تعديد - جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تعديد

تعديد كه آن را سياقه الاعداد نيز ناميده اند، رديف كردن واژه ها در يك سياق واحد است كه اگر همزمان، ازدواج يا تجنيس يا تطبيق يا مقابله و امثال آن نيز در آن مراعات شود، بغايت نيكو مى گردد مانند:فيعلم سبحانه ما فى الارحام من ذكر او انثى، و قبيح او جميل، و سخنى او بخيل، و شقى او سعيد. [ نهج البلاغه، خطبه 128. ]

پس خداى سبحان مى داند آنچه در زهدانهاست از نر و ماده و زشت يا زيبا و جوانمرد يا بخيل و بدبخت يا نيكبخت.

الحمدلله الكائن قبل ان يكون كرسى او عرش، او سماء او ارض، او جان او انس. [ نهج البلاغه، خطبه 181. ]

سپاس خدايى را كه بوده و هست پيش از آنكه كرسى يا عرش و آسمان و زمين و پرى و آدمى پديد آمده است.

ما الجليل و اللطيف و الثقيل و الخفيف و القوى و الضعيف فى خلقه الاسواء و كذلك السماء و الهواء و الرياح و الماء. فانظر الى الشمس و القمر و الشجر و الماء و الحجر... [ نهج البلاغه، خطبه 227. ]

و ميان كلان و نازك اندام و گران و سبك و نيرومند و ناتوان در آفرينش جز همانندى نيست و خلقت آسمان و هوا و بادها و آب يكى است. پس بنگر در آفتاب و ماه و درخت و گياه و آب و سنگ... [ منهاج البراعه ج 1 ص 168. ]

حسن النسق

حسن النسق، به دو معنى اطلاق مى گردد: [ منهاج البراعه ج 1 ص 169. ]

يكى آنكه براى چيزى صفات متوالى و هماهنگ ذكر كنند كه بدان تنسيق الصفات نيز گفته مى شود مانند:

در وصف دنيا:

غراره ضراره حائله زائله نافده بائده اكاله غواله. [ نهج البلاغه، خطبه 110. ]

فريبنده اى است بسيار آزار، رنگ پذيرى است ناپايدار، فنا شونده اى مرگبار، كشنده اى تبهكار. در طلب ياران:اللهم سقيا منك محييه مرويه تامه عامه طيبه مباركه هنيئه مريئه مريعه زاكيا نبتها ثامرا فرعها ناضرا ورقها. [ نهج البلاغه، خطبه 114. ]

"خدايا! بارانى ده زنده كننده، سيراب سازنده، فراگير و به همه جا رسنده، پاكيزه و با بركت، گوارا و فراخ نعمت، گياه آن بسيار، شاخه هايش به بار، برگهايش تازه و آبدار".

ديگر آنكه عباراتى متوالى و منسجم با تنسيقى نيكو به يكديگر عطف گردد آنچنان كه اگر جدا فرض شود، هر يك معنايى مستقل افاده كند، مانند:اول الدين معرفته و كمال معرفته التصديق به و كمال التصديق به توحيده و كمال توحيده الاخلاص له و كمال الاخلاص له نفى الصفات عنه لشهاده كل صفه انها غير الموصوف و شهاده كل موصوف انه غير الصفه فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثناه و من ثناه فقد جزاه و من جزاه فقد جهله و من جهله فقد اشار اليه و من اشار اليه فقد حده و من حده فقد عده. و من قال فيم ضمنه و من قال على م فقد اخلى منه. [ نهج البلاغه، خطبه 1. ]

سرلوحه دين شناختن اوست و درست شناختن او باور داشتن او و درست باور داشتن او يگانه انگاشتن او و يگانه انگاشتن، او را بسزا اطاعت نمودن و بسزا اطاعت نمودن او، صفتها را از او زدودن، چه هر صفتى گواه است كه با موصوف دوتاست و هر موصوف نشان دهد كه از صفت جداست. پس هر
كه پاك خداى را با صفتى همراه داند او را با قرينى پيوسته است و آن كه با قرينش پيوندد دو تايش دانسته و آن كه دوتايش خواند جزو جزوش داند و آن كه او را جزو جزو داند او را نداند و آن كه او را نداند در جهتش نشاند و آن كه در جهتش نشاند محدودش انگارد و آن كه محدودش انگارد معدودش شمارد و آن كه گويد در كجاست، در چيزيش درآرد و آن كه بگويد فراز چه چيزى است، ديگر جايها را از او خالى دارد.

/ 225