مادر فاطمه - تحلیل سیره فاطمه زهراء نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیل سیره فاطمه زهراء - نسخه متنی

علی اکبر بابازاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بعثتم دعوت مردم و هدايت و شفقت آنان است. سپس گفت: خداوندا! قوم مرا هدايت كن كه آنان نادانند. [انى لم ابعث لعانا و لكنى بعثت داعيا و رحمه اللهم اهد قومى فامهم لايعلمون. (سفين، ج 1 ص 412).] و در برابر بديها و خيانتهاى شيادان قريش، وقتى مكه را تسخير كرد، همه را مورد عفو و رحمت خود قرار داد، اگرچه در ميان آنان هباربن اسود و وحشى (غلام ابوسفيان) و عكرمه بن ابى جهل و... بود، كه دختر حامله آن حضرت را ترسانده و تحت تعقيب و شكنجه قرار داده و جنينش را كشته بودند و حمزه سيدالشهدا را شهيد كرده بودند و بيست سال تمام تا آن وقت، در راس مهاجرين و خيانت پيشگان با اسلام و مسلمين به مبارزه برخاسته بودند. [سفينه البحار، ج 1، ص 412.] خلاصه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله، در تمام سجاياى اخلاقى و كمالات انسانى به آخرين درجه آنها نائل آمد، «انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق» [مجمع البيان، ج 1، ص 33 - نمونه، ج 24، ص 379 - سفينه، ج 1، ص 411.] را به تجسم عملى رسانيد و افتخارات دخترش حضرت زهرا را دو چندان كرد.

مادر فاطمه

مادر فاطمه عليهاالسلام (جناب خديجه) زنى است بسيار بافضيلت و داراى مقامى ارجمند در پيشگاه خدا و رسولش و جزو معدود زنانى است كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله آنان را برترين زنان عالم هستى معرفى مى كند.

حضرت خديجه با تمام فداكارى و ايثار در طول بيست و پنج سال زندگى مشترك با رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از هيچ خدمتى به آن حضرت و عالم اسلام كوتاهى نكرد و هرچه داشت با ثروت سرشارش در طبق اخلاص گذاشته و در ارضاى معشوق و معبود به مصرف رسانيد.

او داخل خانه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، پناه آن حضرت به حساب مى آمد و تمام ناراحتيها و شكنجه هاى جسمى و روحى و ارده از سوى قريش را با عواطف مخلصانه ترميم و جبران مى كرد و آن چنان در روح و روان رسول گرامى اسلام اثر گذاشت، كه سال درگذشت خديجه را قرين وفات حضرت ابوطالب بود، «عام الحزن» ناميد، و پس از وفاتش نيز هر وقت به ياد خديجه مى افتاد و يا كسى از او نام مى برد، چشمان مباركش پر از اشك مى گشت، و از خوبيها و خاطرات شيرينى كه با وى داشت بيان مى كرد.

عظمت حضرت خديجه

عظمت و بزرگوارى خديجه آن قدر زياد است كه در اين مختصر نمى گنجد و قلمها از ترسيم آن همه فداكارى و ايثار كه به وسعت رضاى الهى است عاجز و ناتوانند. اينك ما تنها به نقل چند حديث در شرافت و مجد و عظمت آن مخدره اكتفا مى كنيم:

1 - عن عائشه: ماعزت للنبى على امراه من نسائه ماعزت على خديجه لكثره ذكره اياها و ما رايتها قط. [صحيح مسلم به شرح نووى، ج 5، ص 201 باب فضائل خديجه.] عايشه مى گويد: من در مورد زنان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به هيچ يك به اندازه خديجه حساس نبودم، چرا كه رسول خدا مرتب از او تعريف مى كرد اگرچه من هرگز او را نديده بودم.

2 - عن على عليه السلام: ذكر النبى خديجه يوما و هو عند نسائه فبكى فقالت عائشه: ما يبكيك على عجوز حمرا من عجائز بنى اسد؟ فقال صلى اللَّه عليه و آله: صدقتنى اذكذبتم، و آمنت بى اذكفرتم، و ولدت لى اذعقمتم. [بحارالانوار، ج 16، ص 8.] على عليه السلام نقل مى كنند: روزى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در كنار همسرانش به ياد خديجه گريه كرد. عايشه گفت: چه خبر است كه براى پيرزنى از قبيله ى بنى اسد، اين همه گريه مى كنى؟! رسول خدا در جواب گفت: شما آن وقت كه مرا تكذيب مى كرديد و كافر بوديد او ايمان آورده و تصديقم كرد و هيچ يك از شما فرزندى نياورديد، او فرزندانى آورد.

3 - عن رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: يا خديجه! ان اللَّه عزوجل ليباهى بك كرام ملائكته كل يوم مرارا. [عوالم، ج 11، ص 41.] رسول خدا خطاب به حضرت خديجه فرمودند: يا خديجه! خداوند هر روز چندين بار در مورد تو به ملائكه اش مباهات مى كند.

4 - قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: ان اللَّه اختار من النسا اربع: مريم و آسيه و خديجه و فاطمه. [بحارالانوار، ج 43، ص 19 و ج 12، ص 2، ح 5- جلاالعيون شبر، ج 1، ص 131.] رسول خدا فرمودند: خداوند از ميان زنان دنيا چهارنفر را به عنوان برتر انتخاب كرده و آنان عبارتند از: مريم، آسيه، خديجه و فاطمه عليهاالسلام.

5 - قال رسول اللَّه: قال جبرئيل: هذه خديجه... فاقرا عليهاالسلام من ربها و منى و بشرها ببيت فى الجنه. [صحيح مسلم، ج 15 بشرح نووى، ص 201- صحيح بخارى، ج 5، ص 82، ح 129.] پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله از جبرئيل نقل مى كند كه اظهار داشت: سلام خدا و مرا به خديجه ابلاغ كن و او را به بهشت جاويدان مژده ده. چون اين پيام به خديجه رسيد، عرضه داشت: خداوند او، خود سلام است، از او سلام و بر او سلام و بر جبرئيل سلام باد.

ما اين احاديث را كه از ميان صدها حديث در فضائل بانوى نخست اسلام انتخاب كرديم، مى رساند كه: آن حضرت آن چنان در پيشگاه الهى مورد توجه بوده است كه پروردگار عالم به او سلام و درود مى فرستد و بهشت را بر او وعده مى دهد و هر روز در مورد وى بر ملائكه اش مباهات مى كند و آن چنان زن فداكار و دلسوز بوده است، كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله پس از گذشت سالها از وفات او، هرگز او را فراموش نكرد و در فراق او گريه مى كرد و او را جزو چهار زن برتر زنان جهان به حساب مى آورد. و چنانچه در صحاح مسلم و بخارى نيز آمده است، رسول خدا پس از مرگ خديجه هر چند وقت در احسان خديجه قربانى مى كرد و گوشت آن را به خانه دوستان خديجه مى فرستاد. [صحيح مسلم، ج 15 بشرح نووى، ص 201 - صحيح بخارى، ج 5، ص 82، ح 329.] خلاصه، حضرت فاطمه عليهاالسلام مفتخر است به وجود مادر بسيار بزرگوارى چون حضرت خديجه، كه در عالم وجود، نظيرى جز فاطمه عليهاالسلام ندارد و آن چنان عظمت دارد كه خداوند به وجود او بر ملائكه اش مباهات كند.

فصل چهارم:

نطفه فاطمه و ولادتش

چند چيز در شايستگى انسان، بويژه نوزاد موثر است. از جمله آنها وراثت و شايسته بودن پدر و مادر مى باشد، كه به هر اندازه آنان صالح و نيكو باشند، به همان نسبت فرزندان آتى آنان مطلوب و ايدآل خواهند بود.

پدران و مادران علاوه بر اينكه بايد ذاتا خوب باشند، در هنگام انعقاد نطفه ى فرزند نيز، امورى را بايد در نظر بگيرند، تا بچه هاى آنان انسانهاى سالم و با استعداد و خدمتگزار و... بار بيايند، [در اين زمينه به كتاب «مسائل ازدواج و حقوق خانواده» به قلم نگارنده مراجعه فرماييد.] كه از جمله ى آن امور، تغذيه ى والدين از غذاهاى پاكيزه و حلال است، كه هر چه مناسبتر باشد، تاثير مثبت در فرزند خواهد داشت.

غذاى بهشتى و تولد فاطمه

در سيره ى رسول خدا آمده است كه روزى ايشان در جمع اصحابش نشسته بود، ناگاه پيك وحى سررسيد و او را مامور ساخت تا چهل شبانه روز از رفتن به خانه خديجه خوددارى كند.

آن حضرت به خانه ى فاطمه بنت اسد (مادر اميرالمومنين) آمد و به وسيله ى عمار ياسر به خديجه پيغام فرستاد: «من به امر الهى تا چهل شبانه روز از آمدن به خانه ى تو مغذورم....» خديجه در خانه اش را مى بست و در فراق رسول خدا مى گريست و از آن طرف پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شبها را به عبادت مى پرداخت و روزها را روزه مى گرفت،ولى فراق خديجه را تحمل نمى كرد، از اين جهت دست به دعا برداشت و از خدا خواست اين مشكل را مرتفع سازد. (... و كنت لها عاشقا فسالت اللَّه ان يجمع بينى و بينها....) مدت فراق به چهل شبانه روز رسيد، در شب آخر جناب جبرئيل، با طبقى از ميوه هاى بهشتى از جمله رطب و انگور فرود آمد و حضرت را از پرداختن به عبادتهاى مستحبى منع كرد و دستور داد: امشب از اين طعامها افطار كن....

اميرالمومنين على عليه السلام نقل مى كند: پيامبر خدا هر شب به من دستور مى داد، در خانه را باز كنم تا هر كس مايل باشد وارد شود و با رسول گرامى اسلام افطار كند، ولى در اين شب فرمودند از آمدن ديگران مانع شوم، زيرا آن طعام، مخصوص حضرت بود و ديگران حق تناول آن را نداشتند.

پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله دستمالى را كه از سندس بهشت بود از روى طبق برداشت و مقدارى خرما و خوشه اى انگور ميل كرد، سپس جامى از آب بهشت نوشيد تا سيراب شد در اين هنگام جبرئيل از ابريق بهشتى بر دستهاى نازنين آن بزرگوار آب مى ريخت و ميكائيل نيز مى شست و اسرافيل هم آنها را با دستمال مخصوص آسمانى پاك مى كرد....

چون آن حضرت به امر جبرئيل به خانه خديجه آمد، خديجه از شوق ديدار پيامبر الهى گريه كرد. [بنا به برخى تاريخها از طعام باقيمانده، او نيز ميل كرد، سپس از همين غذاى بهشتى نيروى خاصى براى انعقاد نطفه ى پاك حضرت فاطمه فراهم گشت....] خديجه مى گويد:

«اخذ بعضدى و اقعدنى على فراشه و داعبنى و ماز حنى و كان بينى و بينه مايكون بين المراه و بعلها... ماتباعد عنى النبى حتى احسنت بثقل فاطمه فى بطنى.» رسول خدا دست مرا گرفت و به بستر برد و بعد از برنامه هاى خاصى، من احساس كردم كه به فاطمه عليهاالسلام باردار شدم. [مطالب مربوطه را در كتابهاى مختلف سيره از جمله: عوالم، ج 11، ص 32 و 41، منتهى الامال ص 129 مى توانيد ملاحظه فرماييد.] از اين مطالب به طور خلاصه استفاده مى كنيم كه نطفه ى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام بايد از طريق غذاى بهشتى منعقد گردد، تا آمادگى بيشترى براى تربيت امامان معصوم فراهم گرديده و افتخارى بر افتخارات آن بانوى دو عالم افزوده شود.

گواهى عايشه

در تاريخ و حديث از طريق اهل سنت و تشيع آمده است كه رسول خدا مرتب دخترش فاطمه عليهاالسلام را مى بوسيد، بويژه گردن او را بيشتر بوسه مى زد. عايشه اين وضع را مى ديد و تعجب مى كرد، سرانجام اظهار داشت: «يا رسول اللَّه! تو با فاطمه (دخترت) آنگونه رفتار مى كنى كه با ديگران چنين نيستى؟ من نديده ام با كسى چنين رفتار عاطفى و محبت آميز داشته باشى؟! پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله مى فرمود:

يا حميرا! انه لما كان ليله اسرى بى الى السما و كل اللَّه عزوجل بى جبرئيل فاوقفنى على شجره من شجر الجنه... فتناولت ثمره من ثمرها فاكلتها فصارت نطفه فى صلبى فلما هبطت الى الارض واقعت خديجه فصملت بفاطمه، فاذا اشتقت الى رائحه الجنه شممت فاطمه.

يا حميرا: ان فاطمه ليست كنسا الادميين و لاتعتل كما يعتللن.» [فرائد السمطين، ج 2 ص 61، ش 386 و ص 51، ش 381 - كنزالعمال، ج 12، ص 109، ش 34228 با تفاوت مختصر - بحارالانوار، ج 43، ص 4 و ص 42 - 43 و ج 37، ص 81، جلا العيون شبر.] اى حميرا! [لقب عايشه حميرا بود.] هنگامى كه من به معراج رفتم، جبرئيل مرا به درختى از درختان بهشت راهنمايى كرد، چون از ميوه ى آن تناول نمودم نيرويى در صلب من پديدار شد و هنگام حضور با خديجه، همان نيروى بهشتى به نطفه ى فاطمه عليهاالسلام تبديل گشت و لذا هرگاه من مشتاق بهشت و بوى آن گردم از طريق بوسيدن و بوييدن دخترم به اين هدف نائل مى گردم.

اى حميرا! بدان كه فاطمه عليهاالسلام مانند ساير زنان جهان نيست حتى او در عادت ماهانه نيز همانند ساير بانوان، خون حيض نمى بيند.

فاطمه در رحم مادر

مفضل بن عمر، كه يكى از شاگردان و اصحاب امام صادق عليه السلام به شمار مى آمد از آن حضرت سوال كرد: يابن رسول اللَّه! ولادت فاطمه عليهاالسلام چگونه بود؟ حضرت در جواب فرمودند:

نعم ان خديجه لما تزوج بها رسول اللَّه (ص) هجرتها نسوه مكه فكن لايدخلن اليها و لايسلمن عليها و لايتركن امراه تدخل عليها فاستوحشت خديجه لذالك و كان جزعها و غمها حذرا عليه (ص) فلما حملت بفاطمه عليهاالسلام كانت فاطمه تحدثها من بطنها و تصبرها و كانت تكتم ذلك من رسول اللَّه فدخل رسول اللَّه (ص) يوما فسمع خديجه تحدث فاطمه فقال لها: يا خديجه! من تحدثين؟ قالت: ان الجنين الذى فى بطنى يحدثنى و يونسنى! قال: يا خديجه! هذا جبرئيل يخبرنى انها انثى و انها النسله الطاهره الميمونه و ان اللَّه تبارك و تعالى سيجعل نسلى منها و سيجعل من نسلها ائمه و يجعلهم خلفا فى ارضه بعد انقضا وجبه.... [جلا العيون شبر، ج 1، ص 121 - 122 - بحارالانوار، ج 43، ص 2 - عوالم، ج 11، ص 43 و ص 201.] آرى، چون پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله با خديجه ازدواج كرد، زنان مكه با وى قطع ارتباط نمودند، نه به خانه خديجه مى رفتند و نه بر وى سلام مى كردند، حتى اگر زنى وارد منزل خديجه مى شد، وى را بازخواست و سرزنش مى كردند. از اين جهت آن زن باايمان به وحشت افتاد، بويژه نگران سوء قصد به جان پيامبر خدا شد، تا اينكه به فاطمه ى زهرا عليهاالسلام حامله گرديد، و در اين مقطع فاطمه عليهاالسلام در عالم رحم با مادرش سخن مى گفت و او را به صبر و بردبارى سفارش مى كرد ولى خديجه اين امر را از پيامبر مكتوم مى داشت.

روزى از روزها رسول گرامى هنگامى كه وارد خانه شد، صداى خديجه را شنيد كه با كسى سخن مى گويد. از او پرسيد: يا خديجه! با چه كسى سخن مى گفتى؟ جواب داد: يا رسول اللَّه! اين جنين مونس من گشته و مرتب با من سخن مى گويد.

پيامبر خدا گفت: يا خديجه! اين برادرم جبرئيل است و به من خبر مى دهد اين جنين دختر است و از او نسلهاى پاكيزه به وجود مى آيد و نسل من هم از آن دختر خواهد بود. حتى امامان و خليفه هاى واقعى خدا در روى زمين از او و نسلش به دنيا مى آيند....

ولادت فاطمه

بنا به نقل روايات صحيح و نظر اكثر مورخين و محدثين شيعه، حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام در روز جمعه بيستم جمادى الثانى سال دوم يا پنجم بعثت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در مكه معظمه متولد شد.

حضرت امام باقر عليه السلام مى فرمايند:

«ولدت فاطمه بعدما اظهر اللَّه نبوه نبيه و انزل عليه الوحى بخمس سنين، و قريش تبنى البيت و توفيت و لها ثمانى عشره سنه....» [بحارالانوار، ج 43، ص 7، ح 8.] حضرت فاطمه عليهاالسلام در سال پنجم بعثت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كه قريش نيز كعبه را بازسازى مى كردند متولد شد و هنگام وفاتش هيجده بهار از عمر او گذشته بود.... و حضرت امام صادق عليه السلام نيز مى فرمايند: و لدت فاطمه فى جمادى الاخره اليوم العشرين منها، سنه خمس و اربعين من مولد النبى (ص) فاقامت بمكه ثمان سنين و بالمدينه عشر سنين.... [بحارالانوار، ج 43، ص 7، ح 8، ص 9، ح 16.] حضرت فاطمه عليهاالسلام در بيستم جمادى الثانى كه چهل و پنج بهار از عمر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله گذشته بود متولد شد و مدت هشت سال در مكه و ده سال در مدينه زندگى كرد.... و مرحوم ثقه الاسلام كلينى نيز در اصول كافى، همين نظر را برگزيده و تولد آن حضرت را در پنجم بعثت مى داند....

البته نظرات ديگر در اين زمينه است كه نياز به تحقيق بيشتر و اطاله ى كلام نمى بينيم.

خلاصه، چنين نتيجه مى گيريم: چون پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله در چهل سالگى مبعوث به رسالت شده، حديثى كه تولد حضرت فاطمه عليهاالسلام را در چهل و پنج سالگى پيامبر خدا مى داند نيز، تولد آن حضرت را در سال پنجم بعثت تعيين مى كند، هرچند تاريخ سال دوم بعثت را علماى شيعه بيشتر تاييد كرده اند.

كيفيت تولد فاطمه

چون آثار تولد فاطمه عليهاالسلام ظاهر شد، حضرت خديجه كسى را به سراغ زنان قريش فرستاد و از آنان در اين زمينه كمك خواست. آنان در جواب پيغام فرستادند:

انت عصيتنا و لم تقبلى قولنا و تزوجت محمدا يتيم ابى طالب فقيرا لامال له فلسنا نجى و لانلى من امرك شيئا فاغتمت خديجه لذلك....

تو به حرف ما گوش نكردى و با يتيم ابوطالب كه مرد فقير است ازدواج نموده اى بنابراين ما نيز آماده همكارى نيستيم. حضرت خديجه از اين جهت محزون گشت.

در اين هنگام پروردگار عالم چهار نفر از زنان بهشتى را به عنوان كمك غيبى به يارى خديجه فرستاد، ولى خديجه از ديدن آنان به وحشت افتاد. چون آنان اين حال را ديدند يكى گفت: خديجه! نگران مباش، ما فرستادگان خدا به كمك تو آمده ايم. من «ساره» زن حضرت ابراهيم هستم و آن ديگرى «آسيه» دختر مزاحم همنشين تو در بهشت است و نفر سوم «مريم» دختر عمران مى باشد و بالاخره نفر چهارم «كلثوم» خواهر موسى بن عمران است. اينك ما حاضريم در اين لحظات حساس تو را يارى كنيم. آنگاه هر كدام در يك طرف خديجه قرار گرفته و برنامه زايمان بخوبى انجام شد....

در اين حال ام الائمه، شفيعه ى روز جزا، دختر گرامى پيامبر، كوثر الهى، حضرت فاطمه عليهاالسلام با قدوم خود دنيا را منور ساخت و مشاهده كرد حوريان بهشتى براى خدمتگزارى او صف كشيده اند و هر كدام كارى را عهده دار شده اند....

بدن مبارك فاطمه عليهاالسلام را با آب كوثر غسل دادند و با پارچه هاى بهشتى كه همراه داشتند پوشاندند و با عطر مخصوص معطر ساختند، آنگاه از آن نوزاد كوچك كه عظمتش بر عظمت جهان بزرگتر است، خواستند سخن گويد، در اين هنگام فاطمه عليهاالسلام گفت:

اشهد ان لااله الا اللَّه، و ان ابى رسول اللَّه سيد الانبيا، و ان بعلى سيد الاوصيا، و ولدى ساده الاسباء ثم سلمت عليهن، و سمت كل واحده منهن باسمها.... [عوالم، ج 11، ص 202 - جلا العيون شبر، ج 1، ص 124 - بحارالانوار، ج 43، ص 2 - 3 - فضائل خمسه ج 3، ص 154 بنقل از: ذخائر عقبى، ص 44.]

/ 29