وهابيها مشركند، زيرا مىگويند خداوند داراى جسم است - مخالفت وهابیت با قرآن و سنت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مخالفت وهابیت با قرآن و سنت - نسخه متنی

عمر عبدالسلام‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وهابيها مشركند، زيرا مىگويند خداوند داراى جسم است

در همه اديان الهى - خصوصا اسلام - توحيد مهمترين اصل است.

خداوند متعال،پيامبران را برانگيخت و سرلوحه دعوت آنان را تبليغ يكتاپرستى وتبيين توحيد قرارداد.

اين اصل، در قرآن و سنت پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به روشنى تبيين شده است و هر مسلمانى بايد، توحيد را از اين منابع زلال بگيرد تامل در اعتقادها و انديشه هاى وهابيون نشان مىدهد كه آنان در اين اصل اساسى به كلى از قرآن و سنت دور افتاده اند و خدا را با اوصافى كه محكمات قرآن و سنت معرفى مىكند (1) قبول ندارند.

به اعتقاد آنان، خداوند در بالاى عرش و يا در آسمان،محدود و محاط بوده و محتاج به مكان است (2) ابن تيمية، رهبر وهابيها، در كتابهايش به اين اعتقادات اعتراف نموده و به آيات متشابه قرآن و احاديثى مجعول متوسل گشته و از محكمات قرآن و احاديث قطعى نبوى چشمپوشى كرده است.

او در اثبات عقايدش به اين حديث متوسل شده است كه مىگويد: خدا هر شب و يا آخر هر شب از عرش به زمين فرود مىآيد و صبح آن شب، به عرش برمى گردد (3) در حالى كه شب در زمين دائمى است، يعنى هر لحظه، مكانى در حال شب شدن و مكانى در حال صبح شدن است و هميشه نصف كره زمين شب است و قسمتى از كره زمين، ثلث آخر شب است.

اگر خدا محدود و محاط در عرش باشد و براى يك بار هم به زمين فرود بيايد ديگر براى هميشه در زمين باقى مىماند چون شب و ثلث آخر شب در زمين تا قيامت برقرار است.

و لحظه اى نيست كه شب يا ثلث آخر شب در كره زمين تمام شود و نباشد در نتيجه اين حديث، خودش را تكذيب مىكند، زيرا ممكن نيست خداوند هر شب به زمين بيايد و صبح آن شب به عرش برگردد و اگر مقصود اين است كه خداوند يكبار به زمين مىآيد و ديگر به عرش برنمى گردد و يا اينكه لااقل تا قيامت برنمى گردد، باز هم عرش از وجود خدا خالى مىگردد.

در حالى كه به اعتقاد وهابيها، خدا در عرش است به هر حال، ابن تيميه و پيروانش در كتاب خود به اين عقيده كه از آن يهوديان در خداشناسى است، اعتراف و افتخار مىكند و اين شايد عجيب نباشد.

چون آنهايهوديان را موحد مىدانند و ذبيحه (قربانى) آنها را حلال مىدانند (4).

آنان به قدرى به انحراف عقيده دچار گشته اند كه حتى براى اثبات اعتقادشان به اعتقادات فرعون تمسك مىجويند (به اين صورت كه مىگويند: از آنجا كه فرعون معتقد بود كه خداى موسى در آسمان است و لذا به وزيرش هامان دستور داد چيزى براى بسازد تا بتواند به آسمان برود و خداى موسى را در آنجا ببيند.

پس خدا در عرش است اگر كسى بگويد خدا همچون انسان است، يعنى محدود و محتاج به مكان است، به شهادت آيات محكمات قرآن، كافر است.

جريرى در كتاب خود به نام الفقه على المذاهب الاربعه اعتقاد به جسميت خداوند و آنچه را مستلزم اعتقاد به تجسم باشد موجب كفر و معتقد به آن را كافر و مشرك مىداند البته عجيب اين است كه ابن تيميه خودش مىگويد: اعتقاد به اينكه خداوند جسم دارد موجب ارتداد نمى شود، زيرا قرآن و سنت و ائمه مذاهب نگفته اند كه خداوند جسم نيست سرانجام همين نظرات (5) مشركانه وى درباره خدا و انكارش نسبت به مقام رسول اللّه باعث شد كه به حكم قضات حنفى، مالكى و شافعى دستگير گرديد و در زندان محبوس گشت تا مرد، در حكمى كه درباره او از طرف سلطان مسلمين صادر شده آمده است: وكان الشقي ابن تيمية في هذه المدة قد بسط لسان قلمه، و مد عنان كلمه، ونص في كلامه على امور ومنكرات، واتى في ذلك بما انكره ائمة الاسلام، وانعقد على خلافه اجماع العلماء الاعلام، وخالف في ذلك علماء عصره وفقهاء شامه ومصره، وعلمنا انه استخف قومه فاطاعوه، حتى اتصل بنا انهم صرحوا في حق اللّه بالتجسيم...

/ 18