تبیان، دستیار زندگی
سریال قلب یخی به دلیل پیچیدگی ها و گره افکنی هایی که در روایت آن وجود دارد کنجکاوی مخاطبانش را تحریک می کند. اما شاید تحلیل، جمع بندی و بازتعریف آن هم خالی از جذابیت نباشد هر چند دیدن صحنه های جذاب این سریال و هنرنمایی تیم محمد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لذت حل معما در قلب یخی

قلب یخی

سریال قلب یخی به دلیل پیچیدگی ها و گره افکنی هایی که در روایتش وجود دارد کنجکاوی مخاطبان را تحریک می کند. اما شاید تحلیل، جمع بندی و بازتعریف آن هم خالی از جذابیت نباشد هر چند دیدن صحنه های جذاب این سریال و هنرنمایی تیم محمد حسین لطیفی چیز دیگری است و طعم دیگری دارد. با توجه به استقبال از سریال قلب یخی در بازار نمایش خانگی و در خشش این سریال پیش از این خلاصه پنج قسمت اول این سریال را ارائه کردیم و به دنبال آن شما را به مطالعه بخشی دیگر از داستان این سریال دعوت می کنیم :

... ویدا که ذهنش درگیر پرنگ، چیستی و ارغوان است، شاهد تلاش شیوا برای رهایی حامد است. شیوا به هر دری می کوبد تا بی گناهی حامد را به اثبات برساند. اما پرونده حامد پر از اسناد و مدارکی است که دال بر قاتل بودن حامد است. به پیشنهاد بهرنگ که وکیل سرپرست شیوا است قرار می شود تمامی مسیر از ابتدا مجددا طی شود. لذا بازبینی محل قتل صورت می گیرد که کمکی به شیوا برای حل مسئله نمی کند. با پیگیری مصرانه شیوا مشخص می شود که شاهد اصلی پرونده وجود خارجی ندارد و فردی که شب قتل با پلیس تماس گرفته سی الی چهل کیلومتر دورتر از محل قتل، جریان را به نیروی انتظامی خبر داده است. بارقه ای از امید در وجود شیوا جرقه می زند. در تمامی لحظات فردی مانند سایه شیوا را تعقیب می کند و  او  مسعود برادر زن حامد است که شیوا را تهدید به قتل می کند، اما شیوا بی اعتنا به سختی ها و تهدیدها، مسیر پرونده را طی می کند. دکتر رسا در تماس تلفنی از شیوا می خواهد تا در ملاقاتی حضوری مدارکی را به شیوا تحویل دهد که می تواند مسیر پرونده را عوض کند اما با مراجعه شیوا به محل قرار او با حادثه ای دیگر مواجه می شود...

شاید تحلیل، جمع بندی و بازتعریف آن هم خالی از جذابیت نباشد هر چند دیدن صحنه های جذاب این سریال و هنرنمایی تیم محمد حسین لطیفی چیز دیگری است و طعم دیگری دارد.

تلاش شیوا برای اثبات بی گناهی حامد به جایی نمی رسد اما او به حامد علاقه پیدا می کند. شیوا که سردرگم شرایط موجود است، در مسیر بازگشت به منزل با دو نفر موتورسوار مواجه می شود که  تصمیم دارند کیف او را از چنگش  درآورند. اما مسعود که مانند سایه، شیوا را تعقیب می کند به موقع سر می رسد و با سارقین درگیر و نهایتا با چاقو زخمی می شود، خوشبختانه سارقین موفق نمی شوند کیف شیوا را به چنگ آورند.

****

فضای زندان هم خالی از دغدغه نیست. یکی از شرورین زندان به نام جلیل پرنگ را در زندان اذیت می کند و فرزاد که شاهد این ماجراست به کمک پرنگ می رود و درگیری نهایتا با ورود حامد و صدای پلیس زندان به اتمام می رسد، و این باب آشنائیت می شود میان فرزاد و حامد. درگیری بین شرورین و حامد و فرزاد به همین یک بار ختم نمی شود و بار دوم حامد و فرزاد به انفرادی منتقل می شوند. بار سوم تیمور شبانه به سراغ حامد می رود و شهاب که با تیمور و جلیل در یک بند است متوجه حرکت تیمور می شود و...

شیوا علاوه بر وکالت حامد، وکیل مادر چیستی هم هست و در دادگاه، خواهان  قصاص فرزاد است. دادگاه علی رغم میل باطنی فرزاد برای گرفتن وکیل، بهرنگ را به عنوان وکیل تسخیری او انتخاب می کند. بهرنگ ویدا را به عنوان متهم ردیف اول می شناسد و نه فرزاد را؛ زیرا آخرین فردی که با چیستی ملاقات کرده است و برای او ساعت خریده و پول هواپیمایش را حساب کرده است کسی نیست جز ویدا. بهرنگ اعلام می کند که تصمیم دارد فرزاد را به طور موقت از زندان آزاد کند. از طرف دیگر دستور تفتیش منزل ویدا صادر می شود و ویدا به عنوان متهم دستگیر می شود.

قلب یخی به روایت کلمات (قسمت دوم)

در این زمان  فرهاد از خارج بازمی گردد و با امین ملاقات می کند. امین او را از جریان بازداشت ویدا و اینکه قرار است فرزاد به زودی آزاد شود باخبر می سازد.

از طرف دیگر ستاره تنها راه نجات حامد را در پس گرفتن مدارکی که از او ربوده شده می بیند، بهمین دلیل متوسل به بهرنگ می شود. بهرنگ نیز در تماس هایی که با او گرفته می شود می تواند مدارک ربوده شده را بدست آورد. این که چه کسانی با بهرنگ در تماس هستند در هاله ابهام مانده است.

از سوی دیگر ویدا بعد از آزادی موقت تنها راه را مراجعه به بهرنگ می داند و با اصرار، شیوا را هم قانع می کند تا او را همراهی کند. شیوا و ویدا به دفتر بهرنگ می روند و این زمانی است که ستاره با بهرنگ در داخل دفتر مشغول گفتگو می باشند. در این زمان ویدا و ستاره در مقابل هم قرار می گیرند.

بهرنگ به زندان می رود تا فرزاد را از خبر آزادیش مطلع سازد اما ...


ساحره بلوچی

گروه سینما و تلویزیون تبیان