خیس از مرور خاطره های بهار بود
ابری كه روی صندلی چرخدار بود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1388/09/17
غریبه در چشم رهگذران
خیس از مرور خاطره های بهار بود |
ابری كه روی صندلی چرخدار بود |
ابری كه این پیاده رو او را مچاله كرد |
روزی پناه خستگی این دیار بود |
آن روز ها كه پای به هر قله می گذاشت ، |
آن روز ها به گرده طوفان سوار بود |
حالا به چشم رهگذران یك غریبه است |
حالا چنان كتیبه زیر غبار بود |
بین شلوغی جلوی دكه مكث كرد |
دعوا سر محاكمه شهردار بود |
آن سوی ، پشت گاری خود ژست می گرفت |
(مرد لبو فروش ، سیاستمدار بود) |
از«جنگ و صلح» نسخه كه پیچید ادامه داد: |
«اصرار بر ادامه جنگ انتحار بود» |
این سو یكی كه جزوه كنكور می خرید، |
در چشمهاش نفرت از او آشكار بود |
می خواست كه فرار كند از پیاده رو |
می خواست و به صندلی خود دچار بود |
دستی به چرخ ها زد و سمت غروب رفت |
ابری فشرده در صدد انفجار بود |
خاموش كرد صاعقه های گلوش را |
بغضی كه روی صندلی چرخدار بود |
سروده "حسن صادقی پناه "
آئینه جنگ
ای جماعت جنگ یک آئینه است |
هفتة تاریخ را آدینه است |
لحظهای از این همیشه بگذرید |
اندرین آئینه خود را بنگرید |
داغ بود و اشک بود و سوز بود |
آه ! گویی این همه دیروز بود |
اینک اما در نگاهی راز نیست |
در گلویی عقدة آواز نیست |
نسلهای جاودان فانی شدند |
شعرها هم آنچه میدانی شدند |
روزگاران عجیبی آمدند |
نسلهای نانجیبی آمدند |
ابتدا احساسهامان ترد بود |
ابتدا اندوههامان خرد بود |
رفته، رفته خندهها زاری شدند |
زخمهامان کمکمک کاری شدند |
عقدهها رفتند و علّت مانده است |
در گلویم حاج همت مانده است |
زخمیم اما نمک بیفایده است |
درد دارم نیلبک بی فایده است |
عاقبت آب از سر نوحم گذشت |
لشکر چنگیز از روحم گذشت |
جان من پوسید در شبغارهها |
آه ای خمپارهها، خمپارهها ... ! |
سروده " محمد حسین جعفریان "
منبع :
خبرگزاری فارس
صبح
تنظیم برای تبیان :
بخش هنر مردان خدا - سیفی