استقلال قم از اصفهان - حضرت معصومه (س) فاطمه دوم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حضرت معصومه (س) فاطمه دوم - نسخه متنی

محمد محمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

استقلال قم از اصفهان

مردم قم به خاطر وجود علما و محدثان شيعه در قم، در همان قرن دوم و سوم، حاضر نبودند كه به حكومت خلفاي جور كمك كنند، چرا كه آنها را غاصب و طاغوت مي دانستند، و درهر فرصتي بر ضد آنها رفتار مي نمودند.

قم تا سال 189 هجري قمري تابع اصفهان بود، و مردم قم خراج و ماليات خود را به اصفهان مي پرداختند، و از آنجا كه حكومت و مردم اصفهان در آيين غير تشيع بودند، مردم قم به پيروي از علماي خود، خواهان استقلال بودند، و از دادن ماليات به اصفهان، اكراه داشتند. چنان كه قبلاً خاطرنشان گرديد.

سرانجام در سال 189 هجري قمري با كوشش"حمزه بن اليسع اشعري" قم از اصفهان جدا شد، و به صورت كوره(به اصطلاح امروز شهرستان) درآمد، و در سال 195 در مسجد دزپل يا درپل منبر قرار دادند، با توجه به اينكه: منبر داشتن شهري، علامت استقلال آن شهر بود.(141)

چنين استقلالي، از نظر سياسي و مذهبي، براي مردم قم بسيار مهم بود، و قطعاً وجود محدثان و راويان و علما و شاگردان امامان(ع) در قم، موجب اين استقلال گرديد، زيرا آنها بودند كه با ارشاد و اطلاع رساني به مردم، چني زمينه اي را به وجود آوردند.

بر همين اساس، خلفا و سلاطين به قم توجه خاصي داشتند، تا آنها را آرام نگهدارند، زيرا مردم قم در هر فرصتي از فرمان آنها سرباز مي زدند، از اين رو خلفا براي جلب رضايت مردم قم، غالباً يكي از رجال بزرگ شيعه، يا متمايل به شيعه را فرماندار قم مي نمودند، از جمله مأمون(هفتمين خليفه عباسي)"هرثمه" را كه از رجال بزرگ و با نفوذ شيعه بود، حاكم قم كرد، و المقتدر عباسي(هيجدهمين خليفه عباسي)"حسين بن حمدان" را كه سال ها با بني عباس مبارزه كرده بود، به حكومت قم منصوب نمود.(142)

اما متوكل عباسي(دهمين خليفه بني عباس)، يكي از دژخيمان ناپاك و خونخوار خود، به نام"موسي بن بغا ابن كليب" را فرماندار قم كرد، موسي كه شخصي گستاخ و بدزبان بود، و با آل علي(ع) دشمني سخت داشت، به قم آمد و حكومت آن را به دست گرفت، او با اينكه به شدت مردم قم را ترسانده بود و آنها را به قتل تهديد نموده بود، ولي مردم قم در برابر او تسيلم نشدند، سرانجام جمعي از مردم قم به محضر امام حسن عسكري(ع) رفتند. و از بودن چنان حاكم سفاكي در قم، شكايت وچاره جويي نمودند.

امام عسكري(ع) به آنها امر كرد كه نماز مظلوم بخوانند(143) و پس از نماز او را نفرين نمايند، آنها به دستور امام حسن عسكري(ع) عمل كردند، نفرين آنها باعث شد كه پس از اندك مدتي، موسي بن بغا به هلاكت رسيد(144).

در ورق ديگر تاريخ مي خوانيم: معتمد(پانزدهمين طاغتو عباسي 23 سال(از سال 256 تا 279) خلافت كرد، و چهار سال از امامت امام حسن(ع) مقارن زمان او بود، موسي بن بغا در عصر مهتدي و معتمد عباسي، فرمانده لشكر بود، بسيار ظلم مي كرد، مردم قم از ظلم او به ستوه آمدند، و به محضر امام حسن عسكري(ع) رفته، و از ظلم او به آن حضرت شكايت نمودند، امام حسن(ع) دعايي را به مردم قم آموخت تا در قنوت نماز بخوانند، تا از شر او نجات يابند، فرازي از آن دعا چنين است:

"اَللهُمَ وَلْاتَدَعْ لِلْجَوْرِ دِعامَهً اِلا قَصَمْتَها، وَلاجُنَهً اِلا هَتَكْتَها، وَلا كَلِمَهً اِلا فَرَقْتَها... وَلا رافِعَهَ عَلَمٍ اِلا نَكَسْتَها؛

خدايا! براي ظلم و جور، پايه اي را رها نساز، مگر اينكه آن را در هم بشكن، و سپري نگذار مگر اينكه آن را پاره كن، وكلام وصف به هم فشرده اي نگذار، مگر اينكه گسيخته كن، و پرچم برافراشته اي نگذار، مگر اينكه سرنگون فرما..."(145)

نتيجه اينكه: وجود محدثان و شاگردان امامان(ع) و به زبان روز وجود علما و طلاب، در همان قرن دوم و سوم در قم، كه بيانگر وجود حوزه علميه كوچك در آن عصر است، باعث شده بود، كه مردم در برابر حكام جور، نه تنها تسليم نمي شدند، بلكه با آنها مبارزه كرده و براي بيرون راندن آنها، اقدامات گوناگون مي نمودند.

/ 172