سوره مؤمنون - آيه هاى 40 - 31 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 18

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سوره مؤمنون - آيه هاى 40 - 31

31. ثُمَّ اَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ.

32. فَاَرْسَلْنَا فِيْهِمْ رَسُولاَ مِنْهُمْ اَنِ اعْبُدُوا الَّلهَ مَا لَكُمْ مِنْ اِلهٍ غَيْرُهُ اَفَلاَ تَتَّقُونَ.

33. وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِلِقآءِ الْاخِرَةِ وَ اَتْرَفْناهُمْ فى الْحَيَاةِ الدُّنْيا ما هذَا اِلّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَ يَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ.

34. وَ لَئِنْ اَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَكُمْ اِنَّكُمْ اِذاً لَخاسِرُونَ.

35. اَيَعِدُكُمْ اَنَّكُمْ اِذَا مِتُّمْ وَكُنْتُمْ تُرَاباً وَعِظَاماً اَنَّكُمْ مُخْرَجُونَ.

36. هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ.

37. اِنْ هِىَ اِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ.

38. اِنْ هُوَ اِلاَّ رَجُلٌ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِباً وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ.

39. قَالَ رَبِّ انْصُرْنِى بِمَا كَذَّبُونِ.

40. قَالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَيُصْبِحُنَّ نَادِمِينَ.

ترجمه

31 - آنگاه پس از آنان نسلهايى ديگر پديد آورديم.

32 - و در ميان آنان پيامبرى از [جامعه و مردم ] خودشان فرستاديم كه: [به آنان بگويد:] خداى يكتا را بپرستيد؛ جز [ذات پاك و بى همتاى ] او هيچ خدايى براى شما نيست، پس آيا [از او] پروا نمى داريد؟!

33 - و سردمداران جامعه اش كه كفر ورزيده و ديدارِ [ پاداش و كيفر] آن جهان را دروغ انگاشته بودند، و آنان را در زندگى اين جهان، ناز و نعمت بسيار داده بوديم، گفتند: اين [مرد] جز بشرى همانند شما نيست؛ او از آنچه شما مى خوريد، مى خورد؛ و از آنچه شما مى نوشيد، مى نوشد [و در شهر و ديار شما زندگى مى كند].

34 - و اگر شما از بشرى بسان خودتان فرمان بريد، آنگاه است كه زيانكار خواهيد بود.

35 - آيا او به شما وعده مى دهد كه وقتى جهان را بدرود گفتيد و [به ]خاك و استخوانهايى [پوسيده تبديل ] شديد، [باز هم از گورها زنده ] بيرون آورده خواهيد شد؟!

36 - [راستى ] چه دور است، دور، آنچه وعده داده مى شويد!

37 - زندگى، جز همين زندگى دنياى ما نيست؛ [در اين جهان است كه گروهى از ما بر پايان عمر خويش مى رسيم و] مى ميريم و [بجاى آنان گروهى ديگر ديده به جهان مى گشاييم و] زندگى مى يابيم و [پس از اين مرگ ] ديگر برانگيخته نخواهيم شد.

38 - او تنها مردى [دروغ پرداز] است كه دروغى بر خدا مى بندد؛ و ما به او ايمان نخواهيم آورد.

39 - [پيامبرشان رو به بارگاه خدا آورد و] گفت: پروردگارا، در برابر آن [بيدادگرانى ]كه مرا دروغگو انگاشتند ياريم فرما!

40 - [پروردگارش ] فرمود: [تو در راه حق پايدارى ورز كه آنان ]پس از اندك زمانى، سخت پشيمان خواهند شد.

تفسير -
انحطاط و سقوط جامعه اى ديگر

پس از ترسيم سرگذشت الهام بخش نوح و فرجام عبرت انگيز جامعه حق ستيز عصر او، اينك به سرنوشت دردناك جامعه حق ناپذير ديگرى پرداخته و مى فرمايد:

ثُمَّ اَنشَاْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا اخَرِينَ

پس از جامعه نوح و مردم روزگار او، نسل و تبار ديگرى پديد آورديم.

منظور از واژه «قرن»، مردم يك عصر است كه با هم نزديكند و در يك عصر و زمان زندگى مى كنند.

در اين مورد كه منظور از اين جامعه و مردمى كه پس از قوم نوح پديد آمدند، كدامين نسل و جامعه است، دو نظر آمده است:

1 - به باور برخى منظور از اين نسل و گروه، جامعه «عاد» مى باشد كه قوم «هود» بشمار مى رفتند.

2 - امّا به باور «جبايى»، منظور، «ثموديان» هستند كه بوسيله خروش آسمانى - به كيفر بيدادشان - نابود شدند و پرونده ننگبار زندگى شان بسته شد.

در دوّمين آيه مورد بحث، در باره همان مردم مى فرمايد:

فَاَرْسَلْنَا فِيْهِمْ رَسُولاَ مِنْهُمْ اَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ اِلهٍ غَيْرُهُ

و در ميان آنان پيامبرى از خودشان فرستاديم كه: هان اى مردم! خداى يكتا را بپرستيد كه جز او هيچ خدايى براى شما نيست.

ترجمه

پس آيا پرواى خدا را پيشه نمى سازيد؟

در سوّمين آيه مورد بحث، در ترسيم واكنش آن مردم كفرگرا و گستاخ و منطق سست و مغرورانه آنان مى فرمايد:

وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِلِقآءِ الاخِرَةِ وَ اَتْرَفْناهُمْ فى الْحَيَاةِ الدُّنْيا ما هذَا اِلّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَ يَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ.

و سردمداران جامعه او كه كفر ورزيده و راه بيداد در پيش گرفته بودند و ديدارِ پاداش و كيفر آخرت را دروغ انگاشته و با اين وصف، ما از روى مصلحت و حكمت و براى آزمون، نعمتهاى بسيارى در اين زندگى دنيا به آنان داده بوديم، در برابر دعوت خيرخواهانه و عادلانه او ايستادند و گفتند: اين مرد فقط بشرى است همانند شما؛ او نيز از آنچه شما مى خوريد مى خورد و از آنچه شما مى نوشيد مى نوشد و هيچ امتياز و برترى بر شما ندارد كه پيام آور خدايش بدانيم!!!

و در ادامه مخالفت خويش با وحى و رسالت به فريبكارى پرداختند كه:

وَ لَئِنْ اَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَكُمْ اِنَّكُمْ اِذاً لَخاسِرُونَ.

و اگر شما از انسانى همانند خودتان فرمان بريد و دعوت او را پاسخ مثبت گوييد، در آن صورت، بى ترديد، از زيانكاران خواهيد بود.

و نيز در ادامه گمراهگرى و حق ستيزى خود، به انكار معاد و جهان پس از مرگ و پاداش و كيفر و بهشت و دوزخ پرداخته و گفتند:

اَيَعِدُكُمْ اَنَّكُمْ اِذَا مِتُّمْ وَكُنْتُمْ تُرَاباً وَعِظَاماً اَنَّكُمْ مُخْرَجُونَ.

آيا اين پيامبر خدا به شما وعده مى دهد كه وقتى مرديد و به خاك و استخوانهاى پوسيده تبديل شديد، باز هم زنده شده و از گورهاى خويش بيرون آورده مى شويد؟!

و با تعصّب و حق ستيزى بسيارى تأكيد كردند كه:

هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ.

وه، كه چه دور و ناشدنى است، آنچه بدان وعده داده مى شويد.

و بر انكار خويش لجوجانه پافشارى كردند كه:

اِنْ هِىَ اِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا

جز اين زندگى دنيا كه ما در آن هستيم هيچ زندگى و جهان ديگرى نيست؛ در همين دنياست كه هماره گروهى ديده به جهان مى گشايند و گروهى جهان را بدرود مى گويند و براى هميشه پرونده زندگى شان بسته مى شود؛ و زندگى و آفرينش نوين و ديگرى در كار نيست.

وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ.

و ما هرگز برانگيخته نخواهيم شد.

و در پايان، بر حق ستيزى و گمراهگرى خويش نيز افزودند كه:

اِنْ هُوَ اِلاَّ رَجُلٌ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِباً

او جز مردى دروغ پرداز نيست كه بر خدا دروغى سهمگين مى بندد.

وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤمِنِينَ.

و ما هرگز به او ايمان نخواهيم آورد و رسالت و دعوت او را گواهى نخواهيم كرد!

و پس از اين همه شرارت و شقاوت و حق ستيزى و گستاخى آنان بود كه پيامبرشان رو به بارگاه خدا كرد كه:

قَالَ رَبِّ انْصُرْنِى بِمَا كَذَّبُونِ.

پروردگارا! مرا در برابر آن بيدادگرانى كه رسالت و دعوتم را دروغ مى انگارند و حق را نمى پذيرند و از هيچ دروغ پردازى و اذيت و آزارى دست نمى دارند، يارى فرما! آرى، خدايا تو خود يار و ياور من باش!

و از پى اين نيايش دل انگيز و راز و نياز خالصانه بود كه دعاى آن پيامبر بشردوست پذيرفته شد و پاسخ آمد:

قَالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَيُصْبِحُنَّ نَادِمِينَ.

و پروردگارش فرمود: هان اى بنده برگزيده ام! ديرى نمى پايد كه اين گناهكاران - با فرا رسيدن عذاب و يا نشانه مرگ و يا فرود كيفر - از گفتار و كردار زشت و ظالمانه خود پشيمان خواهند شد.

و بدينسان به گناهكاران هشدار و به پيامبر، آرامش خاطرى داده شد.

/ 40