تبیان، دستیار زندگی
بدون خویشانم من یک رشته نخ هستم، با همدیگر یک فرش رنگارنگ و پر نقش و نگار می سازیم.سبد رنگارنگی از نقدهای گوناگون پیرامون کتاب از: احسان اوسیوند،همشهری جوان، روزنامه نگار نو، مجتبی حسینی+ حسین پاکدل
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پرونده ی عطر سنبل،عطر کاج
پرونده ی عطر سنبل،عطر کاج

بدون خویشانم من یک رشته نخ هستم،

با همدیگر یک فرش رنگارنگ و پر نقش و نگار می سازیم.

(صفحه 153)

کتاب عطر سنبل،عطر کاج خواندنی و البته همراه با طنزی ظریف و پنهان از یک نویسنده جدید؛ فیروزه جزایری دوما، یک ایرانی مقیم آمریکا که فارسی فکر می کند، فارسی ماجراهایش را دنبال می کند ولی انگلیسی می نویسد، محمد سلیمانی کتاب را ترجمه کرده .عطر سنبل، عطر کاج خاطرات شروع به زندگی نویسنده در آمریکا است و کاندیدای چند جایزه معتبر آمریکایی شده.برای آشنایی با کتاب میتوانید ابتدا این مطلب را بخوانید.

نقدهای متفاوت از نگرشهای متفاوتی که این کتاب را خوانده اند با هم  میخوانیم،هدف ما تنها ارائه نقطه نظرات و دیدگاه های گوناگون در مواجه با این اثر است و نه موافقت و مخالفت با هیچ کدام از آراء:

1)از روزنامه نگار نو:

کتاب عطر سنبل،عطر کاج سرگذشت دختری ایرانی به نام"فیروزه جزایری دوما"ست كه پیش از انقلاب همراه خانواده‌اش به آمریكا می‌رود و در آنجا زندگی می كند. او در این كتاب بخش هایی از زندگی خود را نگاشته كه به گمانش مهم و جالب بوده اند.

نویسنده سعی كرده با طنز حتی به تلخ‌ترین حوادثی كه برایش پیش آمده اشاره كند. "پس از گرونگانگیری سفارت آمریكا در ایران، جنایت علیه ایرانی در آمریكا افزایش یافت. مردم تا لهجه غلیظ مادر را می شنیدند از ما می‌پرسیدند:كجایی هستید؟ و البته قصدشان گرفتن دستور پخت دلمه نبود. خیلی از ایرانیها یك دفعه ترك، روس، یا فرانسوی شدند"

این یكی از رمزهای موفیقت این داستان است.(funny in farsi) به عنوان یكی از پرفروشترین كتاب های آمریكا در دو سال گذشته تبدیل شده و كاندیدای جایزه pen آمریكا در بخش خلاقه غیر تخیلی بوده است.

نكته دیگر برخلاف بیشتر ایرانیهای مهاجر، خانم دوما هویت ایرانی اش را از دست نداده و در یادداشتش برای ترجمه فارسی نوشته:"امیدوارم احترام و عشق عمیقی كه به خانواده و فرهنگم دارم در این صفحات جلوه یابد، اگرچه بیشتر عمرم را در خارج از ایران گذرانده ام، ایران هنوز در رگ های من جاری است."

نثر روانی كه به لطف مترجم كتاب ممكن شده آن را به یكی از داستانهای طنز خواندنی تبدیل كرده است.

2)احسان اوسیوند،همشهری جوان

فیروزه جزایری دوما توانسته است با کتابش خوانندگان بسیاری را بخنداند و فرهنگ ایران و ایرانی را تبلیغ کند؛ و این کار کمی نیست.عطر سنبل، عطر کاج در اصل ترجمه کتاب Funny in farsi (خنده دار به فارسی) است که توانسته جزو پرفروش های کتاب آمریکا در دو سال گذشته باشد و جوایز متعددی را کسب کند، از جمله یکی از سه کاندیدای نهایی جایزة تربر (معتبرترین جایزة کتاب های طنز آمریکا) و کاندیدای جایزة pen آمریکا در بخش آثار خلاقه غیرتخیلی در سال 2005. در ایران هم این کتاب تا امروز به چاپ پنجم رسیده است. در آمریکا خیلی از معلم های درس زبان انگلیسی، کتاب را به عنوان تکلیف به بچه ها، برای خواندن توصیه کرده اند. به سایت amazon.com هم که سر بزنی و اسم انگلیسی کتاب را جست وجو کنی، می بینی که از آن، انواع و اقسام طرح جلدها یعنی انواع چاپ ها هست، و خوانندگان این سایت، از 5 ستاره، 5/4 ستاره به کتاب داده اند.

گمشده در غربت

در عطر سنبل، عطر کاج بعد از جلد کتاب و یک دختر با لپ های گل انداخته، به یادداشت فیروزه جزایری می رسیم که برای ترجمة فارسی نوشته است: وقتی خردسال بودم، پدرم آن قدر از ماجرای دوران کودکی اش در اهواز و شوشتر برایم تعریف کرد که حس می کردم آن دوران را همراه او گذرانده ام. زمانی که خودم صاحب فرزندانی شدم، خواستم آن ها ماجراهای من را بدانند، به همین دلیل بود که این کتاب را نوشتم. ... و حالا 192صفحه کتاب پیش روی ماست، صفحاتی که بیوگرافی یک دختر ایرانی مهاجر، که سی سال پیش به آمریکا مهاجرت کرده را، مثل یک دفتر خاطرات که صفحاتش را پس و پیش کرده اند، روایت می کند. دختری که اساسا شوشتری است و تا هفت سالگی در آبادان بزرگ شده است و باوجود سی سال زندگی در آمریکا هنوز در متن فرهنگ ایرانی نفس می کشد: ... پدر من دارم زندگی نامه خودم را می نویسم. ـ عالیه، ولی اسم ما رو ننویس. (صفحه 69) در ابتدای مهاجرت خانواده جزایری، قرار بر این بوده که با تمام شدن مأموریت پدر به ایران برگردند، اما انقلاب و حوادثی که پس از آن پی درپی رخ می دهد، آن ها را بدون این که دلیل خاصی داشته باشد، در آن طرف آب ها پاگیر می کند و بعد پدر به تدریج تمام تیر و طایفه را به آن جا می کشاند. من کریستف کلمب فامیل هستم. (صفحه 73) و این دختر تا امروز که زنی میانسال است در آمریکا، ایرانی زندگی کرده است. بدون خویشانم من یک رشته نخ هستم، با همدیگر یک فرش رنگارنگ و پر نقش و نگار می سازیم. (صفحه 153)

پرونده ی عطر سنبل،عطر کاج

عطر سنبل، عطر کاج  شاهکار خارق العاده ای نیست، اما ساده است و بی آلایش، و بی نهایت صمیمی و سرشار از پویایی زندگی. کتاب به ما تصویر روشنی از زندگی ایرانیان مهاجر و روابط آمریکایی ها را با آن ها می دهد. نویسنده با طنزی ظریف که گاهی در توصیف است و گاهی طنز موقعیت، یک خانوادة ایرانی را با ما صمیمی می کند و به ما نشان می دهد که چگونه می شود روی لبه تیز ایرانی ـ آمریکایی بودن سُر خورد و زخمی نشد.

خانه ای از شن و مه

عطر سنبل، عطر کاج البته شاهکار خارق العاده ای نیست، اما ساده است و بی آلایش، و بی نهایت صمیمی و سرشار از پویایی زندگی. کتاب که مثل تکه هایی به هم ریخته از خاطرات می ماند، می تواند به ما تصویر روشنی از زندگی ایرانیان مهاجر و روابط آمریکایی ها را با آن ها بدهد. در روایت این تصاویر، آن چه که اهمیت دارد این است که نویسنده با طنزی ظریف که گاهی در توصیف است و گاهی طنز موقعیت، یک خانوادة ایرانی را با ما صمیمی می کند و به ما نشان می دهد که چگونه می شود روی لبه تیز ایرانی ـ آمریکایی بودن سُر خورد و زخمی نشد. و همة این ها با زبانی شیرین، واژه به واژه، قطار می شوند بدون هیچ طعن یا تمسخر ویا گله و شکایت. ما با مادر، پدر و عمو نعمت الله همراه می شویم و می خندیم، درست مثل این که ما کنار هم نشسته باشیم و خاطره های شیرین دور و نزدیک را مرور کنیم. اما ته این خاطره ها، ته این فصل های به ظاهر مستقل و در هم تنیده کتاب، قرار نیست به نتیجه گیری خاصی برسیم و کسی سرش بالای دار برود، یا این که کلاغه به خانه اش برسد، نه! هیچ کس به خانه اش نمی رسد؛ چرا که در عطر سنبل، عطر کاج به غیر از لذت و سرخوشی، همه چیز حاشیه نشین است، حتی سیاست که می توانست یا توجه به بستر تاریخی کتاب، تم اصلی باشد و می بینیم که نیست: پدر اعلامیه [استقبال از شاه] را مچاله کرد و دور انداخت گفت برویم ببینیم بوفه شام کجاست. (صفحه 12) البته بعضی جاها هم هست که نگاه سرسری و گذرای فیروزه جزایری دوما مثلا از گروگانگیری کاملا غلط است و نشان از بی خبر بودن نویسنده از واقعیت های ایران دارد که زمانی همه پر از غرور بودند از تسخیر لانة جاسوسی و مرگ بر آمریکا، مثل توپ از دهان ها بیرون می آمد. با این حال در خود این روایت نادرست هم نکته هایی خواندنی هست که باید حتما به آن ها توجه کرد: فروشنده ها شروع کردند به عرضة تی شرت و برچسب ماشین هایی که رویشان نوشته بود: ایرانی به خانه تان برگردد... مورد نیاز: ایرانی ها به عنوان هدف تمرینی. (صفحه 117)

عطر سنبل عطر کاج آیینه همین تقابل و تعامل بین فرهنگ ها است، اما نه با تصویرهای سیاه و سفید، یا حتی خاکستری: اسم فیروزه که مادرم برایم انتخاب کرده، در فارسی نوعی سنگ گران بهاست، توی آمریکا، فیروزه یعنی غیرقابل تلفظ (صفحه 69)  و... این ها همه با چاشنی طنز همراه می شوند، طنزی که به هیچ عنوان به هجو تنه نمی زند.

عطر سنبل عطر کاج آیینه همین تقابل و تعامل بین فرهنگ ها است، اما نه با تصویرهای سیاه و سفید، یا حتی خاکستری: اسم فیروزه که مادرم برایم انتخاب کرده، در فارسی نوعی سنگ گران   بهاست، توی آمریکا، فیروزه یعنی غیرقابل تلفظ (صفحه 69) یا تعجبی ندارد که زبان فارسی نسبت به انگلیسی کلمات دقیق تر و بیشتری برای نسبت های فامیلی دارد، برادران پدر، عمو هستند، برادر مادر، دایی است، شوهرهای خاله و عمه، شوهرخاله و شوهرعمه هستند. توی انگلیسی تمام این مردها uncle نامیده می شوند. (صفحه 96) و این ها همه با چاشنی طنز همراه می شوند، طنزی که به هیچ عنوان به هجو تنه نمی زند، و پر از سرخوشی زنانه، قصة یک همزیستی گاه آرام و گاه متشنج را روایت می کند.

یکی این که راوی در عین مقایسه زندگی در ایران و آمریکا، و این همه اختلاف فرهنگی و مذهبی، بعد از این همه سال زندگی در غربت، هنوز سنت ها و روح یک ایرانی در رگ هایش جاری است. و دوم این که در برابر نمادهای فرهنگ غربی منفعل نیست و همه را مثل قراردادهایی در جامعة جدید، که گاهی باید به آن تن داد، می پذیرد و عطرکاج را که از کریسمس می آید در کنار عطر سنبل قرار می دهد که نماد نوروز است.

به نام پدر

در نگاه اول به نظر می رسد که عطر سنبل، عطر کاج کتاب راوی است و این، فیروزه جزایری است که سکاندار و قهرمان است. اما کم کم متوجه می شویم که این کاظم، پدر راوی است که در سطر سطر کتاب، هر چقدر جلو می رویم، به قوام می رسد و شکل و شمایل یک قهرمان نصفه و نیمه را به خودش می گیرد و عمو نعمت الله و مادر که زنی است سنتی، هر دو در سایه کاظم محو می شوند. کاظم، مثل همه ایرانی ها است، او که دوران کودکی اش را در تنگدستی گذرانده، ولع شدیدی برای پولدار شدن داشته، پس مهندس شرکت نفت آبادان می شود و برای تحصیل و کار به آمریکا مهاجرت می کند، اما بعد از انقلاب 57 کارش را در آمریکا از دست می دهد و تخصص اش زیر سوال می رود و دچار بحران اقتصادی می شود. پدر با این که در هنگام ورود، آمریکا را کشوری با توالت های تمیز و مردم بسیار مهربان توصیف می کند، اما هنوز بعد از سی سال آن را وطن خودش نمی داند و خوب انگلیسی حرف نمی زند، و هر جا که پایش بیفتد، می خواهد از صنعت نفت ایران و پیشرفت ایران در جهان بگوید، حتی اگر مخاطبش آلبرت اینشتین باشد... کمی خرافاتی است، عاشق دیزنی لند است، و دوست دارد همیشه فک و فامیل دورش باشند.

ای ایران، ایران ...

و در آخر این که بعضی ها می گویند عطر سنبل، عطر کاج به خاطر توجه ای که این روزها، آمریکایی و اروپایی ها به خاورمیانه دارند این همه صدا کرده و در لیست پرفروش ها جا گرفته است. اما نباید از یاد ببریم که برگ برندة کتاب در دو نکته است. یکی این که راوی در عین مقایسه زندگی در ایران و آمریکا، و این همه اختلاف فرهنگی و مذهبی، بعد از این همه سال زندگی در غربت، هنوز سنت ها و روح یک ایرانی در رگ هایش جاری است. و دوم این که در برابر نمادهای فرهنگ غربی منفعل نیست و همه را مثل قراردادهایی در جامعة جدید، که گاهی باید به آن تن داد، می پذیرد و عطرکاج را که از کریسمس می آید در کنار عطر سنبل قرار می دهد که نماد نوروز است.

3) نقد و بررسی مجتبی حسینی درباره عطر سنبل،عطر کاج

4)وبنوشت های حسین پاکدل

ممکن است نتوانید گذشته را عوض کنید ولی یقیناً گذشته می تواند آینده ی شما را عوض کند.

می خواهم کتاب خواندنی و زیبایی را به شما معرفی کنم. «عطر سنبل، عطر کاج» نوشته ی سرکارخانم فیروزه ی جزایری دوما با ترجمه ی محمد سلیمانی نیا. آن را نشر قصه با کیفیتی مطلوب در آورده در 192 صفحه با قیمت 2000 تومان. بخوانیدش. فوق العاده است. خانم جزایری الان مقیم کالیفرنیاست و در این کتاب به زیبایی هرچه تمام تر داستان زندگی خود و خانواده اش را بیان کرده است با زبانی شیوا، طناز، واقع گرا، منصف، محجوب، ملی و انسانی. حکایت، حکایت سرنوشت یک زن ایرانی و نحوه ی مهاجرت و زیست اش در آمریکا نیست؛ داستان هر ایرانی است طی چهل پنجاه سال گذشته.

نویسنده چنان ظرایف زندگی و تفاوت فرهنگ ها و تأثیر سیاست را بر روابط انسان ها بیان کرده که انصافاً جای ستایش دارد. کتاب از آن نوع کتاب هایی است که دلت می خواهد بارها و بارها بخوانی و هیچ وقت تمام نشود. این اثر درخشان با تمام واقعیت های تلخ و شیرین اش در خواننده ی ایرانی احساس سربلندی و افتخار ایجاد می کند.

نویسنده چنان ظرایف زندگی و تفاوت فرهنگ ها و تأثیر سیاست را بر روابط انسان ها بیان کرده که انصافاً جای ستایش دارد. کتاب از آن نوع کتاب هایی است که دلت می خواهد بارها و بارها بخوانی و هیچ وقت تمام نشود. این اثر درخشان با تمام واقعیت های تلخ و شیرین اش در خواننده ی ایرانی احساس سربلندی و افتخار ایجاد می کند.

راستی هم زمان کتاب « شاید » را هم خواندم. اثر لیلیان هلمن با ترجمه ی خوب علیرضا میراسداله که توسط انتشارات مروارید درآمده در 161 صفحه آن هم با قیمت 2000 تومان ولی با یک طراحی جلد بچه گانه. این دو کتاب – این و کتاب قبلی که گفتم – از بسیاری جهات مثل هم اند. هر دو قابل اعتنا. وقتی این دو را با هم مقایسه کنیم نتایج شگرفی بدست می آید. یکی پراز نجابت فرهنگی، و آن دیگری پراز بی دردی. نویسنده ی هر دو زن اند. نمی خواهم ایدئولوژیک برخورد کنم و قضاوتی اخلاقی داشته باشم. هرچند نویسنده ی پر آوازه ای چون مرحومه لیلیان هلمن برایم قابل احترام است و صداقتش در بیان حوادث قابل ستایش ولی عمده حرف من در تفاوت نگاه دو زن است نسبت به انسان، زن بودن، اجتماع و زندگی. کاش وقت و حوصله برای نقد و مقایسه ی هردو فراهم بود. عجالتاً این یکی را هم بخوانید بد نیست. حداقل این که قلمش جادویی است.

بی صبرانه منتظر نقدها و نظرات شما که این کتاب را خوانده اید در کتاب تبیان هستیم.

تنظیم برای تبیان: نرگس امیرسرداری