افروخته نگه داشتن چراغی از سال 1345
اشاره
اگر اهل ادب باشی و گذارت در غروب جمعه به کوچه بیگدلی در خیابان صفاییه قم بیفتد، حتما در انتهای کوچهای باریک، دری را نیمه باز خواهی دید که کسانی به آن رفت و آمد میکنند و در را پشت سرشان نمیبندند. اینجا منزل شخصی استاد محمدعلی مجاهدی است و نزدیک به پنجاه سال است که مجمع و میقات شاعران قم و میهمانان دیرپاترین انجمن ادبی قم، یعنی«انجمن ادبی محیط» است که از خود قم و اطراف و اکناف کشور و گاه حتی خارج کشور در آن حضور مییابند. استاد محمدعلی مجاهدی(پروانه) که به قول خودش نزدیک به نیمقرن این چراغ را افروخته نگهداشته است، خود از چهرههای نامآشنای ادبیات معاصر به خصوص ادبیات آیینی است. گفتوگوی ما با ایشان در خصوص این انجمن، پیشینه ادبیات قم و انجمنهای ادبی فعال آن و نیز نقش انجمنهای ادبی در پیشبرد و اعتلای شعر، اگرچه طولانی و مفصل بود، اما با گشادهرویی ایشان در یک بعداز ظهر پاییزی انجام شد و حاصل ویراسته آن، چیزی است که در ادامه میخوانید.
استاد! اگر موافق باشید برای آغاز سخن کمی در مورد پیشینه ادبی قم، که ظاهرا افتخارات قابل توجهی هم دارد، شروع کنیم و سپس به سروقت موضوع اصلی گفتوگو برویم!
مجاهدی. موافقم. البته در آغاز سخن، باید این نکته را بگویم که قم امروز، بخشی از قم دیروز است كه در كتب تاریخی، ذکر فراوانی از آن رفته است. قم دیروز، به لحاظ جغرافیایی، گستردهتر از قم امروز بوده است و تفرش، قهستان، بخشی از كاشان و حتی بخشی از ساوه را در بر میگرفته است. از لحاظ ادبی و پیشینه ادبی هم، قم جزو معدود شهرهایی است که پیشینهی پرافتخاری از گذشته تا امروز دارد.
قدیمیترین منبعی كه راجع به قم در زمینه جغرافیایی، تاریخی و ادبی داریم، كتاب «تاریخ قم» تالیف حسن بن محمدبن حسن قمی است که در سال 378 قمری و به زبان عربی نوشته شده است و بعد از چند سده، در سالن 805 یا 806 قمری، یكی از بزرگان قم بهنام حسن بنعلی بن عبدالملك قمی، در هندوستان این کتاب را به فارسی ترجمه میكند. آنگونه که در مقدمه این كتاب آمده است، این اثر دارای 25 باب بوده كه متاسفانه 20 باباش مفقود شده و نیست؛ اما در همین 5 بابی كه آقای جلالالدین تهرانی حدود 10 سال پیش چاپ و منتشر كرد، اطلاعات خیلی مفیدی درباره میراث فرهنگی و ادبی و فکری قم هست.
از همین مولف «تاریخ قم»، نقل است که «ابن عمید» از دانشمندان بنام قمی، در نهایت آزردگی خاطر به من گفت تعجب میكنم از اهالی قم كه هیچ اثری در ارتباط با قم، تاریخ قم و علمای قم تالیف نكردهاند و این موضوع، مرا ترغیب كرد كه تاریخ قم را تالیف كنم. او درباره این «ابن عمید» در مقدمه كتاب میگوید که در ادبیات عرب او را به عنوان «جاحظ دوم» میشناسد و ترسلاتش در شمار ترسلات طراز اول ادبیات عرب است و مرد بسیار ادیب و نقادی بوده است. وی همچنین از شاعری نام میبرد بنام «ابوجعفر عطار قمی» كه میگوید شاعری ذواللسانین بوده و هم در شعر عرب و هم شعر فارسی، در نهایت استواری شعر میگفته است. مولف تاریخ قم میگوید که به نظرابنعمید، سرودههای ابوجعفر عطار قمی، به مراتب دلنشینتر و شیرینتر از اشعار رودكی است و شعرهای عربیاش با اشعار نامآورترین شعرای عرب همپایه است. در ادامه همین دست نقلهای مولف تاریخ قم آمده است که در زمان ابوجعفر عطار قمی، كه ظاهراً در اواخر سده سوم بوده است، 130 شاعر در قم زندگی می كردند كه همه شیعی مذهب بودند و غالبا هم ذواللسانین بوده و آثار بسیار خوبی داشتند. وی سپس از 40 نفر دیگر یاد میكند که آثارشان به حدّی مشهور بوده كه در همه جا به عنوان تمثیل، عرضه میشده و مورد استشهاد بوده است. متاسفانه امروز حتی یك بیت از این آثار، به خاطر مفقودشدن 20 باب از تاریخ قم در اختیار نیست؛ ولی این پیشینه روشن و افتخارآمیز در تاریخ ادبیات قم وجود داشته و دارد.
تا جایی که من از شعرای نام آشنای قمی شنیدهام، خصوصاً از مرحوم سید حسین حسینی قمی، كه حدود سال 1370 بدرود حیات گفتند و خودشان در شعر طنز بسیار توانمند بود و در سرودن غزل هم چیرهدست، تاریخچه قابل توجهی در این زمینه در دست است. بر اساس این تاریخچه، از شعرای گذشته قم، مثلا یکی «شاطر عباس قمی» است كه «صبوحی» تخلص میكرده و در سال 1237 به دنیا آمده است و 1315 هم بدرود حیات گفته است؛ یعنی حدود 78 سال زندگی كرده است. كمی بعد از او، شاطر مصطفی انتظاری است كه در غزلیاتش «شاطر» تخلص میكرده و 2 سال با صبوحی اختلاف سن داشته است. آثار این شاطر عباس صبوحی و غزلیاتی كه اكنون از او در دست است، با اینکه در شرح حالش مینویسند كه به طور كلی امّی بوده و حتی نوشتن نمیدانسته، اعجاب آور است. شاید ایشان سواد خواندن و نوشتن نداشته، ولی به حدی قریحه خدادادی در داشته كه مرتجلا اشعاری میساخته که همه را به حیرت وا میداشته است. هم شاطر عباس قمی و هم شاطر مصطفی، هر دو شغل شاطری داشتند و یك مدتی از عمرشان را در قم بودند و بعد هر دو به تهران كوچ میكنند. ظاهراً این عزیزان انجمنی داشتهاند که باید جزو اولین انجمنهای شعری قم باشد؛ اگر چه در تذکرهها ذکری از دیگر کسانی که در این انجمن باشند، نیامده است.
جز این، از مرحوم «محمود تندری» ملقب به «صمصامالسلطان» كه تخلص شعریاش «شیوا» است و فرزند «عماد دیوان» بوده و 1264 به دنیا آمده 1321شمسی از دنیا رفته است. ایشان پایهگذار انجمن رسمی ادبی در قم است و خودش هم در سخن بینهایت توانا و در انواع قالبهای شعری آثار بسیار دارد دیوان ایشان هم یكبار چاپ شده و الان متاسفانه در بازار نیست و حتی در كتابخانههای قم هم نسخهای از آن یافت نمیشود؛ اما در «تذكره شعرای معاصر» اثر آقای محمد باقر برقعی، هم شرح حال ایشان هست و هم نمونههایی از اشعارشان. بنابر این، میشود ایشان را پایهگذار انجمنادبی در قم دانست که انجمن ایشان هم به همین نام بوده است؛ یعنی «انجمن ادبی قم».
پس اولین انجمن ادبی قم را ایشان راهاندازی کرده است؟
مجاهدی. بله! و جالب است بدانید ایشان هم ریاست امنیه یعنی ریاست ژاندارمری قم را داشته، هم ریاست نظمیه یعنی ریاست شهربانی و هم ریاست بلدیّه، یعنی شهردار قم هم بوده است. در كاشان و محلات و ورامین هم مسئولیتهایی برعهده داشته است. قضیهای هم در مورد ایشان معروف است که وقتی در سمت ریاست نظمیه قم بوده است، رضاشاه، به قم میآید و بعد از بازدید شهر و قبرستان معروف «شیخان»، با عصای معروفش امر میکند که قبرستان شیخان که تا نزدیکی بازار ادامه داشته، باید خراب و در واقع محدودتر شود؛ چون وسیع بوده و قرقی و دیواری داشته و اشاره میكند که من میروم اصفهان و تا برمیگردم باید اینجا خراب شده باشد! صمصام هم دستور به خراب كردن میدهد تا میرسند به قبر «ابنقولِوِیه» كه الان هم در «شیخان» مقبره جداگانهای دارد. بعد از خراب کردن قبر ایشان، جسد ایشان را بعد از صدها سال، تازه پیدا میكنند و خلاصه شب هم چند تن از كارگران شهرداری خوابهای پریشان و مشوّش میبینند كه در خواب عدهای از ارواح كه غالباً لباس روحانی دارند خیلی ناراحتاند و به اینها هجوم میآورند و... این مسئله ذهن مرحوم صمصام تندری را به خود مشغول میكند و میگوید که دست بكشند تا شاه بیاید و ببیند چه امر جدیدی خواهد کرد. شاه که از اصفهان بر میگردد و توضیح میخواهد، صمصام تا میخواهد ماجرای جسد و خواب و... را به عرض شاه برساند، شاه عصایش را به طرف صورت صمصام پرتاب میکند؛ طوری که شیشه عینک بیضی صمصمام میشکند و نوک عصا در چشمش فرورفته و کور میشود. این صمصام، هم در نقاشی ید طولایی داشته و هم در تیراندازی معروف بوده؛ طوری که میگویند سکّه «یك قرانی» را بالا میانداخته و با تفنگ میزده! نقاشیهایش هم خیلی قیمتی و در نهایت هنرمندی بوده و در شعر هم که گفتیم.
به هر حال مرحوم تندری، متخلص به «شیوا» را باید به عنوان بانی انجمنهای ادبی در قم معرفی كرد كه بزرگانی را در زمانه خود تربیت كرده است که از نامآوران شعر قم هستند و برخی را خودم دیده بودم؛ مثل مرحوم آقای حسینی، مرحوم رزاقی، مرحوم عارفی، مرحوم سید مهدی فاطمی متخلص به «طوفان» و... که بقیهالسیف همان انجمن بودند و انصافاً كارهای بیعیب و شعرهایی روان و قابل ملاحظه داشتند. خود مرحوم تندری هم، غیر از دیوان، آثار دیگری دارد: «خردنامه تندری» که در 1305 شمسی به خط نسخ و چاپ سنگی منتشر شده، «جَنگنامه» كه تاریخ منظوم انقلاب 4 ماههای است كه در آذربایجان رخ داده و «كتاب سیاه» یادگار ایامی است كه در زندان به سر برده و چون مرد آزادیخواهی بوده خاطرههایی تلخی كه داشته را در این كتاب عرضه كرده است. اینطور كه نوشتهاند شیوا از سال 1305 كه از مشاغل دولتی كنارهگیری میكند، انجمن ادبی قم را پایهگذاری میكند که در واقع همان اولین انجمن ادبی رسمی قم است. بعد از مرحوم تندری، انجمن ادبی قم، دورههای تطوری زیادی را به خود دیده است؛ گاهی در خانههای شاعران، بصورت سیار و هفتگی تشكیل میشده، گاهی در منزل سید حسین حسینی شاعر توانای قمی برگزار میشده و بعدها کمکم در انجمنهای ادبی دیگر قم، گم میشود.
گفتید در انجمنهای دیگر! آیا غیر از این انجمن، در قم انجمن ادبی دیگری هم بوده است؟
مجاهدی. بله! انجمن ادبی مسعود را داشتیم كه مرحوم رحیمی که مدیریت دبستان مسعود را هم به عهده داشت، آنرا در حوالی خیابان خاكفرج و در دفتر مدرسه برگزار میکرد. این دفتر البته حدود 15-10 نفر بیشتر هم گنجایش نداشت، اما شبهای جمعه انجمن مسعود در آن برگزار میشد و من از کسانی که در آن شرکت میکردند، به خوبی به یاد دارم كه مقاممعظم رهبری، که در دوران طلبگی بودند، به همراه برادرشان آقا سیدمحمد که در مدرسه حجتیه زندگی میكردند، در جلسات انجمن ادبی مسعود حضور مییافتند و اگرچه هیچگاه شعری از ایشان نشنیدیم، اما نقدهایی كه میكردند انصافا قابل ملاحظه بود و همه را به وجد میآورد.این که میفرمایید مربوط به چه سالی است؟
مجاهدی. فکر کنم حدود سال 1339 ـ 1340 باشد.
بعد چه شد؟
مجاهدی. بعد از این انجمن، مدتی در دبستان امیركبیر و در خیابان باجك، آقای بهمن صیامیپور كه از نیروهای شهربانی قم بود و درواقع پلیس بود، اما ذوق خوبی داشت جلسهای داشت که به نوعی ادامه همان جلسات انجمن قم بود. این انجمن، چند جزوه هم به عنوان «اشك قم» چاپ كرد و در هر شماره هم شرح حال یك شاعر جوان را منتشر می كرد.
از شاعران مطرح قم که آن موقع در انجمنهای ادبی حضور داشتند، چه کسانی را میتوانید نام ببرید؟ ظاهرا قم در آن دوره، شاعران شاخصی داشته است!
مجاهدی. از شعرایی كه به هر حال باید من یاد بكنم، یکی مرحوم آقای حسینی است که عرض كردم در سال 1296 بدنیا آمد و در سال 1370 در 74 سالگی بدرود حیات گفت و در تاسیس انجمن ادبی قم با مرحوم صمصام همكاری داشت و آثاری هم که از ایشان چاپ شده، یكی «اشك ملت» است که علاوه بر شعرهای عادی ایشان، اشعار سیاسی و انقلابی و اشعار طنز هم در آن هست. كتاب دیگری هم از ایشان هست در مورد سیاست و سالهای آخر عمرش هم «سمبلی از شعر و ادب معاصر» را که كتاب مختصری است منتشر كرد. دیگر از این پیشکسوتان انجمنهای قم، باید نام ببرم از: مرحوم تقی رزاقی، مرحوم عارفی، مرحوم نعمتاللهی، مرحوم خسرو، مرحوم سیدمهدی فاطمی، مرحوم حجّت بلاغی، مرحوم حاج حسین فولادی، مرحوم نزهتی، مرحومعلیرضا شمس، آقای محمد آزادگان متخلص به «واصل»، آقای جواهر وجدی، آقای محمود شریف صادقی و آقای ارژنگ که اینها چهرههای شاخص انجمن ادبی قم هستند در بین سالهای 1305 تا حدود 1345.
انجمن ادبی محیط از کی شروع به کار کرد و با چه هدفی؟!
مجاهدی. انجمنی كه با پیشنهاد بسیاری از عزیزان در منزل بنده تشكیل شد، به نام «انجمن ادبی محیط»، از سال 1345 تقریباً همه هفته جلسه داشته است. جلسات انجمن، گاهی به حدّی بوده كه ما جای کافی برای شرکتکنندگان نداشتهایم و مجبور بودیم انجمن را منتقل شد به جایی دیگر كه بزرگتر بود و حدود 40 ـ 50 نفر جا میگرفت. از شهرهای مجاور، مانند کاشان، ساوه و محلات، شبهای جمعه مهمانانی داشتیم كه در جلسات شركت میكردند و خیلی دوست داشتند كه حضور داشته باشند؛ برای اینكه میگفتند در شهر ما هنوز انجمنی به این شكل كه جاذبههای خاص خودش را دارد، نیست. البته گاهی در روز و ساعات برگزاری، اختلافات و تغییراتی پیش آمده، ولی به هر حال، انجمن تا امروز ادامه حیات داده و از هیچ ارگان و نهادی هم كمك نگرفته و با عنایت خدا و حمایت دوستان اداره شده است. در تذكره شعرای معاصر، كه قبلا ذکر آن رفت، نزدیک به 50 چهره ادبی، خودشان در شرح حالشان اعلام كردهاند كه در این انجمن حضور داشتهاند و بهره بردهاند.
ظاهرا شاعران جوان شاخصی هم از انجمن ادبی محیط به کشور معرفی شدهاند!
مجاهدی. الحمدالله امروز بسیاری از دوستان ما در سطح كشور، که شعرشان مطرح است و در محافل از چهرههای بنام هستند، از اعضای این انجمن بودهاند و شاید این تعجبآور باشد که یک انجمن ظاهرا سنتی، توانسته شاعران جوان را جذب کند و پرورش دهد. به خصوص در بخش شعر آیینی، که یکی از انواع پرشمار شعری در انجمن ماست، شاعران جوان استقبال بسیار خوبی داشتهاند و در مراسم مختلفی كه به مناسبهایی در كشور برگزار میشود، آثار این عزیزان غالباً مقامهای ارزنده نخست را کسب میکند.این چراغی است که افروخته شده تا این عزیزان بتوانند در شعاع پرتو نور آن رشد کنند و بعد از ما آن را روشن نگه دارند و نگذارند این چراغ خاموش شود.
شما به عنوان کسی که سالهاست ادارهکننده یک انجمن ادبی مهم است و تجربه شایانی در این زمینه دارد، وجود انجمنهای ادبی را از چه وجهی برای شعر و ادبیات و ارتقای آن موثر میدانید؟
مجاهدی. ببینید! وجود این انجمنها، بطور كلی در هر شهری، هویت فرهنگی و كیان ادبی شهر را حفظ كرده و چهرههای بزرگی تربیت كرده و تحویل داده است. اگر به تذكرههای مختلف نگاه کنیم، میبینیم که در هر شهری چهرههای گمنام ادبی، ولی دارای آثار بسیار برجسته و فاخر وجود دارند. اغلب اینها تا زمانی که در انجمنها حضور نیابند، شناخته نمیشوند و آثارشان فراگیر نمیشود. نکته دیگر اینکه انجمن ادبی، این چهرههای مستعد را دور هم جمع میكند و آنها را در کنار هم قرار میدهد تا تبادل فکر و نظر داشته باشند و درواقع جریانسازی کنند و شما میتوانید ببینید که در هرجا انجمنی به پا شده یا جلسهای بوده، از همین جمع شدنها یک سری کارها و جریانهای ادبی پیدا شده است. یك سنت حسنه دیگر هم كه در این انجمنها رعایت میشده، بحث نقد و رقابت بوده و هست که بسیار اثر آموزشی مثبت و مهمی دارد. برا ی آزمون طبع اعضاء، غالباً بیتی از یكی از اساتید سخن در این انجمنها انتخاب میشود و اعضاء در همان وزن عروضی و قافیه و ردیف، شعری میگویند که هم آزمون ذوقشان است و هم خطاهایشان را برای رفع کردن نشان میدهد. این یك نوع رقابت سازنده است که هم باعث تعامل شعرا با هم میشود و هم حضور در این عرصه، بر توانمندی اهل ادب میافزاید.انجمن محیط با مدیریت شما، یک تجربه نسبتا موفق از یک انجمن سنتی است که جوانها بیشتر به آن مشتاقاند! چه چیزی در انجمن ادبی محیط وجود داشته و دارد كه جوانها را جذب میکند؟
مجاهدی. شما اگر در یک جلسه از این انجمن شرکت کنید، خواهید دید که ما از پیرمرد 77 داریم تا جوان 18 ساله! این شاید یكی از امتیازهای ویژه این انجمن باشد؛ اما بر میگردد به نحوه اداره جلسه و برآورده کردن انتظارات همه افراد! من اوایل میدیدم که خیلی از عزیزان جوان میآمدند و فضای جلسه آنها را میگرفت و مثلا احساس میكردم موقع شعرخوانی صدایشان میلرزد یا موقع شعرخواندن مشكل پیدا میكنند. من سعی میكردم کسی در مورد شعر آنها نظر ندهد و اشاره میكردم كه کسانی که معمولا ناقدان جلسه هستند، نقدی نکنند و شعر حتی اگر اشكال داشت، موقع رفتن به آن شاعر میگفتم که اگر فردا وقت دارید، سری به من بزنید كه با هم رفع اشكال كنیم.اینگونه تعاملها با شعرای جوان، در جذب این عزیزان به انجمن خیلی موثر بود.
نکته دیگر اینکه من احساس میكردم گاهی اوقات، در شعرای جوان این فكر ـ به غلط یا درستـ شكل میگیرد كه مثلاً شعرایی كه سنشان بالاست، نمیتوانند با زبان روز پیش بیایند و در فضاهای گذشته زندگی میكنند. من خودم برای اینکه این تلقی را عوض کنم، شعرهای جوانپسند هم زیاد میگویم. اگرچه خیلی از شاعران سنتی، اساسا چون به قول خودشان چند تا پیراهن بیشتر پاره كردهاند، خود را در جایگاهی میبینند که نمیخواهند خود را با شعرای جوان همطراز كنند. این مرزها به عقیده من واهی است و هر كس به این عرصه بهتر نگاه كند و توانایی بیشتری داشته باشد، شعر را بهتر میشناسد و این موضوع ربطی به سن و سال ندارد.
ظاهرا شما برنامههای آموزشی هم در جلسه انجمن داشتهاید؟
مجاهدی. بله! به مناسبتهایی و در مواقعی که احساس نیاز شده است، برنامههایی را برای آموزش اعضای انجمن داشتهایم؛ مثلا دورههای ویژه صائبخوانی، دورههای آموزشی عناصر شعر و عروض، دورههای شرح مثنوی، دورههای حافظخوانی و بسیاری موارد دیگر که چون پراکنده بودهاست، الان ریز آن را به خاطر ندارم.
گویا گاهی چهرههای معروفی در این انجمن حضور پیدا میکنند یا در گذشته آمدهاند. چه کسانی را از این جمع میتوانید نام ببرید؟
مجاهدی. اگر من بخواهم از همه افرادی که به انجمن آمدهاند و برخی از آنها از نخبگان طراز اول سیاست و فرهنگ هستند نام ببرم، شاید به جهاتی شاید درست نباشد. اما از چهرههای ادبی بسیار معروف، كه قبل از انقلاب فوت كردند، مرحوم محمدعلی فتا بودند که به این انجمن میآمدند. ایشان در غزل انصافاً نادره دوران بود و مخصوصاً در ردیفهای بسیار مشكل، بهترین غزلها را داشت:
مینهد هر دم كه پای آن سرو قامت بر زمین |
میگذارد از غرور حسن منت بر زمین |
بر زمین تا میگذارد پای آن سرو روان |
مردم چشمم برد از رشك، حسرت بر زمین |
مرحوم خوشدل تهرانی نیز، گاهی در جلسه انجمن حضور پیدا میکردند؛ استاد سبزواری، مرحوم شاهرخی، استاد مشفق و... تقریبا بیشتر شعرای مطرح معاصر، حتما به این انجمن سری زدهاند.
از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، سپاسگزاریم.
مجاهدی. من هم از شما و دغدغههای جدیدی که با این موضوعات بکر در مجله مطرح میکنید، تشکر میکنم و برای شما آرزوی توفیق دارم.
محمد رضا تقی دخت/زهرا غفاری
تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی