مصاحبه حضرت آيت الله مصباح يزدى - بهجت عارفان در حدیث دیگران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بهجت عارفان در حدیث دیگران - نسخه متنی

رضا باقی زاده گیلانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتار دوم

مصاحبه حضرت آيت الله مصباح يزدى

آيتالله مصباح در سال 1353 هـ. .ق. در يكى از شهرهاى يزد به دنيا آمد و در سال 1326 هـ. .ش. وارد حوزه علميّه يزد شد و پس از گذراندن برخى از دروس حوزوى، در سال 1330 رهسپار نجفاشرف گرديد. اين سفر بنابر عللى زياد طول نكشيد و ايشان به ايران بازگشت و در سال 1331 وارد حوزه علميّه قم شد و در درس مكاسب و كفايه از محضر آيتالله شيخ مرتضى حايرى استفاده نمود، آنگاه خارج فقه و اصول را از محضر آيات عظام بروجردى، امام خمينى، اراكى ـ قدس الله اسرارهم ـ، استفاده نمود و در اين ميان حدود 15 سال از محضر آيتالله العظمى بهجت بهره بردند. و حدود ده سال در درس تفسير و فلسفه علّامه طباطبايى (قدس سره) شركت نمودند. و در مدرسه حقانى شروع به تدريس نمود.و در سال 1355 بخش آموزش «مؤسّسه در راه حقّ» با مسئوليّت ايشان شروع به فعّاليّت نمود و بعد از انقلاب به منظور گسترش امور آموزش و پژوهش «مؤسّسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى» را تأسيس نمود. تأليفات زيادى از ايشان چاپ شده است كه به برخى اشاره مىكنيم:

معارف قرآن، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، اصول عقايد، اخلاق در قرآن، حكومت اسلامى و ولايت فقيه، دروس فلسفه اخلاق، آموزش فلسفه و...اين مصاحبه در تاريخ 18 / 2 / 77 با صدا و سيماى جمهورى اسلامى انجام و نوار آن توسط نگارنده پياده
شده است.بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين، و صلّى الله على سيّدنا محمّد و آله الطاهرين.زندگى اولياى خدا بهترين الگو براى ساير مردم است كه با شناختن دقيق مىتوانند از نكات آن استفاده كنند. و در واقع وجود آنها نعمتهاى بزرگى از طرف خداى متعال براى تربيت بندگانش مىباشد.يكى از اين شخصيّتها در عصر ما، وجود مبارك حضرت آيت الله بهجت ـ مدظلّه العالى ـ است كه از جهات زيادى مىتواند براى ديگران الگو و سرمشق باشد.زمان و چگونگى آشنايىبنده از سال 1331 كه به قم آمدم با ايشان آشنا شدم، به ياد دارم كه سال 1332 در مدرسه حجّتيه بوديم و منزل ايشان نيز جنب مدرسه حجّتيه قرار داشت و تقريباً هر روز ايشان را هم در راه وهم در حرم زيارت مىكردم. چهره نورانى ايشان براى هر بينندهاى جاذبه داشت و كيفّيت نشست و برخاست و حركات و سكناتشان جلب توجّه مىكرد، و نشان مىداد كه ايشان در يك فضاى معنوى خاصّى زندگى مىكند، و توجّهشان به فوقِ مطالبى است كه ديگران به آن توجّه دارند. و نيز تقيّد ايشان به عبادات و سحرخيزى و زيارت حضرت معصومه(عليها السلام) و برنامههاى عبادى متعدّدى كه هر روز اجرا مىكردند، همگى اوّلين چيزهايى بودند كه هر بينندهاى را به خود متوجّه مىكردند، مخصوصاً كسانى كه دوست داشتند يك الگوى رفتارى براى خودسازى بشناسند و از او پيروى كنند.آنچه بر اين عوامل مىافزود توجّهات خاصّ و نگاههاى نافذ ايشان بود كه گاهى نسبت به بعضى افراد مثل يك جاذبهاى كه روح طرف را به خود جذب مىكند اثر مىگذاشت.به هر حال اين خصوصّيات باعث شد كه كنجكاوى ما تحريك بشود و ببينيم ايشان چه كسى هستند و چه خصوصّيات و ويژگىهايى دارد. از دوستان و آشنايان و كسانى كه احتمال مىداديم با معظّمله بيشتر مأنوس باشند تحقيق كرديم تا اينكه معلوم شد كه ايشان يكى از اشخاصى هستند كه هم از نظر علمى و هم از نظر معنوى ممتاز هستند.كم كم اجازه گرفتيم كه گاهگاهى به منزلشان برويم و از نصايحشان استفاده كنيم.آن زمان همان گونه كه عرض كردم ايشان يك منزلى جنب مدرسه حجّتيه اجاره كرده بودند، بعد تغيير منزل دادند و در اوائل خيابان چهارمردان فعلى يك خانهاى اجاره كردند كه ظاهراً دو اتاق بيشتر نداشت و در وسط اتاقى كه ما خدمتشان مىرسيديم و از حضورشان بهرهمند مىشديم، پردهاى كشيده شده بود كه پشت پرده خانوادهشان زندگى مىكردند، زندگى بسيار ساده و دور از هر گونه تكلّف و توأم با يك عالم نورانيّت و معنويّت.شناخته شدن آقاى بهجت در درس آيت الله بروجردىاز سوى ديگر شنيديم كه:

ايشان از همان زمانى كه مرحوم آيت الله بروجردى ـ رضوان الله عليه ـ در قم درس شروع كرده بودند از شاگردان برجسته مرحوم آقاى بروجردى به حساب مىآمدند، و از اشكال كنندگان معروف و مبرّز درس ايشان بودند.زيرا معمولاً اساتيدى كه درس خارج مىگويند از ميان شاگردان يكى دو سه نفر هستند كه بيش از همه سعى مىكنند مطالب را ضبط كنند و احياناً اشكالاتى را كه به نظرشان مىرسد مطرح و پىگيرى مىكنند تا مسائل كاملاً حلّ بشود، ايشان در آن زمان چنين موقعيّتى را در درس مرحوم آيت الله بروجردى داشتند. البتّه ما آن زمان درس را درك نكرده بوديم. ولى ايشان (آيت الله بهجت) به عنوان يكى از فضلاى برجسته در درس مرحوم آقاى بروجردى شناخته شده بود.تحصيل در محضر آيت الله بهجتبه هر حال، اولّين چيزى كه ما را جذب كرد همان جاذبه معنوى و روحانى ايشان بود، ولى تدريجاً متوجّه شديم كه معظّمله از لحاظ مقامات علمى و فقاهتى هم در درجه بسيار عالى قرار دارند. اين بود كه سعى كرديم درسى خدمت ايشان داشته باشيم تا بدين وسيله هم از معلومات آقا بهرهاى ببريم و هم بهانهاى باشد كه هر روز خدمتشان برسيم و از كمالات روحى و معنوى آقا بهرهمند بشويم، لذا كتاب طهارت را با چند نفر از دوستان در خدمت آن بزرگوار شروع كرديم، مكان درس ابتدا در يكى از حجرات مدرسه فيضّيه، و سپس هم يكى دو سال در يكى از حجرات مدرسه خان كه به اسم مدرسه مرحوم آيت الله بروجردى ناميده مىشود، درسى در خدمت ايشان داشتيم. بعدها كه ضعف مزاج ايشان بيشتر شد در منزل خدمتشان مىرسيديم. به هر حال به اين ترتيب يك دوره طهارت را خدمت ايشان خوانديم و بعد يك دوره مكاسب و خيارات را كه مجموعاً حدود پانزده سال ادامه پيدا كرد.شيوه تدريسدر درس ايشان استفادههايى مىبرديم كه در بسيارى از درسها كمتر يافت مىشد. ايشان در بيان مطالب سعى مىكردند ابتدا مسأله را از روى كتاب شيخ انصارى ـ رضوان الله عليه ـ مطرح كنند، و بعد هر كجا مطلب قابل توجّه و برجستهاى بود از ديگران مخصوصاً از صاحب جواهر(قدس سره)، و در بحث طهارت از مرحوم حاج آقا رضا همدانى(قدس سره) نقل مىكردند و بعد هر جا خود ايشان نظر خاصّى داشتند آن را بيان مىكردند.اين شيوه از يك سو باعث مىشد كه انسان از نظرات استادان بزرگ در يك موضوع آگاه بشود، و در عين حال در وقت صرفهجوئى مىشد. البته استادان ديگر هم براى تدريس شيوههاى جالبى داشتند كه شايد براى مبتدى مفيدتر هم بود، زيرا هر مطلب هر استاد را جداگانه طرح مىكردند; ولى طرح كردن مباحث به اين صورت باعث مىشد كه وقت بيشترى گرفته و احياناً مطالب تكرار شود.مطلب قابل توجّه اينكه:

نكتههايى كه از خود ايشان در ضمن تدريس استفاده مىكرديم كه طبعاً بعضى از آنها را از استادانشان شفاهاً دريافت كرده بودند، مطالب بسيار ارزنده و عميق و داراى دقّتهاى كمنظيرى بود. آيت الله بهجت در محضر استادانايشان در فقه بيشتر از مرحوم آيت الله آقا شيخ محمّد كاظم شيرازى كه از استادان بسيار برجسته نجف اشرف، و از شاگردان مرحوم آيت الله ميرزا محمّد تقى شيرازى بودند، استفاده كرده بودند; و در اصول از مرحوم آيت الله آقاى نائينى و بعد بيشتر از مرحوم آيتالله آقا شيخ محمّد حسين كُمپانى اصفهانى استفاده كرده بودند. هم طول مدّت استفادهشان از مرحوم اصفهانى بيشتر بود و هم استفادههاى جنبى كه از ايشان برده بودند. و پيدا بود كه از نظر رفتار هم خيلى تحت تأثير مرحوم آقا شيخ محمّد حسين اصفهانى بودند. چون گاهى مطالبى را از ايشان با يك اعجابى نقل مىكردند. و بعد نمونههاى همان را در رفتار خود ايشان مىديديم. پيدا بود كه اين استاد در شكل گرفتن شخصيّت معنوى ايشان هم مؤثّر بوده است.يادم مىآيد كه مىفرمودند:

«مرحوم آقا شيخ محمّد حسين طورى بود كه اگر كسى به فعّاليّتهاى علمىاش توجّه مىكرد تصور مىكرد در شبانهروز هيچ كارى غير از مطالعه و تحقيق ندارد. و اگر از برنامههاى عبادى ايشان اطّلاع پيدا مىكرد فكر مىكرد غير از عبادت به
كارى نمىپردازد.»در رابطه با تقيّد ايشان به فعّاليّتهاى علمى نيز به ياد دارم كه داستانى نقل مىكردند و مىفرمودند:

مرحوم آقا شيخ محمّد حسين گفتند:

«من سيزده سال در درس مرحوم آخوند خراسانى صاحب كفايه شركت مىكردم، در طول اين سيزده سال يك شب موفّق نشدم كه در درس ايشان شركت كنم (ظاهراً ايشان درسشان را شبها ايراد مىفرمودند) آن شب نيز به زيارت كاظمين(عليه السلام) رفته بودم، و در برگشتن مشكلى پيش آمد كه به موقع نرسيدم، در بين راه كه مىآمدم حدس مىزدم كه ايشان امشب چه مطالبى را بيان خواهند كرد، پيشاپيش آن مطالب را نوشتم، بعد كه نجف نزد دوستان آمدم و صحبت كرديم ديدم تقريباً همه مطالبى كه ايشان بيان فرموده بودند چيزهايى بوده كه من پيشاپيش تصوّر كرده و نوشته بودم و تقريباً نوشته من چيزى از درس ايشان كم نداشت.»آن بزرگوار با اينكه چنين موقعيّت علمى داشتند و پيشاپيش مىتوانستند درس استاد را حدس بزنند و بنويسند، در عين حال مقيّد بودند كه حتّى يك شب درس استاد از ايشان فوت نشود و اين طور كه خاطرم مىآيد فرمودند كه:

«مرحوم آقا شيخ محمّد حسين سيزده سال تمام درس مرحوم آخوند مىرفتند».از فعّاليّتهاى علمى ديگر او كه بسيار ممتاز بوده است، حاشيه مكاسب است كه يكى از عميقترين حواشى بر مكاسب مرحوم شيخ انصارى(قدس سره)مىباشد، و همچنين حاشيه بر كفايه، كه همه اينها را تا سنّ بيست و هفت سالگى نوشته بود كه افراد عادى اگر بخواهند يك همچنين سير علمى را داشته باشند شايد تا سنّ پنجاه ـ شصت سالگى هم موفّق نشوند. اين از لحاظ فعّاليّتهاى علمى مرحوم آقا شيخ محمّد حسين كه جناب آقاى بهجت از ايشان نقل مىكرد. آن گاه مىفرمودند:

«در كنار اين فعّاليّتهاى علمى، آنچنان مقيّد به برنامههاى عبادى بودند كه كسى كه اينها را مىديد فكر مىكرد كه اصلاً ايشان به هيچ چيز غير از عبادت نمىرسد، هر روز زيارت عاشورا و هر روز نماز جعفر از برنامههاى عادى آن بزرگوار بود.»بعد مىفرمودند:

«ايشان روزهاى پنجشنبه مجلس روضه مىگرفتند. (طبق سنتّى كه علماى نجف دارند كه معمولاً روز پنجشنبه يا جمعه يك روضه هفتگى دارند كه زمينهاى بوده براى ديدار دوستان و استادان و شاگردان با همديگر، و توسّلى هم انجام مىشده است) و مقيّد بود كه در اين مجلس روضه خودش پاى سماور بنشيند و همه كفشها را جفت كند، و در عين حال مرتّب زبانشان در حال حركت بود، خيلى تند تند يك ذكرى را مىخواندند، ما متوجّه نمىشديم كه اين چه ذكرى است كه اين قدر مقيّد هستند در حال نشستن و برخاستن بگويند. تا اينكه يكى از دوستان كه با ايشان خيلى مأنوستر بود (مرحوم آقا شيخ على محمّد بروجردى رضوان الله عليه) سؤال كرده بود كه آقا اين چه ذكرى است كه اين قدر تقيّد داريد حتّى بين سلام و احوالپرسىتان آن را ترك نمىكنيد؟ ايشان لبخندى زده و بعد از تأمّلى فرموده بود كه:

خوب است انسان روزى هزار مرتبه «اِنّا اَنْزَلْنا» بخواند.»به هر حال آقاى بهجت زير دست چنين استادانى تربيت شده بودند كه هم فعّاليّتهاى علمى را بسيار مقدّس مىشمردند و به عنوان يك عبادت بزرگ به مطالعه و درس و بحث اهميّت مىدادند، و هم به عباداتى كه مستقيماً جنبه عبادى داشت مثل نماز و زيارت و توسّلات مىپرداختند. حضرت آيت الله بهجت غير از استفادههايى كه از نحوه رفتار مرحوم آقا شيخ محمّد حسين و ساير استادان ديگر حتّى مثل مرحوم آقاى نائينى (كه از ايشان نيز نكتههاى اخلاقى ممتازى نقل مىكردند) از مرحوم حاج ميرزا على آقاى قاضى مستقيماً براى جهات اخلاقى و معنوى بهره برده و سالها شاگردى ايشان را
كرده بودند.آيت الحقّ ميرزا على آقاى قاضى از كسانى بودند كه ممحّض در تربيت افراد در جهات معنوى و عرفانى بودند. مرحوم علاّمه طباطبايى، مرحوم آقا شيخ محمّد تقى آملى، مرحوم آقا شيخ على محمّد بروجردى ـ رضوان الله عليهم ـ و عدّه زيادى از بزرگان و حتّى مراجع در جنبههاى اخلاقى و عرفانى از وجود ايشان بهره برده بودند.آيت الله بهجت از شخصيّتهاى ديگرى مانند مرحوم آقا شيخ مرتضى طالقانى و ديگران نكاتى را نقل مىكردند، كه معلوم بود از آنان نيز در جهات اخلاقى و معنوى استفاده كردهاند.آيت الله بهجت نقل مىكردند كه شخصى در آن زمان در صدد برآمده بود كه ببيند چه كسانى سحر در حرم حضرت امير(عليه السلام) در نماز وترشان دعاى ابوحمزه را مىخوانند، آن گونه كه به خاطر دارم (اگر اشتباه نكنم) كسانى را كه مقيّد بودند اين عمل را هر شب در حرم حضرت امير انجام بدهند شمرده بودند و ديده بودند بيش از هفتاد نفر هستند.به هر حال، بزرگانى كه تقيّد به جهات عبادى و معنوى داشتند در آن عصر زياد بودند، متأسّفانه در عصر ما كمتر اين نمونهها را مشاهده مىكنيم. البتّه علم غيب نداريم شايد آن زمان افراد اين عبادتها را بيشتر در حرمها انجام مىدادند و حالا در خانههايشان انجام مىدهند، ولى مىشود اطمينان پيدا كرد كه تقيّد به اعمال عبادى و معنوى سير نزولى داشته و اين بسيار جاى تأسّف است.

ابعاد گوناگون شخصيّت آيت الله بهجتبه هر حال، آقاى بهجت از استادانى كه عرض كردم استفادههاى فراوانى از نظر علمى برده بودند، و اخيراً از مرحوم آقاى بروجردى(قدس سره)در فقه استفاده كردند.بنابر مطالب گذشته، آيت الله بهجت جامع دقّتهاى مرحوم آقا ميرزا محمّد تقى شيرازى (از راه شاگرد برجستهشان آقا شيخ محمّد كاظم) و نيز جامع نوآوريهاى مرحوم آقاى نائينى و مرحوم آقا شيخ محمّد حسين اصفهانى، و تربيتهاى معنوى مرحوم آقاى
قاضى هستند.اين استادان يك شخصّيت جامع الاطرافى را به وجود آوردهاند كه نعمت بسيار بزرگى در عصر ما به حساب مىآيد، و جا دارد كه افراد با لياقت و قدرشناس از لحظه لحظه عمر ايشان استفاده ببرند.علاوه بر اين، خداى متعال به ايشان يك ويژگىهاى شخصى و استعدادهاى ذاتى نيز عطا فرموده است كه جنبه كسبى ندارد و خدادادى است، و آن اينكه ايشان از فطانت و كياست خاصّى برخوردار هستند كه هم در مسائل فردى و هم در مسائل اجتماعى و سياسى يك روشنبينىها و تيزبينىهاى خاصّى دارند كه آدم تعجب مىكند يك كسى كه غرق در مسائل علمى و عبادى است چگونه به اين نكتههاى دقيق توجّه دارد و آنها را درك مىكند.

شايد كسانى كه دورا دور ايشان را فقط در حال عبادت و نماز يا درس ديده باشند فكر كنند كه ايشان به مسائل سياسى و اجتماعى چندان توجّهى ندارد، ولى بنده عرض مىكنم كه بزرگترين مشوّق لااقل خود بنده در پرداختن به مسائل سياسى و اجتماعى ايشان بود، و به صورتهاى مختلف به دوستان و كسانى كه در درس شركت مىكردند سفارش مىكردند كه به اين گونه مسائل اهميّت بدهند و اشاره مىكردند كه اگر كسانى كه تقيّد به مسائل معنوى و علمى دارند به اين كارها نپردازند، روزگارى مىآيد كه جوّ سياست و اجتماع به دست نااهلان مىافتد و آنان جامعه اسلامى را از مسير خودش منحرف مىكنند. ايشان در عين حال كه به ما تأكيد مىكردند مثلاً درس فقه را بنويسيد، دقّت كنيد، يا سفارشات اخلاقى مىكردند در همان حال اهتمام داشتند كه ما از مسائل سياسى و اجتماعى دور نباشيم و به ما توصيه مىكردند كه در اينگونه مسايل به خصوص در بُعد فرهنگى فعّاليّت داشته باشيم.ارتباط آيت الله بهجت با امام خمينى (ره)گاهى يك پيغامهاى خاصّى براى حضرت امام ـ رضوان الله عليه ـ در ارتباط با همين مسائل سياسى مىدادند كه در يك موردش بنده با يكى ديگر از دوستان واسطه در رساندن آن پيام خاصّ به حضرت امام بوديم. حضرت امام ـ رضوان الله تعالى عليه ـ نيز نسبت به ايشان عنايت خاصّى داشتند; البته من مستقيماً از ايشان چيزى نشنيده بودم، چون اصولاً من كمتر به خودم اجازه مىدادم كه مزاحم اساتيد بشوم يا سؤال بكنم، و غالباً چيزهايى كه شنيدهام يا به خاطر دارم مطالبى است كه يا مشاهده كردهام يا در ابتدا خود اساتيد بيان فرمودهاند، ولى مرحوم حاج آقا مصطفى از قول امام درباره ايشان نقل مىكردند:

يك وقت حضرت امام كه ارتباط نزديكى با مرحوم آقاى بروجردى داشتند يك وجهى را براى آقاى بهجت گرفته بودند (چون ديده بودند كه زندگى ايشان خيلى ساده است)، ولى وقتى براى آقاى بهجت آورده بودند ايشان قبول نكرده بودند. امام هم نمىخواستند و مصلحت نمىديدند آن وجه را برگردانند. به هر حال آن گونه كه ايشان نقل كردند حضرت امام با يك چارهانديشى فرموده بودند كه:

«من از مال خودم اين وجه را به شما مىبخشم، و اجازه بدهيد من ديگر اين را برنگردانم.» و آيت الله بهجت به اين صورت به عنوان هبه از ملك شخصى حضرت امام قبول مىكنند.يكى از دوستانى كه خدمت حضرت امام زياد رفت و آمد مىكرد جناب آقاى مسعودى خمينى مىباشد. كه حالا عهدهدار توليت آستانه حضرت معصومه(عليها السلام)هستند. ايشان نقل مىكردند كه گاهى گرفتاريهاى خاصّى براى امام پيش مىآمد، يا مريض سختى داشتند، مرا خدمت آقاى بهجت مىفرستادند. چند بار پيش آمد كه خدمت ايشان رفتم و ايشان دستور دادند كه قربانى كنند، و خود من از طرف حضرت امام مأمور شدم كه يكى دو رأس گوسفند بخرم و قربانى كنم.مرحوم آقا مصطفى ـرضوان الله عليهـ از پدرشان مرحوم امام ـ اعلى الله مقامه ـ نقل مىكردند كه ايشان معتقدند:

«جناب آقاى بهجت داراى مقامات معنوى بسيار ممتازى هستند.»همچنين معتقد بودند:

«ايشان داراى موت اختيارى هستند». يعنى قدرت اين را دارند كه هر وقت بخواهند روح خود را از بدن جدا و به اصطلاح «خَلْع» نموده و بعد مراجعت كنند.اين يكى از مقامات بلندى است كه بزرگان در مسير سير و سلوك عرفانى ممكن است به آن برسند، و همينطور مقامات معنوى ديگر در معارف توحيدى كه زبان بنده ياراى بحث درباره اين زمينهها را ندارد. اينها را نيز اگر نشنيده بودم لياقت آن را نداشتم كه مطرح كنم.متأسّفانه عليرغم اينكه ما سالهاى طولانى خدمت ايشان بوديم، لياقت آن را پيدا نكرديم كه ايشان عنايتى در اين زمينه به ما بفرمايند، يك چيز خاصّى به ما ياد بدهند و دست ما را بگيرند; به عنوان مثال به يك مقامى برسانند; البته از اينكه مشمول دعاهاى ايشان بوديم خدا را شكر مىكنيم كمااينكه هم اينك مستظهر هستيم، ولى شخصاً لياقت اين را نداشتم كه استفاده كاملى ببرم. به هر حال مقاماتى وجود دارد كه ما نمىتوانيم آنها را درست تصوّر بكنيم، ولى اولياء خدا به واقعيّاتش رسيدند. و كسانى كه ريگ در كفش نداشته باشند و از مجارى صحيحى اطّلاع پيدا كرده باشند نمىتوانند آنها را انكار كنند.نظر شيخ عباس قوچانى درباره آقاى بهجتاز جمله كسانى كه درباره حضرت آقاى بهجت اعتقاد به كمالات فوق العاده داشت آقا شيخ عباس قوچانى جانشين مرحوم آقاى قاضى در مسائل اخلاقى و عرفانى بودند، كه در نجف اقامت داشتند و فرزند ايشان آقا شيخ محمود قوچانى است كه اينك در ايران در نمايندگى ولىّ فقيه در ستاد مشترك ارتش هستند.آقا شيخ عباس مىفرمودند:

آن وقتى كه آقاى بهجت خيلى جوان بودند و هنوز سنّشان به بيست سال نرسيده بود (آن گونه كه به خاطر دارم ايشان طور ديگرى تعبير مىكردند، مىگفتند هنوز محاسنشان درست در نيامده بود) به مقاماتى رسيده بودند كه ما به واسطه ارتباط نزديك و رفاقت صميمانهاى كه داشتيم اطّلاع پيدا كرديم. و ايشان از من عهد شرعى گرفتند تا زنده هستم جايى آنها را نقل نكنم. در آن سنّى كه شايد هفده، هجده سالگى بود به آن مقامات رسيده بودند. و به نظرم همين مسأله موت اختيارى را مطرح مىكردند.كسى كه پيش از بيست سال به اين مقامات رسيده باشد، بايد حدس زد كه در سنّ هشتاد سالگى بعد از يك عمر طولانى سير و سلوك و استقامت در راه بندگى خدا و انجام وظايف، به چه پايهاى از قرب خدا رسيده است. و همين باعث مىشود كه هر مؤمن پاك سرشتى كه ايشان را مىبيند مجذوب مىشود، مخصوصاً اگر موفّق بشود حالات عبادى ايشان را مشاهد كند و در نمازهاى ايشان شركت كند، كه مايه بركات بسيار زياد، و از نعمتهاى بزرگ خدا براى مردم اين زمان است; زيرا اين گونه بندگان وقتى در حضور ديگران عبادتشان را انجام مىدهند ديگران هم مىبينند چنين حالاتى وجوددارد و باعث مىشود فكر نكنند همه اينها خيالات است. البته اينها قطرهاى از درياى كمالات اين بزرگان است، كه شايد بيش از اين مجاز نباشند به ديگران ارائه بدهند.كتوم بودناز ديگر ويژگىهاى ايشان اينكه در اظهار مقامات معنوى بسيار امساك دارند و كتوم هستند، و بسيارنادر اتّفاق مىافتد كه طورى رفتار كنند يا چيزى بگويند كه شخص متوجّه بشود و مطمئن شود كه ايشان يك امر خارقالعادهاى انجام دادهاند يا علم خارق العادهاى دارند. ولى نزديكان ايشان در طول سالها زندگى و معاشرت با آقا گاهى به يك نكتههايى برخورد كردهاند كه نشانه هاى قطعى است اينكه معظّم له قدرت هايى ماوراى قدرت هايى كه ديگران دارند، در اختيارشان است.

/ 18