تبیان، دستیار زندگی
کودکان قربانیان اصلی طلاق هستند؛ از گذشته تا هنوز. «طلاق» برای بچه‌هاهنوز هم طعم «مرگ» می‌دهد. شاید به این دلیل ساده كه هردو واژه، پدر و مادر را از آنها می‌گیرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طعم تلخ جدایی

طلاق


از لابه لای نگاههای دقیق سرسفره عقد تا راهروهای باریك دادگاه خانواده راهی نیست. این جمله شاید كمی جسورانه باشد اما یك روز حضور در دادگاه خانواده برای باور آن كافی است. داستان طلاق آرام آرام در جامعه تبدیل به سوژه‌های تكراری می‌شود. حالا دیگر مساله طلاق، در كمتر كسی حس ترحم برمی انگیزد، عادت، حس را می‌كشد. روزها گذشت و طلاق تبدیل به واژه‌ای آشنا شد. حالا نصیحت كردن زوج‌های جوان، تكرار قصه‌ای ملال‌آور است. امابچه ها چه؟

آنها قربانیان اصلی طلاق هستند؛ از گذشته تا هنوز. «طلاق» برای بچه‌ها، هنوز هم طعم «مرگ» می‌دهد. شاید به این دلیل ساده كه هردو واژه، پدر و مادر را از آنها می‌گیرد.

طلاق

كودكی كه هنوز جهان بینی منسجمی ندارد، فرصتی برای تجربه محیط اطرافش نیافته و تنها از دریچه چشم پدر و مادرش به محیط اطراف می‌نگرد آیا با طلاق ودرهم شكستن این پنجره درورطه تاریكی و سرگردانی قرار نخواهد گرفت؟ هنگامی كه او وارد دریای پرتلاطم جامعه‌ای می‌شود كه در آن حتی انسان‌های هوشیار مبتلا به دهها گرفتاری‌اند وگرگهایی در لباس میش كم نیستند، چگونه باید عمل كند؟ عاقبت این كودكی كه می‌خواهد كورمال كورمال به سوی آینده برود، چیست؟تحقیقات نشان داده بیش از هفتاد‌درصد دختران فراری، بچه‌های طلاق هستند!

بررسی ها نشان می دهند که بچه های طلاق در روابط (مشترک) خود ناراضی و حتی ناموفق هستند و اغلب بیشتر از افرادی که در یک خانواده پرورش یافته اند ترس  جدایی از همسر و یا شریک زندگی  در آنها وجود دارد

صدمات روحی ناشی از طلاق فقط بعد از جدایی والدین بوجود نمی آید. این خسارات پیش از جدایی شروع شده و در زندگی آنها تاثیر بسیار ناگواری دارد. در یک بررسی که از 17000 بچه در سنین نوزادی تا 11 سالگی بین سال های 1994 تا 1998 به عمل آمد، این مسئله ثابت گردید که عملا قبل از وقوع جدایی پدر و مادر بچه از لحاظ روحی صدمه دیده اند. در این افراد علائم زیادی از ترس ، افسردگی تزلزل اجتماعی در مقایسه با بچه هایی که در فامیل رشد کرده بودند مشاهده گردید.

البته این عوارض فقط در زندگی بچه های طلاق تاثیر منفی ندارند. در  بررسی های دیگری آمده است:

بچه ها از طلاق والدین همیشه رنج می برند و بعضی از آنها برای آن بهای سنگینی پرداخت می کنند .نه فقط زندگی آنها تحت تاثیر این اتفاق قرار می گیرد بلکه حتی زندگی فرزندان آنها(نسل سوم).

كودكان طلاق كمتر اعتمادمی كنند، اغلب دچار بدبینی می‌شوند و یا برعكس خیلی سریع به هركس اعتمادمی كنند و همواره درپی جایگاهی به عنوان تكیه گاه و محلی برای موردقبول واقع شدن هستند

طلاق

طلاق می تواند در خیلی از سطوح زندگی بچه ها را تحت تاثیر منفی قرار دهد. بررسی ها نشان می دهند که بچه های طلاق در روابط (مشترک) خود ناراضی و حتی ناموفق هستند و اغلب بیشتر از افرادی که در یک خانواده پرورش یافته اند ترس  جدایی از همسر و یا شریک زندگی  در آنها وجود دارد.  بچه های طلاق بیشتر از بچه های غیر طلاق ترک تحصیل کرده بیشتر بیکارو در مشکلات مالی مستمر هستند. همینطور تمایل به رفتار خشونت آموز درآنها بیشتر دیده میشود.

افرادی که در دوران بچگی خود خشونت را تجربه کرده و با رفتار خشن فیزیکی و روحی بزرگ شده اند، خود نیز در سنین بزرگ سال تمایل به خشونت را در خود دارند. نتیجه اینکه ازعوارض مسائل یک نسل ، نسل بعدی نیزدرتمام سنین عمرخود بی ثمر نمی ماند و آنها به نسل سوم نیز انتقال پیدا می کند.

به عقیده روانشناسان وبنابرگفته بچه‌های طلاق، با وجود تمام اثرات منفی جدایی والدین روی فرزندان، همواره متاركه بهتر از ادامه یك زندگی پراز دعوا، تنش واضطراب است كه والدین به خاطر بچه‌ها تن به ادامه زندگی مشترك می‌دهند و شام را در میان ناسزا و صبحانه را همراه با فریادهای توهین آمیز به خورد بچه‌ها می‌دهند و پی در پی این به ظاهر از خودگذشتگی شان را چون پتكی آهنین بر سر فرزندان خویش می‌كوبند.

لذا طلاق می تواند آثاری طولانی مدت را بر روح و روان کودکان بر جای بگذارد. كودكان طلاق كمتر اعتمادمی كنند، اغلب دچار بدبینی می‌شوند و یا برعكس خیلی سریع به هركس اعتمادمی كنند و همواره درپی جایگاهی به عنوان تكیه گاه و محلی برای موردقبول واقع شدن هستند. با كوچكترین محبت مجذوب می‌شوند. دراین كودكان احساس حقارت، عدم اعتمادبه نفس، اضطراب و تشویش بیشتر مشاهده می‌شود. این كودكان بیشتر از سایر كودكان به افرادی وابسته، ترسو و حساس بدل می‌گردند. بچه‌های طلاق درخود احساس گناه می‌كنند.

طلاق

پدر یا مادری كه بعد از طلاق سرپرستی بچه را برعهده می‌گیرد، باید همواره به فرزندش متذكر شود. من با پدر ‎/ مادر تو مشكل دارم واین دلیل بر بد بودن او نیست. تا حدامكان دركوتاه مدت چیزی را در زندگی فرزندش تغییر ندهد و به وی اجازه داده شود هرگونه می‌خواهد اندوهش را نشان دهد. كودك و نوجوان باید بتواند هر زمان نیاز داشت ولی غایب خودرا ببیند، البته در صورتی كه این ملاقات‌ها روند طبیعی زندگی بچه را بر هم نزند ودرعرض چند ساعت تمام آموخته‌های او رامخدوش نكند وهرگز بدگویی از طرف مقابل صورت نگیرد.

كمی قبل از جدایی باید زمینه سازی لازم انجام شود. یعنی به كودك توضیح داده شود كه حالا باید برگردی نزد پدرت ‎/ مادرت. والدین در این ملاقات‌ها به هنگام تحویل دادن وتحویل گرفتن بچه باید خیلی معمولی وبدون تنفر و پرخاش بایكدیگر برخورد كنند واین دیدارها در نهایت آرامش برگزار شود. درغیر این صورت بهتر است، ملاقاتی انجام نگیرد و یا با حضوریك شخص ثالث مانند مشاور باشد.دكتر سیدهادی معتمدی، روانپزشك می‌گوید:«سنین بین پنج تا دوازده سال حساسترین سنین برای جدایی فرزندازوالدین است. زیرا در این دوران كودك هنوز قادر به درك وفهم علت جدایی نیست، البته جدایی برای نوجوان هم امری سهمگین است با این حال نوجوان به مراتب توجه‌پذیرتر از كودك است.

فرآوری : کهتری

بخش خانواده ایرانی


منابع:مسعود میرمهدی- مجله الکترونیکی روان شناسی جامعه- روزنامه آرمان

مقالات مرتبط :

چرا حرفی بین ما نمانده؟

زیر سقف مشترک،غریبه ایم

زناشویی با طلاق خاموش

امن و آرام مثل خانه 

فیس بوک عامل طلاق وجدایی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.