5 و 6ـ عمران و عيسي، دو برادر از فرزندان عبدالله - حضرت معصومه (س) فاطمه دوم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حضرت معصومه (س) فاطمه دوم - نسخه متنی

محمد محمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

5 و 6ـ عمران و عيسي، دو برادر از فرزندان عبدالله

دونفر از راويان برجسته و شاگردان برازنده امام صادق(ع) كه در پيشگاه آن حضرت در جايگاه ارجمندي بودند، عمران و عيسي پسران عبدالله بن سعد اشعري مي باشند، اين دو نيز در تعليم و تعلم فرهنگ و فقه شيعي، در قم، تلاش مستمر و وسيع مي كردند و در بازسازي حوزه علميه قم در اواخر قرن دوم و قرن سوم، نقش به سزا داشتند. براي اينكه به مقام ارجمند اين دو عالم رباني و پرتلاش پي ببريم نظر شما را به سه روايت زير در مورد لطف و توجه خاص امام صادق(ع) به آنها جلب مي كنيم:

1ـ از ابان بن عثمان روايت شده، عمران بن عبدالله قمي به حضور امام صادق(ع) آمد، امام صادق(ع) او را به گرمي پذيرفت و در كنار خود نشانيد و به او فرمود:"حالت چطور است؟ حال فرزندان و خانواده ات چطور است؟ حال پسر عموهايت چگونه است؟ بستگان و فاميلت در چه حال هستند؟".

در پايان وقتي كه براي خداحافظي برخاست و رفت، يكي از حاضران، از امام صادق(ع) پرسيد:"اين آقا چه كسي بود؟".

امام صادق(ع) در پاسخ فرمود:

"نَجِيبُ قَوْمٍ نُجَباءٍ، ما نَصَبَ لَهُمْ جَبارٌ اِلا قَصَمَهُ اللهُ؛

اين شخص، يكي از افراد شريف از خاندان شريف است، كه هر ستمگري از طاغوتيان نسبت به آنها سوء قصد كند، خداوند كمرش را مي شكند."(95)

2ـ و در روايت ديگر آمده: عمران، خيمه هايي بافت و آماده كرد و در سرزمين مني به حضور امام صادق(ع) رسيد و آنها را به آن حضرت اهدا نمود، امام صادق(ع) دست عمران را گرفت و چنين دعا كرد:

"از درگاه خداوند مي خواهم كه بر محمد و آلش درود بفرستد، و در روزي كه سايه اي جز سايه خدا نيست، تو و خانواده ات را در سايه خويش قرار دهد."(96)

3ـ يونس بن يعقوب مي گويد: در مدينه بودم، در يكي از كوچه هاي مدينه امام صادق(ع) را ملاقات نمودم، آن حضرت به من فرمود:

"اِذْهَبْ يا يُونُسُ فَاِنَ بِالْبابِ رَجُلاً مِنا اَهْلَ الْبَيْتِ؛

اي يونس! به سوي خانه حركت كن، كه در پشت خانه، مردي از ما اهلبيت منتظر است."

من زودتر به سوي خانه امام صادق(ع) حركت كردم، ديدم كه عيسي بن عبدالله قمي در كنار در نشسته است، طولي نكشيد كه امام صادق(ع) آمد و به ما فرمود:"وارد خانه شويد" سپس به من فرمود:"اي يونس! به گمانم تو سخن مرا نپذيرفته اي كه گفتم: عيسي بن عبدالله از ما خاندان است."

يونس عرض كرد: آري فدايت گردم، عيسي از اهل قم است، چگونه از اهل خانه شما است؟!"

امام صادق(ع) فرمود:

"يا يُونُس! بْنِ عَبْدِالله رَجُلٌ مِناحَيٌ و هُوَ مِنا مَيِتٌ؛

اي يونس! عيسي بن عبدالله در حيات و ممات، از ما خاندان است."(97)

هنگام خداحافظي، امام صادق(ع) بين دو چشم عيس بن عبدالله را بوسيد.(98)

/ 172