9ـ شفا يافتن دختر فلج - حضرت معصومه (س) فاطمه دوم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حضرت معصومه (س) فاطمه دوم - نسخه متنی

محمد محمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

9ـ شفا يافتن دختر فلج

بار ديگر شبانگاهان هنگامي كه ديدگان غفلت زده محو تماشاي ظلمت خود گرديده بود دست فياض الهي از آستين كريمه اهل بيت(ع) به درآمد و چراغي به روشني خورشيد ولايت فرا روي عاشقان دل سوخته بر افروخت. سخن از گذشته هاي دور نمي باشد بلكه حقيقتي است محقق در جمعه شب 23/2/1373 شمسي.

آن زمان كه ديگر درهاي عالم مادي بسته مي شود و تنها و تنها چشم اميد به قدرت بي انتها است چاره ساز مي گردد. سخن از لطف و كرامت و مهرباني و محبت است.

آري بار ديگر جمعه شب شاهد گشوده شدن خزائن غيب گشتم و نزول رحمت الهي، شامل حال مسافري گرديد، اومسافري بود از راه دور، مسافري كه بْعد مسافت را طي كرده بود و درعين دوري، بسيار نزديك بود. آري، او دختري بود چهارده ساله، از اهالي روستاي شوط ماكو، از شهرهاي آذربايجان، در گفتگويي مختصر شرحي از بي نهايت هستي را بر ايمان بازگو كرد و او اين چنين آغاز نمود:

رـ ا... هستم، از اهالي شوط ماكو. چهار ماه پيش بر اثر يك نوع سرماخورديگ از هر دو پا فلج شدم، خانواده ام مرا به بيمارستان هاي مختلف در شهرهاي ماكو، خوي و تبريز بردند، ولي همه پزشكان پس از عكس برداري و انجام آزمايش ها از درمانم عاجز شدند و من ديگر نمي توانستم پاهايم را حركت دهم، تا ا ين كه چهارشنبه 21/2/73 در عالم رؤيا ديدم كه خانمي سفيد پوش سوار بر اسبي سفيد به طرف من آمدند و فرمودند:"چرا از همان ابتداي بيماري به قم پيش من نيامدي تا شفاعت دهم؟" با اضطراب از خواب پريدم و جريان خواب را با عمو و عمه ام در ميان گذاشتم و آنها نيز بلافاصله مقدمات سفر به قم را فراهم آورند. لذا روز جمعه 23/2/73 ساعت 30/7 دقيقه بعد از ظهر به حرم مطهر مشرف شديم. پس از نماز مشغول خواندن زيارتنامه شدم كه ناگهان صداي همان خانمي كه در خواب ديده بودم به گوشم رسيد كه: بلند شو راه برو كه شفايت دادم. من ابتدا توجهي نكردم و باز مجدداً همان صدا با همان الفاظ تكرار شد. اين بار به خود حركتي دادم و مشاهده كردم كه قادر به حركت مي باشم و مورد لطف آن بي بي دو عالم قرار گرفته ام.

اين بود مشتي از خروار الطاف بي شمار اين دْر بي نظير كه به واسطه وجود پاكش سرزمين قم تقدس يافته و مسكن و مأواي عاشقان و سالكان طريق هدايت و قبله آمال عارفان حقيقت گشته است. به اميد آن كه اين شرح بي نهايت شربتي باشد به كام خشكيده عاشقان دل سوخته و چراغ راهي گردد براي بيدار شدگان از خواب غفلت و بدان اميد كه حضرتش همه را از ره لطف بنوازد و بر سبيل هدايت رهنمون گردد.(236)

/ 172