداند. نماز گزار با حضور قلب در خود تمرکز ايجاد مي کند . نماز گزار با شنيدن « قد قامت الصلوة » هر شب و روز در صحنه جامعه حاضر مي شود و خود را در کنار مردم بدون هيچ امتياز قرار مي دهد. نماز گزار هم خود را پاک مي کند و هم در کنار پاکان ديگر مي ايستد . نماز گزار با گفتن :« الله اکبر» و شعار بزرگي خدا ، ابهت همه ابر قدرت ها را مي شکند و با گفتن « بسم الله » به کار خود قداست و کرامت مي دهد و در خود توکل و وابستگي به قدرت غيبي را ايجاد مي کند و به دنيا اعلام مي کند قدرتي که من به او پناه آورده ام سرچشمه مهرباني ها است . در تمام کلمات و حرفهاي نماز راز و رمزي نهفته است ، حتي در آخرين جملهه نماز که مي گوييم « السلام علينا و علي عباد الله الصالحين » تمام امتيازات واهي و نژادي ،اقليمي ، زماني و غيره را نفي مي کنيم و تنها بر بندگان صالح خدا درود مي فرستيم . در اين سلام قوميت و مليت و مرز جغرافيايي و سن و جنس مطرح نيست نماز ما با تکبير شروع مي شود و با درود بر صالحان پايان مي يابد . نماز با اينکه چند کلمه بيش نيست و اقامه ي آن چند دقيقه اي بيشتر فرصت نمي خواهد ، ولي بيش از هزار جلد کتاب در بيان اسرار و رمز رازهاي آن نوشته اند و به تعبير رهبر معظم انقلاب « هنوز هم نه گفتني هاي زيادي به جا مانده است .»

فايده نماز چيست ؟

گاهي مي پرسند که فايده نماز چيست ؟ غافل از آنکه گفتگو با خدا خودش به تنهايي فايده است ، همان گونه که کنار بوعلي نشستن در نظر خردمندان ارزش است و اين کودکان اند که اگر به آنان گفته شود که برو در کنار بوعلي سينا بنشين ، مي گويند چه فايده اي دارد ؟ او کمال را در جستجوي خوراکيهاي دلپذير و اسباب بازي مي داند ولي يک استاد دانشگاه حتي اگر روي خاک ، يک دقيقه کنار بو علي سينا بنشيند ، يک عمر به خود مي بالد و لذت آن همنشيني را از ياد نمي برد . حال در مي يابيم که چرا امام علي (ع) مي فرمايند :« خدايا بزرگترين افتخار من بندگي تو است .»

ياد خدا نور دل است.

حالات انسان متفاوت است خوشبختانه گاهي اين تفاوت را خود انسان درک مي کند و مي فهمد که بي اعتنا و سنگدل شده است . نماز و ياد خدا غبار روبي از چهره دل و صيقل دادن روح است . انساني که دائما جلوه ها ، صداها ، رنگها ، حوادث تلخ و شيرين و فراز و نشيب ها دل او را به خود متمايل مي کند و او را غرق در ماديات مي سازد ، ناگهان دست از همه چيز مي کشد و به سراغ سرچشمه هستي و قدرت بي نهايت مي رود.

برکات عبادت

انسان در جهان مختلف موجودي محدود است ، يعني توان و علم و قدرت و حال او محدود است ، ولي در حوادث غير قابل پيش بيني نامحدودند . تنها چيزي که اين انسان محدود را در مقابل هزاران حادثه بيمه مي کند ، توکل و استمداد از خداست و نماز ريسمان محکم خدا براي تحقق اين استمداد و استعانت است . در حديث مي خوانيم هر گاه براي رسول خدا (ص) و حضرت علي (ع) انواع فشارها و ناملايمات پيش مي آمد ، به نماز پناه مي بردند . در زندگي بوعلي سينا هم مي خوانيم هر گاه براي حل يک مسئله دشوار خود را در بن بست مي ديد ، دو رکعت نماز مي خواند. هر يک از امامان ما نماز مخصوصي داشتند و حتي سلمان و جعفر طيار نماز مخصوص داشته اند .

همان گونه که کودک هرگاه دست خود را در دست قوي پدرش مي گذارد ، احساس قدرت مي کند ، مومنان همين که از طريق نماز روح خود را به معراج مي فرستند و با خدا و نام او پيوند پيدا مي کنند ، احساس عزت و قدرت مي کنند . درباره ي اين موضوع به چند نمونه اشاره مي کنيم :

ü حضرت ابراهيم (ع) يک تنه با دنياي شرک و بت پرستي مبارزه مي کند و به همه ي آنها مي گويد : به خدا سوگند بساط بت پرستي شما را در هم مي نوردم .

ü در زمان ما امام خميني (ره) به رژيمي که با تمام دنيا پيوند داشت اخطار کرد : « من تو دهن اين دولت مي زنم . » و به رئيس جمهور آمريکا اعلام کرد :« او بايد بداند که منفور ترين افراد نزد ما اوست .» و در جاي ديگر فرمود :« آمريکا هيچ غلطي نمي تواند بکند .» اين سخن از کسي که به هيچ قدرت وابسته نيست ، جز به ايمان و توکل و نماز ، به دست نمي آيد . آري نمازهاي شب او همراه با ناله ها و اشک ها ، چنان او را به خدا نزديک مي کرد که تمام دنيا در برابرش کوچک مي شد.

ابعاد ديگر

نماز آنقدر راز و رمز دارد که از هر زاويه اي که به آن بنگريد قابل دقت است . مثلا در علم مديريت با اصطلاحاتي از قبيل : برنامه ريزي ، زمان بندي ، انظباط ، طرح ، گزينش ، نيروي کارآمد ، بهره وري ، نظارت و هدايت ، تشويق و تنبيه آشنا مي شويم . تمام اين عناوين را درنماز مشاهده مي کنيم . اما توضيح :

ü برنامه : نماز برنامه دارد . اول آن الله اکبر و آخر آن سلام است و کلمات آن معين است .

زمان بندي : عبادات اسلام داراي زمان بندي خاصي است . شايد تعجب کنيد که بزرگترين جريمه در سفر حج براي کسي است که حتي يک دقيقه قبل از غروب از صحراي عرفات خارج شود ، چنين کسي بايد يک شتر قرباني کند . شما هم اگر يک ثانيه قبل از افطار غذا بخوريد ، تمام زحمات شما در گرفتن روزه هدر مي رود و روزه باطل مي گردد .

طرح : در نماز طراحي دقيقي به چشم مي خورد . مقدار ايستادن و نشستن ، مقدار خم شدن ، تعداد کلمات ، آهسته يا بلند بودن صدا و نوع صوت ، تعداد رکعات و ... که براي هر يک قالب هايي حکيمانه و پر از راز و رمز نهفته است .

گزينش نيروي کارآمد : در نماز به جماعت سفارش شده است . بالاتر اينکه اصل نماز جماعت بوده است و فر ادا يک اضطرار است . از اين رو در کلمات نماز سخن از من نيست بلکه از ما است ، مثلا مي گوييم (( اياک نعبد و اياک نستعين )) و نمي گوييم (( اياک اعبد و اياک استعين )) يا مي گوييم (( اهدنا )) و نمي گوييم (( اهدني )) يا مي گوييم (( السلام علينا )) و نمي گوييم (( السلام علي )) . ملاحظه مي فرماييد که تمام اين حروف بر اساس يک ديد و فرهنگ و روش تربيتي است .

در نماز جماعت آحاد مردم بايد امام جماعت را انتخاب و گزينش کنند ، آن هم گزينشي با معيارهاي الهي که کدام شخص عادل تر، زاهد تر است .

توليت مسجد به دست شجاع ترين و مومن ترين مردم است : « انما يعمر مساجد الله ... »

در همين آيه ي ( آيه 18 ) سوره توبه مي خوانيم ، تنها کساني حق آباد کردن مسجد را دارند که در کنار ايمان اقامه ي نماز از احدي غير از خدا نترسند . در صف اول جماعت بهتر است افراد برجسته و وارسته ( نه تنها سالخورده ) قرار بگيرند ، که اين نيز نوعي گزينش افراد شايسته و برتر است .

ü بهره وري : در نماز با اينکه ما در برابر قرائت امام جماعت ساکت هستيم ولي پاداشي چند برابر دريافت مي کنيم . با مسواکي که هنگام وضو مي زنيم ارزش و ثواب يک رکعت نماز را تا هفتاد برابر بالا مي بريم . با وضويي که با آب سرد مي گيريم و آب آن را خشک نمي کنيم ، افزون بر ايجاد نشاط بيشتر در جسم ثواب وضو را بالا مي بريم . سخن آخر اينکه با » قصد قربت« به تمام ماديات رنگ معنوي مي زنيم و به امور فاني رنگ باقي مي دهيم .

نظارت و هدايت : از نظر قرآن والدين مسئول و ناظر بر نماز فرزندان خود هستند : » و ا مر اهلک بالصلوة و اصطبر عليها « (سوره طه آيه 132 )

تشويق و تنبيه : اسلام نماز را اهرمي براي تشويق و تنبيه قرار داده است . رسول خدا در نمازي که بر پيکر مطهر حضرت حمزه در جنگ احد خواند ، هفتاد تکبير گفت . از طرفي هم خداوند به رسول خود دستور مي دهد هرگز بر پيکر منافقيني که از جبهه فرار کرده اند نماز نخواند . با اين توضيح ، نماز در جهت اهداف تشويقي و تنبيهي قرار مي گيرد . تا آنجا که رسول خدا پنج نفر از کساني را که زکات نمي دادند از مسجد اخراج کرد . آن حضرت به ما دستور داده است که به کساني که در اجتماع مسلمين و نماز جماعت حاضر نمي شوند نه همسر بدهيد و نه از آنان همسر بگيريد و گواهي آنان را در دادگاه نپذيريد . انسان با وجدان و متفکري نيست که از ابعاد و اسرار و ظرائف نماز آگاه باشد ولي از کنار همه آنها بي اعتنا رد شود ، مگر کساني که به خاطر غفلت توفيق سخن گفتن با خداوند را از خود گرفته اند . در حقيقت کساني که نماز نمي خوانند ، افرادي هستند که اگر توبه نکنند و کوتاهي هاي خود را جبران ننمايند ، از حضور در بارگاه قدس الهي و از توفيق گفتگو با خدا محرومند و اين محروميت از لذت انس با پروردگار و گفتگو با خالق هستي ، براي دل هاي با معرفت و جان هاي آگاه ، بزرگترين عذاب و حرمان است .

/ 1