سوره نور آيه هاى 3 - 1 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 18

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سوره نور آيه هاى 3 - 1

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

1. سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَ أَنْزَلْنَا فِيهَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لَّعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ.

2. الزَّانِيَةُ وَالزّانِى فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَ لاَتَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأفَةٌ فِى دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَومِ الآَخِرِوَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طآئِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ.

3. الزَّانِى لاَيَنْكِحُ اِلاَّ زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لاَيَنْكِحُهَا اِلّا زَانٍ اَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ.

ترجمه

1 - [اين ] سوره اى است كه ما آن را فرو فرستاديم و [ايمان و عمل به محتواى آن را ]بر شما و نسلهاى آينده [مقرر ساختيم؛] و در آن آياتى روشن و [روشنگر ]فروفرستاديم؛ باشد كه شما پند پذيريد [و به خود آييد].

2 - زن زناكار و مرد زناكار، به هر يك از آن دو يك صد تازيانه بزنيد؛ و اگر شما به خدا و روز واپسين ايمان آورده ايد، در [قلمرو] دين خدا [و مقرّرات روشن او ]نسبت به آن دو [گناهكار] دلسوزى [بى جا گريبان ] شما را نگيرد؛ و بايد گروهى از ايمان آوردگان در [هنگام ] كيفر آن دو حاضر آيند.

3 - مرد زناكار، جز زن زناكار يا شرك گرا را به همسرى نمى گيرد؛ و زن زناكار را، جز مرد زناكار يا شرك گرا، به همسرى نمى گيرد، و اين [كار زشت و ناروا] بر ايمان آوردگان تحريم شده است.

نگرشى بر واژه ها

«سورة»: اين واژه از ريشه «سور» به مفهوم ديوار ساختمان و بنا، برگرفته شده است و آنگاه به همين تناسب به معناى بلندى و برافراشته بودن ساختمان وبنا آمده است؛ و از آنجايى كه مفاهيم بلند و آسمانى آن فراتر از انديشه و خرد بشرى است، به آن «سوره» گفته شده است.

به باور پاره اى ديگر، اين واژه به مفهوم بخشى از يك بناى عظيم و رفيع است كه در اين صورت منظور، بخشى از آيات قرآن مى باشد كه در درون و چارچوب يك سوره آمده است و بخشى از كتاب خدا را تشكيل مى دهد.

و از ديدگاه برخى اين واژه به مفهوم بالا و بلندمرتبه و شريف آمده است؛ براى نمونه شاعر مى گويد:




  • الم ترانّ اللّه اعطاك سورة
    ترى كلّ ملك دونها يتذبذب



  • ترى كلّ ملك دونها يتذبذب
    ترى كلّ ملك دونها يتذبذب



آيا نديدى كه خدا به تو مقام و منزلتى ارزانى داشت كه هر فرمانروا و شاهى در برابر آن دچار بهت و حيرت مى گردد.

«فرض»: واجب و بايسته ساختن.

«جلد»: نواختن تازيانه.

«رأفة»: مهر و دلسوزى.

تفسير -
در راه پاكدامنى و پاسدارى از عفت عمومى

آفريدگار فرزانه هستى در سوره مؤمنون و آيات آخرين آن، روشنگرى فرمود كه آفرينش جهان و انسان هدفدار است و مردم به بازيچه و بيهوده آفريده نشده اند؛ اينك سوره نور را با بيان مقرّرات خويش و فرمانها و هشدارها آغاز مى كند تا راه زندگى شايسته، و هدفدار بودن آفرينش را بهتر و بيشتر نشان دهد و به آنان روشنگرى كند كه براى پرستش و عبادت و رشد و تعالى و پركشيدن به سوى بهشت پرطراوت و زيبا و تخلّق به اخلاق انسانى و اسلامى و آراستگى به ارزشهاى قرآنى آفريده شده اند.

در نخستين آيه اين سوره مى فرمايد:

سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا
اين سوره بخشى از قرآن و پيام ما مى باشد كه آن را به وسيله فرشته وحى به پيامبرمان فرو فرستاده ايم.

وَفَرَضْنَاهَا
و عمل به آن را بر همه شما و نسلهاى آينده تا روز رستاخيز لازم و واجب ساختيم.

«مجاهد» مى گويد: منظور اين است كه: ما در اين سوره و آيات آن رواها و نارواها، و حلال و حرام را به روشنى بيان كرده ايم و مقرر ساخته ايم و بر شما نيز لازم است كه حلال و رواهاى آن را، حلال و روا به شمار آوريد و از آنچه تحريم شده است دورى گزينيد و آنها را حرام بدانيد.

امّا به باور «عكرمه» منظور اين است كه: ما در اين سوره حدود و مقرّرات را بيان كرده ايم؛ درست همانگونه كه در آيه ديگرى واژه «فرض» به اين مفهوم آمده است و مى فرمايد:

فنصف ما فرضتم.
و اگر به تشديد خوانده شود، مفهوم آن اين است كه: ما اين سوره را فرستاديم و مقرّرات گوناگون را در كران تا كران آيات آن، به روشنى بيان كرديم.

وَ أَنْزَلْنَا فِيهَا آيَاتِ بَيِّنَاتٍ

و در اين سوره، دليلها و برهانهاى روشنى بر يكتايى خدا و بى همتايى و قدرت بى كران او آورديم.

به باور پاره اى، منظور اين است كه: ما در اين سوره مقرّرات كيفرى و احكام دينى را فروفرستاديم.

لَّعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ.

تا شما به خود آييد و پند و اندرز گيريد و محتوا و پيام آن را براى عمل به خاطر سپاريد.

در دوّمين آيه مورد بحث، به بيان اين آيات پرداخته و پيش از هر چيزى در مورد كيفر بى عفّتى و زشتكارى جنسى مى فرمايد:

الزَّانِيَةُ وَالزّانِى فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ

زن و مردى را كه دست به بى عفّتى يازند، در صورتى كه آزاد و مجرد باشند، به هر يك از آن دو يك صد تازيانه بزنيد؛ امّا اگر هر دو تن يا يكى از آن دو داراى همسر باشد، آن كه با داشتن همسر به اين زشتى دست يازيده است برابر مقرّرات و با در نظر گرفتن همه شرايط حقوقى و قانونى بايد سنگسار گردد و اين ديدگاه همه مفسّران و كارشناسان فقه اسلامى است.

در مورد بردگان نيزدر صورتى كه همسر نداشته باشند، آن يك صد تازيانه به نصف كاهش مى يابد؛ چرا كه قرآن مى فرمايد:

فإن أتين بفاحشة فعليهن نصف ما على المحصنات من العذاب.(150)

و اگر آنان دست به بى عفّتى يازند، بر آنان نيمى از كيفر زنان آزاد است.

چرا نخست كيفر زنان؟

آيه شريفه بدان دليل نخست به بيان كيفر زنان - در صورتى كه دست به كار زشت و بى عفّتى يازند - مى پردازد كه بى عفّتى بر آنان زشت تر و ناهنجارتر و بخاطر باردار شدنشان زيانبارتر و فاجعه آميزتر و به باور برخى، نيروى سركش جنسى در آنان نيرومندتر است.

آرى! بخاطر همين نكات سه گانه است كه نخست كيفر آنان را بيان مى كند و از پى آن به ترسيم كيفر مردان آلوده دامان مى پردازد.

امام يا نماينده او :

به باور مفسّران و كارشناسان فقه، زدن اين تازيانه و پياده كردن مقرّرات كيفرى وظيفه دو نفر است و ديگران نمى توانند دست به چنين كار خطيرى بزنند:

1 - اين كار وظيفه امام راستين و پيشواى بر حق جامعه است.

2 - و ديگر كسى كه از سوى او براى اين كار گمارده شده است.

يادآورى مى گردد كه در اين مورد نظر ديگرى نيامده و همه بر اين عقيده اند.

در ادامه آيه شريفه مى فرمايد:

وَ لاَ تَأخُذْكُمْ بِهِمَا رَافَةٌ فِى دِينِ اللَّهِ اِن كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَومِ الأَخِرِ

و اگر شمايان به خدا و روز بازپسين ايمان آورده ايد، در انجام فرمان خدا نسبت به آن تبهكاران دلسوزى بى جا و بى مورد نشان ندهيد؛ و كيفر را با قدرت اجرا كنيد و تازيانه را سخت بزنيد و از مرزهاى عدل و داد به هر صورت فراتر نرويد و از وانهادن مقرّرات خدا بترسيد.

منظور از «دين خدا» در آيه شريفه، به باور پاره اى، فرمانبردارى خدا، و به باور پاره اى ديگر، فرمان خداست؛ درست بسان مفهوم اين آيه شريفه كه مى فرمايد:

ما كان ليأخذ اخاه فى دين الملك.(151)

. اين گونه به يوسف اين تدبير را آموختيم؛ چرا كه او در دين و آيين و طبق فرمان شاه نمى توانست برادرش را بازداشت نمايد.

وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

و به هنگام اجراى «حدّ» و كيفر آنان، بايد گروهى از مردم با ايمان حضور يابند و چشيدن طعم تلخ كيفر كار زشت آن دو تن را بنگرند.

به باور برخى، منظور از گروهى كه بايد حضور يابند، اين است كه شمارشان فراتر از سه نفر باشد؛ امّا به باور برخى ديگر، دو نفر و سه نفر نيز بسنده است.

و پاره اى حضور يك تن را نيز كافى دانسته اند.

از حضرت باقر عليه السلام نيز همين نكته روايت شده است، چراكه قرآن در آيه ديگرى مى فرمايد:

و اگر دو گروه از مردم با ايمان با هم به پيكار برخاستند، ميان آن دو صلح و آشتى پديد آوريد؛

و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما.(152)

و ما مى دانيم كه اگر دو تن از ايمان آوردگان نيز با هم به جنگ برخاستند حكم خدا همان است كه در اين آيه شريفه آمده و اين دستور هم براى فرد مى باشد و هم براى گروه و جامعه.

ديدگاه ديگر در اين مورد اين است كه اين گروه نبايد كمتر از چهار نفر باشد.

امّا ديدگاه ديگرى بيانگر آن است كه براى اين كار شمار ويژه اى در نظر گرفته نشده و تصميم در اين مورد با امام عادل و پيشواى راستين امت است.

فلسفه اين كار :

آيه شريفه نشانگر آن است كه مرد و يا زن زشت كردار بايد كيفر كارش را در حضور شمارى چند و يا گروهى از ايمان آوردگان بچشد و فلسفه اين كار از جمله آن است كه اين تماشاگران و حاضران موضوع را سربسته و درس آموز به ديگران برسانند و ديگران را اندرز و هشدار دهند تا همگان عبرت گيرند و گرد بى عفّتى نگردند.

در سومين آيه مورد بحث مى فرمايد:

الزَّانِى لاَيَنْكِحُ اِلاَّ زَانِيَةً اَوْ مُشْرِكَةً

مرد آلوده دامان جز با زنى بسان خود و يا زنى شرك گرا و بى ايمان، پيمان زندگى مشترك نمى بندد و جز آنها را به همسرى نمى برد.

وَالزَّانِيَةُ لاَ يَنْكِحُهَا اِلاَّ زَانٍ اَوْ مُشْرِكٌ

و زن آلوده دامان را، جز مرد آلوده و يا شرك گرا به همسرى نمى گيرد.

آنچه آمد ترجمه ظاهرى آيه است و در تفسير آن ديدگاهها يكسان نيست:

1 - به باور گروهى از جمله «ابن عباس»، «مجاهد»، «قتاده» و. منظور از واژه «نكاح» در اين آيه، عقد است و نه آميزش؛ با اين بيان منظور اين است كه: مرد آلوده به بى عفّتى تنها مى تواند زنى بسان خويش و يا زنى شرك گرا را به عقد خود درآورد.

و برآنند كه يكى از مسلمانان از پيامبر گرامى اجازه خواست تا با زنى كه آلوده دامان بود ازدواج كند كه در آن هنگام اين آيه شريفه بر قلب مصفّاى پيامبر فرود آمد و او را از اين كار بازداشت.

با اين بيان منظور، تحريم عقد است گرچه به صورت خبر آمده است.

روايتى از حضرت باقر عليه السلام و فرزند گرانقدرش امام صادق عليه السلام در اين مورد رسيده است كه اين ديدگاه را تأييد مى كند؛ آن دو بزرگوار مى فرمايند: در روزگار پيامبر زنان و مردانى بودند كه بقاياى خلق و خوى جاهليت و زنگارهاى آن هنوز بر دلهايشان حاكم بود و به بى عفّتى شناخته شده بودند؛ و خداى فرزانه بدين وسيله از ازدواج با چنين عناصر آلوده اى هشدار داد تا آنان به خود آيند و راه پاكى پويند.

از اين رو اگر كسى به بى عفّتى شناخته شد و در يك داورى و دادگاه عادلانه و شايسته بر او كيفر مقرّر شد بايد از ازدواج با او خوددارى گردد تا توبه و تجديدنظر او در رفتارش پديدار گردد.

2 - امّا به باور گروهى ديگر همانند «ضحّاك»، «ابن زيد»، «سعيد بن جبير» و «ابن عباس» در روايتى ديگر، منظور از واژه «نكاح» در آيه مورد بحث، «آميزش» است؛ و تفسير آيه اين است كه: زن و مرد زناكار، هردو در اين كار زشت و كيفر و عذاب آن شريك و مسؤولند؛ چراكه بيشتر زنان و مردان آلوده دامان با توافق همديگر به اين گناه و به اين كار ننگبار دست مى يازند.

3 - گروهى از جمله «سعيد بن مسيب» بر آنند كه: آيه شريفه، در حقيقت ازدواج مردم با ايمان با چنين زنان و مردان آلوده اى را تحريم مى كند؛ امّا اين حكم به وسيله آيه ديگرى نسخ شده است كه مى فرمايد:و انكحوا الايامى منكم.(153)

بى همسران خود و بردگان درستكارتان را همسر بدهيد.

4 - و از ديدگاه گروهى از صحابه نيز منظور از واژه «نكاح» در آيه مورد بحث، «عقد» مى باشد، و تفسير آيه اين است كه: اگر مردى با زنى زنا كرد ديگر نبايد با او ازدواج نمايد.

گفتنى است كه آيه شريفه بدان دليل مرد و يا زن آلوده دامان را در كنار زن و مرد شرك گرا قرار داده است كه بدين وسيله زشتى و پليدى بى عفّتى را به نمايش نهد و مردم را از اين گناه كه گويى همسنگ و هموزن شرك و كفر است هشدار دهد.

و به باور مفسران، آيه شريفه در مقام بيان يك خبر و گزارش نيست كه زن و مرد آلوده دامان و يا شرك گرا، باهم ازدواج مى كنند؛ بلكه منظور نهى مردم با ايمان از ازدواج با چنين عناصر آلوده اى است گرچه به صورت خبر آمده است؛

و واژه «نكاح» نيز اگرچه در فرهنگ واژه شناسان به مفهوم آميزش است، امّا در آيه شريفه منظور، نفى و تحريم «عقد» و آميزش است.

وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلى الْمُؤْمِنِينَ.

و ازدواج با عناصر بى عفت، بر مردم با ايمان تحريم شده است.

به باور گروهى منظور اين است كه: و كار زشت و ننگين بى عفّتى بر مردم با ايمان حرام شده است.

با اين بيان مردان با ايمان نبايد با زنان آلوده ازدواج كنند و يا با آنان طرح دوستى ناروا بريزند و تن به زشتى دهند و تنها مردان آلوده يا شرك گرا هستند كه با چنين زنان بى عفّتى ازدواج مى كنند و يا به گناه و زشتى دست مى يازند.

پرتوى از آيات -

تدابيرى براى پاكى و پاكدامنى

اگر اسلام را دين پاكى و پاكدامنى و عفّت نام نهيم و قرآن را كتاب پاكدامنى و امانتدارى و پرواپيشگى و شايسته كردارى و كتاب عدالت و آزادگى بخوانيم سخنى درست و به حق گفته ايم؛ چراكه اين دين و اين كتاب يكى از ويژگيهاى اساسى مردم توحيدگرا و با ايمان را عفت و پاكدامنى مى نگرد و مى فرمايد:

و الّذين هم لفروجهم حافظون.(154)

مردم با ايمان و توحيدگرا آنانى هستند كه دامان خويش را از بى عفّتى و حرام پاك و پاكيزه نگاه دارند.

و نيز يكى از سوره هاى قرآن به گونه اى در انديشه پاسدارى شايسته و بايسته و عمل به عفت عمومى و گوهر نجابت و پاكدامنى است كه آن را سوره عفت و پاكدامنى و پيكار شايسته با آفتهاى عفّت مى توان نام نهاد.(155)

در اين سوره مباركه قرآن، براى ايجاد حال و هوا و فضاى درستى كه در آن گل ها و گل بوته هاى شرافت و عفّت پرورش يافته و شكوفا گردد و همه آفت هاى پاكدامنى و خارهاى بى مقدار آن محو و راههاى آلودگى مسدود شوند تدابيرى سازنده و عملى به تابلو رفته است كه اهم آنها عبارتند از:

1 - دستور تشكيل خانواده.

2 - موظّف ساختن جامعه و حكومت به آسان و هموار ساختن راه ازدواج.

3 - تحريم چشم چرانى و هرزگى.

4 - تحريم آفت برهنگى و بى بند و بارى در پوشش.

5 - هشدار از جلوه گريها.

6 - تحريم بى عفّتى و آلوده دامنى.

7 - مقرّرات كيفرى.


8 - هشدار از سوء ظنّ.

9 - كيفر دردناك اخروى براى بى عفّتى.

10 - تحريم اشاعه فحشاء.

آرى! اينها تدابيرى است كه اگر به درستى به كار بسته شود عفّت عمومى تضمين و راه تباهى مسدود مى گردد.

/ 40