سوره نور آيه هاى 38 - 35 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 18

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سوره نور آيه هاى 38 - 35

35. اَللَّهُ نُورُ السَّمَاواتِ واَلْأَرْضِ مَثَلُ نُوْرِهِ كَمِشْكوةِ فِيْهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِىْ زُجَاجَةٍ الْزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىٌ يُوْقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُوْنَةٍ لاَشَرْقِيَّةٍ وَلاَغَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِىْ ءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلىْ نُوْرٍ يَهْدِى اللَّهُ لِنُوْرِهِ مَنْ يَشَاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَلِيْمٌ.

36. فِىْ بُيُوْتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيْهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيْهَا بِالْغُدُوِّ وَالْأَصَالِ.

37. رِجَالٌ لاَّتُلْهِيْهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَبَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَاِيْتَآءِ الزَّكوةِ يَخَافُوْنَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيْهِ الْقُلُوْبُ وَالْأَبْصَارُ.

38. لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوْا وَ يَزِيْدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَّشَآءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ.

ترجمه

35 - خدا نور آسمانها و [نور] زمين است؛ وصف نور او بسان چراغدانى است كه در آن چراغى قرار دارد و آن چراغ در شيشه اى است؛ آن شيشه، گويى اخترى فروزان [و نور افشان ]است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى، برافروخته مى شود؛ نزديك است كه روغن آن - گرچه آتشى بدان نرسيده باشد - روشنى بخشد [و فروغ افكند]؛ روشنى [و فروغى ]بر روى روشنى است. خدا هر كس را بخواهد [و او را شايسته بداند ]با نور خويش راه مى نمايد؛ و خدا اين مثالها را براى مردم بيان مى كند [تا حقايق معنوى و مفاهيم دقيق را بدين صورت دريابند و بفهمند]؛ و خدا به هر چيزى داناست.

36 - [اين چراغ روشن و روشنگر] در خانه هايى [است ] كه خدا اجازه داده است كه [موقعيّت و مقام ] آنها اوج گيرد و نام [بلند ]او در آنها [به عظمت و يكتايى ]برده شود؛ در آن خانه ها هر بامداد و شامگاه او را مى ستايند.

37 - مردانى [او را مى ستايند] كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز [و فرهنگ انسانساز آن ] و پرداختن زكات [و حقوق ديگران ]دستخوش غفلت نمى سازد؛ و آنان از روزى كه دلها و ديدگان در آن [روز سهمگين ]زير و رو مى گردد، مى هراسند.

38 - هدف اين است كه خدا به آنان نيكوتر [و پرشكوه تر] از آنچه انجام مى دادند، پاداش دهد و از فزونبخشى خود بر [پاداش ]آنان بيفزايد؛ و خداست كه هر كس را بخواهد [و شايسته بداند ]بى شمار روزى مى دهد [و از موهبتها و نعمتهاى گوناگونش او را بهره ور مى سازد].

نگرشى بر واژه ها

«مشكوة»: اين واژه در اصل به مفهوم جايگاه كوچكى است كه در دل ديوار مى ساختند و چراغ را در آن مى نهادند و شيشه اى جلو آن مى گذاشتند تا نور دهد و از باد و خاموشى مصون بماند.

«زجاجة»: اين واژه در اصل به مفهوم سنگ شفّاف است و در آيه شريفه به مفهوم شيشه آمده چراكه شيشه نيز از مواد سنگى ساخته مى شود.

«مصباح»: به چراغى كه با روغن برافروخته مى گردد، گفته مى شود.

«غدّو»: بامدادان.

«آصال»: عصرگاهان.

تفسير -

نور آسمانها و زمين

در آيات پيش، از پاكدامنى و عفّت سخن رفت و از ناپاكى و آلودگى به گناه در چهره هاى گوناگون هشدار داده شد؛ اينك به ياد خدا و ايمان به ذات پاك او و نماز و روز رستاخيز، كه هركدام راهى به سوى كنترل غرائز و پاكى و پاكدامنى و پشتوانه آن مى باشند پرداخته و در نخستين آيه مورد بحث مى فرمايد:

اَللَّهُ نُورُ السَّمَاواتِ واَلْأَرْضِ

خدا نور و فروغ آسمانها و زمين است.

در تفسير اين جمله ديدگاهها يكسان نيست:

1 - به باور پاره اى، منظور اين است كه: خداى يكتا هدايتگر آسمانيان و زمينيان به سوى شايستگيها و بايستگيها و مصلحتهاست.

2 - امّا به باور برخى ديگر، منظور اين است كه: خدا به وسيله خورشيد و ماه و اختران نورافشان، كران تا كران آسمانها و زمين را روشن مى سازد.

3 - و از ديدگاه برخى، مفهوم آيه اين است كه: خدا آسمانها را به وجود فرشتگان زينت مى بخشد و آراسته مى سازد و زمين را به وسيله دانشوران و دانشمندان و متفكّران.

با اين بيان، «نور» در آيه شريفه، به باور برخى مفسّران به مفهوم «روشنگر»،

و به باور برخى به مفهوم «هدايتگر»،

و از ديدگاه پاره اى به مفهوم «زينت بخش» آمده است.

در آيه مورد بحث، خداى يكتا به نور و روشنى وصف شده است؛ چراكه هر سود و نيكى و نعمت و موهبتى از بارگاه او سرچشمه مى گيرد؛ و اين جمله بسان اين است كه مى گويند: «حسن» مايه رحمت و بركت است و فلان كس مايه عذاب مى باشد؛ و منظور اين است كه رحمت او بيشتر است و عذاب اين يكى افزونتر.

با اين بيان، نور و روشنايى در اينجا اشاره به اين است كه خداست كه سرچشمه نعمتها و مواهب است.

در فرهنگ عرب اين تعبير بسيار است؛ براى نمونه:

1 - شاعر عرب مى گويد:

الم تر انّا نور قوم وانّما.

آيا نديده اى كه ما نور و مايه روشنى و روشنايى مردم هستيم.

منظور شاعر اين است كه ما سودرسان مردم هستيم و به آنان نعمت و موهبت مى رسانيم.

2 - و جناب «ابوطالب» در ستايش پيامبر مى سرايد:




  • وابيض يستقى الغمام بوجهه
    ثمال اليتامى عصمة للأرامل



  • ثمال اليتامى عصمة للأرامل
    ثمال اليتامى عصمة للأرامل



آن گرانمايه عصرها و نسلها، نعمت و بخشايشش براى مردم فراوان است؛ و از ابر باران زا به بركت سيماى درخشان او باران خواسته مى شود.

او فريادرس يتيمان، پناه بيوه زنان و درماندگان است و گرفتاران بنى هاشم به وجود گرانمايه او روى مى آورند و در كنار آن حضرت از نعمت و نيكبختى بهره ور مى گردند.

آرى! منظور آن سراينده بزرگ از واژه «ابيض» نه سپيدى چهره و درخشانى سيماى نورانى آن حضرت، كه منظور، احسان و كرامت و بخشايش و سودرسانى او به مردم است؛ به همين دليل هم قرآن، آن وجود گرانمايه را به چراغى روشنگر كه منظور، وجودى سودرسان و مايه خير و بركت است تعبير مى كند.(191)

در ادامه آيه مورد بحث مى فرمايد:

مَثَلُ نُوْرِهِ كَمِشْكوةِ فِيْهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِىْ زُجَاجَةٍ

وصف نور و روشنايى او بسان چراغدانى است كه در آن چراغى است و آن چراغِ روشنگر در شيشه اى است.

در تفسير اين فراز نيز ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور پاره اى، منظور از نور خدا در اين فراز از آيه شريفه همان هدايت خدا و نور ايمان است كه در قلب مردم با ايمان مى باشد و آنان را به سوى حقّ و عدالت و آراستگى به ارزشها و والاييها رهنمون مى گردد.

2 - امّا به باور پاره اى ديگر، منظور، كتاب پرشكوه خدا، قرآن مى باشد كه آيات روشن و روشنگر آن دلها را نورافشان مى سازد.

3 - از ديدگاه برخى، منظور از «نور خدا» در آيه، وجود گرانمايه محمد صلى الله عليه وآله است و بخاطر عظمت و شرافت وصف ناپذير او به نور خدا تعبير گرديده است.

4 - و از ديدگاه برخى ديگر، اشاره به دليلهاى روشن و روشنگر توحيد و يكتاپرستى و عدل پروردگار است كه بخاطر روشنى بسيار، به نور وصف شده است.

5 - و بعضى نيز آن را به نور فرمانبردارى خدا تفسير كرده اند كه در قلب انسان با ايمان، جان او را روشن مى سازد.

واژه «مشكوة» همان گونه كه گذشت به معناى روزنه و جايگاه كوچكى است كه در دل ديوار درست مى كردند و چراغها را در آنجا مى نهادند و شيشه اى جلو آن قرار مى دادند تا از وزش باد و خاموش شدن در امان باشد؛ و به باور برخى، به مفهوم پايه قنديلى است كه فتيله چراغ در آن قرار مى گيرد و آن پايه، خود بسان روزنه است.

واژه «مصباح» به مفهوم چراغ است.

و «زجاجه» به معناى شيشه مى باشد؛ و بدان دليل شيشه را به كار مى برد كه از ديگر اجسام شفّافتر و صيقلى تر است و چراغ در درون آن روشنايى بهترى مى دهد.

الزُّجَاجَةُ كَأنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىٌ

آن شيشه بسان ستاره بزرگ و نورافشانى است كه همچون دانه هاى «درّ» درخشنده و پاك و باصفاست.

اگر واژه «دُرّى» از ريشه «درء» برگرفته شده باشد، منظور اين است كه آن شيشه بسان ستاره نورافشانى است كه نور را با سرعت بيشترى مى پراكند.

يُوْقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُوْنَةٍ

اين چراغ از روغن درخت پربركت زيتون برافروخته مى شود.

بدان جهت آيه شريفه درخت زيتون را پربركت مى خواند كه سود آن بسيار است؛ چراكه از روغن آن هم براى روشنايى چراغ بهره مى گيرند و هم در مواد غذايى از آن استفاده مى كنند و نيز در ديگر امور شيميايى و صنعتى از آن بهره مى برند؛ و چوب آن نيز منافع بسيارى دارد كه از آن جمله براى سوخت از آن استفاده مى شود و خاكسترش در صنعت شستشوى ابريشم به كار مى رود؛ و جداسازى روغن آن نيز بسيار ساده است.

برخى بر آنند كه قرآن بدان دليل از درخت زيتون ياد مى كند كه روغن آن بهتر مى سوزد.

و به باور برخى ديگر، بدان جهت كه نخستين درختى بود كه پس از طوفان نوح روييد و رويشگاه آن فرودگاه وحى و قرارگاه پيامبر بوده است.

و پاره اى مى گويند بدان سبب از آن ياد شده است كه هفتاد پيامبر خدا - از جمله ابراهيم - آن را مبارك ساخته اند و به همين جهت مبارك عنوان شده است.

لاَشَرْقِيَّةٍ وَلاَغَرْبِيَّةٍ

نه سايه خاور بر آن مى افتد و نه سايه باختر، بلكه هماره از نور خورشيد بهره مى برد چراكه در پناه كوه و يا در ژرفاى درّه اى قرار نگرفته است و به همين جهت هم روغن آن زرد رنگ است.

به باور برخى، منظور اين است كه اين درخت مبارك، درخت دنيا نيست تا شرقى و يا غربى باشد.

امّا به باور برخى ديگر، منظور اين است كه اين درخت نه به گونه اى است كه از سايه بهره ور نگردد و نه به گونه اى است كه از خورشيد بهره نگيرد، بلكه از هر دو بهره ور مى گردد.

و بعضى مى گويند: اين درخت نه از شرق است و نه از غرب تا روغن آن كم نور و ضيعف باشد، بلكه از شام است.

يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِىْ ءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ

روغن اين درخت مبارك به گونه اى پرصفا و روشنى بخش است كه چيزى نمانده است كه بدون رسيدن آتش به آن، به خودى خود شعله ور گردد.

مفهوم اين مثال زيبا و درس آموز

در اين مورد كه منظور از نور خدا و به اصطلاح «مشبّه» كدام است و آنچه بدان تشبيه مى شود و يا محتواى تشبيه چيست، ديدگاه ها متفاوت است:

1 - از ديدگاه گروهى از مفسّران، خدا اين مثال را در مورد پيامبر برگزيده و ارجمند خويش آورده است؛ بر اين اساس «مشكوة» سينه پيامبر و «زجاجه» قلب مصفّاى او، و «مصباح» چراغ رسالت و پيامبرى آن بزرگوار است كه نه شرقى است و نه غربى؛ - آرى! آن حضرت نه بر راه و رسم يهود آمد و نه بر آيين مسيحيان، بلكه بر دين ابراهيم آمد - و از آن حضرت كه در واقع درخت تناور رسالت است شعله مى گيرد؛ و نور روشنگر و فروغ پرتو افكن رسالت او به گونه اى است كه اگر سخنى هم نگويد، نزديك است به خودى خود براى حق طلبان آشكار گردد، درست بسان همان روغن زيتون كه بدون آتش مى خواهد شعله ور گردد.

2 - و از ديدگاه برخى ديگر، منظور از واژه «مشكوة» ابراهيم، «زجاجه» اسماعيل،

و منظور از «مصباح» وجود گرانقدر محمد صلى الله عليه وآله است؛

همان گونه كه پيامبر اسلام در ديگر آيات قرآن، «سراج» يا چراغ روشنگر ناميده شده است.

آن حضرت از درخت مبارك «ابراهيم» و از ريشه و تبار او و از پيامبران ابراهيمى است؛ همان گونه كه بيشتر پيامبران اين گونه بودند. «ابراهيم» خودش نه شرقى بود و نه غربى؛ نه بر راه يهود بود و نه نصارى؛ مسيحيان به سوى خاور نماز مى گزارند و يهوديان به سوى باختر، امّا او به سوى كعبه نماز مى گزارد.

و اين جمله كه مى فرمايد: «نزديك بود روغن آن درخت مبارك بدون رسيدن آتش به آن شعله ور گردد»، منظور اين است كه شايستگيها و ارزشهاى والاى اخلاقى و انسانى پيامبر اسلام نزديك بود پيش از آن كه به او وحى شود، همه جا پرتو افكن و آشكار گردد.

نُورٌ عَلىْ نُوْرٍ

محمد صلى الله عليه وآله پيامبرى از نسل پيامبرى ديگر است.

پاره اى آورده اند كه منظور از «مشكوة» نياى پيامبر گرامى، «عبدالمطّلب» و «زجاجه» پدر ارجمندش «عبداللّه» و «مصباح» خود آن حضرت است كه نه شرقى است و نه غربى بلكه از مكّه و كنار كهن ترين معبد توحيد كه به گونه اى در قلب كره زمين است قامت برافراشته است.

از هشتمين امام نور آورده اند كه فرمود:

نحن المشكوة فيها و المصباح محمد صلى الله عليه وآله يهدى اللّه لولايتنا من احبّ.(192)

منظور از «مشكات» ما هستيم و آن چراغ روشنگر محمد صلى الله عليه وآله است و خدا هركه را دوست دارد در پرتو دوستى ما هدايت مى كند.

و از حضرت باقر عليه السلام آورده اند كه در تفسير آيه مورد بحث فرمود:

فى قوله كمشكوة فيها مصباح قال نور العلم فى صدر النبى صلى الله عليه وآله المصباح فى زجاجة الزجاجة صدر على عليه السلام، صار علم النّبى صلى الله عليه وآله الى صدر على عليه السلام. نور على نور، اى امام مؤيد بنور العلم و الحكمة فى اثر الامام من آل محمد، و ذلك من لدن آدم الى ان تقوم الساعة، فهؤلاء الاوصياء الّذين جعلهم اللّه عزّ و جلّ خلفاء فى ارضه و حججه على خلقه.(193)

منظور از جمله، «كمشكوة فيها مصباح» نور علم پيامبر گرامى است.

و منظور از «فى زجاجة.» سينه مبارك على عليه السلام است كه علم پيامبر به خواست خدا به آن انتقال مى يابد.

اين «نور علم» از درخت مباركى - كه نه شرقى و نه غربى و نه يهودى و نه مسيحى است - فروغ مى گيرد.

و منظور از «يكاد زيتها يضى ء و لو لم تمسسه نار» اين است كه خاندان پيامبر هماره از دانش خود سخن مى گويند و مردم را به راه راست رهبرى مى كنند و اين پيش از آن است كه از آنان پرسش شود.

و منظور از «نور على نور» امامان راستين از آل محمد صلى الله عليه وآله مى باشند كه يكى پس از ديگرى مى آيند و از سوى خدا به نور دانش و حكمت تأييد مى گردند و اين رشته هدايت از آغاز آفرينش آدم تا پايان عمر جهان ادامه دارد. اينان برگزيدگانى هستند كه خدا آنان را در زمين، نماينده راستين و حقپوى خود ساخته، و حجت خود بر بندگان برگزيده است؛ به گونه اى كه در هيچ عصر و نسلى زمين از وجود گرانمايه آنان تهى نخواهد بود.

اين واقعيت را «ابوطالب» خطاب به پيامبر چنين سرود:

انت الأمين محمد صلى الله عليه وآله. هان اى محمد تو سالار و برگزيده اى نيكوكردارى؛

از برگزيدگان پاك و پاكيزه اى كه گرامى بودند و نسل و تبارشان پاك بود.

تو نيكبخت روزگارانى و نيكبختان تو را يارى مى كنند.

از زمان آدم تا كنون، هماره ارشادگر و جانشين پيامبرى در ميان ما بوده است؛ و ما گفتار آسمانى و انسانساز تو را نيك مى شناسيم و بدان ارج مى گذاريم چراكه سخن تو جاودانه است و بر اساس عدل و حق، و هرگز باطل نمى گردد. و تو از همان روزگار كودكى ات تا كنون راستگو و امانتدار بودى.

به باور ما، منظور از «شجره مباركه»اى كه در آيه شريفه آمده، عبارت از درخت تناور ايمان و پرواى خداست و خاندان گرانمايه پيامبر درخت تناورى است كه ريشه اش رسالت، و تنه اش امامت، شاخه هايش تنزيل، برگهايش تأويل و خدمتگزارانش جبرئيل و ميكائيل مى باشند.

3 - به باور پاره اى، اين مثال را خدا براى انسانهاى با ايمان آورده است؛ بر اين باور «مشكوة» به مفهوم جان انسان توحيدگرا و با ايمان، «زجاجه» سينه پاك و پاكيزه او از آفت شرك و گمراهى و «مصباح» به مفهوم ايمان و قرآن در قلب انسان با ايمان است كه از درخت پربركت اخلاص و يكتاپرستى شعله مى گيرد؛ اين درخت سرسبز و پرطراوت هماره خرّم و زيباست و بسان درختى است كه بر ديگر درختان پيچيده و در هر حال از تابش خورشيد بركنار است؛ و همان گونه كه اين درخت هماره سرسبز و بارور و از تابش خورشيد بدور است، انسان با ايمان نيز از سستى و نگرانى و رنجها بركنار مى باشد.

انسان با ايمان هماره ميان اين حالات و شرايط چهارگانه است:

اگر به او نعمت ارزانى گردد سپاس خداى را مى گذارد؛ و اگر گرفتارى برايش پيش آيد شكيبايى مى ورزد؛ اگر به داورى و حكومت برگزيده شد به عدل و داد داورى مى كند و اگر سخنى گفت راست و درست مى گويد.

او در ميان مردم، نمونه زنده اى است كه در ميان مردگان و گورستانها حركت مى كند؛ گفتار و دانش و ورود و خروج او در ميان مردم و سرانجام كارش همه و همه روشن و روشنگر است و چون در پرتو نور و روشنايى قرآن و ايمان زندگى مى كند گفتار و عملكردش نور است.

4 - و به باور پاره اى ديگر، اين مثال در باره قرآن شريف در قلب انسان با ايمان است و اين واقعيّت را بيان مى كند كه: همان گونه كه چراغِ روشنگر نورافشانى مى كند و با نورافشانى و فروغ بخشى اش از شكوه و عظمت آن كاسته نمى شود، قرآن نيز هماره به راه راست رهبرى مى كند و هماره به سوى انجام كارهاى شايسته فرامى خواند و شايستگانى كه جانشان به فروغ آن روشن است بدان عمل مى كنند و هرچه به مقرّرات آن عمل شود فروغ افكنى و روشنگرى او بيشتر مى شود.

با اين بيان، «مصباح» در آيه شريفه عبارت از قرآن شريف است؛ و «زجاجه» قلب نورانى انسان توحيدگرا و با ايمان؛ و «مشكوة» زبان حقگو و دهان پاك او، و درخت مبارك عبارت از وحى الهى است كه اگر تلاوت و تفسير هم نگردد، چيزى نمانده است كه خود را آشكار سازد چرا كه به خودى خود روشن و روشنگر است.

به باور پاره اى، منظور اين است كه: نزديك است آيات و دليلهاى روشن خدا بر كسانى كه در آنها بينديشند، روشنى و صفا بخشد؛ اگرچه قرآن هم فرود نيامده باشد، آرى! قرآن نورى است بر نور، و فروغى است همراه كتابهاى ديگر آسمانى و روشنى بخش تر از همه آنها كه همه يكتاپرستان گيتى بايد از همه اين نورها و روشنايى ها بويژه برترين آنها قرآن شريف بهره برند.

با اين بيان جمله «نور على نور» در آيه شريفه عبارت از پياپى قرار گرفتن دليلها و كتابهاى آسمانى و نشانه هاى قدرت خدا در كتاب آفرينش و كتابهاى پيامبران است؛ و اين دليلها و نشانه هاى يكتايى و بى همتايى و قدرت وصف ناپذير خدا به گونه اى ترتيب يافته و تنظيم شده است كه تا خردمندان و حقجويان دليلهاى پيشين را ننگرند و در آنها نينديشند، دليلهاى پسين را در نمى يابند و نمى آموزند و بدون رعايت ترتيب نمى توانند آن گونه كه شايسته و بايسته است بهره ور گردند.

در ادامه آيه شريفه مى فرمايد:

يَهْدِى اللَّهُ لِنُوْرِهِ مَنْ يَشَآءُ

و خدا هر كس را بخواهد به نور خود راه مى نمايد.

به باور گروهى، منظور اين است كه خدا هر كسى را بخواهد به دين و ايمان راه مى نمايد.

امّا به باور گروهى ديگر منظور اين است كه خدا هر كسى را مصلحت بداند و شايسته بنگرد به سوى اسلام راستين راه مى نمايد.

وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ

و خدا براى نزديك ساختن فهمه ا و آسان ساختن دريافتها، براى مردم مثالها مى زند.

وَاللَّهُ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَلِيْمٌ.

و خدا به هرچيزى داناست و هرچيزى را در جاى خود قرار مى دهد.

در دوّمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

فِىْ بُيُوْتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ

اين «مشكوة» يا چراغدانى كه چراغى روشنگر در آن قرار دارد.، در مسجدهايى است كه خدا اجازه داده است كه برافراشته و با عظمت برپاگردند.

اين ديدگاهِ گروهى از جمله «ابن عباس»، «مجاهد»، «حسن» و. در آيه شريفه است؛ و اين بيانِ پيامبر گرامى آن را تأييد مى كند كه:

المساجد بيوت اللّه فى الأرض و هى تضى ء لاهل السّماء كما تضى ء النّجوم لاهل الأرض(194)

مسجدها خانه هاى خدا در زمين مى باشند و همان گونه كه ستارگان به زمينيان نور مى دهند، مسجدها هم به آسمانيان نورافشانى مى نمايند.

امّا به باور گروهى ديگر، منظور، چهار مسجد پرمعنويّت و باشكوهى است كه به دست اين پيام آوران بزرگ ساخته شده است:

1 - «كعبه» يا كهن ترين معبد توحيد كه به دست «ابراهيم» و «اسماعيل» ساخته شد؛

2 - «بيت المقدس» كه به دست حضرت سليمان بنياد گرديد؛

3 - مسجد مدينه كه به دست پيامبر گرامى ساخته شد؛

4 - و ديگر مسجد «قبا» كه آن گرامى آن را ساختند.

به باور گروه سوّم، منظور از خانه هاى مورد اشاره، سراها و خانه هاى پيامبران است.

از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود: «هى بيوت الانبياء»(195)؛ منظور از اين سراها و خانه ها، خانه هاى پيامبران است.

در اين مورد آورده اند كه وقتى پيامبر گرامى آيه مورد بحث را تلاوت كرد، فردى پرسيد: اى پيامبر خدا منظور، كدامين خانه هاست؟؛اىّ بيوت هذه؟

پيامبر گرامى در پاسخ فرمود: منظور از اين سراها، خانه هاى پيامبران خداست؛فقال صلى الله عليه وآله بيوت الانبياء.

در اين هنگام «ابوبكر» بپاخاست و گفت: اى پيامبر خدا! آيا خانه فاطمه عليها السلام و على عليه السلام نيز از همان خانه هاست؛فقام ابو بكر فقال يا رسول اللّه هذا البيت منها يعنى بيت على و فاطمة؟

پيامبر گرامى در پاسخ فرمود: آرى! از برترين آن خانه ها، خانه على و فاطمه عليهما السلام است؛«قال صلى الله عليه وآله نعم من افاضلها.(196)»

اين ديدگاه به وسيله اين آيه نيز تأييد مى گردد كه مى فرمايد:

«انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا(197)»

جز اين نيست كه خدا مى خواهد پليدى و گناه را از شما اى خاندان پيامبر دور سازد و ببرد و شما را آن گونه كه شايسته و بايسته است پاك و پاكيزه سازد.

و نيز با اين آيه شريفه كه مى فرمايد:

«و رحمت اللّه و بركاته عليكم اهل البيت انّه حميد مجيد.(198)»

رحمت و بخشايش خدا و بركات او بر شما خاندان رسالت باد؛ چرا كه او ستوده و والاست.

لازم به يادآورى است كه منظور از برافراشته داشتن و عظمت بخشيدن به خانه هاى پيامبران، گرامى داشتن آن خانه ها و تعظيم در برابر صاحبان آن و پاكيزه داشتن آنها از آلودگيهاست؛ و منظور از «تطهير» آن خانه ها، بدور داشتن آن خانه ها و صاحبانشان از گناه و نافرمانى خداست كه خدا، چنين كرده است.

امّا به باور پاره اى، منظور اين است كه در اين خانه، خدا به اخلاص خوانده شود و نيازها از او خواسته شود.

وَيُذْكَرَ فِيْهَا اسْمُهُ

و در اين خانه ها كتاب پرشكوه خدا خوانده مى شود.

و به باور برخى، در اين خانه ها نامهاى نيكوتر خدا برده مى شود.

يُسَبِّحُ لَهُ فِيْهَا بِالْغُدُوِّ وَالْأَصَالِ.

و در اين خانه هاست كه هر بامداد و شامگاه تسبيح خدا را مى گويند و او را به پاكى و عظمت مى ستايند.

در سوّمين آيه مورد بحث مى افزايد:

رِجَالٌ لَّاتُلْهِيْهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَبَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَ إِيْتَآءِ الزَّكوةِ

در اين خانه ها مردانى خدا را به پاكى و شكوه مى ستايند كه نه تجارت و داد و ستد آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و فرهنگ انسانساز آن بازمى دارد و نه خريد و فروش و تلاشهاى اقتصادى.

منظور از تسبيح خدا در آيه شريفه، خواندن نماز است؛ چراكه هر تسبيحى در قرآن به مفهوم نماز آمده است.

امّا به باور پاره اى، منظور، منزّه و پاك شمردن ذات بى همتاى او از هر عيب و كاستى در قلمرو اوصاف و تدبير امور است.

از دو امام راستين حضرت صادق و پدر گرانقدرش عليهما السلام آورده اند كه:

«انّهم قوم اذا حضرت الصلوة تركوا التجارات و انطلقوا الى الصّلوة و هم اعظم اجرا ممن يتّجر(199)».

اينان مردان توحيدگرا و شايسته كردارى هستند كه به هنگام فرارسيدن وقت نماز، تجارت و داد و ستد را وانهاده و به سوى نماز مى روند و روشن است كه پاداش آنان از كسى كه تجارت مى كند پرشكوه تر است.

يُخَافُوْنَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيْهِ الْقُلُوْبُ وَالْأَبْصَارُ.

آنان مردمى هستند كه از روز رستاخيز كه روز دگرگونى دلها و ديدگان، و روز سوختن و پخته شدن اعضا و اندامهاست، مى ترسند.

امّا به باور برخى، منظور اين است كه: آنان از روزى مى ترسند كه دلها در بيم و اميد است و چشمها گاه به سوى راست توجّه مى يابند و گاه به طرف چپ؛ تا بنگرند كه نامه عمل انسانها از كدامين سمت به دست آنان داده مى شود، سمت راست يا چپ؟

ديدگاه سوّم در تفسير آيه بر آن است كه: آنان مردمى هستند كه از روز رستاخيز - كه دلها جابه جا گرديده و به گلوگاه ها مى رسند و ديدگان نابينا مى گردند - مى ترسند.

و ديدگاه ديگرى بر آن است كه: آنان مردمى هستند كه از روز رستاخيز - كه دلها از ترديد به ايمان و يقين مى گرايند و ديدگان از بهت و حيرت به رشد و هدايت مى رسند و كسانى كه در دنيا در ترديد بودند به اوج يقين مى رسند و بر دانش و بينش آنان افزوده مى شود - مى ترسند؛ درست همان گونه كه قرآن مى فرمايد:

«فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد(200)»

براستى كه تو از اين حال در غفلت بودى امّا ما پرده ات را از برابر ديدگانت برداشتيم و ديده ات امروز تيز است.

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوْا

آنان در زندگى، اين كارهاى شايسته را بدان جهت انجام مى دهند كه خدا آنان را نيكوتر و پرشكوه تر از كارهايى كه انجام داده اند پاداش دهد.

وَيَزِيْدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ

و از فزونبخشى خويش بر پاداش آنان بيفزايد.

وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَّشَآءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ.

و اين شگفت انگيز هم نيست؛ چراكه پاداش به حساب و حسابرسى است و بخشايش و كرامت بدون حساب است و خدا هر كسى را بخواهد و شايسته بداند از راه فزونبخشى و كرامت خويش بى حساب روزى مى بخشد و از نعمتها و موهبتهاى خود بهره ورش مى سازد.

نظم و پيوند آيات

در آيات پيش، قرآن مقرّرات انسانساز دينى را به مردم آموزش داد و از پى آن در اين آيات به اين نكته ارزشمند پرداخت كه همه نعمتها و موهبتها و سودها و منابع سودرسان براى آسمانيان و زمينيان - كه از آنها به «نور» تعبير مى كند - همه و همه به دست خداست و او همه را پديد آورده است.

امّا به باور پاره اى، اين آيات به منزله علّت براى نكاتى است كه در آيات پيش بيان گرديد؛ با اين بيان منظور اين است كه: ما آيات و اندرزهاى خويش را فروفرستاديم، چراكه هدايت آسمانيان و زمينيان همه به دست ماست.

/ 40