سوره مؤمنون آيه هاى 90 - 81 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 18

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سوره مؤمنون آيه هاى 90 - 81

81. بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ.

82. قَالُوا أَءِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ.

83. لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هَذَا مِن قَبْلُ اِنْ هَذَا اِلاَّ اَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ.

84. قُلْ لِمَنِ الْاَرْضُ وَمَن فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.

85. سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ.

86. قُلْ مَن رَبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ.

87. سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ.

88. قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَىْ ءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلاَيُجَارُ عَلَيْهِ اِن كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.

89. سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنّى تُسْحَرُونَ.

90. بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ.

ترجمه

81 - [آرى! آنان خرد خويشتن را به كار نگرفتند و به راه حق بازنگشتند ]بلكه همانند آنچه را كه پيشينيان [در شرك گرايى و انكار روز رستاخيز مى ]گفتند، [همان را ]به زبان آوردند.

82-[آنان ] گفتند: آيا هنگامى كه مرديم و به خاك و استخوانهايى [پوسيده ]تبديل شديم، آيا ما براستى برانگيخته [و زنده ]خواهيم شد؟!

83 - ما و پدرانمان پيش از اين نيز به اين [حقيقت ] وعده داده شده ايم؛ [امّا به باور ما] اين [وعده و هشدار] جز افسانه هاى پيشينيان [چيز ديگرى ]نيست.

84 - [هان اى پيامبر! به آنان ] بگو: اگر [براستى شما چيزى ] مى دانيد، [بگوييد كه ]زمين و هركه در [كران تا كران ] آن است از آنِ كيست؟ [و كدامين قدرت فرزانه آن را پديد آورده است؟].

85 - به زودى خواهند گفت: از آن خداست! بگو: پس چرا پند نمى گيريد [و به خود نمى آييد]!!

86 - بگو: پروردگار آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش پرشكوه كيست؟

87 - بزودى خواهند گفت: از آن خداوند است؛ [آرى خداى يكتا ]بگو: آيا [شمايان ] پروا [ى خدا] پيشه نمى سازيد!!

88 - بگو: اگر مى دانيد، [آن قدرت وصف ناپذير،] كيست كه فرمانروايى هر چيزى به دست [تواناى ] اوست؛ و او [هركه را بخواهد] پناه مى دهد و در برابر او [هيچ كس از سوى هيچ قدرتى ] پناه داده نخواهد شد!

89 - بزودى خواهند گفت: [همه و همه ] از آن خداست؛ بگو: پس از كجا افسون مى گرديد؟!

90 - [نه، آن گونه - كه شرك گرايان مى پندارند - نيست؛] بلكه ما حق را براى آنان آورديم؛ و بى گمان آنان [در بهانه جوييها و حق ستيزيها و شرك و بيداد خويش ]دروغگويند [و به نداى فطرت توحيدى و وجدان اخلاقى خود نيز گوش نمى سپارند].

تفسير -
نداى فطرت و وجدان شرك گرايان

در آيات پيش، قرآن شريف راههاى بسيارى را براى بيدارى و راهيابى شرك گرايان و ناسپاسان گشود و از مواهب گوناگونى براى انگيزش آنان به تفكّر و تعقّل و انديشه سخن گفت؛ اينك در ادامه آيات گذشته مى فرمايد:

بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ

امّا نه! آنان يكتايى خدا را نپذيرفتند و ايمان نياوردند و منطق سست و پوسيده آنان در مورد انكار روز رستاخيز و پاداش و كيفر و بهشت و دوزخ نيز همان گفتار پوچ و بى اساس شرك گرايان و كافران پيشين بود.

در دومين آيه مورد بحث به گفتار آنان پرداخته و مى فرمايد:

قَالُوا أَءِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ.

آنان انكارگرانه گفتند: براستى آيا ما هنگامى كه مرديم و به خاك و استخوانهايى پوسيده تبديل شديم، آيا براستى دگرباره زنده و برانگيخته خواهيم شد!

اين پرسش بى خردانه آنان نشانگر عمق جهالت و نادانى آنهاست؛ چرا كه اگر خوب فكر مى كردند و آفرينش خود را - كه از نيستى لباس هستى پوشيده اند - مورد مطالعه قرار مى دادند، درمى يافتند كه آفرينش نخستين آنان شگفت انگيزتر و عظيم تر و عجيب تر از آفرينش دگرباره آنان است؛ و آنگاه باور مى داشتند كه آفرينش ديگرى در كار است و همان قدرتى كه آنان را از نيستى به جهان هستى آورد، دگرباره آنان را در آستانه رستاخيز از دل زمين برمى انگيزد و اين كار براى او آسان است؛ آرى اگر درست فكر مى كردند به حق مى رسيدند و به يكتايى خدا ايمان مى آوردند و باور مى داشتند و اقرار مى نمودند كه آفريدگار آنان همان خداى يكتا و بى همتا و فرزانه است.

و نيز سخنان شرك آلود آنان را آورده است كه مى گفتند:

لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَ آبَاؤُنَا هَذَا مِن قَبْلُ

پيش از آمدن تو و پيش از اين دعوت و گفتارت نيز ما و پدرانمان به آنچه تو آورده اى و وعده مى دهى بسيار وعده داده شده ايم، امّا اين وعده ها را باور نداشته و بدانها ايمان نياورده ايم.

إِنْ هَذَا إِلاَّ اَسَاطِيرُ الْاَوَّلِينَ

امّا به نظر ما اينها جز افسانه هاى نسلهاى گذشته چيز ديگرى نيست؛ آرى! اينها را پيشينيان نوشته اند و از خود به يادگار نهاده اند و ما اينها را باور نمى داريم.

در چهارمين آيه مورد بحث در راه انگيزش آنان به تفكّر و خردورزى و در راه دريدن پرده هاى غفلت، تيرگى و دنباله روى از ذهن عليل آنان مى فرمايد:

قُلْ لِمَنِ الْاَرْضُ وَمَن فِيهَا اِن كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.

هان اى پيامبر! به اين شرك گرايان و حق ناپذيران بگو: اگر براستى شما چيزى مى دانيد، به من بگوييد كه اين زمين و اين گاهواره تمدن و زندگى و هر آن كس كه در كران تا كران آن زندگى مى كند از آن كيست؟ و چه كسى اين پديده شگرف و ميليونها پديده شگفت انگيزتر را كه در آن پراكنده اند، پديد آورده است؟!

و مى فرمايد:
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ
آنان در پاسخ تو خواهند گفت: همه و همه از آن خداست و او زمين و پديده هاى گوناگون آن و انسانهاى رنگارنگ را آفريده است و امور و شؤون آن را تدبير مى كند؛ اين سخن بدان جهت بود كه شرك گرايان خالقيّت و آفريدگارى خداى يكتا را انكار نمى كردند.

قُلْ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ.

اى پيامبر! وقتى كه اين گونه پاسخ دادند، شما بگو: پس چرا به خود نمى آييد و پند نمى گيريد!! چرا نمى انديشيد تا دريابيد كه آن آفريدگار توانايى كه مى تواند پديدآورد و بيافريند و هستى را از نيستى خلق كند، چرا بر آفرينشى ديگر توانايى نداشته باشد!

آرى! آن كه جهان را و زمين و زمان و انسان را آفريد، همو مى تواند دگرباره در آستانه رستاخيز مردگان را زنده سازد! چرا كه زنده كردن دگرباره مردگان دشوارتر از پديد آوردن هستى از نيستى نيست؛ و اين هر دو براى خداى توانا آسان است.

آنگاه براى تأكيد همين اصل و همين نكته مى افزايد:

قُلْ مَن رَبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمَ.

هان اى پيامبر! به آنان بگو: پروردگار آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش پرشكوه كيست و چه كسى امور و شؤون آنها را تدبير مى كند و گرداننده آنهاست؟

اين پرسش نيز بدان دليل بود كه شرك گرايان با نداى فطرت و وجدان و به ظاهر اقرار داشتند كه آفريدگار تواناى آسمانها و فرمانرواى عرش خداست و بر اين باور بودند كه فرشتگان را نيز او آفريده است و آنان در آسمانها و عالم بالا هستند.

و مى افزايد:
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ
آنان در پاسخ پرسش تو از پروردگار آسمانها و فرمانرواى عرش پرشكوه خواهند گفت: خدا، آرى! او پروردگار و گرداننده آنهاست و همه اينها پرتو و جلوه اى از قدرت و دانش بى كران اوست.

قُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ.

به آنان بگو: پس آيا پرواى او را پيشه نمى سازيد و از عذاب او نمى هراسيد كه يكتايى او را انكار نموده و در زندگى خود بجاى يكتاپرستى و توحيدگرايى، براى ذات پاك و بى همتاى او نظير و شريك مى تراشيد و رستاخيز را انكار مى كنيد!!

و باز هم به پيامبر برگزيده اش مى فرمايد:

قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَى ءٍ

فرمانروايى هر چيزى در كران تا كران هستى به دست تواناى چه كسى است؟

واژه «ملكوت» وصف مبالغه از واژه «ملك» و فرمانروايى است، درست بسان واژه «جبروت».

به باور «مجاهد» منظور از «ملكوت كل شى»، عبارت از خزانه ها و گنجينه هاى هر چيزى است.

با اين بيان منظور اين است كه: اى پيامبر از آنان بپرس كه فرمانروايى واقعى، در كران تا كران هستى يا مالكيت حقيقى پديده ها و يا خزانه دار راستين چيزها كيست؟

وَهُوَ يُجِيرُ وَلاَ يُجَارُ عَلَيْهِ

آرى! آن فرمانرواى واقعى كيست كه هركه را بخواهد پناه مى دهد و از آفتها و خطرها حفظ مى كند و هركه را نخواهد حفظ نمى كند و در برابر قدرت بى كران او هيچ كس از سوى هيچ قدرتى پناه داده نخواهد شد!

به باور پاره اى ممكن است منظور اين باشد كه: اگر كسى بخواهد در اين جهان براى بنده اى از بندگان خدا گرفتاريى پيش آورد و گزندى برساند، خدا مى تواند جلوگيرى كند و بنده اش را مصون و محفوظ دارد؛ امّا اگر خدا بخواهد كسى را گرفتار سازد، كسى نمى تواند جلوگيرى كند و او را از اين تصميم باز داشته و فرد مورد نظر را پناه دهد.

امّا به باور پاره اى ديگر ممكن است منظور اين باشد كه: اين خداست كه در سراى آخرت مى تواند هركه را بخواهد و شايسته بداند از گزند و عذاب حفظ كند امّا جز او، يا به اجازه او، هيچ كس ديگر نمى تواند كسى را از عذاب حفظ كند و نجات بخشد.

إِن كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.

اگر براستى اينها را مى دانيد و باور داريد كه همه اين كارها تنها به دست تواناى خداست، پس به دعوت او و پيامبرش پاسخ مثبت دهيد و به يكتايى او ايمان آوريد و باور كنيد كه رستاخيز و حسابرسى و پاداش و كيفر و بهشت و دوزخ در كار است؛ از اين رو مراقب گفتار و انديشه و عملكرد خود باشيد!

در نهمين آيه مورد بحث، به ترسيم پاسخ آنان پرداخته و مى فرمايد:

سَيَقُولُونَ لِلَّهِ
آنان در برابر اين پرسش تو خواهند گفت: همه اينها از آن خداست و فرمانروايى هر چيزى به دست اوست.

قُلْ فَأَنّى تُسْحَرُونَ.

اى پيامبر! به آنان بگو: پس از كجا افسون مى شويد و با اينكه حق، روشن و آشكار، و از باطل جداست، پس چرا حق را باطل، و درست را نادرست مى پنداريد!

به باور پاره اى منظور اين است كه: پس چگونه از شناخت حق ناتوان و نابينا شده، و از آن سرباز مى زنيد و بازداشته مى شويد!

و به باور پاره اى ديگر، منظور اين است كه: با اينكه حق روشن و آشكار است، چگونه ممكن است با شما خدعه شود!

در آخرين آيه مورد بحث، روشنگرى مى كند كه:

بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِالْحَقِ

نه، اين بهانه جوييها و اين پندارهايى كه آنان بوسيله آنها خود را فريب مى دهند پذيرفته نيست؛ چرا كه ما حق را براى آنان آورديم و با روشن ساختن آن ناحقگويى آنان را آشكار كرديم.

وَ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ.

امّا آنان بر باطل گرايى و دروغ پردازى و بهانه جويى خويش پافشارى مى كنند چرا كه آنان بى گمان دروغگو و دروغپردازند.

نظم و پيوند آيات

در مورد نظم و پيوند نخستين آيه مورد بحث، دو نظر آمده است:

1 - به باور گروهى از مفسران، اين آيه شريفه به آخرين جمله آيه(123) پيش از خود پيوند مى خورد و منظور اين است كه: اگر آنان خرد خويشتن را به كار مى گرفتند حق را مى يافتند و به توحيد و تقوا گرايش پيدا مى كردند؛ امّا آنان خود را در بند دنباله رويهاى كوركورانه ساخته و از راه درست منحرف شده و همان بافته هاى پوچ پيشينيان را مى بافند.

2 - امّا به باور پاره اى ديگر، آيه مورد اشاره در حقيقت، پاسخ پرسشى است كه در آيه 68 آمده است و مى فرمايد: «أم جائهم ما لم يأت آبائهم الأوّلين

.يا براى آنان چيزى آمده است كه براى پدران و پيشينيان آنان نيامده؟»

/ 40