/ سوره قصص / آيه هاى 88 - 83 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 20

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره قصص / آيه هاى 88 - 83

83 . تِلْكَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ.

84 . مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ.

85 . إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدى وَ مَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ.

86 . وَ ما كُنْتَ تَرْجُوا أَنْ يُلْقى إِلَيْكَ الْكِتابُ إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ ظَهِيراً لِلْكافِرِينَ.

87 . وَ لا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آياتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَيْكَ وَ ادْعُ إِلى رَبِّكَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ.

88 . وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ.

ترجمه

83 - آن سراى واپسين است كه آن را براى آن كسانى قرار خواهيم داد كه در زمين نه برترى جويى را مى خواهند و نه فسادى را، و فرجام [پرافتخار] از آن پروا پيشگان است.

84 - هر كس [كار شايسته و] نيكى آورد، براى او [پاداشى ] بهتر از آن [كارى كه انجام داده است ] خواهد بود، و هر كس [كار ]بدى آورد [و به آن دست يازد، كيفر آن را خواهد ديد، چرا كه ]كسانى كه كارهاى بد انجام داده اند جز سزاى آنچه انجام داده اند نخواهند ديد.

85 - به يقين همان كسى كه قرآن را بر تو واجب ساخته است، بى گمان تو را به سوى [زادگاه و] جايگاهت باز مى گرداند؛ [هان اى پيامبر، به آنان ] بگو: پروردگار من بهتر مى داند كه چه كسى [برنامه ] هدايت [و نجات براى مردم ] آورده و چه كسى در گمراهى آشكارى است.

86 - و تو [اى پيامبر!] اميد نمى بستى كه [اين ] كتاب [آسمانى ] بر تو القا گردد، جز اينكه [اين ] رحمتى از پروردگار تو بود [كه تو را به اين افتخار اوج بخشيد]؛ از اين رو هرگز پشتيبان كفرگرايان مباش!

87 - و آنان هرگز نبايد تو را از آيات [روشنگر] خدا - پس از آنكه به سوى تو فرو فرستاده شده است - باز دارند؛ و تو [مردم را] به سوى پروردگارت فراخوان و هرگز از شرك گرايان مباش!

88 - و با خداوند [يكتا] خدايى ديگر مخوان و مپرست؛ چرا كه خدايى جز او نيست؛ جز ذات [پاك و بى همتاى ] او همه چيز نابود شونده است؛ فرمان تنها از آنِ اوست؛ و شما به سوى او باز گردانيده خواهيد شد.

شأن نزول

در شأن نزول و داستان فرود سومين آيه مورد بحث آورده اند كه: وقتى پيامبر گرامى به آهنگ هجرت از «مكّه» به سوى «مدينه» به سرزمين «جحفه» - كه چندان فاصله اى با كهن ترين معبد توحيد نداشت - رسيد، به ياد آنجا افتاد و دورى از آن مكان مقدس برايش گران آمد و شورى وصف ناپذير در دل پديدار شد.

فرشته وحى در اين هنگام فرود آمد و گفت: هان اى پيامبر خدا! آيا در شور و شوق مكّه هستى و در هواى شهر و ديار و زادگاه خويشى؟!

آن حضرت پاسخ داد: آرى، چرا نه؟

فرشته وحى اين آيه شريفه را بر قلب آن حضرت خواند كه: انّ الذى فرض عليك القرآن لرادّك الى معاد...(176)

به يقين همان كسى كه رساندن پيام قرآن و عمل به آن را بر تو بايسته ساخته است بى ترديد تو را به ميعادگاه و وطن خويش بازگشت خواهد داد...

با اين بيان اين آيه شريفه نه در مكّه فرود آمده است و نه در مدينه؛ و قرآن واژه «معاد» را بدان دليل در مورد «مكّه» بكار برده است كه ميعادگاه و جايگاه بازگشت پيامبر گرامى است.

تفسير -

دو آفت هستى سوزِ برترى جويى و تبهكارى

در آيات پيش، ره آورد شوم برترى جويى و برترى طلبى در داستان عبرت انگيز فرعون و هامان و نيز قارون به روشنى ترسيم گرديد اينك هشدار مى دهد كه:

تِلْكَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً

و ما سراى جاودانه آخرت و پاداش پرشكوه آن را براى كسانى قرار مى دهيم كه نه در انديشه خود بزرگ بينى و برترى جويى باشند و نه در پى تبهكارى و فساد؛ آرى، براى كسانى كه نه تنها برترى جويى و تبهكارى نمى كنند كه در پى آن هم نيستند.

در روايت است كه اميرمؤمنان به تنهايى به بازار مى رفت و در راه خويش گمشدگان را راه مى نمود و محرومان را كمك مى كرد و به ناتوانان يارى مى رساند و هنگامى كه به فروشندگان مى رسيد قرآن را مى گشود و به تلاوت اين آيه مى پرداخت كه: تلك الدار الاخرة...

و پس از تلاوت آيه شريفه مى فرمود:

نزلت هذه الآية فى اهل العدل و التواضع من الولاة و اهل القدرة من ساير الناس.(177)

هان اى مردم! اين آيه شريفه در مورد زمامداران عدالت پيشه و فروتن و توانمندان و صاحبان امكانات فرود آمده و به آنان هشدار مى دهد كه مباد به آفت برترى جويى و مستى قدرت و ثروت گرفتار گردند.

و نيز آورده اند كه فرمود:

انّ الرّجل ليعجبه شراك نعله فيدخل فى هذه الآية، تلك الدار الآخرة...(178)

گاه انسان از اين به خود مى بالد و غرق در سرور و شادمانى مى گردد كه بند كفش او از ديگران بهتر است و با اين كار به مفهوم آيه شريفه وارد مى شود كه: اين سراى آخرت و پاداش پرشكوه آن را براى كسانى قرار مى دهيم كه هيچ برترى جويى و تباهى را نخواهند، چرا كه اين فرد در قلمرو كوچك و ناچيزى در انديشه برترى طلبى است.

با اين بيان منظور اين است كه هر كس به هر نعمتى از نعمت هاى گوناگون گرچه به لباس و كفش خويش بر كسى تكبّر ورزد و برترى جويى كند، از كسانى است كه در روى زمين در انديشه برترى جويى و تبهكارى است.

«كلبى» مى گويد منظور از «تبهكارى در زمين» دعوت مردم به شرك و كفر و پرستش غير خداى يكتاست.

امّا به باور «عكرمه» منظور بردن مال مردم به ناروا و ستم به انسان ها و پايمال ساختن حقوق مردم مى باشد.

وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ.

و فرجام خوش و رستگارى جاودانه از آن كسانى است كه از شرك و گناه و ستم و حق كشى دورى جويند.

به باور پاره اى منظور اين است كه: بهشت پرطراوت و زيباى خدا از آن كسانى خواهد بود كه به وسيله رعايت مقررات و واجبات و دورى گزيدن از گناهان و حق كشى ها از كيفر خدابپرهيزند.

پرتوى از عدل و فضل خدا

در دومين آيه مورد بحث به اين قانون عادلانه و بخشايش خدا مى پردازد و مى فرمايد:

مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها

هر كس كار نيك و شايسته اى انجام دهد، برايش پاداشى بهتر از كارش خواهد بود.

وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ.

و كسانى كه به بدى و گناه دست يازند تنها به اندازه همان بدى و گناهانشان كيفر خواهند شد.

آرى، آيه شريفه روشنگرى مى كند كه خداى بخشاينده و بخشايشگر به كارهاى شايسته و نيك بندگان از روى فزونبخشى و بزرگوارى خود پاداشى بهتر مى دهد، امّا به بديها و گناهان آنان، كيفرى برابر همان گناه و بدى آنان؛ و اين نشانگر مهر و كرامت اوست.

در آيه ديگرى همين واقعيت را بدين صورت ترسيم مى كند كه:

و من جاء بالسيئة فلا يجزى الاّ مثلها...(179)

و كسى كه به بدى و گناه دست يازد تنها به اندازه همان بدى و گناهى كه كرده است كيفر مى گردد.

نويدى اعجازآميز

در سومين آيه مورد بحث قرآن روى سخن را به پيامبر مى كند و مى فرمايد:

إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ

به يقين آن كسى كه بر تو بايسته ساخته است كه پيام قرآن را به مردم برسانى و بر اساس آن عمل كنى، همو تو را سرفراز و پيروز به ميعادگاهت «مكّه» باز خواهد گرداند.

اين تفسير براى آيه شريفه از گروهى - از جمله «ابن عباس» - روايت شده است، و اين نويد جانبخش نشانگر آن است كه محمد صلى الله عليه وآله پيامبر خداست و رسالت و دعوت او از سوى خدا سرچشمه مى گيرد، چرا كه در اين آيه بدون هيچ شرطى به او نويد بازگشت به مكّه داده شد، و ديديم كه آن نويد و وعده چگونه تحقّق يافت.

«قتيبى» مى گويد: واژه «معاد» هنگامى كه در مورد انسان به كار رود به مفهوم وطن انسان است، چرا كه انسان بهر كجا برود سرانجام به وطن خويش باز مى گردد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: خدا سرانجام روح تو را قبض مى كند و تو جهان را بدرود خواهى گفت.

و به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: خدا تو را به رستاخيز و سراى آخرت باز مى گرداند.

برخى آورده اند كه: خدا تو را به بهشت پرطراوت و زيبا خواهد برد.

امّا به باور ما به نظر مى رسد كه منظور از آن، بازگشت آن حضرت به «مكّه» است؛ چرا كه «عود» به مفهوم بازگشتن است و نه رفتن؛ روشن است كه بازگشتن در جايى به كار مى رود كه انسان از آنجا برود و بدان دليل كه پيامبر «مكّه» را ترك كرده بود، خدا به او نويد مى دهد كه سرانجام با سرفرازى و شكوه به آنجا باز خواهد گشت.

نا گفته نماند كه بازگشت به بهشت و روز رستاخيز نيز درست است، چرا كه قرآن در مورد بازگشت كفرگرايان به دوزخ و سراى آخرت مى فرمايد:

ثم انّ مرجعهم لالى الجحيم.(180)

سپس بازگشت آنان به سوى دوزخ خواهد بود.

در ادامه آيه شريفه به بيان نكته ديگرى پرداخته و مى فرمايد:

قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدى وَ مَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ.

هان اى پيامبر! به شرك گرايان بگو: خداى من داناتر است كه چه كسى در راه هدايت است و در خور پاداش، و چه كسى در گمراهى، و در خور كيفر است.

به بيان ديگر منظور اين است كه خدا بهتر از همگان ايمان آوردگان راستين و كفرگرايان را مى شناسد و او داناتر است كه من كتاب هدايت را از سوى او آورده ام و شما در بيراهه سرگردانيد، به همين جهت همو به زودى من و راه و رسم آسمانى و درست مرا بر تاريك انديشى هاى شما پيروزى خواهد بخشيد.

در ادامه سخن با پيامبر گرامى مى افزايد:

وَ ما كُنْتَ تَرْجُوا أَنْ يُلْقى إِلَيْكَ الْكِتابُ

هان اى پيامبر! تو هرگز در گذشته اميد آن را نداشتى كه اين كتاب پرشكوه آسمانى به تو وحى گردد و خدا تو را به وسيله وحى و رسالت و گزينش به پيامبرى و پيام رسانى خويش اين گونه شكوه و عظمت بخشد.

إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ

امّا خدا تو را مورد رحمت و عنايت خويش قرارداد و بخشايش او چنين ايجاب نمود و بدين سان لباس پرافتخار رسالت را بر اندام تو پوشانيد و خير و سرفرازى تو را مقرّر داشت.

آرى، همان گونه كه تا كنون چنين بود، در آينده نيز مهر و لطف خود را از تو دريغ نمى دارد و سرانجام تو را در اوج شكوه و اقتدار به مكّه باز خواهد گرداند.

به باور پاره اى منظور اين است كه: هان اى پيامبر! تو اميدوار نبودى كه كتابهاى پيشينيان را فراگيرى و سرگذشت آنان را - بى آنكه ديده، يا خوانده و يا شنيده باشى - بتوانى بر مردم مكّه بروشنى و زيبايى بيان كنى...

با اين بيان آيه مورد بحث، بسان اين آيه است كه فرمود:

و ما كنت ثاويا فى اهل مدين تتلوا عليهم آياتنا...(181)

و تو اى پيامبر! در ميان مردم شهر «مدين» اقامت نداشتى تا از روند جامعه آنان آگاه گردى و آيات ما را - كه بيانگر سرگذشت آنان است - براى مردم بخوانى، بلكه اين ما هستيم كه پيامبران را در پرتو وحى و رسالت به رساندن پيام خويش بر مى گزينيم.

و نيز همانند اين آيه است كه مى فرمايد:

و ما كنت بجانب الغربى اذ قضينا الى موسى الأمر...(182)

و آن گاه كه فرمان رسالت و پيامبرى را به موسى واگذاشتيم تو در ساحل غربى كوه طور نبودى...

و با اين وصف سرگذشت آموزنده او را براى مردم باز مى گويى، چرا كه خدا آن را به تو وحى كرد، و اين ها همه نشانگر مهر و بخشايش او بر توست.

فَلا تَكُونَنَّ ظَهِيراً لِلْكافِرِينَ.

پس در راه سپاسگزارى از اين نعمت هاى گران، هرگز در زندگى يار و پشتيبان كفرگرايان مباش!

گرچه در اين آيات روى سخن با پيامبر گرامى است، امّا به روشنى دريافت مى گردد كه انسان در زندگى نه تنها بايد يار و ياور ظالمان و خودكامگان نباشد، بلكه بايد هماره دربرابر بيدادگرى و باطل گرايى و حق كشى آنان به صورتى كه برايش ممكن بود پايدارى ورزد و از حقوق خود و ديگران دفاع نمايد؛ چرا كه اين وظيفه هر انسان توحيدگراو آزادمنش است، نه شخص پيامبر گرامى!

«ابن عباس» در اين مورد آورده است كه: همه آيات قرآن - گرچه روى سخن در پاره اى از آنها با پيامبر باشد - براى همه بندگان خداست و بسان اين بيان زيبا در فرهنگ عرب است كه مى گويد: «روى سخن من با توست تا ديگرى بشنود» ايّاك اعنى و اسمعى يا جاره!

چهار هشدار سرنوشت ساز

قرآن پس از ترسيم پرتوى از رحمت و مهر خدا به پيامبر در آيات پيش، و هشدار به آن حضرت و همه توحيدگرايان در پشتيبانى نكردن از كفرگرايان و ظالمان، اينك چهار هشدار سرنوشت ساز ديگر را بدين صورت ترسيم مى كند:

وَ لا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آياتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَيْكَ

هان اى پيامبر مباد كه اين كفرگرايان و ظالمان تو را از پيروى قرآن و آيات و مقررات آن - پس از آنكه بر تو فرو فرستاده شد و مقام والاى رسالت و پيامبريت را ترسيم نمود - باز دارند.

وَ ادْعُ إِلى رَبِّكَ

مردم را به توحيدگرايى و فرمانبردارى از پروردگارت فراخوان؛ به سوى همو كه تو را آفريد و نعمت هاى گوناگون و ارجمند خود را به تو ارزانى داشت.

وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ.

و مباد كه هرگز از شرك گرايان و ظالمان گردى و يا به سوى آنان تمايل پيدا كنى و كسى از آنان را دوست بدارى و از عملكرد آنان خشنودگردى، نه، نه، هرگز!

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ

و مباد كه با خداى يكتا، خدايى ديگر بخوانى و بپرستى و يا خواسته خويشتن را جز از ذات پاك و بى همتاى خداوند يگانه بخواهى!

لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ

چرا كه جز ذات پاك و بى همتاى خدا، خداى ديگرى نيست.

كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ

هر چيزى جز ذات پاك او فناپذير و نابود شدنى است.

اين تعبير در آيه شريفه، بسان: «وجه الرأى» و «وجه الطريق» است كه تعبير نخست به مفهوم «خود راى» و ديدگاه، و تعبير دوّم به مفهوم «خود راه» مى باشد.

با اين بيان، «وجه اللّه» به مفهوم ذات پاك خداست و به همين جهت است كه «مجاهد» «الاّ وجهه» را به مفهوم «الاّ هو» معنا كرده است.

آيه شريفه نشانگر اين واقعيت هشداردهنده است كه همه پديده ها و اجسام فنا مى پذيرند و باز مى گردند، و باور و عقيده بزرگان نيز در مورد فناپذيرى جهان و انسان همين است كه همه اينها با چهره و صورت و سيماى خويش فنا مى پذيرند و دگرباره به همان صورت - از واقعيت و ماده اى كه محفوظ مانده است - پديدار مى گردند.

به باور پاره اى منظور آيه اين است كه: همه پديده ها و عملكردها جز آنچه براى خدا انجام گيرد و پاداش الهى باشد - فنا مى پذيرند؛ با اين بيان منظور از «وجه اللّه» كارى شايسته است كه در انجام آن هدف تنها خشنودى خدا باشد و او را بجويد و رو به بارگاه او آورد.

لَهُ الْحُكْمُ

فرمانروايى حقيقى و بى چون چرا از آن اوست...

وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ.

و سرانجام به سوى از بازگردانيده خواهيد شد تا در آنجا به پاداش و كيفر كارهايتان برسيد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: داورى بندگان در سراى آخرت به دست اوست و نه هيچ كس ديگر.

پرتوى از سوره مباركه

ترجمه و تفسير آيات الهام بخش و درس آموز سوره مباركه قصص نيز به لطف فروفرستنده آن به پايان رسيد و اينك به يارى او مى رويم تا در آستانه بيست و نهمين سوره قرآن بايستيم و از آيات آن نور گيريم.

در سوره اى كه گذشت از كنار مفاهيم بلند، درس هاى متنوع و معارف جانبخش بسيارى گذشتيم كه اگر بخواهيم گوشه اى از آن بوستان پرگل و لاله، و قطراتى از آن اقيانوس موّاج و بى كران را در تابلو كوچكى بسان اين صفحه از تفسير به نمايش نهيم با اين موضوعات انسان ساز و درس هاى الهام بخش و پند و اندرزهاى عبرت آموز روبرو مى گرديم:

و عده خدا و سنت تاريخى او در پيروز ساختن حق طلبان،

قدرت نمايى شگفت آور خدا،

ولادت شگفت انگيز كودك نيل،

دو شاهكار ديگر،

و ما او را به مادرش بازگردانديم!

بپاس نعمت هاى گرانت...

هجرت تاريخى موسى به سوى مدين،

انگيزش موسى از سوى خدا،

موسى در كاخ فرعون...

دجالگرى و حق ستيزى پيشواى استبداد،

نشانه راستى و درستى دعوت پيامبر گرامى،

حقجويان و حق پذيران،

ويژگى هاى حقجويان،

ببين تفاوت ره از كجاست تا بكجا؟

صحنه هايى سهمگين از رستاخيز،

سه شرط رستگارى و نجات،

زنجيره اى از دلايل توحيدگرايى،

سرگذشت عبرت انگيز قارون،

و اين هم سرانجام شوم انحصار قدرت و امكانات ملى،

دو آفت هستى سوز برترى جويى و تبهكارى،

و ديگر، پرتوى از عدل و فضل خدا،

بارا خدايا! پرتوى از اين آيات و اين سوره انسان ساز را بر گسترده دل و جان ما بتابان، تا خانه دل هماره به نور تو روشن باشد، و هرگز ظلمت و تيرگى گناه و ستم در اعماق آن پديد نيايد و ريشه ندواند.

آفريدگارا! ما را از آفت هاى هستى سوز برترى جويى و خودكامگى، و خوددوستى و تبهكارى، و دنياپرستى و انحصارگرى و فراموش ساختن ياد و نام بلند و پرشكوهت مصون و محفوظ بدار!

سوره عنكبوت

/ 32