استعاره تصريحيه تبعيه
و الذى بعثه بالحق لتبلبلن بلبله و لتغربلن غربله. [ نهج البلاغه، خطبه 16. ]به خدايى كه پيامبر را براستى مبعوث فرمود، به هم خواهيد درآميخت و چون دانه كه در غربال بريزند، روى هم خواهيد ريخت.
فعل لتغربلن مى تواند از غربال مشتق شده باشد كه آرد را بوسيله ى آن الك مى كنند و مى تواند هم از غربلت اللحم به معنى قطعه قطعه كردن گوشت گرفته شده باشد. اگر وجه اول گرفته شود، دو معنى دارد: يكى اختلاط، چون غربله الدقيق امتزاج اجزاى آرد است و دوم تفكيك و تمييز سره از ناسره است آنچنان كه آرد هنگام غربال از نخاله، آن جدا بشود. [ شرح ابن ابى الحديد ج 1 ص 274. ]
و لقد شهدنا فى عسكرنا هذا اقوام فى اصلاب الرجال و ارحام النساء سيرعف بهم الزمان و يقوى بهم الايمان. [ نهج البلاغه، خطبه 12. ]
مردانى هم كه هنوز در پشت پدران و زهدان مادرانند، در اين كارزار با ما هستند، مردمى كه گردش روزگار... آنان را روى كار بياورد و ايمان بوسيله ى آنها نيرومند شود.
سيرعف بهم الزمان يعنى آنان را بوجود آورد و از پشت خود خارج كند آنچنان كه خون از بينى آدمى بيرون بريزد.
شاعرى تعبير فوق را چنين بكار برده است: [ شرح ابن ابى الحديد ج 1 ص 247. ]
و ما رعف الزمان بمثل عمرو
و لا تلد النساء له ضريبا
و لا تلد النساء له ضريبا
و لا تلد النساء له ضريبا
بنا اهتديتم فى الظلماء و تسنمتم العلياء. [ نهج البلاغه، خطبه 4. ]
به راهنمايى ما از تاريكى درآمديد و به ذروه ى برترى برآمديد.
الظلماء استعاره براى جهالت است كه تبعيه و از نوع اسم مشتق مى باشد و تسنمتم از سنام به معنى كوهان شتر و سوار شدن بر پشت شتر گرفته شده و استعاره براى عزت و اعتبار يافتن است و
تبعيه محسوب مى شود چرا كه در فعل جارى شده است. [ شرح ابن ابى الحديد ج 1 ص 208. ]
و ان للموت لغمرات هى افظع من ان تستغرق بصفه او تعتدل على عقول اهل الدنيا . [ نهج البلاغه، خطبه 212. ]
مرگ، ورطه هايى دارد دشوارتر از آنچه بتوان وصف كرد يا در ميزان دلهاى مردم دنيا بتوان آورد. سخنى است لطيف، فصيح و غامض بدين معنى كه غمرات و گردابهاى مرگ آنچنان عظيم است كه بر خردها راست نمى آيد و اگر شرح آن بر عقلها بازگو شود، آن را نپذيرند و از آن بگريزند و تصديقش نكنند. راست نيامدن اوصاف آن بر عقول را امام "ع" با تعتدل بيان كرد، گويى آن را به چيزى كج و ناراست، نزد عقل تشبيه كرده است. [ شرح ابن ابى الحديد ج 11 ص 176. ] البته "غمرات" از نوع استعاره اصليه تصريحيه مى باشد.
در توصيف "خوارج":و صبت السيوف على هاماتهم. [ نهج البلاغه، خطبه 180. ] و شمشيرها بر كاسه ى سرهاشان فرود آيد.
استعاره است از تعبير صببت الماء به معنى ريختن آب كه در آن سرعت فرود آمدن شمشيرها بر سر دشمنان به ريزش آب تشبيه شده است. [ شرح ابن ابى الحديد ج 10 ص 75. ]
معاشر المسلمين استشعروا الخشيه و تجلببوا السكينه. [ نهج البلاغه، خطبه 65. ]
گروه مسلمانان! ترس از پروردگار را شعار داريد و برون را پوشيده به آرامش و وقار. شعار جامه اى است كه زير دثار مى پوشند و چسبيده به بدن مى باشد و استعاره اى نيكو است. مراد حضرت، فرمان به ملازمت خشيت و تقوا است آنچنان كه شعار بى واسطه، ملازم جسم مى باشد.
جمله دوم: آرامش و وقار را جلباب خويش قرار دهيد و "جلباب" جامه اى است كه كل بدن را مى پوشاند. [ شرح ابن ابى الحديد ج 5 ص 168. ]
استعارات مزبور در موارد ديگرى نيز در نهج البلاغه بكار رفته است، از جمله:و استشعروا الصبر فانه ادعى الى النصر. [ نهج البلاغه، خطبه 26 و شرح ابن ابى الحديد ج 2 ص 60. ]